eitaa logo
ماوی
854 دنبال‌کننده
1هزار عکس
51 ویدیو
4 فایل
•🪄• وَخداوندآگاه!بہ‌نامِ‌او^^ مأوَی به معنای پناهگاه ! دو سھ قدم‌جنون‌کنارِماباشید، راھِ دوری‌نمی‌رود :) با ما سخنی هم اگرت هست بگو🧋 https://harfeto.timefriend.net/17145901041992
مشاهده در ایتا
دانلود
ماوی
نه رو صندلی بودممم ولی برگه امتحان رو زمین تصور کن دیگه 😂😂 #شاخه_نبآت
اگه ارتفاع زمین تا صندلی رو نیم متر در نظر بگیریم و قد شمارو ۱۶۰ در نظر بگیریم یه خیمه ی گنده میشه🤣اصا نمیشه خیمه زد😐😂یا اگه بشه خیمه زد رو برگه نمیشه از اون ارتفاع سوالات رو دید،یا اگرم همه اینا امکان داشته باشن تا الان کمر برات نمیموند😂😂همشم ک فاکتور بگیریم باید به جرم نقض قوانین و یا تقلب برگتو میگرفتن چون گذاشتن برگه روی زمین خیلی حالت خارج از معمولیه😂😂😂نمیشه تصورش کرد نمیشهه
یادمه سری پیش گفتید تولد شاخه نبات تو خرداده تولدت مبارک 🦋 کادو چی گرفتی؟😂
سلام از اونجایی ک گفتین شماهم دوازدهم هستین خواستم بپرسم مدرسه رضوان درس خوندین؟! من حوضه امتحانیم اونجا بود بعد روی صندلی ک جای من بود دیدم نوشته ماوی🌱 خیلی واسم سوال شد😅
باحال ترین و ناراحت ترین ادمین کیه؟ ☄ اینو جواب ندادید😐👆🏻بگید دیگه
توی لینک گفتید چرا امشب یجوریه و اینا بستگی به سوالای شما داره 😂 امشب یکم رو روال عادی نبود در نتیجه با یه خدافزی خوشحالتون می‌کنیم 😁 شبتون آروم ✨
Mohsen Chavoshi Mohsen Chavoshi - Gandom Goonn - 320 - 1musics.com.mp3
زمان: حجم: 10.2M
عشق گندمگونم ~~ ازچشات ممنونم که چشات بی وقفه خبر خوش میدن.... - - @Mava_a !🎼'
میل سخنم نیست ولی خوب تو دانی از چشم من این قصه دلبستگی ام را … - - @Mava_a !🥥'
هدایت شده از لااُبالي دل.
چه کشکی چه پشمی ، احمد شاملو چوپانی گله را به صحرا برد به درخت گردوی تنومندی رسید. از آن بالا رفت و به چیدن گردو مشغول شد که ناگهان گردباد سختی در گرفت، خواست فرود آید، ترسید. باد شاخه ای را که چوپان روی آن بود به این طرف و آن طرف می برد. دید نزدیک است که بیفتد و دست و پایش بشکند. در حال مستاصل شد.... از دور بقعه امامزاده ای را دید و گفت: ای امام زاده گله ام نذر تو، از درخت سالم پایین بیایم. قدری باد ساکت شد و چوپان به شاخه قوی تری دست زد و جای پایی پیدا کرده و خود را محکم گرفت. گفت: ای امام زاده خدا راضی نمی شود که زن و بچه من بیچاره از تنگی و خواری بمیرند و تو همه گله را صاحب شوی... نصف گله را به تو می دهم و نصفی هم برای خودم... قدری پایین تر آمد. وقتی که نزدیک تنه درخت رسید گفت: ای امام زاده نصف گله را چطور نگهداری می کنی؟ آنهار ا خودم نگهداری می کنم در عوض کشک و پشم نصف گله را به تو می دهم. وقتی کمی پایین تر آمد گفت: بالاخره چوپان هم که بی مزد نمی شود کشکش مال تو، پشمش مال من به عنوان دستمزد. وقتی باقی تنه را سُرخورد و پایش به زمین رسید نگاهی به گنبد امامزاده انداخت و گفت: مرد حسابی چه کشکی چه پشمی؟ ما از هول خودمان یک غلطی کردیم غلط زیادی که جریمه ندارد. کتاب کوچه احمد شاملو