🍃🌸🌼🌸🌼🌸
#واقعی
#ازابلیس_درون_تانورخدا
#قسمت اول
🍃من رضا هستم.....
من تا پنج سال دلیل اصلی توبه کردنمو بنا به دلایلی به کسی نمی گفتم...
ولی در همین حد بدونید که من خیلی درگیر مسائل کج بودم
من سال ۹۱ فروشنده فیلم بودم و سال ۹۳ به دلیل شناسایی شدنم چهار شب بازداشتگاه استان مرکزی بودم.
چون فعالیت گسترده داشتم و تو سایت معروف فیلم پورن آپلود میکردم...
وقتی اون شب شناسایی شدم توبه کردم و چون کیس کامپیوترم کشف و ضبط شده بود از خدا
خواستم کاری کنه لو نرم...
وقتی پلیس کامپیوترمو روشن کرد هیچ فیلمی توش ندید و تبرئه شدم...
این بود داستان اصلی توبه کردنم...
وقتی برگشتم و توبه کردم خدا تموم گناه هامو پاک کرد.
البته خیلی کلی گفتم...اصلا حوصله ندارم در مورد اون لحظات باهاتون حرف بزنم.
چون خیلی روزای سختی رو گذروندم...
همش استرس و ترس بود...
خدارو شکر تموم شد.
در همین حد کافیه...
نمیخوام از اون روزا کسی ازم سوال کنه...
وقتی پلیسها کیسمو روشن کردن رو صفحه دکستاپش هیچی پیدا نکردن و تموم درایوهام خالی بود و
در کمال تعجب ایمیل هام اصلا باز نمیشد...
😞😞
بنظرم اینا همش بخاطر توبه کردنم بود......
تو راه که داشتن منو میبردن بازداشتگاه اراک همش میگفتن دهنتو سرویس میکنیم و منو همش میترسوندن...
اطلاعات اراک شناساییم کرده بود و اومدن از گرگان دستگیرم کردم.
اگه اون روز ایمیل هام باز میشد و صفحه هیستوری مرور گرام باز میشد ...حداقل ۲۰۰ ضربه شلاق و
۱۹ سال زندانی داشتم .
خیلی معجزه ها تو زندگیم اتفاق افتاد...
مثلا موقع گشتن گوشی موبایلمو اصلا پیدا نکردن...
با اینکه تو شلوارم بود و توش پر مدرک بود...
اما
گوشی موبایلمو پیدا نکردن...
🔰🔰🔰🔰🔰
❣ @Mattla_eshgh
🍃🌸🌼🌸🌼🌸
#واقعی
#ازابلیس_درون_تانورخدا
قسمت :۳
شبا این قرآن رو میذاشتم رو سینه م و میخوابیدم...
کسایی که هم سلولیم بودن جزو هفت خط های روزگار بودن...
نکته جالب همشون این بود که شیشه ای بودن...
یعنی شیشه مصرف میکردن و بعدش چون دست خودشون نبود میرفتن کارای خلاف میکردن...
از اونجایی که من تیپ و قیافه م خیلی فشن بود براشون جالب بود که من اینجا چکار میکنم...
🤔
یکی از بچه هایی که اونجا بود به جرم آدم ربایی میخواست اعدام بشه
اون شب کلی با هم حرف زدیم...
یهو بهش گفتم : میای نماز بخونیم؟
گفت نمیتونم...
بهش گفتم بیا بخونیم.
جفتمون نماز بلد نبودیم...
😐
تا اینکه من شروع کردم به نماز خوندن ...
هم وضو اشتباه گرفته بودم و هم نمازم غلط بود
🌹 اما به نظرم بهترین نماز عمرمو همون لحظه خوندم.
حتی یه بار با هم سلولی هام تصمیم گرفتیم تو بازداشتگاه نماز جماعت بخونیم...
جالبه...همشون ختم عالم بودن ولی وقتی بهشون پیشنهاد نماز میدادم همه گوش میکردن...
🙄😁
امام جماعتشون میشدم من و شروع میکردیم به نماز خوندن...
من خودم نمازم غلط بودا...
ولی هر چی میگفتم اونا هم میگفتن...
یادش بخیر....
فکرشو بکن...من میشدم امام جماعتشون...و یه مشت خلاف کار پشتم نماز میخوندن...
آخه آدم اینو به کی بگه...
🙃🙃
یه روز خیلی حالم گرفته بود...
یکیشون که دوست صمیمیم شده بود بهم پیشنهاد داد این دعارو بخونم
خدا مشکلمو حل میکنه...
اون دعا زیارت عاشورا بود....
اون میخوند و من گریه میکردم.
😭😞😔
بهش میگفتم : داداش ؟ خدا منو میبخشه؟
بعد میگفت اره داداش میبخشه.
نگران نباش. درست میشه.
خدا همه رو میبخشه.
😔😞
ادامه دارد....
❣ @Mattla_eshgh
مطلع عشق
#هفت_نکته_کلیدی_در_انتخاب_همسر #قسمت_چهارم ۲. گزینش #معیارها، متناسب با انتخاب خویش 🔹ما در #انت
#هفت_نکته_کلیدی_در_انتخاب_همسر
۲. گزینش معیارها، متناسب با انتخاب خویش
#قسمت_پنجم
ب. #واقعی کردن معیار ها
معیارها را نباید #خیلی ایدهآل فرض کرد. معیارها را واقعی انتخاب کنیم؛ نه چندان ایده آل معنوی و نه چندان ایده آل مادی.
مثلاً #پسری👨 که درباره همسر آینده اش می گوید: پدرش #وضع مالی خوبی داشته باشه #دو تا بچه باشند، یکی پسر یا یکی دختر، هم پدر و مادر هر #دو استاد دانشگاه باشند، #دختر دانشجوی پزشکی👩⚕ باشد یک سر و گردن از من کوتاه تر باشد، #دو سال از من کوچکتر باشد، اصالتاً همشهری ما باشند😳
[داداش خدا وکیلی باید بری سفارش بدی😂]
یا #دختر می گوید همسر آینده من باید حتماً ماشین🚗 داشته باشد، #خونه🏚 مستقل از خودش داشته باشه،نهایت ۲۵ساله باشه و....
[ خانم محترم اینجوری شما هم باید بری سفارش بدید😁 ]
💢خانم و آقا، باید #یک همسر از بین افراد موجود انتخاب کنید، #فروشگاه که نیست. وضعیت خودتون و جامعه رو هم در نظر بگیرید.
ادامه دارد....
❣ @Mattla_eshgh
http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
✍قسمت ۹
چندروزی ,علی رغم میل درونی ام هیچ جوابی به پیامهاش ندادم.
تااینکه امروز,برام نوشته بود
_عزیز دلم,قربون اون چشای قشنگت بشم من, الهی سهند قربون اون دل مهربونت بشه که از دست من گرفته...جوابم رابده ,نزار تو این آتش هجران وبی خبری بسوزم...جان مادرت,جان خاله خانمت , جوابم را بده لااقل دعوام بکن......
راستش از قربون صدقه هاش دلم غنج میرفت... خودمم دلم تنگ شده بود...
پس طاقت ازکف دادم و....
_سلام...از دستت خیلی ناراحتم,دلم میخواست سر به تنت نباشه,اما چون نیتت خیره و اینقد منت کشی کردی بخشیدمت, فقط به یک شرط...
سهند:
_قربون گل خودم بشم من .....هرشرطی باشه, روجفت چشام قبوله...
من:
_میخوام مثل بقیه ی خواستگارها تودنیای #واقعی ببینمت نه دنیای مجازی,هرچه زودتر قرار خواستگاری رابگذار تا همه چی شکل رسمی به خودش بگیرد ,من از رابطه های پنهانی خوشم نمیاد ,دوست دارم بزرگترا هم درجریان باشند.
سهند:
_وااای خدای من چه راحت جواب بله را گرفتم...من که از خدامه هرچه زودتر از نزدیک ببینمت و...اما الان بابام برای یه قرارداد رفته خارج از کشور,مامانم هم باهاش رفته ,برای همین موقعیتش نیست اما هر زمان که برگشتند ,فورا اقدام میکنم.
من که یک بار #گول حرفاش راخورده بودم,.... بازهم درس,نگرفتم و اینبار هم از روی سادگیم حرفهای قشنگش راباور کردم...
ولی نمیدانستم چه دامها برایم چیده این مار خوش خط وخال...😭