#سیاست_های_زنانه
یه #سیاست_زنانه برای ایجاد #احترام متقابل در زندگی اینه که اگر کسی جایی #دعوتتون کرد تنهایی تصمیم گیری نکنین حتی اگر جواب #همسرتون رو میدونین ،حتی اگه اون همیشه بدون نظر شما #تصمیم میگیره
👈مثلا به همسرتون بگین: "#مامانم برای شب #جمعه شام دعوتمون کرد، منم قول ندادم گفتم بذارین اول نظر #آقامون رو بپرسم ببینم برنامه ای نداره، بعد خبرش رو میدم."
اینطوری:
❌ اولا همسرتون #احساس مهم بودن و مرد خانواده بودن میکنه و احساس خیلی خوبی بهش دست میده و امکان جواب #مثبت دادنش هم بیشتر میشه و
❌دوما اینکه اگر یه موقع جایی خواستین نرین (مثلا یکی از فامیل های همسرتون #دعوتتون کرده) راحت تر میتونین بگین که ؛ "با شوهرم #مشورت کردم امشب خیلی #خسته است، گفته ایشالله باشه برای هفته های بعد ..."
❌سوما با اینکار اینجوری کم کم همسرتون هم یاد میگیره که با شما در این موارد #مشورت کنه و احترامتون توی خانواده #همسرتون میره بالا
فرض کنین که #مادر شوهرتون زنگ میزنه به همسرتون و شام #دعوتتون میکنه .
جوابی که شوهرتون میده اینه : " بذارین به #خانمم بگم ببینم برنامه ای نداره، بعد بهتون خبر میدم" اینجوری وقتی که #همسرتون جلو #خانواده اش به شما #احترام بذاره اونها هم به شما احترام بیشتری میذارن.❣
❣ @Mattla_eshgh
http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
✍️ #دمشق_شهر_عشق
#قسمت چهل و یکم
💠 ساکت بودم و از نفس زدنهایم وحشتم را حس میکرد که به سمتم چرخید، هر دو دستم را گرفت تا کمتر بلرزد و #عاشقانه حرف حرم را وسط کشید :«زینب جان! همونطور که اونجا تو پناه #حضرت_سکینه (علیهاالسلام) بودی، مطمئن باش اینجام #حضرت_زینب (علیهاالسلام) خودش حمایتت میکنه!»
صورتم به طرف صورتش مانده و نگاهم تا #حرم کشیده شد و قلبم تحمل اینهمه وحشت را نداشت که معصومانه به گریه افتادم.
💠 تازه نبض نگرانی نگاه مصطفی در تمام این شش ماه زیر انگشت احساسم آمده و حس میکردم به هوای من چه وحشتی را تحمل میکرد که هر روز تارهای سفید روی شقیقهاش بیشتر میشد و خط پیشانیاش عمیقتر.
دوباره طنین #عشق سحرگاهی امروزش در گوشم نشست و بیاختیار دلم برای لحن گرمش تنگ شد تا لحظهای که به اتاق برگشتیم و اولین صوتی که شنیدم صدای مردانه او بود :«تکلیف حرم سیده سکینه چی میشه؟»
💠 انگار به همین چند لحظه که چشمانم را ندیده بود، #دلتنگی نفسش را گرفته و طاقتش تمام شده بود که رو به ابوالفضل سوالش را پرسید و قلب نگاهش برای چشمان خیسم من میتپید.
ابوالفضل هم دلش برای حرم #داریا میلرزید که همان پاشنه در روی زمین نشست و نجوا کرد :«فعلاً که کنترل داریا با نیروهای ارتش!» و این خوشخبری ابوالفضل چند روز بیشتر دوام نیاورد و اینبار نه فقط #تکفیریهای داخل شهر که رفقای مصطفی از داریا خبر دادند ارتش آزاد با تانک وارد شهر شده است.
💠 فیلمی پخش شده بود از سربازی سوری که در داریا مجروح به دست #ارتش_آزاد افتاده و آنها پیکرش را به لوله تانک بسته و در شهر چرخانده بودند.
از هجوم وحشیانه ارتش آزاد، بیشتر مردم داریا تلاش میکردند از شهر فرار کنند و #سقوط شهرکهای اطراف داریا، پای فرار همه را بسته بود.
💠 محلههای مختلف #دمشق هر روز از موج انفجار میلرزید و مصطفی به عشق دفاع از حرم #حضرت_زینب (علیهاالسلام) جذب گروههای مقاومت مردمی زینبیه شده بود.
دو ماه از اقامتمان در #زینبیه میگذشت و دیگر به زندگی زیر سایه ترس و #ترور عادت کرده بودیم، مادر مصطفی تنها همدم روزهای تنهاییام در این خانه بود تا شب که مصطفی و ابوالفضل برمیگشتند و نگاه مصطفی پشت پردهای از خستگی هر شب گرمتر به رویم سلام میکرد.
💠 شب عید #قربان مادرش با آرد و روغن و شکر، شیرینی سادهای پخته بود تا در تب شبهای ملتهب زینبیه، خنکای عید حالمان را خوش کند.
در این خانه ساده و قدیمی همه دور اتاق کوچکش نشسته و خبر نداشتم برایم چه خوابی دیده که چشمان پُر چین و چروکش میخندید و بیمقدمه رو به ابوالفضل کرد :«پسرم تو نمیخوای خواهرت رو #شوهر بدی؟»
💠 جذبه نگاه مصطفی نگاهم را تا چشمانش کشید و دیدم دریای احساسش طوفانی شده و میخواهد دلم را غرق #عشقش کند که سراسیمه پا پس کشیدم.
ابوالفضل نگاهی به من کرد و همیشه شیطنتی پشت پاسخش پنهان بود که سر به سر پیرزن گذاشت :«اگه خودش کسی رو دوست داشته باشه، من نوکرشم هستم!»
💠 و اینبار انگار شوخی نکرد و حس کردم میخواهد راه گلویم را باز کند که با #محبتی عجیب محو صورتم شده بود و پلکی هم نمیزد.
گونههای مصطفی گل انداخته و در خنکای شب آبانماه، از کنار گوشش عرق میرفت که مادرش زیر پای من را کشید :«داداشت میگه اگه کسی رو دوست داشته باشی، راضیه!»
💠 موج #احساس مصطفی از همان نگاه سر به زیرش به ساحل قلبم میکوبید و نفسم بند آمده بود که ابوالفضل پادرمیانی کرد :«مادر! شما چرا خودت پسرت رو زن نمیدی؟»
و محکم روی پا مصطفی کوبید :«این تا وقتی زن نداره خیلی بیکلّه میزنه به خط! زن و بچه که داشته باشه، بیشتر احتیاط میکنه کار دست خودش و ما نمیده!»
💠 کمکم داشتم باور میکردم همه با هم هماهنگ شدند تا بله را از زیر زبان من بکشند که مادر مصطفی از صدایش شادی چکید :«من میخوام مصطفی رو زن بدم، منتظر اجازه شما و رضایت خواهرتون هستیم!»
بیش از یک سال در یک خانه از #داریا تا #دمشق با مصطفی بودم، بارها طعم احساسش را چشیده و یک سحر در #حرم حرف عشقش را از زبان خودش شنیده بودم و باز امشب دست و پای دلم میلرزید.
💠 دلم میخواست از زبان خودش حرفی بگوید و او همه #احساسش در نگاهش بود که امشب دلم را بیش از همیشه زیر و رو میکرد.
ابوالفضل کار خودش را کرده بود که از جا بلند شد و خندهاش را پشت بهانهای پنهان کرد :«من میرم یه سر تا مقرّ و برمیگردم.» و هنوز کلامش به آخر نرسیده، مصطفی از جا پرید و انگار میخواست فرار کند که خودش داوطلب شد :«منم میام!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
❣ @Mattla_eshgh
http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
مطلع عشق
: 💞💞💍💍💞💞 #انچه_مجردان_باید_بدانند #موضوعاتی که قبل از ازدواج باید درمورد آن صحبت کنید #قسمت_دوم
#انچه_مجردان_باید_بدانند
🌺ازدواج با مهرطلب مجاز است❓
#قسمت_سوم
🔹مهرطلب ها #نیاز به تایید دائمی دیگران دارند و اگر کار یا رفتارشان توسط دیگران تایید نشود، #احساس رضایت و آرامش نمی کنند. آنها عقاید مشخصی در مورد موضوعات ندارند
و بیشتر ترجیح می دهند با #تملق گویی دیگران را تایید کنند. افراد مهرطلب از طلب کردن #حق خودشان پرهیز می کنند چون از اینکه بخواهند حقشان را بگیرند #خجالت می کشند و شرم می کنند.
🔹مهرطلب ها از #مقاومت آشکار و مستقیم در برابر دیگران به طور جدی اجتناب می کنند. از #اظهار عقیده و نظر خود پرهیز می کنند.
#ادامه_دارد
❣ @Mattla_eshgh
http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
مطلع عشق
#انچه_مجردان_باید_بدانند ملاک های من چه باشند؟ 💞اگر كسی #انتخاب خوبی كرده و میخواهد آن را به ازد
#انچه_مجردان_باید_بدانند
🔰برای #ازدواج چهار بلوغ لازم است :
◀️بلوغ فیزیولوژیک ، که فرد از نظر #فیزیکی و #جسمی باید رشد کافی داشته باشد
◀️بلوغ #عاطفی سه فاکتور دارد : دسترسی به هیجانات، ابراز هیجانات،#مدیریت هیجانات
◀️ #بلوغ اجتماعی : توانایی ایجاد تعادل بین دنیای #تجرد و دنیای تاهل و تعهد
◀️ بلوغ اقتصادی : #احساس خودکارامدی در تامین مایحتاج زندگی، یعنی فرد:
🔺دارای #شغل باشد
🔺عقل معاش داشته باشد
🔺ثبات و #مسوولیت پذیری داشته باشد
( کسی که میخواهد#ازدواج کند باید حداقل در #دو سال گذشته یک #شغل ثابت داشته باشد)
❣ @Mattla_eshgh
http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
🔴 #بهشت_قدردانی
💠 گفتن یک کلمه «ممنونم» برای هر خدمتِ همسر (ولو خدمتی به کوچکی دادن قاشق به شما بر سر سفره) به ظاهر #ساده است اما تاثیر زیادی بر طرز #فکر و رفتارهای بعدی همسرتان دارد.
💠در واقع با گفتن این جمله، ثابت میکنید که #شکرگزار و قدرشناس هر کاری که برای شما انجام میدهد، هستید.
💠در نتیجه، همسرتان #احساس خواهد کرد که به تک تک کارهایی که برایتان انجام میدهد، توجه داشته و #آگاهید لذا سعی میکند به رفتارهای خوبش #ادامه دهد و همیشه در #بهشتِ نگاهِ قدردان شما لذت ببرد.
❣ @Mattla_eshgh