eitaa logo
🕌مسجدجامع امام حسن عسکری(ع)(قزوین_کوثر)
1.6هزار دنبال‌کننده
17.4هزار عکس
11.7هزار ویدیو
72 فایل
﷽ این کانال جهت اطلاع رسانی فعالیت های مسجدجامع امام حسن عسکری (ع) واقع در شهرک کوثر قزوین راه اندازی گردیده است. پیشنهادات خود در رابطه موضوعات فرهنگی و نحوه مدیریت و توسعه مجموعه را با مدیر کانال 👇 در میان بگذارید: @khademmojtah @khademsm
مشاهده در ایتا
دانلود
🚨 ماجرای انجام تکلیف درسی فرزند رهبر انقلاب روی 🔸 به روایت آقای سادات‌ اعلایی،‌ معلم دبستان علوی تهران: ⭕️ در مدرسه‌ای که آقای میثم خامنه‌ای، فرزند رهبر انقلاب درس می‌خواندند، معلم از دانش‌آموزان می‌خواهد که مقوایی برای درس ریاضی تهیه کنند و این رسمی که در تصویر می‌بینید را روی آن ترسیم کنند و به مدرسه بیاورند. ایّام جنگ بود و کمبود اقلام؛ مقوا هم به راحتی پیدا نمی‌شد لذا آقای خامنه‌ای، رئیس‌‌ جمهور وقت یک که آن زمان به جای کیسه نایلونی برای خرید میوه و اقلام استفاده می‌شد را باز می‌کنند و برای انجام رسم به فرزندشان می‌دهند و این جمله را خطاب به معلم روی آن مقوا می‌نویسند: ✍ «آقای آموزگار محترم! مقوا نداشتیم، من به میثم و دیگر بچه‌ها گفته‌‌ام از این کاغذها که باید دور ریخته می‌شد استفاده کنند. لطفا مؤاخذه نکنید بلکه تشویق هم بفرمائید. سید علی خامنه‌ای»
🚨 فقط یک عدد و و !!! 💠 ایشان مراسم که داشتند، ما هم دعوت بودیم. در همین دفتر. چند نفری را دعوت کردند، بستگانشان و چند نفر هم همین دفتری‌ها. مراسم ایشان، هیچکدام در و مفصل نبوده است. در همین دو سه تا اتاق‌های دفتر بوده است. یادم هست یکی از همین جلسات مهمانی -همیشه‌اش هم اینجوری بوده، این سه چهار تا عروسی‌هایی که داشتند- ما شرکت کردیم، میوه همان ، آن هم دو رقم، مثلاً سیب و خیار، آن هم نه اینکه دیس بچینند، بلکه توی بشقاب، یک و یک عدد . با یکی از دوستان دفتر بودیم، گفت: این مجلس ختم‌های تهران، بیشتر از مجلس عروسی پسران حضرت آقا پذیرایی می‌کنند؛ آنها باز یک شیرینی چیزی هم می‌آورند، حلوا هم می‌آورند، می‌برند دور می‌گردانند، باز دو سه رقم میوه می‌گذارند؛ اینجا حلوا هم نیست، شیرینی هم که همین یک و یک سیب و یک خیار؛ بیشتر هم نمی‌شود خورد. 🌐 حجت‌الاسلام والمسلمین مروی
🚨ایشان خیلی نورانی هستند! 💠 استاد سید علی اکبر پرورش: ⭕️ در جلسه‌ی آخری که ایشان (مرحوم دولابی) با مقام معظم رهبری دیدار داشتند پیرامون مسائل زیادی صحبت کرده بودند منتهی حاج آقا نبوی به بنده می‌فرمودند کاری که تا به حال مرحوم دولابی نکرده بود و کسی هم ندیده بود، این بود که در جلسه آخر هنگامی که به رهبر نزدیک شدند دست آقا را گرفتند و و این خیلی عجیب بود چون ایشان نه و بودند و نه کسی بودند که تواضع بی‌جایی انجام دهند اما دست مقام معظم رهبری را بوسیدند و فرمودند: ایشان خیلی هستند و حتی به خود بنده می‌فرمودند که سرعت ایشان (رهبر انقلاب) در نور گرفتن بسیار بالاست و خیلی سریع و لحظه به لحظه به نورانیت شان افزوده می‌شود و حتی در مسائل سیاسی نیز ایشان اینچنین هستند گفتند با این وصف بنده لایق و اصلح از ایشان سراغ ندارم. این تعبیر را مرحوم دولابی نیز در مسائل برایشان به کار می‌بردند می‌فرمودند ایشان (رهبر انقلاب) یک مجموعه نوری است که با سرعت بر نورانیتشان افزوده می‌شود و خداوند متعال در این راه افاضات زیادی به ایشان دارند و حتی در جریانات نخست وزیری و پیش از رهبری آقا هنگامی که در مسایل سیاسی عده ای ایشان را اذیت می‌کردند مرحوم دولابی می‌فرمودند: اگر ایشان( آیت الله خامنه ای) را دیدید بگویید نگران نباشید. اینها برای آن است که شما آبدیده‌تر شوید و تمام این برنامه‌ها فقط برای تعالی شخص شما است. 🌐 خبرگزاری فارس، به نقل از استاد سیدعلی اکبر پرورش
🚨من خودم را برای آماده کرده‌ام! 🔘 رهبر انقلاب: 💠 [بازجو پرسید:] شما این حرف‌ها را در زده‌اید؟ اشاره کرد به بعضی از حرفهایی که زده بودم؛ از جمله دعوت مردم به شورش و قیام. من کردم. -گفت: پس در منبر چه حرف‌هایی زده‌اید؟ -گفتم: درباره و فجایعی که در آنجا اتفاق افتاد صحبت کردم، چون من ، ، از فجایعی که در مدرسه فیضیه گذشت، سخت متاثرم، خواستم مردم نیز بدانند که بر سر طلبه‌ها چه آمده است. شروع کرد مرا نصیحت کردن و در پایان گفت: بدهید که دیگر از این حرف‌ها نزنید و بروید. -گفتم: من چنین قولی نمی‌توانم بدهم‌. -گفت: اگر قول ندهید من مجبورم به شما بگیرم، زیرا که مأمورم. -گفتم: من هم ، من هم مأمورم که این حرفها را بزنم. یکباره چشمش گرد شد که من چه ماموریتی دارم و از طرف چه کسی مأمورم‌. -پرسید: از طرف چه کسی مامورید؟ -گفتم: . -سخت تحت تاثیر قرار گرفت و گفت: این کار خطر دارد، مشکلات دارد، شما . -گفتم: من فکر نمی‌کنم بالاتر از کاری باشد. شما بالاتر از اعدام ندارید و من خودم را برای اعدام آماده کرده‌ام ، همه کارهای شما زیر اعدام است. -واقعاً شده بود و گفت: شما که خود را برای اعدام آماده کرده‌اید، من به شما چه بگویم. پس در اتاق تشریف داشته باشید.... 📗 شرح اسم ، ص ۱۳۶