رنج_مقدس
قسمت_سی_و_پنجم
نگاه و اخمش حالا پر از ناسزاست. آستين هايش را با سوزن وصل می کنم و هُلش می دهم سمت در و می گويم:
- برو مامان پسرش رو ببينه که چه قدر رو قيمتش اومده.
مامان سرش را می چرخاند و وقتی علی را می بيند، گل از گلش می شکفد و می گويد:
- هزار ماشالا.
- مديونيد اگه به من از اين حرف ها بزنيد.
علی طاقت نمی آورد و بلند می گويد:
- ای خدای خودشيفته ها، ای خدای دختران فرهيخته!
می خندم. پدر می گويد:
- خانم، حالا ديگه با اين لباس می شه رفت خواستگاری.
علی به روی خودش نمی آورد و جوابی نمی دهد.
موقع خواب هنوز پايم را برای مسواک زدن از در بيرون نگذاشته ام که علی می گويد:
- اسم کسی که می تونه از فضای مه آلود بيرونت بياره رو ننوشته بودی.
چشمانم را از حرص می بندم و به سمت علی برمی گردم:
- شد من يه مطلبی بنويسم و تو نخونی.
نگاه حق به جانبی می کند:
- اشتباه نکن ليلاجان! دفترت باز بود من نگاهم افتاد. اصلا نوشتنی رو برای چی می نويسند. برای اينکه خونده بشه ديگه. چند بار اينو بگم.
اينجا هميشه من متهمم و اين برادر مُحِق. تکيه به چهارچوب در می دهم. کمی صدايش را جدی می کند و ادامه می دهد:
- نه جدی پرسيدم، به کسی هم رسيدی؟
نگاهش می کنم فقط. اين را از نگاهم می فهمد که هنوز همراهی اش را قبول ندارم. بی خيال می شود و می گويد:
- نه برو صورتت رو بشور، مسواک بزن، موهات رو شونه کن، آب بخور حالت عوض بشه. بيدار موندم چند کلمه حرف بزنيم. تازه از اينکه تلفن
رو قطع کردی هنوز دلخورم.
جای ايستادن من نيست. می روم بيرون. آب خنک را که به صورتم می زنم جريان پيدا کردن آرام خون را زير پوستم حس می کنم. آرام تر از
هميشه وضوی خوابم را می گيرم و مسواک می زنم. مزه شور نمکی که به جای خمير دندان روی دندان ها و لثه ام می کشم، تلخی افکارم را به هم می ريزد. علی همچنان در اتاقم است و اين بار دارد با گوشی اش ور می رود. می خواهم کتابم را بردارم و بخوانم که می گويد:
- برام خيلی جالب بود که شک و ترديدها و حيرت های طول زندگی در دنيا رو به فضای مه آلود تشبيه کرده بودی. شايد چون خودم قبلا تجربه
اش کردم و ضربه فنی هم شدم.
تکيه می دهد به ديوار و با هر دو دست، صورتش را ماساژ می دهد. موهايش بهم ريخته است. برای اينکه بتواند زودتر بخوابد می گويم:
- من سال ها به اين فضا فکر کردم. مخصوصا وقتی که پانزده شانزده ساله بودم و انواع و اقسام سؤال ها سراغم می اومد. صبح مسلمون بودم، عصر پر از شبهه، شب گرفته و افسرده، نمی دونم تو اصلا اينطوری بودی يا نه؟
سرش را به تأييد حرفم تکان می دهد:
- سؤال هايی که آن قدر کلاف زندگيت رو به هم می پيچوند که می شدی عين کلاف سر درگم.
حس می کنم که سختی اين حالت برای من و علی مشترک نبوده است. من تنها و دور از خانواده بوده ام. با مشکلات اختلاف سنّي زيادم با
پدربزرگ و مادربزرگ مواجه بودم، آينده ام مبهم بود، مريضی و کارهای زياد و سختی درس ها و دوری راه و مرخصی های اجباری تحصيلی ام... نه، علی مرا نمی فهمد...
❣ @Mattla_eshgh
مطلع عشق درایتا👇
http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
مطلع عشق در تلگرام 👇
https://t.me/joinchat/AAAAAEPMpR-8n7jQKaBvdA
مطلع عشق
سخن میگویم: از چند متر پارچهٔ مشکی🍃 ازعشــ😍ـقی که میان تاروپودش درتکاپوست💞 رنگ #نجابت داشتنش ازتبا
پستهای دوشنبه(حجاب وعفاف)👆
روز سه شنبه ( #امام_زمان (عج) و ظهور👇
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
#فایل_صوتي_امام_زمان ۲
🎧آنچه میشنوید؛👇
✍چرا دلمان برای امام زمان تنگ نمیشود؟
چرا داشتنش، آرزوی حقیقی ما نیست؟
❣رسیدن به دلتنگی و انتظار؛
مسیری است،
که باید آنرا با...؟؟...پیمود👇
@ostad_shojae
مطلع عشق
📝🌺📝🌺📝🌺 4️⃣1️⃣ قسمت چهاردهم ابلاغ درود : سلام 🤚 به امام زمان (عج) در این دعا 🤲 از جهت کمیت جهانی
📝🌺📝🌺📝🌺
5️⃣1️⃣ قسمت پانزدهم
2- صَلوات الله عَلیه ؛ درود خدا بر او باد
❇️ از وظایف و تکالیف بندگان درباره حضرت مهدی (عج) درود فرستادن بر آن حضرت است . ( مکیال المکارم ج 2 ص 373 )
با توجه به آیه شریف « اِنّ الله و ملائکته یصلّون عَلی النبی ..ـ » چند نکته روشن میشود : 👇
👈 الف) خداوند متعال به پیامبرش صلوات میفرستد . این صلوات هرگاه به خدا نسبت داده شد و به معنای فرستادن رحمت و هرگاه به فرشتگان و مومنان منسوب گردد به معنای طلب رحمت است . ( مفردات راغب ، واژه صل )
👈 ب) از تعبیر « یصلّون » استمرار فهمیده میشود که خداوند متعال ، همیشه درود میفرستد .
👈 ج) رابطه مردم و رهبر در حکومت الهی سلام و صلوات است .
👌 بنابراین صلوات الهی بر امام مهدی (عج) به معنای فرستادن رحمت و برکت بیکران است . یکی از راز های صلوات این است که وقتی رحمت به حضرت نازل شد به دیگران هم میرسد چون او مجرای فیض است .
❇️ علامه طباطبائی فرمود : 👇
معنای صلوات بر محمد و آل محمد این است که : خدایا ! رحمتت را برای آنان فروفرست که از آنان به ما برسد . اگر بخواهد رحمتی ببارد ، بر این خاندان میبارد سپس به دیگران میرسد . بنابراین ، طلب رحمت کردن مستلزم اجابت دعاست 🤲 . ( توصیه ها ، پرسش ها و پاسخ ها ص 96 )
🌹==================🌹
3- و علی آبائه الطاهرین ؛ صلوات بر پدران پاکش
از عبارت « و علی آبائه » به دست 🖐 می آید که درود فرستادن بر امام مهدی (عج) نباید از آبا و اجداد او قافل شد . در حقیقت امام مهدی (عج) ادامه رسالت و ولایت است .
❇️ در دیدگاه اسلام ، سابقان ارزش و مقام والایی دارند : « السابقون السابقون اولئک المقربون » ( واقعه 10 )
❇️ به سبب اهمیت این ذکر شریف و آثار و برکات آن این فراز در این دعا 🤲 ذکر شده است . ( بحارالانوار ج 91 ص 65 )
🔹ادامه دارد ...
#زندگی_مهدوی_در_سایه_دعای_عهد
#زندگی_به_سبک_اربعین
✍ آنچه از "دولت کریمه" و دنیای پس از ظهور میگفتند ؛
همه را در همین جادهی هشتاد کیلومتری میشد تجربه کرد!
تمام دلخوشیمان این بود؛
در لابلای اوضاع آشفتهی دنیا، چند روزی، طعم زندگی در مقیاس بهشت را میتوان چشید...
همانقدر مهربان
همانقدر لطیف
همانقدر سبک و آرام ...
اما در پسِ این جدایی هم، فرصتی نهفته است.
وقت آن رسیده که #زندگی_به_سبک_اربعین را، هرجای دنیا که هستیم، به نمایش بگذاریم.
وقت آن رسیده، صادرکنندهی فرهنگ اربعینی به دنیا شویم.
🔅ما، از این تهدید نیز، فرصت خواهیم ساخت!
❣ @Mattla_eshgh
ل
ی
ب
ی
چیزی نیست، اسم یه کشوره، که بعد از اعتماد به آمریکا، چهار تیکه شده !
❣ @Mattla_eshgh
مطلع عشق
نام کتاب : #ادموند #رمان ❣ @Mattla_eshgh
📚نام کتاب: "ادموند"
🖋نویسنده: آمنه پازوکی
📑انتشارات: معارف
📖توضیحات:
شخصیت اصلی این داستان شخصی به نام ادموند است، ادموند پارکر، جوانی مسیحی از خانواده ای بسیار معروف و سرشناس انگلیسی، دکترای رشته حقوق و از دانشجویان نخبه است. رؤیاهای وحشتناکی گاه گاه به سراغش می آید که معنی آن ها را نمی فهمد، گاهی اوقات احساس می کند عیسی مسیح (ع) در آن خواب ها برای نجاتش می آید، پس بر آن می شود که به جستجوی حقیقت آن ها بپردازد اما کسی نمی تواند کمکش کند تا اینکه دست سرنوشت او را به سویی سوق می دهد و ادموند در مسیر سختی برای یافتن حقیقت واقع می شود.
در مسیر دشوار رسیدن به حقیقت، دختر جوان مسلمانی سر راهش قرار می گیرد که برای او نشانه ای می شود از جانب خداوند، نشانه ای حاکی از عشق عمیق و پیوند قلبی او به اسلام، پس تصمیم به ازدواج با ملیکا و مشرّف شدن به دین اسلام می گیرد که همین مسئله سرآغاز بزرگ ترین دردسر زندگی اش می شود.
در جریان اتفاقاتی با فشار دست های پنهان صهیونیسم مجبور به جدایی از همسرش می شود و تا نزدیکی مرگ می رود اما معجزه ای او را به زندگی برمی گرداند و در دلش امید دارد که روزی عشقش را دوباره پیدا می کند. بعد از گذشت دو سال فراق و جدایی، موقعیتی فراهم می شود که از انگلستان فرار کند و برای یافتن همسرش به ایران بیاید، اما در ایران متوجه می شود که باید به عراق سفر کند.
ادموند، نماد همه انسان های آزاده و متدینی است که برای یافتن نور حقیقت و آن یگانه منجی موعود از مسیرهای صعب العبور می گذرند تا خود را به آن آخرین حجّت خداوند بر روی زمین برسانند و چه بسا که در این راه متحمل رنج های فراوان شوند اما عشق سوزان و چشمه جوشان ایمانشان به آن حضرت، آن ها را در رسیدن به این هدف نهایی یاری می رساند.
#رمان
#عاشقانه_مهدوی
📗📘📙
❣ @Mattla_eshgh
🔸مقام معظم رهبری:
نباید اینگونه تصور شود که همه باید منتظر بمانند تا رهبری، درباره یک شخص یا سیاست موضع اتخاذ کند و بقیه براساس آن موضع بگیرند؛ این روش کارها را قفل میکند
(۹۳/۵/۱)
#موضع_داشته_باشید
#مطالبه_کنید
❣ @Mattla_eshgh
🔴 آیا ویروس کرونا توطئه «دولت پنهان» برای #نابودی_جهان است؟👾☠
♨️ گزارش #ویژه مرکز پژوهشهای جهانی:
📛 گلوبال ریسرچ در گزارشی مدعی شد نابودی جهان، که کشور به کشور و همزمان در حال رخ دادن است، #تصادفی_نیست و این اتفاق از چند دهه قبل برنامهریزی شده بود که این برنامه جهانی با ظهور ویروس کرونا کلید خورد ...😳😳😱😱😱
🔴 جزئیات در لینک زیر ⬇️⬇️
💉 https://b2n.ir/150310
سلام عصرتون بخیر
هشتگ های زیر رو حتما در فضای مجازی کار کنین تا اربعین
#حب_الحسین_یجمعنا و #ما_ملت_امام_حسینیم
ان شاءالله این هشتگ ها ترند بشه