eitaa logo
موعود(عج)12
1.9هزار دنبال‌کننده
15هزار عکس
15.1هزار ویدیو
20 فایل
﷽ 🔶احادیث.روایات مهدوی 🔶بشارت نزدیکی ظهور 🔶سخن بزرگان در مورد منجی(عج) 🔶️اخبار سیاسی روز 🔶️اخبار جبهه مقاومت 🔶️اخبار سرزمین‌های اشغالی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 👈کپی با ذکر صلوات خادم کانال محتاج دعای خیر شمام
مشاهده در ایتا
دانلود
بسیار زیبا معجزات حضرت مهدی(عج) ✅تشرف مرد روستایی و فتوای شیخ مفید ✅ در زمان شیخ مفید رحمه اللّه، شخصی از روستایی به خدمت ایشان رسید و سؤال کرد: زنی حامله فوت کرده و حملش زنده است، آیا باید شکمِ زن را شکافت و طفل را بیرون آورد یا به همان حالت او را دفن کنیم؟ شیخ فرمود: با همان حمل، زن را دفن کنید. آن مرد برگشت ولی متوجّه شد سواری از پشت سر می‌تازد و می‌آید، وقتی نزدیک او رسید گفت: «ای مرد، شیخ مفید می‌گوید، شکم آن زن را بشکافید و طفل را بیرون بیاورید، بعد او را دفن کنید.» مرد روستایی همین کار را کرد. پس از مدّتی ماجرای آن سوار را برای شیخ نقل کردند، ایشان فرمود: من کسی را نفرستاده بودم، معلوم است آن شخص حضرت ( عجّل اللّه فرجه) بوده‌اند. حال که ما در احکام شرعی اشتباه می‌کنیم همان بهتر که دیگر فتوا ندهیم. لذا دَرِ خانهٔ خود را بست و بیرون نیامد. امّا از ناحیهٔ مقدّسهٔ حضرت صاحب الأمر (عج) توقیعی برای شیخ صادر شد که: «بر شماست فتوا دادن و بر ماست که نگذاریم شما در خطا واقع شوید.» با صدور این توقیع، شیخ مفید بار دیگر به مسند فتوا نشست. 📙 نجات یافتگان امام زمان عجّل اللّه تعالی فرجه‌الشّریف از زبان مرحوم کافی، ص 90 و 91؛ سی دی سخنرانی مرحوم کافی، خورشید آل یاسین 7، شیفتگان حضرت مهدی علیه‌السّلام، ج 2، ص 120 🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃 @Mawud12
🍃🌸🍃✨ 🌸🍃✨ 🍃✨ ✨ 💠✍️اگر کارد به استخوانت رسیده‌! ✅مرحوم علامه مجلسی نقل میکند: 💢 فردی به نام "ابوالوفای شیرازی" در زمان حکومت ابی علی الیاس زندانی و تهدید به قتل شد. ایشان متوسل به حضرات اهل بیت میشود. شب در عالم رؤیا، پیامبر اکرم را زیارت میکند .حضرت میفرمایند: ♨️ اگر کارد به استخوان رسید و شمشیر به گردنت رسید، اطهر، فرزندم را صدا بزن و بگو:"یا صاحبَ الزَّمان اَنا مُستَغیثٌ بکَ" "الغَوثَ اَدرِکنی"( جان؛من به تو پناهنده شدم. به فریادم برس؛ یا غوث حقیقی؛ به فریادم برس...). 💠 ابوالوفا میگوید: من این جملات را در عالم رؤیا گفتم و از خواب پریدم. یک وقت دیدم مامورین ابی علی الیاس آمدند و ما را پیش او بردند. وی گفت: به چه کسی شدی؟گفتم: "به منجی عالم بشریت, به فریاد درماندگان و بیچارگان" 💢 سپس معلوم شد در خواب به ابی علی الیاس گفته بودند: "اگر دوست ما را رها نکنی نابودت می کنیم و حکومتت را بهم می ریزیم...". بعد مبلغی پول و هدایا به ابوالوفا داد و آزادش کرد. 📚 بحارالانوار جلد۵۳ ص۶۷۸ 🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃 @Mawud12
1_51752083.mp3
زمان: حجم: 3.69M
⬅️غربت امام زمان(عج) بهترین_پست وشنیدنی 🍃اللهُمَّ عَجِّـــلْ لِوَلِیِّکَ الْفَــرَج🍃 @Mawud12
✨﷽✨ واقعی آیت الله میلانی ⬅️پیر مردی که در حالت بیهوشی اش یک مسیحی را مسلمان کرد! ✳️پروفسور برلون برای عمل جراحی آیت الله آمده بود ایران،آقا ناراحتی گوارش داشتند ، عمل جراحی شان سه ساعت و اندی زمان برد، جراحی تمام شد و آقا در حالت بین بیهوشی و هوشیاری چیزی زیر لب زمزمه می کردند... ✳️پرفسور برلون از همراهان خواست کلماتی را که آیت الله حین بیهوشی بزبان می آورد برایش ترجمه کنند ، می گفت تنها حالتی که شاکله ی اصلی انسان بدون نقش بازی کردن مشخص می شود همین حالت است.. دعای ابوحمزه ثمالی بود، آقا زیر لب می خواندند ، پروفسور معنی دعا را که فهمیده بود گفته بود شهادتین دینتان را به من یاد دهید، میخواهم مسلمان شوم، پروفسور برلون می گفت :بعد جراحی آیت الله یاد جراحی اسقف کلیسای کانتربری افتادم، از او ترانه های کوچه بازاری می شنیدم ، معلوم می شود دینتان دین حقی است که این روحانی(آیت الله میلانی) این چنین همه ی وجودش محو خدا شده است... ✳️ پروفسور برلون مسلمان شد، وصیت کرد او را جایی دفن کنند که آیت الله دفن شده است، خواجه ربیع که رفتی سری هم به این دو دوست بزن ، آیت الله میلانی خودمان ، پروفسور برلون اروپایی ⬅️مرکز خبر حوزه ‌‌‌🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃 @Mawud12
"نفرین" 🌸آقا امیرالمومنین (علیه السلام): ✍🏻روزی رسول خدا(ص) سراغ مردی از اصحاب را گرفت و پرسید: فلانی در چه حال است؟ ✍🏻گفتند: مدتی است رنجور و بیچاره شده، و چونان مرغ بال و پر شکسته زار و پریش گشته (و زندگانی به سختی می‌گذراند). ✍🏻حضرت (به حال او ترحم کرد و) برخاست و به قصد عیادت او روانه منزل وی شد. ✍🏻مرد بیمار و گرفتار واقعاً رنجور و مبتلا گشته بود و پیامبر خدا(ص) به فراست دریافت که بیماری و ابتلای او مستند به یک امر عادی نیست این بود که از وی پرسید: آیا در حق خود نفرین کرده ای؟ ✍🏻بیمار فکری کرد و گفت: بله، همین طور است، من در مقام دعا گفته بودم:پروردگارا اگر بناست، در جهان آخرت، مرا به خاطر ارتکاب گناهانم کیفر دهی،از تو می‌خواهم که در کیفر من تعجیل فرمایی و آن را در همین جهان قرار دهی.... ⬅️رسول خدا(ص) فرمود: ای مرد! چرا در حق خود چنین دعایی کردی؟! مگر چه می‌شد،از پروردگار (کریم) هم سعادت دنیا و هم سعادت و نیکبختی سرای دیگر را خواستار می‌شدی و در نیایش خود این آیه را می‌خواندی: ✨ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه و قنا عذاب النار ✨پروردگارا! ما را از نعمتهای دنیا و آخرت، بهره مند گردان و از شکنجه دوزخ نگاهدار. (سوره بقره 201:2) ✍🏻مرد مبتلا دعا را خواند و صحیح و سالم گشت و با سلامتی بازیافته همراه ما از منزل خارج شد. 📚احتجاج، ص 223؛ بحار، ج 17، ص 293
👈✨امام زمان در کنار قبر عمه اش✨ 💠 مرحوم حاج محمد رضا سقا زاده که یکی از وعاظ توانمند بود، نقل می کند: روزی به محضر یکی از علمای بزرگ و مجتهد مقدس و مهذب، حاج ملاعلی همدانی مشرف گشتم و از او درباره مرقد حضرت زینب (س) جویا شدم، او در جوابم فرمود: 💠 «روزی مرحوم آیت ا... العظمی آقا ضیاء عراقی (که از محققین و مراجع تقلید بود) فرمودند: شخصی شیعه مذهب از شیعیان قطیف عربستان به قصد زیارت امام رضا (ع) عازم ایران می گردد او در راه پول خود را گم می کند. 💠 حیران و سرگردان می ماند و برای رفع مشکل متوسل به حضرت بقیه ا. .. امام زمان (عج) می گردد. در همان حال سید نورانی را می بیند که به اومبلغی مرحمت کرده و می گوید: این مبلغ تو را به سامره می رساند. 💠 چون به آن شهر رسیدی، پیش وکیل ما حاج میرزا حسن شیرازی می روی و به او می گویی: سید مهدی می گوید آن قدر پول از طرف من به تو بدهد که تو را به مشهد برساند و مشکل مالی ات را برطرف سازد اگر او نشانه خواست، به او بگو: امسال در فصل تابستان، شما با حاج ملا علی کنی طهرانی، در شام در حرم عمه ام مشرف بودید، ازدحام جمعیت باعث شده بود که حرم عمه ام کثیف گردد و آشغال ریخته شود شما عبا از دوش گرفته و با آن حرم را جاروب کردی و حاج ملا علی کنی نیز آن اشغال ها را بیرون می ریخت و من در کنار شما بودم! 💠 شیعه قطیفی می گوید: چون به سامرا رسیدم و به خدمت مرحوم شیرازی شرفیاب شدم جریان را به عرض او رساندم. 💠 بی اختیار در حالی که اشک شوق می ریخت، دست در گردنم افکند و چشمهایم را بوسید و تبریک گفت و مبالغی را برایم مرحمت کرد. چون به تهران آمدم خدمت حاج آقا کنی رسیدم و آن جریان را برای او نیز تعریف نمودم. او تصدیق کرد، ولی بسیار متاثر گشت که ای کاش این نمایندگی و افتخار نصیب او می شد. 🌸منبع : عباس عزیزی، 200 داستان از فضایل، مصایب و کرامات حضرت زینب( س)، صفحه 174 و 175
2.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ؛ سرباز قاسم سلیمانی ▪ دوست داشت با چه نامی در تاریخ بماند....؟ ، برش‌هایی و زیبا از زندگانی سردار حاج قاسم سلیمانی گوینده : 🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃 @Mawud12
✍آورده اند كه در مجلس شيخ ابوالحسن خرقانی سخن از كرامت مي رفت و هر يک از حاضران چيزي مي گفت. شيخ گفت: كرامت چيزي جز خدمت خلق نيست. چنان كه دو برادر بودند و مادر پيري داشتند. يكي از آن دو پيوسته خدمت مادر مي كرد و آن ديگر به عبادت خدا مشغول مي بود. يک شب برادر عابد را در سجده، خواب ربود. آوازي شنيد كه برادر تو را بيامرزيدند و تو را هم به او بخشيدند. گفت: من سالها پرستش خدا كرده ام و برادرم هميشه به خدمت مادر مشغول بوده است، روا نيست كه او را بر من رجحان نهند و مرا به او بخشند. ندا آمد: آنچه تو كرده اي خدا از آن بي نياز است و آنچه برادرت مي كند، مادر بدان محتاج... کرامت در خدمت خلق‌. ‌‎‌‌‎ کپی با ذکر صلوات ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🍃‌‌‌‌‌اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُ🍃
✍️حاجی می‌گفتند: تو محله ما یه جوانی بود، این جوان گنهکار بود، اهل فسق و فجور بود، اما یه عادت داشت که ملکه ذهنش شده بود، مادرش بهش گفته بود: شیرم رو حلالت نمی‌کنم، باید هرجا رفتی دیدی یه پرچم زدند روش نوشته یا حسین، باید بری جلو پرچم عرض ادب کنی و به احترامش دستت رو روی سینه بذاری، و سلام بدی پسر جوان دیگه عادتش شده بود، هم هر جایی می‌رفت می‌دید یه پرچم یا حسین زدند دستش رو می‌گذاشت روی سینه می‌گفت: السلام علیک یا اباعبدالله. میرزا اسماعیل دولابی می‌گفت: این جوان از دنیا رفت، می‌گه: دیدنش در عالم برزخ دست و پاش رو بستن دارند می‌برندش سمت عذاب، یه مرتبه توی اون تاریکی و تو اون وانفسا دید خیمه‌ای وسط بیابونه، نور سبزش همه بیابون رو روشن کرده، اومد جلو. آقای دولابی می‌گه: چون هرکاری توی دنیا بکنی و ملکه‌ات بشه، توی قیامت هم همون کارو می‌کنی. جوان تا رسید جلوی خیمه دید یه پرچم جلوی خیمه زدند روش نوشتند یا حسین. به ملکه‌های عذاب گفت: یه دقیقه دستام رو باز کنید، گفتند: چرا؟ گفت: من عادت دارم، هر جا ببینم بگم یا حسین، منم دستم رو روی سینه‌ام می‌ذارم و سلام می‌دم دستش رو روی سینه‌اش گذاشت، تا گفت: السلام علیک یا اباعبدالله، دیدند یه آقایی از خیمه خارج شد، اومد جلو ملکه‌های عذاب به احترامش عقب وایستادند، حضرت گفت: بدید پرونده‌اش رو ببینم، دو دستی پرونده رو تقدیم کردند، حضرت پرونده رو باز کرد، یه سری به علامت تأسف تکون داد. یه نگاه به جوان کرد گفت: تو چرا؟ تو که مارو دوست داری چرا؟ و جوان شروع گرد گریه کردن. آقای دولابی می‌گفت آی جوان مواظب باش پرونده‌ات دست اربابت می‌اُفته، آقات به جای تو خجالت نکشه، زشته، آدم کاری بکنه آقاش سر تکون بده. نکته بعدی اینه که همین گریه‌های شماست که یه قطره‌اش آتیش جهنم رو خاموش می‌کنه، این‌ها تعارف نیست این‌ها کلام معصومه، برید توی کامل‌الزیارات بخونید. در ادامه می‌گه: حضرت یه نگاهی به پرونده کرد، پرونده رو زیر بغلش گذاشت، دو سه قدم با این جوان راه رفت، بعد برگشت پرونده رو داد به ملکه‌های عذاب، ملکه‌های عذاب پرونده رو باز کردند، دیدند نوشته: بسم الله الرحمن الرحیم، یا مُبَدّلَ السَیّئات بالحَسَنات اِغفِر لِهذا بحَقِّ الحُسَین. یا مُبَدّلَ السَیّئات بالحَسَنات اِغفرلِنا بحَقِّ الحُسَین علیه السلام. امام حسین شفاعت جوان را پیش خدا کرد و تمام گناهانش بخشیده شد. ✅ شفاعت جوان توسط امام حسین (ع) ‌‎‌‌‎ کپی با ذکر صلوات ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🍃‌‌‌‌‌اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُ🍃
✅یکی از عوامل فقر عاق والدین است. 🔸🔸از امیرالمؤمنین علی (ع) نقل شده که پیر مردی گریه‌کنان دست پسرش را گرفته بود و نزد پیامبر اکرم (ص) در مدینه آورد و به ایشان گفت: ای رسول خدا! این پسر من است که در کوچکی او را غذا داده‌ام و با احترام، بزرگ کرده‌ام و تمام خواسته‌هایش را بر آورده‌ام و با ثروتم به او کمک کرده‌ام تا اینکه قوی و ثروتمند گردید و من در راه پرورش وی جان و مالم را فدا کرده‌ام و از ضعف و پیری به‌جایی رسیده‌ام که مشاهده می‌فرمایی! در مقابل این‌همه زحمت، این پسر هیچ‌گونه کمک مالی به من نمی‌کند! رسول خدا (ص) رو به جوان کرده و فرمودند: چه می‌گویی؟ جوان گفت: من مالی بیشتر از خرج و مخارج خود و عیالم ندارم تا به او کمک کنم. پیامبر خدا (ص) به پیرمرد فرمودند: چه می‌گویی؟ پیرمرد گفت: دروغ می‌گوید، انبارهایی پر از گندم، جو، خرما، کشمش و کیسه‌های زیادی پر از طلا و نقره دارد. پیامبر خدا (ص) به پسر گفت: جوابت چیست؟ پسر گفت: ذره‌ای از آن چیزهایی را که او ادعا می‌کند. من ندارم. آنگاه رسول خدا (ص) فرمودند: ای جوان! از خدا بترس و نسبت به پدر مهربانت که این همه به تو احسان کرده، نیکی کن تا خدا نیز به تو احسان نماید! جوان باز هم گفت: من چیزی ندارم. رسول خدا (ص) فرمودند: ما خرج این ماه پدرت را می‌دهیم، اما از ماه بعد خودت خرجش را بده. سپس به اسامه فرمودند: به این پیرمرد صد درهم برای خرج یک ماه خود و خانواده‌اش عطا کن. بعد از یک ماه، پیرمرد دوباره همراه پسرش به خدمت پیامبر (ص) آمدند و پسر عرض کرد: چیزی ندارم. پیامبر خدا (ص) فرمود: «لَکَ مَالٌ کَثِیرٌ، وَ لَکِنَّکَ تُمْسِی الْیَوْمَ وَ أَنْتَ فَقِیرٌ وَقِیرٌ، أَفْقَرُ مِنْ أَبِیکَ هَذَا، لَا شَیْ‏ءَ لَک‏؛ تو ثروت زیادی داری، ولیکن امروز را به شب می‌رسانی در حالی که فقیر و ذلیل‌شده‌ای، به‌طوری که از پدرت فقیرتر خواهی شد و چیزی در بساطت نخواهد ماند.» پسر به سوی خانه خود رفت، پس ناگهان دید همسایه‌هایش در کنار انبارش‌هایش جمع شده‌اند و می‌گویند انبارهایت را هر چه زودتر خالی کن که از بوی گندش بسیار ناراحتیم. سپس به سراغ انبارهایش رفت و با کمال تعجب دید که همه گندم‌ها، جوها، خرماها و کشمش‌ها گندیده‌اند و فاسد و تباه گشته‌اند. جوان نیز کارگران بسیاری را با مزد زیاد اجیر کرده و همه کالاهای فاسد شده را به منطقه‌ای دور از شهر منتقل کرد. به دنبال آن، جوان سراغ کیسه‌های طلا و نقره رفت تا مزد کارگران را بدهد، اما ناگهان دید همه آنان مسخ‌شده و به سنگ‌هایی بی‌ارزش تبدیل شده‌اند. کارگران وقتی چنین دیدند، دامنش را رها نکردند تا اینکه مجبور شد تمام خانه و لوازمش را از قبیل فرش و لباس و... فروخت و مزد کارگران را پرداخت و از آن‌همه داریی، چیزی برایش باقی نماند و محتاج و فقیر گشت؛ و پس از اندک زمانی بر اثر ناراحتی‌های روحی و فکری لاغر و مریض شد. بعد از این حادثه رسول خدا (ص) فرمودند: «یَا أَیُّهَا الْعَاقُّونَ لِلْآبَاءِ وَ الْأُمَّهَاتِ اعْتَبِرُوا، وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ کَمَا طُمِسَ فِی الدُّنْیَا عَلَى أَمْوَالِهِ- فَکَذَلِکَ جُعِلَ بَدَلَ مَا کَانَ أُعِدَّ لَهُ فِی الْجَنَّةِ مِنَ الدَّرَجَاتِ مُعَدّاً لَهُ فِی النَّارِ مِنَ الدَّرَکَات؛ ای کسانی که عاق پدر و مادرانتان هستید، از این پیشامد درس عبرت بگیرید و بدانید که همان‌طور که در دنیا اموالش تباه گشت، همان‌طور هم عوض آنچه از درجات، در بهشت برایش فراهم بود، درکاتی در دوزخ برایش مقرر گردید. » اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً: «خدایا آخر و عاقبت کارهای ما را ختم به خیر کن»
ostadaali.ir4_5825865172698270915.mp3
زمان: حجم: 8.35M
. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
غیرت و حیا چه شد؟ شیخ بهاءالدین عاملی در یکی از کتاب‌ های خود مینویسد: «روزی زنی نزد قاضی شکایت کرد که پانصد مثقال طلا از شوهرم طلب دارم و او به من نمیدهد. قاضی شوهر را احضار کرد. سپس از زن پرسید: آیا شاهدی داری؟ زن گفت: آری، آن دو مرد شاهدند. قاضی از گواهان پرسید: گواهی دهید که این زن پانصد مثقال از شوهرش طلب دارد. گواهان گفتند: سزاست این زن نقاب صورت خود را عقب بزند تا ما وی را درست بشناسیم که او همان زن است. چون زن این سخن را شنید، بر خود لرزید! شوهرش فریاد برآورد شما چه گفتید؟ برای پانصد مثقال طلا، همسر من چهره ‌اش را به شما نشان دهد؟! هرگز! هرگز! من پانصد مثقال را خواهم داد و رضایت نمی‌دهم که چهره‌ی همسرم درحضور دو مرد بیگانه نمایان شود. چون زن آن جوانمردی و غیرت را از شوهر خود مشاهده کرد از شکایت خود چشم پوشید و آن مبلغ را به شوهرش بخشید.» چه خوب بود که آن مرد با غیرت، جامعه‌ امروز ما را هم میدید که چگونه رخ و ساق به همگان نشان میدهند و شوهران و پدران و برادرانشان نیز هم عقیده‌ آنهایند و در کنارشان به رفتار آنان مباهات می کنند. ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌ 🍃اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً🍃