eitaa logo
مطلع عشق
282 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
73 فایل
@ad_helma2015 ارتباط با مدیر کانال برنامه کانال : شنبه ، سه شنبه : امام زمان( عج ) و ظهور ومطالب سیاسی یکشنبه ، چهارشنبه : خانواده وازدواج دوشنبه ، پنجشنبه : سواد رسانه داستانهای جذاب هرشب بجز جمعه ها استفاده از مطالب کانال آزاد است (حتی بدون لینک )
مشاهده در ایتا
دانلود
دوستان عزیز همین الان به همه نماینده هاتون پیام بفرستید باید ثابت کنیم که مگه ماها مردیم که باز هم رهبری بخوان ورود کنند بسم الله از همین الان شروع کنید به نیت شادی روح امام خمینی(ره) و سلامتی امام خامنه ای(مدظله) و تعجیل در فرج صاحب الامر(عج) بسم الله رفقا ما مردم باید به داد کشور برسیم این متن رو با درج اسمتون زیرش برا نماینده هاتون بفرستید شماره نمایندتون رو تو گروهای واتساپی و ایتایی و ... برا همشهریاتون بفرستید👇 سلام علیکم جناب .... خدارحمت کند مجتهدشهید،آیت الله سیدحسن مدرس که فرمود: "از ترسِ مرگ خودکشی نمیکنیم" نماینده گرامی خواهشمندم باحفظ عزت، مصلحت و براساس حکمت اجازه تصویب لوایح۴گانه درارتباط باFATFراندهید(ورود به فتف با رای شماست اما خروج از آن فقط با رای اعضای آن است) لذا شما به عنوان وکیل ما مامور به انقلابی عمل کردن هستید باشد که شرمنده امام و شهدا و آیندگان نباشیم
دوستان عزیز یقین بدونید که مارو مستقیما به سمت جنگ میبره برجام سایه جنگ رو آورد و FATF خود جنگ رو خواهد آورد http://eitaa.ir/joinchat/404946944Ceab6f2b794 اطلاعات بیشتر در کانال 👆👆
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
Zenaye Zehni 2.mp3
1.8M
16 داستان زیبای یکی از علما در زمینه ازدواج 🔵 استاد حسن عباسی 🌷 @IslamLifeStyles
مطلع عشق
خانواده متعالی 🔵🔰 #قسمت بیست و هفتم 🔸🔹🔸🔺➖✅ استاد #پناهیان: آقای اسلام زرنگه ... ببین لبخند ژکوند
خانواده متعالی 🌺✔️ بیست و هشتم: ارتباط اجباری عامل رشد هست 🔹🔶🔶🔵🔹🔴 استاد : 👌نکته ای خدمت شما بگم روابط در دنیا دو جور هستن: 👈روابط "اختیاری" و روابط "اجباری" ✳️روابط اختیاری "دوستت" هست که انتخاب میکنی. ♻️روابط اجباری ؛روابط تو با پدر و مادرت ،روابط تو با همسرت (چون بعد یه مدت اجباری میشه) 😍جاااانم به روابط اجباری😘 🌱"هرچی رشده تو روابط اجباریه!" 👆👆 هرچی عرفان و معنویته تو روابط اجباریه. ✨هرچی رزقه تو "روابط اجباریه" در مقابل روابط اجباری ، روابط اختیاری بیمزه هستن!!! حالا تو هی سرمایه گذاری کن واسه روابط اختیاری ❗️ روابط اختیاری رو بیخیاااال تو خونه دمق بدعنقی ؛ به دیگران که میرسی لبخند میزنی؟؟؟ 😒 اینو اسلام اسمشو میذاره "منافق" 👥👆 ❌نفاق نه دم داره نه سم همینه ‼️ آدم سالم اینجوری نیس🚫 ⚜حتی همسایه هم اجباریه بیچاره باید ما رو تحمل کنه! اینقدر سفارش به همسایه داری کردن که به آقا رسول الله گفتن : آقا همسایه ارث هم می بره؟ حضرت فرمودن نه ارث نمیبره 🔵اونا گفتن آخه شما یجوری سفارش کردین که "مقام همسایه نزدیک به پدر ومادر شد" 🙄😳 چرا همسایه اجباریه ❓ چون هر دم و دقیقه که نمیتونه بدبخت خونشو عوض کنه 😓 یه مقدار اجباری میشه... 👇✔️ روزهای فر د در 👇 @Mattla_eshgh
خانم های دانشگاه رفته روئیت بفرمایند😉 🍃 @Mattla_eshgh
مطلع عشق
بزرگوار اگر جلسات رو مرور کنید حقیر توضیح دادم که برا هر مزاج غذاهایی رو بیشتر سفارش کردم زحمت بکشی
🌷💐✨بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم✨💐🌷 🌹📝 موضوع : بررسی علل و عوارض یبوست مزاجی ✳️ با توجه به اینکه در این چند روز که در خصوصی فرم های مزاج شناسی ارسالی از اعضاء گروه رو بررسی می کردم متأسفانه اکثرا دچار یبوست مزاجی بودند و معلومه که این عارضه که به ام الامراض و عامل اکثر بیماری ها تشبیه شده ، در بین افراد جامعه زیاد شده ، بهمین خاطر با توجه به اهمیت موضوع این جلسه رو اختصاص به همین موضوع دادم. 🌸 ان شاءالله که با شناخت عوارض این عارضه اگر مبتلا هستیم ⬅️ بفکر درمان خودمان باشیم و همچنین اطلاع رسانی کنیم تا دیگران هم اگر این عارضه را دارند برطرف بکنند. ✅💐 🌷✨🌹✨🌻✨ 🔴 تعریف یبوست : 🌸 بطور کلی یبوست به معنای حرکت آرام مدفوع در روده بزرگ است که در اغلب موارد همراه با مقدار زیادی مدفوع سفت و خشک در کولون نزولی است. ⚫️ تعریف یبوست از دیدگاه طب جدید : 👈 از دیدگاه طب جدید، اگر فرد کمتر از 3 بار در هفته اجابت مزاج داشته باشد و اجابت مزاج او به دشواری و در زمان طولانی انجام شده و قوام مدفوع سفت باشد و یا نیاز به وارد کردن انگشت به مقعد یا رکتوم برای خروج مدفوع وجود داشته باشد، در این حالت فرد دچار یبوست شده است. 🔵 تعریف یبوست از دیدگاه طب سنتی اسلامی : 👈 از دیدگاه طب سنتی اسلامی ، ابوعلی سینا گفته اند بطور طبیعی در طول روز هر وعده غذایی که می خوریم باید به همان تعداد نیز دفع داشته باشیم وگرنه یبوست داریم ، ⬅️ بطور کلی در طب سنتی اسلامی حکما گفته اند که بعد از خوردن غذا وقتی که هضم معدی کامل شد (حدود 12 ساعت پس از ورود غذا به بدن) دفع مدفوع باید اتفاق بیفتد و قوام آن باید مثل قوام عسل باشد؛ یعنی نه خیلی سفت و نه خیلی رقیق. ✅ در غیر این صورت فرد دچار یبوست می‌باشد. 👈 پس اگر تعداد دفع در هر روز از دو بار کمتر باشد، این وضعیت را یبوست مزاجی می گویند که یبوست معروف است به ام الامراض و خیلی از مشکلات و مریضی ها و بخصوص مریضی ها سخت علاج ریشه در یبوست مداوم دارد و مربوط به یبوست مزاجی می باشد. ⚠️ پس تعریف یبوست از دیدگاه طب جدید و طب سنتی با هم متفاوت است و همین تغییر تعریف و نادیده گرفتن عوارض یبوست در طب جدید باعث زیاد شدن امراض لاعلاج و سخت علاج در بین اقشار مختلف مردم شده است. ✅💐👌 روزهای زوج در👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مطلع عشق
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت :4⃣4⃣2⃣ #فصل_هجده
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :5⃣4⃣2⃣ زیر آن آتش سنگین توی آن تاریکی و ظلمات زدیم به سیم خاردارهای دشمن. باورت نمی شود با همان تعداد کم، خط دشمن را شکستیم و منتظر نیروهای غواص شدیم؛ اما گردان غواص ها نتوانست خط را بشکند و جلو بیاید. ما دست تنها ماندیم. اوضاع طوری شده بود که با همان اسلحه هایمان و از فاصله خیلی نزدیک روبه روی عراقی ها ایستادیم و با آن ها جنگیدیم. یک دفعه ستار مرا صدا کرد. رفتم و دیدم پایش تیر خورده. پایش را با چفیه ام بستم و گفتم برادر جان! مقاومت کن تا نیروها برسند. آن قدر با اسلحه هایمان شلیک کرده بودیم که داغ داغ شده بود. دست هایم سوخته بود.» دست هایش را باز کرد و نشانم داد. هنوز آثار سوختگی روی دست هایش بود. قبلاً هم آن ها را دیده بودم، اما نه او چیزی گفته بود و نه من چیزی پرسیده بودم. گفت: «برایم چای بریز.» صدای شرشر آب از حمام می آمد. سمیه، زهرا و مهدی خواب بودند و خدیجه و معصومه همان طور که صبحانه شان را می خوردند، بهت زده به بابایشان نگاه می کردند. چای را گذاشتم پیشش. گفتم: «بعد چی شد؟!» گفت: «عراقی ها گروه گروه نیرو می فرستادند جلو و ما چند نفر با همان اسلحه ها مجبور بودیم از خودمان دفاع کنیم. زیر آن آتش و توی آن وضعیت، دوباره صدای ستار را شنیدم. دویدم طرفش، دیدم این بار بازویش را گرفته. بدجوری زخمی شده بود. بازویش را بستم. ادامه دارد...✒️ http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :6⃣4⃣2⃣ صورتش را بوسیدم و گفتم’ برادر جان خیلی از بچه ها مجروح شده اند، طاقت بیاور.’ دوباره برگشتم. وضعیت بدی بود. نیروهایم یکی یکی یا شهید می شدند، یا به اسارت درمی آمدند و یا مجروح می شدند. دوباره که صدای ستار را شنیدم، دیدم غرق به خون است. نارنجکی جلوی پایش افتاده بود و تمام بدنش تا زیر گلویش سوراخ سوراخ شده بود. کولش کردم و بردمش توی سنگری که آنجا بود. گفتم: ’طاقت بیاور، با خودم برمی گردانمت.’ یکی از بچه ها هم به اسم درویشی مجروح شده بود. او را هم کول کردم و بردم توی همان سنگر بتونی عراقی ها. موقعی که می خواستم ستار را کول کنم و برگردانم. درویشی گفت حاجی! مرا تنها می گذاری؟! تو را به خدا مرا هم ببر. مگر من نیرویت نیستم؟! ستار را گذاشتم زمین و رفتم سراغ خیرالله درویشی. او را داشتم کول می کردم که ستار گفت بی معرفت، من برادرتم! اول مرا ببر. وضع من بدتر است. لحظه سختی بود. خیلی سخت. نمی دانستم باید چه کار کنم.» صمد چایش را برداشت. بدون اینکه شیرین کند، سرکشید و گفت: «قدم! مانده بودم توی دوراهی. نمی دانستم باید چه کار کنم. آخرش تصمیمم را گرفتم و گفتم من فقط یک نفرتان را می توانم ببرم. خودتان بگویید کدامتان را ببرم. این بار دوباره هر دو اصرار کردند. رفتم صورت ستار را بوسیدم. گفتم خداحافظ برادر، مرا ببخش. گفته بودم نیا. ادامه دارد...✒️ http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت : 7⃣4⃣2⃣ با آن حالش گفت مواظب دخترهایم باش. گفتم چیزی نمی خواهی؟! گفت تشنه ام. قمقمه ام را درآوردم به او آب بدهم. قمقمه خالی بود؛ خالی خالی.» صمد این را که گفت، استکان چایش را توی سفره گذاشت و گفت: «قدم جان! بعد از من این ها را برای پدرم بگو. می دانم الان طاقت شنیدنش را ندارد، اما باید واقعیت را بداند.» گفتم: «پس ستار این طور شهید شد؟!» گفت: «نه... داشتم با او خداحافظی می کردم، صورتش را بوسیدم که عراقی ها جلوی سنگر رسیدند و ما را به رگبار بستند. همان وقت بود که تیر خوردم و کتفم مجروح شد. توی سنگر، سوراخی بود. خودم را از آنجا بیرون انداختم و زدم به آب. بچه ها می گویند خیرالله درویشی همان وقت اسیر شده و عراقی ها ستار را به رگبار بستند و با لب تشنه به شهادت رساندند.» بعد بلند شد و ایستاد. گفتم: «بیا صبحانه ات را بخور.» گفت: «میل ندارم. بعد از شهادتم، این ها را موبه مو برای پدر و مادرم تعریف کن. از آن ها حلالیت بخواه، اگر برای نجات پسرشان کوتاهی کردم.» ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
🍒🌺 خیلی از دوستان میگفتن که برای دریافت مشاوره های تنهامسیری به کجا مراجعه کنیم. 👌✨ برای همین لینک کانال مشاوره رو تقدیم میکنیم. http://eitaa.com/joinchat/1158414338Cb70fb512bd 🌹 در این کانال مشاوره تحصیلی و خانواده و کودک و همسرداری و تربیتی و.... تقدیمتون میشه.