-

سرگذشته محضیم و در این وادی ِ حیرت .

الهی . شعبان بگذشتُ ما از خود نگذشتیم .. تو از ما بگذر:) -مناجات

یا اباعبدالله؛ همیشه اولِ هر ماه، افضلُ الاعمال، سلام بر سرِ بالای نیزه‌ها دادم... قسم به زلفِ پریشان تو روی نیزه، هلال دیدم و یادِ هلال افتادم...

بیچاره ام، دل خسته ام، زارم، باز آمدم چون ابر بارانی ببارم، قلب سیاه و چشم خشک آورده ام من، اشکم نمی آید گره خورده به کارم.. غیر از گناه و معصیت انگار اصلا کاری نمی آید از این چشمانِ تارم.. حرف جدایی را نزن، دق می کنم من.. من که به جز این خانه جایی را ندارم.. -رمضان

آن بنده ای که سر به هوا بود را نـــبین این بنده را ببین که چنین با سر آمده:)

شرم می‌کردم دگر در محضرت لب وا کنم باز می‌بینم مجال گفت‌وگو دادی به من! - گدای سحرت برگشته :)

باز به میدان ِ ما ، موج ِ بلا بسته صف .

-

وای از آن سال که بی یار ، بهارش برسد .

-

تأخیر ِ تو بر هم زده تنظیم ِ زمان را .