eitaa logo
مطلع عشق
282 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
73 فایل
@ad_helma2015 ارتباط با مدیر کانال برنامه کانال : شنبه ، سه شنبه : امام زمان( عج ) و ظهور ومطالب سیاسی یکشنبه ، چهارشنبه : خانواده وازدواج دوشنبه ، پنجشنبه : سواد رسانه داستانهای جذاب هرشب بجز جمعه ها استفاده از مطالب کانال آزاد است (حتی بدون لینک )
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌 ؛ 🔆 جنس تنهایی تو، از نخِ بی‌مِهری ماست... 🖼 ‌❣ @Mattla_eshgh
‏روحانی ( رئیس جمهور پیشین ) اعلام آمادگی کرده برای تحول اقتصادی کشور راهکار بدهد! تو یکی ببند بنفش!😒
مطلع عشق
‏روحانی ( رئیس جمهور پیشین ) اعلام آمادگی کرده برای تحول اقتصادی کشور راهکار بدهد! تو یکی ببند بنف
نگرانی روحانی برای اقتصاد ایران یه چیزی تو مایه های نگرانی بن سلمان برای امنیت کودکان یمنه، همینقدر پوچ و مسخره :)))
▪️‏در جنگ‌جهانی دوم سربازان آمریکایی یک اسیر ژاپنی رو لخت کرده و مجبورش کردند برهنه جلوی همه عرشه ناو را تمیز کند! آمریکایی‌ها، در برخورد با اسیران جنگی هم انسانیت نداشته و ندارند. مثل جنایاتشان در ابوغریب... 💬 علیرضا گرائی ‌❣ @Mattla_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اعتراف عبدالمالک ریگی به قدرت وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران 🔺 حساب کار دست تروریست‌ها و اغتشاشگرانی که به امنیت ایران خدشه میزنن بیاد. پرنده شوی یا خزنده راه فرار نداری... چشم‌های تیزبین بچه‌های بالا در حال رصد تو هستن... ‌❣ @Mattla_eshgh
32.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🛑اساسا وظیفه سفارتخانه ها چیست ؟؟؟؟؟ 💢مارا دراین راه خیر و انسانی همراهی کنید لطفا برای حمایت از داریوش لینک راامضاومنتشر کنید https://www.karzar.net/63544
12.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اصل عدم قطعیت طاهری😂😂😂
مطلع عشق
اصل عدم قطعیت طاهری😂😂😂
🔴خودزنی "محمدعلی طاهری" در تریبون بی.بی.سی فارسی 🔰محمدعلی طاهری، سرکرده فرقه "عرفان حلقه" که پس از آزادی از ایران خارج شده، ضمن شرکت در برنامه پرگار بی‌بی‌سی فارسی به اصطلاح به دفاع از مبانی فکری و تز تازه خود با عنوان «عدم قطعیت طاهری» پرداخت؛ گفتگویی که در نهایت به سبب ضعف طاهری در استدلال، استتناج و تبیین ذهنیات و دیدگاه‌های خود و مسلک ابداعی‌اش یعنی ، به یک ضدتبلیغ و خودزنی تبدیل شد. به طوری که موجب از واکنش های انتقادی مخاطبان زا در توئیتر به دنبال داشت. ⚠️برای نمونه وی در پاسخ به اینکه ایده عدم قطعیتی قبلا توسط فیلسوفی به نام هایزنبرگ مطرح شده، به این‌بسنده کرد که : اصل «عدم قطعیت طاهری» با اصل «عدم قطعیت هایزنبرگ» تفاوت دارد! 💢ضعف دفاعیات طاهری به حدی بود که حتی مجری جنجالی و چالش افکن برنامه، صرفا به تایید و سرتکان دادن اکتفا و از طرح پرسش های بدیهی صرف نظر کرد تا از هدف برنامه یعنی تریبون دهی به این فرد،  دور نشود. اگرچه این تلاش ها بی ثمر باقی ماند و این مصاحبه بسیار سطحی با سخنان سخیف طاهری، در انتها نتیجه‌ای جز خودزنی برای عرفان حلقه در بر نداشت.
بنظرم هیچکس مانند او برای انقلاب، نظام و رهبری هزینه نداد، چه هزینه آبرویی، چه هزینه‌ علمی و هیچکس را مانند او تخریب نکردند، چه دشمنان، چه جناح‌های سیاسی داخلی و... وقتی در حدود سال‌های هشتاد و در دوره اصلاحات، عبدالکریم سروش‌ها و دیگران نظریه ولایت فقیه را زیر سوال بردند و حمله‌ها کردند و هیچکس هم حریف آنها نبود، هر هفته جمعه‌ها از قم به تهران می‌آمد و پیش از خطبه‌های نمازجمعه تمام شبهات علمی درباره ولایت فقیه را پاسخ می‌داد، پاسخ‌های متقنی که دهن‌ها را می‌بست یک‌تنه علیه هجمه‌ها سینه سپر می‌کرد. حالا میفهمم دلیل آن‌همه تخریب‌ها در آن دوره‌ها را.... او درسالرور شهادت حاج قاسم از دنیا رفت. آن روزها جایی ذیل عکس یزدی نوشتم، در سالگرد شهادت مالک، عمار از دنیا رفت و به مالک پیوست. عده‌ای نوشتند چرا مقایسه می‌کنی بین اصحاب خاص امیرالمؤمنین و پیامبر صلوات الله علیهم و دیگران. از نظر من میتوان بادلایل عقلی، منطقی، تاریخی، کلامی، اعتقادی و.... ثابت کرد، چه بسا مالک‌ها و عمارهای این زمان، بالاتر از عمارها و مالک‌های عصر امیرالمؤمنین باشند سلام بر مالک‌ها سلام بر عمارها نویسنده متن : حسین دارابی ‌❣ @Mattla_eshgh
مطلع عشق
🕊 قسمت #دویست_ونه *** زمین می‌لرزد؛ شیشه‌ها و پایه‌های تخت هم همین‌طور. با دردی که در سینه‌ام دو
🍃🌹🍃 🌹🍃 🍃 🌹رمان امنیتی، انقلابی جلد اول ؛ رفیق جلد دوم ؛ خط قرمز (رمان بلند) 🕊 کمیل لحنش را مثل سیاوش تغییر می‌دهد: - چاکریم داداش! گیج شده‌ام؛ منظورشان را نمی‌فهمم. از درد چنگی به ملافه می‌زنم: - چی... می‌گید؟ یعنی... تو... شهید شدی... سیاوش؟ چطوری؟ - نمی‌دونم. به خودم اومدم دیدم یه جای دیگه‌م. یه جا مثل بهشت. هیچی نفهمیدم، هیچ دردی نفهمیدم. کاش تو هم می‌دیدی داش حیدر. خیلی خوب بود. دردم شدیدتر می‌شود ، و می‌دانم این دردِ جسم نیست؛ درد روح است. درد یک روحِ زندانی و جامانده ، که دارد خودش را به دیوار دنیا می‌کوبد تا نجات پیدا کند؛ اما نمی‌تواند. نمی‌فهمم چه چیزی من را به این دنیا زنجیر کرده که تا الان شهید نشده‌ام؟ کمیل اشکی را که از گوشه چشمم سر زده، با نوک انگشت پاک می‌کند: - سیاوش هم مثل خودم سوخت، تمام و کمال. سیاوش با شوق سرش را تکان می‌دهد ، و چشمانش برق می‌زنند. مگر می‌شود سیاوش بسوزد؟ سیاوشِ شاهنامه نسوخت، زنده از آتش بیرون آمد؛ بدون این که غباری بر لباسش بنشیند. پس چرا آتش سیاوشِ من را سوزاند؟ - منم نسوختم. بدنم سوخت که دیگه لازمش نداشتم. کمیل سرش را کمی خم می‌کند و ابروهایش را بالا می‌برد: - می‌بینی که درد نکشیده... ببین هرچی بهت می‌گفتم دردم نیومده باور نمی‌کردی! هرچی بلاست سر بدن آدم میاد نه روحش. مگه نه سیاوش؟ سیاوش سرش را بالا و پایین می‌کند و دستش را می‌کشد روی پانسمان سینه و شکمم. دردم کمی آرام می‌شود. کمیل در گوشم زمزمه می‌کند: - بخواب. ناراحت هم نباش، خب؟ دستم را بالا می‌برم و دور گردن کمیل می‌اندازم: - پس چرا من درد دارم کمیل؟ چرا منو نمی‌بری پیش خودت؟ 🍃نویسنده فاطمه شکیبا 🌹کپی بدون نام نویسنده غیرمجاز است 🍃 🕊🍃