7.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
"سیلیخوردن قنبر به عشق امیرالمؤمنین"
🎤حجهالاسلام والمسلمین صراف:
سلمان روایت میکند: « روزی در بازار میرفتم که ناگهان یک نفر جلوی قنبر را گرفت و گفت: شنیدم علی را خیلی دوست داری؟
قنبر گفت: خیلی حضرت را دوست دارم. در این هنگام ناگهان یک سیلی محکم بر گوش قنبر زد و گفت: این پاداش کسی است که علی (ع) را دوست دارد.
سلمان میگوید: من این صحنه را وقتی دیدم خیلی ناراحت شدم و به حضرت گفتم: در مسیر که میآمد چنین صحنهای را دیدم و بسیار ناراحت شدم.
حضرت امیرالمونین (ع) گفت: «قنبر چه گفت؟ بعد از سیلی چه کرد؟»
سلمان گفت: «قنبر عاشق شماست. وقتی سیلی خورد سرش را پایین انداخت و رفت.»
و در ادامه.....😭
#شبهای_قدر
گلزار شهدای تبریز قدم میزدم، نوشته ای که بالای سر شهدا نصب بود نظرم را جلب کرد:
هر اتفاقی افتاد، نباید صداتان دربیاید! ما رفتیم زیر آب سرباز عراقی ما را ندید فقط دو سه تا از بچه های دسته یک را دید، هیچ کار نکردند یکی یکی تیر خوردند و رفتند زیر آب حتی ناله هم نکردند
با خودم گفتم آن روز چرا رزمندهها ناله نکردند؟🤔 #درد نداشتند؟ چرا؛ داشتند! جسم عزیزشان را گلولهها سوراخ نکرده بود؟ چرا؛ کرده بود!
آنچه باعث #صبرشان شده بود، دو چیز بود:
۱. دشمن نشنود.
۲.زحمت دیگر رزمندهها هدر نرود.
🔹امروز خون همان شهدا نتیجه داده و حکومت جمهوری اسلامی #سرپا و سربلند است.
ایراد و اشکال ندارد ؟ که دارد،
اختلاف نداریم ؟ که داریم،
اشتباهات و کوتاهیهای مسئولین #درد ندارد ؟ که دارد،
اما همان دو چیز باید باعث #صبرمان شود:
۱. دشمن نشنود و از اختلافات ما خوشحال نشود و نتواند بهره خودش را بگیرد.
۲.زحمت دیگر رزمندهها هدر نرود !!!
گاهی باید سرمان را زیر آب کنیم و صدایمان
هم در نیاید !!!
انتقاد و مطالبهگری نکنیم؟ چرا نکنیم؟ اینکه واجب است.
بله؛ هست. اما آنقدر سنجیده و هوشمندانه باید باشد که هم دشمن نشنود و هم خون پاک شهدای گرانقدرمان و زحمات بی دریغ چهل و پنج ساله هدر نرود ...
✍ سید علیرضا آل داوود
❌گفته بودیم پروژه زدن رهبری با خودی ها توسط دشمن تازه شروع کاره کجا ختم بشه خدا میدونه..
🔶با این شایعات عوام فریب مساوی رسانه قوی و نفوذ،چند هدف رو باهم دنبال میکنن..یکیش اینکه میخوان صدا و سیمارو بزنن چون پشتش رهبریه،آیت الله صدیقی رو زدن چون پشتش رهبریه،شورای نگهبان رو زدن چون پشتش رهبریه،مجلس رو زدن چون رهبر گفته بود مجلس انقلابی،دولت رو شبانه روز میزنن چون رهبری تعریف و تمجید بسیار کرده،همینقدر بدونید که هدف اصلی زدن رهبری بصورت لایه های پنهان هست فعلا علنی رهبرو نمیزنن،میترسن،باید ستون هاشو زد تضعیف که شد بعد میرسن ب خودش منتها برای مردم باید یخورده عادی شده باشه بعد خودش رو هم که علنی زدن صدایی از کسی در نیومد اونوقته که همه تو خواب زمستونی هستیمو مملکت دست یه مشت گرگ افتاده...مثل داستان اون قورباغه ای که میذارنش تو آب داغ میپره بالا پایین اما از اول که میذارنش تو آب خنک بعد شعله رو زیاد میکنن نم نم پخته شد دیگه چیزی نمیفهمه تو فضای مجازی با دروغ و شایعات دقیقا دارن باهامون همین کارو میکنن،هرچیزی رو باور نکنیم و نشر ندیم🙏
مطلع عشق
عمو عماد با نیشخند گفت : - پَ چرا تصویب نمیکنید این شفافیت کوفتی رو؟ خلق الله خودشون رو کشتن از ب
📚 #کاردینال
📖 #قسمت_سی_و_هشتم
✍ #م_علیپور
شهریار کت چرمی که به قول خودش هنوز قسط هاشم نداده بود بالا آورد و به تیکه ی جِر واجِر و پاره پوره ش که رسید ،
یهوییچشم هاش اینجوری😳🙄 شد و رو به من گفت :
- سگ گاز گرفته؟
کت ننه مرده رو از دستش گرفتم و پرتش کردم رو تخت ...
شهریار بتادین رو برداشت و با پنبه به زخم صورتم زد و گفت :
- مردشور خودت و مهمونی رفتنت رو بِبَرَن ایشالله!
میزاشتی خبر مرگشون خودشون همدیگه رو تیکه پاره کنن؛ تو برای چی خودت رو قاطی کردی و کت نازنین من رو آش و لاش کردی آخه؟!
به آینه نگاه کردم و تیکه ی دیگه از صورتم رو که خراش خورده بود با بتادین ضدعفونی کردم.
سوزش عجیبی داشت که باعث شد اخم هام تو هم بره و جواب دادم :
- با این اتفاقاتی که توی اون اغتشاشات مسخره افتاد ، پشت دستم رو داغ کرده بودم که توی هیچ دعوا و ماجرایی دخالت نکنم.
اما تو که نمیدونی امشب چه سینمای بالیوودی رو دیدم!
من که کاری باهاشون نداشتم ...
به محض اینکه این زنیکه حوراء ، چه میدونم اسمش چی بود
همون حامدِ کوفتی وارد خونه شد ؛ چنان دو تا خانواده شروع به دعوا و گیس و گیس کشی کردن که بیا و ببین!!
باورت میشه پیکارجو تا فهمید این دختره ی آلامد خوشگل موشگل با کفش پاشنه بلند همون حامده ،
چنان به سمتش خیز برداشت و موهاش رو کشید و باهاش گلاویز شد که بیا و ببین!
فریاد میزد :
- دیگه چشم و گوشت باز شده تصمیم گرفتی زن بشی آره؟ حامد کوچولوی احمق ...؟
مگه تو نبودی که هر بار اینجا شب میخوابیدی خودت رو خیس می کردی ها؟
الان برای من آدم شدی ...؟
آقای مقدمم که ترسید از غافله عقب بیفته شروع کرد با آقای پیکارجو شاخ به شاخ شدن
جالبه که از حامد طرفداری میکرد و میگفت که پسر تو زیر پاش نشسته که فکر تغییر جنسیّت تو سرش بیفته!!
کل ساختمون رو روی سرش گذاشته بود که پسر توئه که یه آدم منحرفه ...!
خلاصه که نگم برات که چی شد.
شهریار کاپشن سگ گاز گرفته رو پرت کرد پایین و گفت :
- این همه قصه شبستری تعریف کردی آخرشم نگفتی این کت بیچاره ی من چطوری اینطوری شد؟!
سری تکون دادم و گفتم :
- مثلا داشتم شرح ماجرا رو میگفتم دیگه
نمیزاری که ...!
بعد اینکه آقای مقدم و پیکارجو باهم شاخ به شاخ شدن یهو هادی وسط اومد که همون لحظه پیکارجو عین یه تیکه پنبه پرتش کرد اون ور و طفلی پخش زمین شد.
منم با عجله رفتم کمکش کنم که از جاش بلند بشه.
یهو هادی بهش برخورد منو محکم کنار کشید و هل داد
منم خوردم به یه ساعت برنزی گنده که کنار خونه بود.
نگو یه تیکه ی کت به گوشه ای ساعت برنزی گیر میکنه و شکافته میشه.
اومدم برم اون ور خودم رو که کشیدم دیدم صدای جِر خوردن یه چیزی اومد.
دیدم که اون تیکه ی سمت چپش پاره شده!
توی اون هیری بیری که کاری ازم بر نمی اومد
این ۳ نفر هم مداوم با هم گلاویز بودن.
تو همون لحظه یهو آرتین و حوراء هم که فهمیدن هوا پسه فِلنگ رو میخواستن ببندن
اما پیکارجو یقه ی پسرش رو گرفت و چنان شروع به کتک کاری کرد که آخر ماجرا پسره ی بیچاره حسابی زخم و زیلی شده بود.
اما این حامد خیلی زرنگ بود.
با ورودش یه جنگ جهانی به راه انداخت و اصلاً معلوم نبود چطوری فرار کرد و رفت.
شهریار خمیازه کشید و گفت :
- منو باش که فکر میکردم حتماَ خیلی خوش گذشته و شب آقای دوماد رو نگه داشتن ...!
با دیدن شهریار منمخمیازه کشیدم و جواب دادم :
- تو سرم بخوره این مهمونی ...!
خلاصه که مهری خانم با این دعوا و درگیری ها یهو حالش بد شد و غش کرد.
نگو که این بنده خدا دیابت داره و حالش بد شده.
دیگه آقای مقدم اومد به من خواهش کرد که بیا خانم رو دکتر ببر!
شهریار با تعجب گفت :
- وا مگه خودش چلاق بود؟ خب خودش میبرد.
لیوان و قرص مُسکن رو خوردم و گفتم :
- اونا تازه یه کم کتک کاریشون تموم شده بود داشتن جر و بحث میکردن.
خلاصه که من مهری خانم و زری خانم رو درمانگاه بردم ، دکتر هم برای جفت شون آمپول تقویتی و سِرم نوشت.
شهریار سری به نشونه تاسف تکون داد و گفت :
- اونی که سِرم و آمپول تقویتی لازم داشت تو بودی!
خودت رو توی آینه دیدی؟ رنگ به رخسار نداری!
انگار مَیّت بودی تازه از تو قبر بیرون کشیدَنِت ...!
پتو رو روی خودم انداختم و جواب دادم :
- فعلاً که دارم از سر درد میمیرم.
پاشو اون برق رو خاموش کن که اصلاً جون ندارم تکون بخورم.
شهریار جواب داد :
- راستی گفتی زری و پری رو دکتر بردی، پس خود خانم مقدم کجا بود؟
سری تکون دادم و گفتم :
- بعد از اینکه حامد غیب شد اونم با عجله دنبالش رفت، نمیدونم پیداش کرد یا نه!
شهریار در حال پا شدن گفت :
- مثلاً گفتیم خوبه دوستمون با مجلسی آدم وصلت کرده ...
خداشاهده انگار با قوم یاجوج و ماجوج دم خور شدی!
چقدر جالبن همه شون!!
👇
با خمیازه گفتم :
رو به شهریار جواب دادم :
- اره خودمم تو کارشون موندم.
اون برق رو خاموش کن دیگه ...
شهریار رو بهم گفت :
- حالا بیهوش نشو چند دقیقه ی دیگه هوا روشن میشه
چند دقیقه پیش اذان رو گفتن، حداقل نمازت رو بخون حاج آقا!
در حالی که از شدت خستگی چشم هام در حال بسته شدن بود گفتم :
- جون ندارم بابا! فردا قضاش رو میخونم.
شهریار دستش رو توی لیوان آب کنارم فرو برد و چند قطره به صورتم پاشید
داد کشیدم و گفتم :
- چیکار میکنی دیوونه؟! مگه مرض داری.
شهریار گفت :
- پاشو الان خدا و حوری پری هاش تو عرش دارن نگات میکنن ها
با چشم های بسته جواب دادم :
- این چرت و پرت های عَهدِ عتیق رو از کجات درآوردی.
شهریار قیافه ش رو کج کرد و گفت :
- عهد چی چی ؟!
به سختی روی تخت نشستم و گفتم :
- عهد عتیق دیگه! کتاب مقدس یهودی ها که مسیحی ها هم بهش اعتقاد دارن.
توی اون کتابم نوشته که خدا یه تخت بالای عرش داره با حوری پری هاش نَعوذُبالله دارن از بالا آدما رو نگاه میکنن که چیکار میکنن.
شهریار در حالی که به سمت آشپزخونه میرفت جواب داد :
- جدی جدی توی کتابشونه؟
- اره بابا ...
شهریار در حال وضو گرفتن گفت :
- چطور این چرت و پرت ها رو باور میکنن حالا؟!
کنارش وایسادم و جواب دادم :
- خب اونا میگن کتاب مقدس هر چی که بگه وحی منزله و نباید بهش شک کرد.
شهریار مسح سرش رو کشید و گفت :
- خب ما همین رو میگیم دیگه ...
میگیم که قرآن تحریف نشده.
آب رو روی دستام ریختم و گفتم :
- قرآن آیه به آیه ش با فطرت و عقل و علم سازگاره ...!
برای همینه که الان دانشمندهای غربی ها وقتی میخوان به یه چیزی استناد کنن میگن توی قرآن مسلمون ها اومده ...! چرا؟ چون خود ادیان دیگه هم تا قرآن رو میخونن کاملاً متوجه تفاوت فاحش اون با کتب آسمونی دیگه میشن.
شهریار مُهر کوچیکش رو زمین گذاشت و گفت :
- مثلاً چه تفاوت فاحشی داره؟ کتاب خداست دیگه ...!
سجاده م رو پهن کردم و جواب دادم :
- اولاً که عهد عتیق خیییلی داستان سرایی کرده!
در مورد همین حرفی که زدی و بحث به اینجا رسید ،یه تیکه تو عهد عتیق هست که میگه :
- خدا با داوود پیامبر روی عرش کشتی گرفت.
داوود چون جوون تر بود زور بیشتری داشت و زیر یه خم خدا رو گرفت و خاکش کرد.
بعد خدا دستی به زیر چونه ش گذاشت و گفت عجب چیزی خلق کردم ها ... خودمم از پسش برنمیام!!
بعدشم داوود پیامبر که برنده شده بود ۲-۳ تا از حوری پری های خدا رو زیر بغلش زد و مثل سوپر من از بالا فرود اومد روی زمین!!
شهریار با خنده گفت :
- ظاهراً دیدشون از خدا مثه خدایان یونان باستانه ...! طفلی ها همونه که خیلی هاشون چندان معتقد نیستن.
منم اگه خدای اینا رو داشتم چپ و راست نافرمانی میکردم.
سجاده م رو مرتب کردم و ایستادم و گفتم :
- توی ادیان دیگه غیر از اسلام
میگه تحقیق جایز نیست و هر چی خوندی باید ایمان بیاری.
اما تو اسلام میگه اول خوب تحقیق هاتو بکن بعد اسلام بیار و بعدشم کمکم ایمان قلبی به دلت وارد میشه.
خودش سفارش میکنه که باید توی هرچیزی تحقیق کرد، حتی توی انتخاب دین و مذهب!
شهریار سری تکون داد و گفت :
- آخ اصلاً اسم تحقیق رو آوردی حالم خراب شد.
جدی جدی تحقیق چیز مهمیه ها!
با تعجب گفتم :
- چطور مگه؟
با قیافه ی نالان نگام کرد و گفت :
- یادم رفت بهت بگم که امشب سر کلاس زبان یه گندی زدم.
- چیکار کردی؟
- از صدف عابدینی خواستگاری کردم ...
ادامه دارد ...
#م_علیپور
❌یکی از فواید حجاب این است که زنان برای مردان عادی نشوند!
🔶وقتی زنان حجاب نداشته باشند شهوت پرستی در اجتماع تقویت می شود و فساد و تجاوز بالا می گیرد
🔷بعد از بازده زمانی ای زنان برای مردان و مردان برای زنان عادی می شوند اما همچنان شهوت پرستی پابرجا می ماند از این رو گرایش به همجنس ایجاد می گردد و جوامع به مرور این گناه کبیره را به رسمیت شناخته و نسل بشر و سعادت آن تباه می گردد، و پیروی از شیطان در بین بشر حاکم می شود.
کنترل شهوت 08.mp3
10.08M
#کنترل_شهوت ۸
🔻غذاهایی که زمینه التهابات جنسی، را در انسان افزایش می دهند؛ بشناسیم...
🔻سبک تغذیه روزانه خود را،
برای جلوگیری ازهیجانات جنسی،
چگونه میتوان تنظیم کرد؟
49.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#قسمت اول
📍تاثیر دعای حضرت علی (ع ) بر براء
🍃با یه دعای حضرت علی (ع) ، براء در هر آسمانی در هر جایی از بهشت میخواد ، میتونه بره
19.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#قسمت دوم
📍کاری که با انجام دادنش مولا یه ذکر خیری برا شما میکنه
📍اگر کسی در عمرش ، حضرت یه دعای خیر براش کرده باشه ، گناه تمام ثقلین به گردنش باشه .... اون یه دعای علی (ع) میچربه