هدایت شده از کانون فرهنگی ، هنری شهدای نوقاب ۹۷
🔰 ➖ حکم گفتن لطیفه های رایج در کشور ، که حالت تمسخرِ قشر و قوم یا مردم مناطق خاصی از کشور را دارد ، چیست ؟
1⃣ آیت الله #سیستانی : اگر اهانت به مردم آن شهر یا افراد آن قوم محسوب شود ، جایز نیست .
2⃣ امام #خامنه_ای :
اگر غیبت بوده و یا موجب اذیت و هتک مؤمن شود، جایز نیست .
3⃣ آیت الله #فاضل لنکرانی :
بهتر آن است که از این نوع مزاح ها اجتناب شود .
4⃣ آیت الله #مکارم شیرازی :
باید ادب اسلامی رعایت شود و هتک و توهین به عمل نیاید .
5⃣ آیت الله #وحید خراسانی :
اگر مسخره کردن قشر خاصی باشد ، جایز نیست .
هدایت شده از کانون فرهنگی ، هنری شهدای نوقاب ۹۷
📚حکم روزه در صورت اختلاف بین پزشکان
❓سوال: اگر پزشکان در مورد ضرر داشتن روزه براي بيمار اختلاف نظر داشته باشند وظيفه شخص چيست؟
✅جواب: #امام ، #مقام_معظم_رهبری ، #تبريزي، #فاضل، #سيستاني، #وحيد ، #مکارم، #صافي، #شبري، #نوري: به علم يا اطمينان رسيدن و پيدا شدن ترس از ضرر ،وظيفه خود مکلف است هر چند سببش نظر پزشک باشد بنابراين اگر شخص بداند و يا احتمال ضرر دهد نبايد روزه بگيرد.
آیت الله #بهجت: به علم يا اطمينان رسيدن و پيدا شدن ترس از ضرر وظيفه خود مکلف است هر چند سببش نظر پزشک باشد بنابراين اگر شخصي بداند يا گمان کند که روزه گرفتن ضرر دارد نبايد روزه بگيرد واگر احتمال ضرر بدهد مي تواند روزه نگيرد .
#احکام
#احکام_روزه
#بیماری
هدایت شده از کانون فرهنگی ، هنری شهدای نوقاب ۹۷
▪️ روایت حاج سيد احمد خمینی از شهادت برادرش حاج آقا مصطفی
♦️صبح زود حدود ساعت پنج صبح با تکان هایی که به پایم داده می شد، چشم هایم را باز کرده و امام را دیدم که می گویند: «بلند شود و برو خانه مصطفی، گفته اند بروی آنجا، فکر می کنم معصومه(معصومه حائری، همسر شهید مصطفی خمینی) خانم ناراحت است» چون ایشان مریض بوده و شب قبل هم دکتر رفته بودند. من با عجله به آنجا رفتم. دیدم یک تاکسی مقابل خانه ایشان است. وقتی به داخل منزل رفتم، آقای دعایی و یک برادر افغانی که در آنجا درس می خواند و آقای دیگری را دیدم، وقتی به قسمت بالای منزل رفتم، دیدم زیر بغل و پاهای برادرم را گرفته اند و از پله پایین می آورند. دستم را بر پیشانی ایشان گذاشتم و گرمایی احساس کردم. او را در تاکسی گذاشتیم، ولی انگار کسی در همان لحظه به من گفت که او مرده است.
♦️بعد از معاینه دکتر در بیمارستان و خبر فوت ایشان، من به خانه برگشتم و نمی دانستم که به امام چه بگویم ولی باید طوری قضیه را به امام می گفتم. به قسمت بیرونی بیت امام جایی که مراجعه کنندگان عمومی می آمدند رفتم و دو نفر را خدمت ایشان فرستادم که بگویند حال حاج آقا مصطفی بد شده است و ایشان را به بیمارستان برده اند. بعد از چند لحظه، امام گفتند: «بگویید احمد بیاید» من خدمت ایشان رفتم و گفتند: «من می خواهم به بیمارستان بروم و مصطفی را ببینم». با ناراحتی زیاد بیرون آمدم و به آقای رضوانی گفتم که ایشان چنین مطلبی گفته اند، خوب است به ایشان بگوییم، دکتر ملاقات با حاج آقا مصطفی را ممنوع کرده است که حتی المقدور امام دیر از جریان مطلع شوند. قرار شد این طور مطلب را بگویند در حالی که آنها هم از طرح این قضیه وحشت داشتند. در طبقه بالا از پنجره ای که در آنجا بود امام مرا دید و صدا زد و گفت: احمد. من خدمت ایشان رفتم. گفتند: «مصطفی فوت کرده؟».
♦️من هم بسیار ناراحت شدم و در حال گریه چیزی نگفتم. ایشان همان طور که نشسته بود و دستهایشان روی زانو قرار داشت، چند بار انگشتانشان را تکان دادند و سه بار گفتند: «انا لله و انا الیه راجعون» تنها عکس العلمشان همین بود، هیچ واکنش دیگری نشان ندادن و بلافاصله آمدن افراد برای تسلیت به امام شروع شد
🌹 امام مرگ #مصطفی_خمینی را لطف پنهانی خدا دانست!
♦️عظمت روحی امام خمینی در کلام رهبرمعظم انقلاب
◾️امام خامنه ای: مرد مسنّی در سنین نزدیک به هشتاد سال در آن زمان، وقتی که فرزند #فاضل و برجستهاش از دنیا رفت - که در واقع یک عالم ممتاز و یک امید آینده بود - جملهای که از او نقل شد و شنیده شد، این بود که «مرگ مصطفی از #الطاف_خفیه_الهی است»! او این را مهربانی الهی و لطف پنهانی خدا تلقّی کرد؛ اینطور فهمید که خدا به او لطف کرده است؛ آن هم لطفی پنهانی!
◾️ببینید چقدر عظمت میخواهد در یک انسان! این مصیبتها و این سختیها و این شدّتهایی که در دوران انقلاب بر این مرد بزرگ وارد آمد و او مثل کوه استواری آنها را تحمّل کرد، ریشهاش در همین #عظمت_روحی است که در مقابل مرگ عزیزی اینچنین، چنین برخوردی پیدا می کند.