آن کس که آفریده نگاهت خمار بود
در خلق و آفرینش دل بیقرار بود
لب را که میسرشت خجالت کشیده بود
سرخی صورتش همه جا آشکار بود
ابرو که میکشید مدادش شکسته بود
گیسو که میبرید هوا تار تار بود
گرمای هر دو دست تو را جاودانه ساخت
آرامشی که تا به ابد ماندگار بود
روزی که در میان تنت روح میدمید
آبی تر آسمان و زمین بی غبار بود
تا کهکشان به یمن وجود تو چرخ خورد
بازار ماه و مشتریات برقرار بود
یادم نمیرود که بهار از تو آمده
وقتی که آمدی تو به دنیا بهار بود
- #حسین_جنت_مکان
#شاخه_نبآت
🌿. @Mava_a
غزل هایی که بر رویت اثر گفتی ندارد را
برای ماه خواندم، نظر میکرد پایین را
- #کاظم_بهمنی
#مهروماه
🌿. @Mava_a