از تو آنی
دل دیوانه ی من غافل نیست ؛
این که در سینه من هست
تو هستی دل نیست...
- #عماد_خراسانی
#مهروماه
- @Mava_a !🌿'
بارید صدایِ تو و گل کرد ترنم
انبوه و درخشنده چنان خوشهٔ انجم!
(تعبیر زمینی هم اگر خواسته باشی
چون خوشهٔ انجم نه که چون خوشهٔ گندم!)
عشق از دل تردید بر آمد به تجلا
چون دست تَیقُّن ز گریبانِ توهم (:
خورشید شدی سر زدی از خویش که من باز
روشن شوم از ظلمت و پیدا شوم از گم!
آرامش مرداب به دریا نبرازد
زین بیشترم دم بده آری به تلاطم =)
شوقی که سخن با تو بگویم، گذرم داد
موسای کلیمانه ز لکنت به تکلم!
شعر آمد و بارید به همراه صدایت
الهام به شکل غزلی یافت تجسم!
دادم بده ای یار! از آن پیش که شعرم
با پیرهن کاغذی آید به تظلم!
- #حسین_منزوی
#غریق
- @Mava_a !🌿'
ماوی
- @Mava_a !🥀'
با خودم فکر می کنم اصلا چرا باید رباب، با آب هم قافیه باشد؟
روضه خوانها زیادی شلوغش میکنند...
حرمله آنقدرها هم که میگویند تیر انداز ماهری نبود! هدفهای روشنی داشت!
چشم عباس؛ گلویِ تو؛ سینهٔ حسین!
تنها تو بودی که خوب فهمیدی استخوانی که در گلوی علی بود سه شعبه داشت! شش ماه علی بودن را طاقت آوردی؛ خونِ تو جاذبهٔ زمین را بی عتبار کرد!
حالا پدرت، یک قدم سوی خیمه میرود و برمیگردد؛ میرود؛ برمیگردد؛ میرود...
با غلاف شمشیر برایت از خاک گهوارهای بسازد تا دیگر صدای سم اسبهای وحشی از خواب بیدارت نکند!
رباب می رسد از راه؛ با نگاه؛ با یک جملهٔ کوتاه؛
آقا خودتان که سالمید انشاالله؟!
- #سیدحمیدرضا_برقعی
#غریق
- @Mava_a !🥀'
غریبیِ پدر را می زدی فریاد با گریه
گلویت غرق خون شد تا نماند هیچ ابهامی!
گلویت از زبانت زودتر واشد، نمیبینم
سرآغازی از این بهتر! از این بهتر سرانجامی!
تو در شش بیت، حق مطلب خود را ادا کردی!
چه لبخند پر از وحیی چه اشک غرق الهامی!
علی را استخوانی در گلو بود و تورا تیری
چه تضمینی! چه تلمیحی! چه ایجازی! چه ایهامی!
- #سیدحمیدرضا_برقعی
#غریق
- @Mava_a !🥀'
ماوی
- @Mava_a !🥀'
روضه یعنی؛
پدر، پسر، گریه
روضه یعنی؛
پدر، پسر، اغوش
روضه یعنی؛
کنار جسم پسر
پدر از فرط گریه
رفته ز هوش
- #امیر_علوی
[شب هشتم⁸]
- @Mava_a !🥀'
ماوی
- @Mava_a !🥀'
پدر آرامش دنیا، پدر فرزند أعطینا
پدر خون خدا اما، پسر مجنون پسر لیلا
به کم قانع نبود اکبر، لبالب گشت از دلبر
به یکدیگر رسید آخر، لب رود و لب دریا
پسر دور از پدر میشد، مهیّای خطر میشد
پدر هی پیرتر میشد، پسر میبُرد دلها را
در این آشوب طوفانی، مسلمانان مسلمانی!
مبادا اینکه قرآنی بیفتد زیر دست و پا
پسر زخمی، پدر افتاد، پسر در خون، پدر جان داد
پسر ناله، پدر فریاد، میان هلهله، غوغا
پسر از زخم آکنده، پسر هر سو پراکنده
پدر چون مرغ پرکنده، از این صحرا به آن صحرا
که دیده اینچنین گیسو چنین زخمی شود پهلو؟
و خاکآلودهتر از او به غیر از چادر زهرا
#شاخه_نبآت
- @Mava_a !🥀'
ماوی
- @Mava_a !🥀'