eitaa logo
مطلع عشق
282 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
73 فایل
@ad_helma2015 ارتباط با مدیر کانال برنامه کانال : شنبه ، سه شنبه : امام زمان( عج ) و ظهور ومطالب سیاسی یکشنبه ، چهارشنبه : خانواده وازدواج دوشنبه ، پنجشنبه : سواد رسانه داستانهای جذاب هرشب بجز جمعه ها استفاده از مطالب کانال آزاد است (حتی بدون لینک )
مشاهده در ایتا
دانلود
چیک چیک...عشق قسمت ۹۵ _به من اعتماد کنید الهام خانوم . پشیمون نمیشید قول میدم موندم که چه جوابی بدم . انقدر حس کنجکاویم بالا بود که نمیتونستم به عواقب احتمالیه کارم فکر کنم . مطمئن بودم اینم یه بی عقلیه جدیده ولی چاره ای نبود _باشه . فردا ۸ صبح میام شرکتتون با ته خنده ای که توی صداش بود گفت : _۸ صبح ! باشه پس من مجبورم فردا هم زود از خواب بیدار بشم ! _اگر بد موقع هست من ... _نه نه اصلا. شوخی کردم ... آدرس هست روی کارت _بله دیدم _منتظرتونم فردا _امیدوارم حرفای مهمی برای گفتن باشه ! روزتون بخیر خداحافظ _روز شما هم بخیر . بای از ترسم به ساناز نگفتم که قرار گذاشتم چون مطمئن بودم یا میخواد باهام بیاد یا اصلا نمیذاره برم ! فقط بهش گفتم گوشی اشکان خاموش بوده مجبورم تا فردا صبر کنم و زنگ بزنم به شرکت . خدا رو شکر باورش شد و چیزی نگفت . بخاطر اینکه هوس نکنم حرفای پارسا رو که توی پیامک فرستاده بود بخونم گوشیم رو خاموش کرده بودم . صبح مثل هر روز بیدار شدم . مامان که نمیدونست دیگه شرکت نمیرم بنابراین فکر میکرد رفتم سرکار ... مانتوی مشکیم رو با جین سورمه ای و یه شال سورمه ای پوشیدم . حوصله تیپ زدن نداشتم یه جورایی از همیشه ساده تر بودم . با گوشیم زنگ زدم به آژانس و منتظر نشستم قبل از اینکه آژانس زنگ خونه رو بزنه و مامان رو بیدار کنه رفتم پایین دم در وایستادم . خیلی طول نکشید که یه پراید جلوی در ترمز زد و سوار شدم . تو کل مسیر دلم میخواست به راننده بگم آقا صدای اون رادیو رو خفه کن ! ولی نگفتم ... صدای جیغ جیغوی مجریه بدجور روی اعصابم بود ... استرس اینکه قراره چی بشنوم کافی بود که کلا قاطی باشم ! از صبح اخمو بودم دست خودم نبود تازه به نظر خودم این دو روزه خیلی صبوری کرده بودم . گرچه آثار گریه های این دو شب از روی چشمهای ورم کردم کاملا مشخص بود ! دقیقا ساعت ۸ رسیدم ... دوباره به کارت شرکت و تابلوی ساختمون نگاه کردم درست بود شرکت ساختمانی شکیبا . یعنی اشکان مهندسه ؟ اصلا به تیپش نمیخوره ... بسم الله گفتم و رفتم تو . طبقه ۳ از آسانسور اومدم بیرون . وقتی وارد شدم میز منشی رو به روم بود ... به نظرم شرکتش زیادی شیک بود ... یعنی در این حد وضعش توپه ؟ ‌❣ @Mattla_eshgh
چیک چیک...عشق قسمت ۹۶ رفتم کنار میز وایستادم _سلام خانوم خسته نباشید _سلام مرسی. بفرمایید _با آقای شکیبا کار داشتم . میتونم ببینمشون ؟ _وقت قبلی داری عزیزم ؟ با تردید گفتم : فکر کنم ! _اسمتون ؟ _صمیمی هستم _چند لحظه اجازه بدید ... توی کامپیوترش چک کرد و گفت : _خانوم صمیمی اسمتون اینجا نیست _ایشون خودشون در جریان هستن . ساعت ۸ باهاشون قرار داشتم _لطفا صبر کنید دقیقا هر وقتی که کارها باید با عجله پیش بره همه عالم و آدم ازت توقع صبوری کردن دارن ! با تلفن زنگ زد بهش و گفت من اومدم . قطع کرد و گفت : _بفرمایید داخل منتظرتون هستن _ممنون چند تا ضربه زدم و با صدای بفرمایید رفتم تو . اشکان با دیدنم سریع بلند شد و اومد استقبال !! _سلام الهام خانوم خیلی خوش اومدین _سلام شرمنده که مزاحم کارتون شدم _اختیار دارید . بفرمایید خواهش میکنم _مرسی . روی صندلی نشستم و فکر کردم چه عجب ایندفعه دستشو نیاورد که ضایع بشه ! پشت میز بزرگش نشست ... چقدر تیپش فرق داشت با کت و شلوار ! _حالتون که خوبه ؟ _خوبم مرسی نگاهش چرخی روی صورتم خورد و گفت : _البته از چهره تون مشخصه خیلی هم خوب نیستین ! شونه ام رو انداختم بالا و جواب دادم : _شما که توقع ندارید بگم همه چی آرومه ؟ _اصلا. گرچه دوست داشتم واقعا آرامش داشتین اما بهتون حق میدم که حال خوبی نداشته باشین ! _ممنون شاید ازم توقع داشت مثل آدم جواب بدم ولی واقعا حوصلشو نداشتم ! نفس عمیقی کشید و گفت : ‌❣ @Mattla_eshgh
چیک چیک...عشق قسمت ۹۷ _ چای میل دارید یا قهوه ؟ _مرسی من چیزی نمیخورم _هر جور مایلید _ببخشید آقا اشکان من خیلی وقت ندارم میشه خواهش کنم بریم سر اصل مطلب _هر سوالی داشته باشین جواب میدم تنها سوالی که اون لحظه اومد تو ذهنم رو پرسیدم : _شما چرا با پارسا دشمنی دارید ؟ با تعجب گفت : _دشمنی !؟ کی گفته ما با هم دشمنیم؟ _اگر نیستین پس چرا هم پارسا از شما کینه داره و هم شما سعی دارید چهره اش رو جلوی من خراب کنید ؟ به صندلی بزرگش تکیه داد و گفت : _الهام خانوم میتونم باهاتون راحت حرف بزنم ؟ سرم رو تکون دادم ... _من سالهاست که با پارسا دوستم ... نه اینکه یار غار باشیم نه ... ولی خوب زیاد همدیگه رو میبینم و تقریبا دوستای مشترک زیادی داریم ! . توی این چند سال پارسا رو با دخترای مختلفی دیدم توی مهمونیها .. تفریحات .. کوه .. همه جا ! دیدن پارسا هر بار با یه آدم جدید تقریبا برام عادی شده . اما دفعه اولی که توی دربند شما رو دیدم خیلی تعجب کردم ... معصومیتی که توی چهره شما بود و معذب بودنتون جالب بود . مخصوصا وقتی که بهم دست ندادید ... فهمیدم که باید دختر مقید و نجیبی باشین و همین نجابت به نظرم فرق اساسی بود که بین شما با انتخابهای قبلی پارسا دیدم .. اون روز توی تولد ستاره مطمئن شدم که حدسم درست بوده وقتی که وارد سالن شدین و تعجبتون رو از دیدن جمع موجود دیدم ! راستش رو بخوای فکر نمیکردم که دو ماه بگذره و شما همچنان با پارسا مونده باشی ! برام خیلی جالب بود که دختری مثل شما چجوری نتونسته چهره واقعی طرفش رو بشناسه ! حتی یه لحظه حس عذاب وجدان بهم دست داد از اینکه چرا زودتر از اینا باهاتون قرار نذاشتم و چیزایی رو که باید در مورد شخصیت اصلی پارسا بدونید رو بگم ! ولی خوب وقتی حرفهای نازی رو شنیدم که بهتون گفت حتی اجازه ندادی پارسا بهت دست بزنه خوشحال شدم که بلاخره یکی پیدا شده که حساب شده عمل کرده ! _منظورتون رو نمیفهمم آقا اشکان ؟! یعنی چی پارسا با خیلیها دوست بوده ؟ مگه پارسا به جز نازی دوست دیگه ای هم داره !؟ نیشخندی که زد انگار مستقیم تیری شد تو قلبم چون مطمئن بودم حرف جالبی بعدش نمیشنوم ! _به جز نازی ؟! اون که تازه از راه رسیده ... من دارم در مورد چند سال حرف میزنم ! مثل اینکه پارسا خان خیلی زرنگی کرده و شما رو دور از خودش نگه داشته ... ببین الهام خانوم متاسفم ولی باید بگم پارسا به اندازه تک تک موهای سرش عاشق شده و دلداده داره ! ادامه دارد ... ‌❣ @Mattla_eshgh
مطلع عشق
📌 #طرح_مهدوی 🌅 #عاشقانه_مهدوی 🔆 مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب / در دلم هستی و بین من و تو، فاصل
پستهای روز شنبه(امام زمان (عج) و ظهور)👆 روز یکشنبه(خانواده وازدواج)👇
۵۸ بدرقه و استقبال از همسرتون؛ اونو برای بازگشت به خونه مشتاق نگه میداره....😊 ‌❣ @Mattla_eshgh
مطلع عشق
#انچه_مجردان_باید_بدانند #قسمت_در_ازدواج 🌸اگر در #ازدواج فکر کنیم که ما هیچ نقشی نداریم این اعتقا
ملاک های من چه باشند؟ 💞اگر كسی خوبی كرده و می‌خواهد آن را به ازدواج تبدیل كند، باید چند مهم را بداند: 🏆 - لازم است از نظر شما آن فرد فیزیکی و جنسی در یك حد متوسط رو به بالا برای‌تان داشته باشد. 🏆- مطلوبیت و هیجانی هم مهم است. البته لازم نیست الزاما عاشق همه و باشید و چه بهتر هم كه نباشید؛ چون اگر عاشق باشید شاید به شناخت درستی از شخصیتی او نرسید. 🏆-شرایط مالی‌تان بهتر است با هم باشد. اگر هم یك طرف از نظر مالی بالا‌تر است، باید هر دو طرف زندگی با فردی متفاوت از نظر فرهنگ اقتصادی را داشته باشند. سبك كردن‌تان باید با هم هماهنگ باشد. 🏆- سبك باید به هم بخورد و شبیه هم به زندگی و خدا و پیغمبر بنگرید، اگر برای یکی از شما خیلی مهم است برای دیگری نیز مهم باشد یا اگر یکی اهل دینی است، به نظر دیگری مضحک نیاید.اگر شما اهل و نماز هستید، این موضوع برای همسرتان با ارزش باشد. 🏆- احتمالا همه می‌دانیم که خانواده‌ها بسیار بسیار مهم است و عملا با انتخاب یک نفر، خانواده او را نیز برمی‌گزینیم ‌❣ @Mattla_eshgh http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
نظر یکی از اعضای عزیز دررابطه باپست بالا
نظر دوست عزیز دیگه مون دررابطه باپست بالا
༻﷽༺ ⁉️سوال : پس از ازدواج چه کسانى به مرد محرم مى شوند؟ ✅جواب: هرگاه کسى زنى را براى خود عقد نماید، هر چند با او نزدیکى نکرده باشد، مادر و مادر مادر آن زن و مادر پدر او هر چه بالا روند به آن مرد محرم مى شوند، ولى دختر زن و نوه دخترى و پسرى آن زن در صورتى به آن مرد حرام مى شوند که با آن زن نزدیکى کرده باشد. ⁉️ : پس از ازدواج چه کسانى به زن محرم مى شوند؟ ✅جواب: پدر شوهر و جدّ او هر چه بالا روند و پسر و نوه پسرى و دخترى شوهر، هرچه پایین آیند به زن او محرمند، چه قبل از عقد متولد شده باشند یا بعد از عقد. ‌❣ @Mattla_eshgh http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
۱۸ باسلام، فرزند اولم رو در سن۲۵ سالگی باردار شدم و تصمیم گرفتم طبیعی زایمان کنم،دکتر گفته بود چون پسرت درشته،شاید نتونی. هنگام زایمان بعد پنج ساعت درد،بخاطر اینکه روحیه ام رو از دست داده بودم و فکر میکردم نمیتونم،خودم درخواست سزارین دادم،منتظر بودم دکترم بیاد و تشویقم کنه که بیشتر صبر کنم و مقاومت کنم، ولی دکتر در حالی که پشت میزش در حال خوردن چای بود با بی تفاوتی گفت شوهرش رضایت بده، پولم بریزن تا بیام!!!! سزارین شدم و این به منزله شکست بود برام و بعدها فهمیدم با اینکه پسرم بالای چهار کیلو بود، میشده طبیعی زایمان کنم، پس تصمیم گرفتم بعدی رو حتما طبیعی بیارم، سه سال و نیم بعد دوباره باردارشدم و بازم دکتر گفت دخترت درشته و بیکاری میخای بری طبیعی!! و آیه یأس میخوند هر کس می شنید. منم فرصت و از دست ندادم و با جستجو سریع دکتری رو پیدا کردم که حامی زایمان طبیعی باشه و اینکارو انجام داده بود. بالاخره پیروز شدم، با اینکه دخترم نزدیک ۴ کیلو وزنش بود، خدا دکترم رو خیر بده که چون دیده بود خودم پا در این راه گذاشتم، هنگام زایمان با اینکه خودم داشتم کم میاوردم، خیلی تشویقم کرد، مقایسه کردمش با دکترهایی که میخان سریع پول رو بگیرن و یک ربعه کارو تموم کنن و هیچ وقت از عوارض سزارین، برامون نمیگن و اگه خرده بگیریم، با چشمهای گرد شده میگن مگه بیشتر از دوتا میخای؟!!!! چه خبره تو این اوضاع اقتصادی؟!!!! انگار اونا قراره نونشو بدن! خلاصه به این راحتی تن به سزارین ندین و بعضا بودن کسانی که بعد دو سزارین هم طبیعی رو تجربه کردن،تحقیق کنید و به حرف یکی دو نفر بسنده نکنید. ‌❣ @Mattla_eshgh http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
Salavat03_32_MP3.mp3
139.3K
سؤال: برای امر ازدواج پسرم ذکری بفرمایید؟ پاسخ از ایت الله بهجت ( ره) : به همین نیت، زیاد صلوات بفرستید. منبع👇 https://bahjat.ir/fa/content/1012