دلم میخواست باران بود
من بودم تو بودی یک خیابان بود.
دلم میخواست شاید
در حصاری دور در باغی،
ڪناری، دشت سرسبزی
میان کلبهای، طاقی،
اتاقی، زندگی را معنی و
تفسیر می ڪردیم.
دلم میخواست
از هرچیز هست و نیست،
از هرکس...وَ از هر
اتفاق تلخ و غمڪَینی،
به غایت، دور میبودم
دلم میخواست ڪنج سادهای
با عشق و آرامش میآسودم
دلم میخواست باران بود،
ساڪت، دور، سبز، آرام
من بودم، تو بودی
ڪلبهی دنجی،
میان ڪوهساران بود.
- #نرگس_صرافیان_طوفان
#رآحیل
- @Mava_a !🥥'
ماوی
- @Mava_a !🥥'
ای که گُفتی عِشق را از یاد بُردَن سَخت نیست
عِشـق را شایَـد ولی هَرگِـز مَــرا نَشـنـاخـتـی...!
- #فاضل_نظری
#وِنوش
- @Mava_a !🥥'
چو رنج بوده فقط سهمم از جهان شما
خوشا به کنج اتاقم، خوشا جهان خودم :)
- #سجاد_رشیدیپور
#آسو
- @Mava_a !🥥'
ماوی
-نوه جناب سرهنگ/سجادصابر #بوکویٰ_تایم - @Mava_a !📚'
-نوه جناب سرهنگ/سجادصابر
#بوکویٰ_تایم
- @Mava_a !📚'
شب بخیر میگوییم و
بیدار می مانیم
در خیال ِ
مشترکی که در دسترس نیست ..!!
- #منـوچهر_بابایی
#وِنوش
- @Mava_a !🌒'
ای بابا
چشمات ک بسته میشه تازه همه چی شروع میشه
گاهی اوقات نمیخوام شروع شه
میخوام وقتی چشم میبندم روی یه روز مزخرف
یهو یه صدا مث آژیر کارخانهی هیولاها شنیده شه و بعد همه عوامل و نورونها و هر مزخرفی ک توی این مغزه
دفتر دستک جمع کنن
بلند ب هم بگن خسته نباشی، آخر هفتهی خوبی داشته باشی، هی گِلیا ب دخترکوچولوت سلام برسون، امیدوارم حال مادرت زودتر خوب شه
بعد مسئول فراموشی خاطرات و احوالات فرساینده دکمه رو بفشاره
بعد همگی از کادر خارج شن و در آخر
سیاهی، فراموشی و خواب
گاهی اوقات میخوام تا چشمام بسته میشه بخوابم! همین . .