#سیره_آقاجانم
🚨 ماجرای انجام تکلیف درسی فرزند رهبر انقلاب روی #کاغذ_پاکت_میوه
🔸 به روایت آقای سادات اعلایی، معلم دبستان علوی تهران:
⭕️ در مدرسهای که آقای میثم خامنهای، فرزند رهبر انقلاب درس میخواندند، معلم از دانشآموزان میخواهد که مقوایی برای درس ریاضی تهیه کنند و این رسمی که در تصویر میبینید را روی آن ترسیم کنند و به مدرسه بیاورند. ایّام جنگ بود و کمبود اقلام؛ مقوا هم به راحتی پیدا نمیشد لذا آقای خامنهای، رئیس جمهور وقت یک #پاکت_مقوایی که آن زمان به جای کیسه نایلونی برای خرید میوه و اقلام استفاده میشد را باز میکنند و برای انجام رسم به فرزندشان میدهند و این جمله را خطاب به معلم روی آن مقوا مینویسند:
✍ «آقای آموزگار محترم! مقوا نداشتیم، من به میثم و دیگر بچهها گفتهام از این کاغذها که باید دور ریخته میشد استفاده کنند. لطفا مؤاخذه نکنید بلکه تشویق هم بفرمائید.
سید علی خامنهای»
#سیره_آقاجانم
🚨 فقط یک عدد #خیار و #سیب و #شیرینی_دانمارکی !!!
💠 #آقازادههای ایشان مراسم #عروسی که داشتند، ما هم دعوت بودیم. در همین دفتر. چند نفری را دعوت کردند، بستگانشان و چند نفر هم همین دفتریها.
مراسم ایشان، هیچکدام در #تالار و مفصل نبوده است. در همین دو سه تا اتاقهای دفتر بوده است. یادم هست یکی از همین جلسات مهمانی -همیشهاش هم اینجوری بوده، این سه چهار تا عروسیهایی که داشتند- ما شرکت کردیم، میوه همان #میوهی_فصل، آن هم دو رقم، مثلاً سیب و خیار، آن هم نه اینکه دیس بچینند، بلکه توی بشقاب، یک #خیار و یک عدد #سیب.
با یکی از دوستان دفتر بودیم، گفت: این مجلس ختمهای تهران، بیشتر از مجلس عروسی پسران حضرت آقا پذیرایی میکنند؛ آنها باز یک شیرینی چیزی هم میآورند، حلوا هم میآورند، میبرند دور میگردانند، باز دو سه رقم میوه میگذارند؛ اینجا حلوا هم نیست، شیرینی هم که همین یک #شیرینی_دانمارکی و یک سیب و یک خیار؛ بیشتر هم نمیشود خورد.
🌐 حجتالاسلام والمسلمین مروی
#سیره_آقاجانم
🚨ایشان خیلی نورانی هستند!
💠 استاد سید علی اکبر پرورش:
⭕️ در جلسهی آخری که ایشان (مرحوم دولابی) با مقام معظم رهبری دیدار داشتند پیرامون مسائل زیادی صحبت کرده بودند منتهی حاج آقا نبوی به بنده میفرمودند کاری که تا به حال مرحوم دولابی نکرده بود و کسی هم ندیده بود، این بود که در جلسه آخر هنگامی که به رهبر نزدیک شدند دست آقا را گرفتند و #بوسیدند و این خیلی عجیب بود چون ایشان نه #مریدباز و #مریددار بودند و نه کسی بودند که تواضع بیجایی انجام دهند اما دست مقام معظم رهبری را بوسیدند و فرمودند: ایشان خیلی #نورانی هستند و حتی به خود بنده میفرمودند که سرعت ایشان (رهبر انقلاب) در نور گرفتن بسیار بالاست و خیلی سریع و لحظه به لحظه به نورانیت شان افزوده میشود و حتی در مسائل سیاسی نیز ایشان اینچنین هستند گفتند با این وصف بنده لایق و اصلح از ایشان سراغ ندارم.
این تعبیر را مرحوم دولابی نیز در مسائل #عرفانی برایشان به کار میبردند میفرمودند ایشان (رهبر انقلاب) یک مجموعه نوری است که با سرعت بر نورانیتشان افزوده میشود و خداوند متعال در این راه افاضات زیادی به ایشان دارند و حتی در جریانات نخست وزیری و پیش از رهبری آقا هنگامی که در مسایل سیاسی عده ای ایشان را اذیت میکردند مرحوم دولابی میفرمودند: اگر ایشان( آیت الله خامنه ای) را دیدید بگویید نگران نباشید. اینها برای آن است که شما آبدیدهتر شوید و تمام این برنامهها فقط برای تعالی شخص شما است.
🌐 خبرگزاری فارس، به نقل از استاد سیدعلی اکبر پرورش
#سیره_آقاجانم
🚨من خودم را برای #اعدام آماده کردهام!
🔘 رهبر انقلاب:
💠 [بازجو پرسید:] شما این حرفها را در #منبر زدهاید؟ اشاره کرد به بعضی از حرفهایی که زده بودم؛ از جمله دعوت مردم به شورش و قیام. من #انکار کردم.
-گفت: پس در منبر چه حرفهایی زدهاید؟
-گفتم: درباره #مدرسه_فیضیه و فجایعی که در آنجا اتفاق افتاد صحبت کردم، چون من #طلبهام، #مسلمانم، از فجایعی که در مدرسه فیضیه گذشت، سخت متاثرم، خواستم مردم نیز بدانند که بر سر طلبهها چه آمده است.
شروع کرد مرا نصیحت کردن و در پایان گفت: #قول بدهید که دیگر از این حرفها نزنید و بروید.
-گفتم: من چنین قولی نمیتوانم بدهم.
-گفت: اگر قول ندهید من مجبورم به شما #سخت بگیرم، زیرا که مأمورم.
-گفتم: من هم #مأمورم، من هم مأمورم که این حرفها را بزنم. یکباره چشمش گرد شد که من چه ماموریتی دارم و از طرف چه کسی مأمورم.
-پرسید: از طرف چه کسی مامورید؟
-گفتم: #از_جانب_خدا.
-سخت تحت تاثیر قرار گرفت و گفت: این کار خطر دارد، مشکلات دارد، شما #جوانید.
-گفتم: من فکر نمیکنم بالاتر از #اعدام کاری باشد. شما بالاتر از اعدام ندارید و من خودم را برای اعدام آماده کردهام ، همه کارهای شما زیر اعدام است.
-واقعاً #مبهوت شده بود و گفت: شما که خود را برای اعدام آماده کردهاید، من به شما چه بگویم. پس در اتاق تشریف داشته باشید....
📗 شرح اسم ، ص ۱۳۶