از زبان مشاور
🌹 زندگی شریف 🖌 #نویسنده_و_مشاور: #علی_اکبر_مظاهری 📌 این چهار نفر (۲) ⭕️ جنگ و صلح همسران (۲۸) 🔹
🌹 سازگاری عاقلانه
🔹 (از سلسله مباحث جنگ و صلح همسران)
🖌 #نویسنده: #مریم_یوسفی_عزت؛ کارشناس ارشد زبان و ادبیات انگلیسی، مدرس زبان
🔹 از زبان مشاور
🔸 مشاورهٔ خانواده
⭕️ خانمی گفته و پرسیده است:
کتابهای «نبرد بیبرنده» و «جنگ و صلح همسران» را خواندهام.
مطلبی که دانهدرشت و با تأکید اکید همراه بودند، اینهاست: استدلال نکنید، مجادله نکنید، انتقاد نکنید، سرزنش نکنید، عیبجویی نکنید، عیبگویی نکنید.
اکنون مسئلهای برایمان پیش آمده است که نیازمند راهنماییتانم:
ما، در زندگی، بیعیب و خطا نیستیم. زمانی که وارد زندگی همسرانه میشویم، خطاها و عیبها نمایانتر میشوند؛ زیرا همسرم و آنچه که از آنِ اوست، نیمی از زندگی من میشود.
بنابراین چگونه اشتباههای همسرم را به او نگویم؟ یا اگر بناست بگویم، چگونه بگویم؟
🔻 پاسخ ما
مرحبا بر شما که وجودِ همسرتان را نیمی از زندگیتان میدانید و میخواهید با مراعات آن نکتهها، زندگیتان را بهبود بخشید.
اکنون با دقت، توجه کنید.
⭕️ راهکارها
۱. بیطرفانه و منصفانه بنگرید. از کجا معلوم که او اشتباه میکند؟ شاید فکر شما، قضاوت شما، عمل شما اشتباه باشد.
اگر چنین است، دیگر جایی برای تذکر باقی نمیماند. آن را از اندیشهتان حذف کنید.
۲. اگر به یقین رسیدید که رفتار همسرتان اشتباه است، به زیان رفتار او فکر کنید. اگر آسیب جدیای به ریشهٔ زندگیتان نمیزند، بگذرید. تغافل کنید؛ چشمپوشی خردمندانه.
۳. اگر به زیانداربودن رفتار همسرتان مطمئن شدید، آنگاه در قالبهای لطیف و صمیمانه، با او صحبت کنید.
بنابرمثال: با داستانی، حکایتی، لطیفهای، موضوع را برایش قابل درک کنید.
دقت کنید که او را محاکمه نکنید. به دنبال برنده و بازنده نباشید. مدام از اسم اشارهٔ «تو» استفاده نکنید. کاری نکنید که او فکر کند چه گناه بزرگی مرتکب شده و حالا در جایگاه متهم در مقابل قاضی است. سخنتان درآمیخته با لطیفهٔهای دوستانه باشد. به محض تمامشدن مسئلهتان، جو سنگین خانه را عوض کنید. سپس، هردویتان را به کاری که مورد علاقهتان (علاقهٔ مشترک همسرانه) است، سرگرم کنید.
۴. گاهی با کسانی روبهرو میشویم که نمیپذیرند ممکن است اشتباهی کنند؛ اطمینان صددرصدی به درستی اعمالشان دارند.
بنابراین، با ایشان وارد گفتوگوی مستقیم نشوید. به گونهٔ غیر مستقیم عمل کنید.
برای مثال: اگر همسرتان ولخرجی افراطی میکند، (با گذر از سه مرحله پیشین)، در خانه، سمینارهای ثروتسازی را پخش کنید. کتابی از آیات و روایات را دربارهٔ مدیریت مالی، جلوی چشم بگذارید. طوری عمل کنید که او ناآگاهانه، به اندیشهٔ مدیریت مالی بیافتد.
مثلاً: این حدیث امام صادق علیهالسلام را بنویسید و بر در یخچال نصب کنید:
«ضَمِنتُ لِمَنِ اقتَصَدَ أن لايَفتَقِرَ»؛۱
من ضمانت میکنم کسی که در مسائل اقتصادی میانهروی کند، فقیر نمیشود.
دقت! نباید همسرتان قصد و عمدی را از سوی شما احساس کند، وگرنه موضعگیری میکند و نتیجهٔ مطلوب، حاصل نمیشود.
۵. ممکن است خودتان به تنهایی از پسِ این کار برنیایید، یا مسئلهتان، پیچیده است و بیتابکننده. در این حال، با مشاوری دانا و توانا مشورت کنید. در جلسات مشاوره، همسرتان را با خود همراه کنید.
۶. اگر میگویید: همسر من به هیچ صراطی مستقیم نمیشود.
میگوییم: پس مسئله را بپذیرید و با آن کنار آیید و مجادله نکنید.
البته اگر مسئلهتان دانهدرشت است و حل عمیق میطلبد، حتما با مشاوری دانا و توانا، مشاوره کنید و آن را حل کنید.
۷. خوبیهای همسرتان را بکاوید و بجویید و آنها را به چشمش آورید.
مهربانی و قدردانی خالصانه، یکی از راههای نفوذ به قلب همسر است.
خداوند مهرورز، مددکارتان باشد.
۳ تیر ۱۴۰۲
۱. الکافی، جلد ۴، صفحهٔ ۵۳
ما را در رسانههایمان دنبال کنید 👇
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
💠 سخنی دیگر با همسران معتادان 🖌 #نویسنده_و_مشاور: #علیاکبر_مظاهری 🔴 اعتیادهای پرخطر (۴) 🔵 شوهر
🌹 نود و نُه گام تا طلاق!
🌸 صمیمانه، با همسران معتادان
🖌 #نویسنده: #مریم_یوسفی_عزت؛ کارشناس ارشد زبان و ادبیات انگلیسی، مدرس زبان
🔴 اعتیادهای پرخطر (۵)
🔵 شوهر معتاد (۳)
⭕️ ریشههای طلاق (۱۴)
بر همگان آشکار است که زنان، نقشی ویژه در فراهمنمودن آرامش خانه و خانواده دارند؛ همانچیزی که، بهیقین، مردان خواهان آناند.
در خانهای که زنی عاشق، توانا، ریحانه، دارای صلاحیت فکری و اخلاقی، حضور داشته باشد، رخنهکردن اعتیاد در آن خانه کمتر است؛ بسیار کمتر.
💠 چند سخن با خانمها
۱. قبل از برداشتن «نود و نُه گام»، به طلاق نیندیشید.
هوشیار باشید و هنگام اعتیاد همسرتان، کنار ایشان باشید. فعالانه و هوشمندانه، در ترک اعتیاد همسرتان، او را همراهی کنید.
۲. کاشفانه عمل کنید. تحقیق کنید. از تجربههای دیگران استفاده کنید.
۳. از دیگران کمک بگیرید. از برملاشدن اعتیاد همسرتان خجل نباشید.
۴. مظلوم، بیصدا، منفعل و قربانی نباشید.
۵. به مردتان، حس اقتدار دهید. عشقتان را ابراز کنید. غرورش را حفظ کنید.
۶. کتابهایی علمی و تجربی در زمینهٔ اعتیاد بخوانید.
۷. با مشاوری دانا و توانا همراه باشید.
۸. به خدا ایمان داشته باشید و استقامت بورزید. این سخن خداوند را ببینید که چه امیدبخش است:
«إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ»؛۱
بهراستی آنانی که گفتند پروردگار ما الله است و در این راه استقامت ورزیدند، فرشتگانی بر ایشان نازل خواهند شد تا نترسند و محزون نباشند و ورود به بهشت خداوند را به آنان بشارت میدهند.
🔻 فرشتهٔ نجات
این نمونهٔ واقعی را بخوانید:
[آقاخسرو به خانمش گفت:] ماهطاووسجان! این فرشتگان نمیتوانند در کسوت همسر نازل شوند؟
[ماهطاووسخانم] خندید و گفت: حتما. بر من که نازل شده است. الحمدلله.
[آقاخسرو گفت:] ملائکهٔ عملی [معتاد] که نداریم. یادت رفته سیسال تمام اعتیاد داشتم و جز رنج و فقر و تحقیر، چیزی بشارت ندادم؟ نه! فرشته تو هستی، دردت به سرم. تو بر من نازل شدی که در سختترین شرایط ممکن، کنارم باشی. نَبُری، ناامید نشوی، خسته نشوی، بمانی، گامبهگام، نفسبهنفس کمکم کنی تا از ظلمت خارج شوم. بعد به من بگویی «نترس». نترسیدن را به من یاد بدهی. زیستن بیترس را به من بیاموزی. آمدی تا به من بگویی «غمگین نباش، شاد زندگی کن، سرشار از انرژی و امید و خیرخواهی باش. بخند، مهربانی کن.»
اما ماهطاووس، اینکه میگویند اگر همحس باشیم، در جهانهای بعد هم با هم خواهیم بود، درست! اما من نگرانم، من میترسم. میدانی که من زیاد گناه دارم. میترسم در ظلمت برانگیخته شوم و تو را پیدا نکنم.
[ماهطاووس، دست آقاخسرو را] محکم فشرد و گفت: «گناههای تو از رحمت خدا بیشتر است؟!» ۲
۲۹ تیر ۱۴۰۲
۱. سورهٔ فصلت، آیهٔ ۳۰.
۲. ویولنزن روی پُل، خسرو باباخانی؛ با اندکی تلخیص و ویرایش.
ما را در رسانههایمان دنبال کنید 👇
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
🌹 نهادن صلح در میان همسران 🖌 #نویسنده_و_مشاور: #علی_اکبر_مظاهری 💎 اصلاح مصلحان (۲) ♻️ پس از طلاق
🌹 طلاقهای ناجوانمردانه
🖌 #نویسنده: #مریم_یوسفی_عزت؛ کارشناس ارشد زبان و ادبیات انگلیسی، مدرس زبان
♻️ پس از طلاق (۶)
💠 بازگشت به همسر پیشین (۴)
🔹 از زبان مشاور
🔸 مشاورهٔ خانواده
خانم جوان، نالان و پریشان، به مشاوره آمد.
احوالش را پرسیدم. گفت: «خرابم؛ بسیار خراب.»
گفتم: برایم بگویید. میشنوم.
🔻 حکایت خود را چنین آغاز کرد.
«زندگی خوبی داشتم. آسایش و آرامش داشتم. روحیهٔ بالایی داشتم. اعتماد به نفس و عزت نفس داشتم. جایگاه و احترامم محفوظ بود.»
و سرش را به پایین خم کرد. دستان مشتشدهاش را بر سرش گذاشت و آرنجها روی زانوها. سکوت کرد. آهی کشید و هِقهِقکنان گریست.
فرصت دادم تا آن اشکهای محنتدیدهاش ببارد. بارید.
آرام شد. طوفان غمهایش را بازدمید و گفت: «میدانید چرا حالا هیچکدام را ندارم و پوچِ پوچم؟ طلاق؛ طلاقی ناجوانمردانه. همه چیزم را از دست دادم. همسر خوبم را با دستان خودم، از خودم گرفتم.
خودم را مالک او میدانستم. فکر میکردم تدبیری بالاتر از تدبیر من نیست. خود را مدیری لایق میدیدم. برای بهدستآوردن جایگاه ریاست، بهانهتراشی میکردم. او آدم بدی نبود. تنها زیر بار حرف زور نمیرفت، که این مخالف میل من بود. جاروجنجالهای بیهوده راه میانداختم. ظرفها را میشکستم. صدایم را بالا میبردم. قلدری میکردم. فقط میخواستم به او ثابت کنم که من مدیر لایقتری برای زندگیمان هستم.
اوایل زندگیمان، او کوتاه میآمد. سعی میکرد آرام باشد. من را هم آرام میکرد.
یکسالی گذشت. با تلاشهای همسرم، نزد مشاور رفتیم. مشاورهها اثر نداشت، چون من با پیشداوری به مشاوره میرفتم و میخواستم از مشاور، تأییدیه بگیرم بر حقانیت خودم و محکومیت همسرم.
من لجبازتر شده بودم. همسرم را در زندگی نادیده میگرفتم. به هر چیزی توجه میکردم، به غیر او. حتی شروع کردم به آبروریزی. از او نزد دیگران بدگویی میکردم. اما او حتی یکبار پشتم را خالی نکرد. حتی یکبار به من بیتوجهی نکرد. حتی یکبار از من بد نگفت. میدانست دوستش دارم و میدانستم دوستم دارد.
اما من مغرور بودم. خودخواه بودم. خوبیهایش را نمیدیدم. او را بیدستوپا میدانستم و باید به همهٔ عالَم و آدم، بیدستوپایی او را جار میزدم. باید همه میدانستند که او همسر بدی است. افسوس!
⭕️ پس از دوسال
دو سالی گذشت. دیگر صبر و حوصلهٔ قبلها را نداشت. با اعصابش بازی میکردم. خانه را ترک میکرد و اندکی بعد بازمیگشت.
در این میان بود که یکبار یکی از دوستانم به من گفت: «شاید حق با تو باشد و تو مدیر لایقتری باشی، اما همینقدر که شوهرت میتواند با چنین همسری زندگی کند، قابل تقدیر است!»
گوش شنوا نداشتم. در نهایت، با افکار پلید خود، نقشههایی کشیدم که مدرکسازی کنم. به قدری روی اعصابش راه رفتم که کتکم زد. خود را زیر دست و پایش انداختم تا آثار کتکهایش روی بدنم بماند. به دادگاه رفتم. در پزشکی قانونی سندسازی کردم. آنقدر راه دادگاه را رفتم و آمدم که دیگر جان سالمی هم برای خودم باقی نگذاشتم. نفْسَم پلید شده بود. محیط دادگاه، نفْسآلود است.
همسرم پیشنهاد طلاق داد؛ همراه با پرداخت مهریه. من هم که به اندازهٔ کافی از او مدرک داشتم تا بدیاش را به همگان ثابت کنم، پذیرفتم. طلاق گرفتیم. با خود گفتم: پیروز شدم!
♻️ پس از طلاق
بعد از طلاق، ابتدا به خانهٔ پدر و مادرم رفتم. به خاطر ریاستطلبی و غرور من، احترامی میان ما باقی نماند. خانهٔ پدری را ترک کردم. در خانهای مجردی زندگی کردم.
حالا بعد از دهماه، غرورم شکسته. ذلیل شدهام. دیگر نمیخواهم رئیس باشم. میخواهم فقط تکیه کنم به تکیهگاهی امن. زن را چه به این حرفها!
در دوران تنهاییام، به اندازهٔ کافی ریاست کردم؛ در محل کارم. به قدر کافی فخرفروشی کردم؛ به مردم.
اما اعتراف میکنم که زنِ تنها، با تمام جلال و جبروت، داغان میشود. کمرش خم میشود. نه پدری برایم مانده، نه شوهری.
زنِ بیمرد، گِلِ زیر نعل اسب است؛ جسم و روح زیر تازیانههای رنجبار.
پشیمانم. میخواهم گُلِ بوستان همسرم باشم. میخواهم همسری با فضیلت برایش باشم. میخواهم جبران کنم. میدانم که ازدواج نکرده است. و میدانم و میداند و میدانیم که همدیگر را دوست داریم.
ممکن است ما را به هم برگردانید؟
💠 سرانجام
با چند جلسه گفتوگو و پیگیری، پشیمانی و سلامت خانم برایم ثابت شد.
با استاد علیاکبر مظاهری تماس گرفتم و ماجرا را برایشان تعریف کردم. استاد مظاهری با آقا تماس گرفتند. پس از چند جلسه مشاوره، پشیمانی خانم، «ناروابودن» طلاقشان، «روابودن» ازدواج مجددشان و پایداری عشقشان ثابت شد. و آن دو به یکدیگر بازگشتند.
قول دادند که به مشاورهها ادامه بدهند، مهارتهای زندگی را بیاموزند و به راهکارها عمل کنند.
الاهی شکر.
۱۸ مرداد ۱۴۰۲
ما را در رسانههایمان دنبال کنید 👇
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
🔏 بازسازی زندگی (۶) 🖌 #نویسنده_و_مشاور: #علی_اکبر_مظاهری ♻️ پس از طلاق (۱۲) ⭕️ (ادامهٔ راهکارها
🔏 بازسازی زندگی (۷)
🖌 #نویسنده: #مریم_یوسفی_عزت
♻️ پس از طلاق (۱۳)
🔐 عبور از بحران (۲)
بر همگان آشکار است که طلاق، منفورترین حلال خداست و عواقب اسفباری در پی دارد. اکنون که سرنوشت، اینگونه رقم خورده، چه کنیم؟ چگونه باز به پا خیزیم؟
⭕️ راهکارها
۱. روحیهٔ «تابآوری» را در خود تقویت کنید.
تابآوری یعنی صبوری بر ناگواریهای پیشین و سپس بازسازی مجدد خود، پس از سختیها.
وقوع طلاق، از آن رخدادهایی است که آدمی، سخت بر زمین میخورد و باید، به همت، به پا خیزد.
۲. مطالعه کنید.
کتابهای زندگینامهٔ بزرگان، برای درسآموزی و تجربهاندوزی، نیز کسب انگیزه و الگوگیری، بسیار مناسب هستند.
موضوع مورد علاقهتان را بیابید و آهسته و پیوسته، در راه مطالعهها پیش بروید.
این کتابها را در ردیف نخست بگذارید:
یک. آیین زندگی، از دیل کارنگی.
دو. قدرت فکر، از جوزف مورفی.
۳. در خانه و تنها نمانید.
در زمان بیداری، فقط به اندازهٔ فرصتی برای استراحت و امور واجب، زمان بگذارید؛ مانند نماز و غذا در خانه بمانید. اگر بتوانید بخشی از عبادتهایتان را در مسجد انجام دهید، بهتر است؛ بسیار بهتر.
دانشگاه و کلاسهای آموزشی، مکانهای مناسبی برای فعالیتهای سالماند. مراقب باشید که به بهانهٔ خانهنماندن، عمرتان را در بیرون خانه، بیهوده نگذرانید.
۴. ورزش کنید.
تا جای ممکن، به باشگاه بروید. خواندن و گذراندن رشتههای تخصصی، در ایجاد اهداف و انگیزه، مؤثرند.
رشتههایی مانند: بدنسازی، فیتنس، پیلاتس، در افزایش اعتماد به نفس و سلامت روان و جسم، کمککنندهاند.
۵. شغل و حرفه داشته باشید.
در محیطی مناسب (مخصوصا بانوان) مشغول به کار شوید. هشیار باشید که محیط نامناسب کاری، بر شما غلبه خواهد کرد و حالتان، بیش از پیش، بد خواهد شد؛ اما محیط مناسب کاری، از چالشهای منفی مسیر زندگیتان میکاهد.
۶. بنویسید.
نوشتن، سبب توسعهٔ اندیشه و شخصیت میشود. کاغذ، دوست زمینیای است که هیچگاه رهایتان نمیکند. او شنوندهٔ همهٔ غمهای شماست؛ بدون خستگی. در حفظ راز شما کوشاست. همیشه و هرلحظه کنارتان است. در برابر پرخاشها و تخلیهٔ روانی شما سنگصبوری مقاوم است.
۷. کمتر درد دل کنید.
درد دلهای افراطی، میزان ایجاد «تروما» را در آدمی افزایش میدهد. تروما (Trauma) یا روانزخم، نوعی زخم ناپیدا اما عمیق در روان انسان است که بر اثر تجربهٔ اتفاقهای ناخوشایند زندگی ایجاد میشود.
از ابتدای طلاق، آرام و آرام تلاش کنید که کمتر دربارهٔ اتفاقهای بد زندگیتان صحبت کنید. اگر بر اطرافیانتان مسلط هستید، از آنها بخواهید که از آوردن نام اشخاص و زندگی پیشین، خودداری کنند. و تا اندازهٔ توان، از چنین محیطهایی برحذر باشید.
اگر نیاز به درد دل داشتید، با مشاورتان صحبت کنید و راهکار بخواهید.
۸. دوستیابی را آغاز کنید.
دقت کنید که چه دوستانی انتخاب میکنید. بکوشید با کسانی که خودشان جراحت طلاق بر جانشان است، کمتر نشست و برخاست کنید. با همجنس غیر طلاقی، دوست باشید.
بدانید که در هنگام دوستی با اینان، خودتان هم باید طلاقتان را فراموش کنید و روحیهٔ طبیعی داشته باشید.
۹. خودْقربانی را کنار بگذارید.
کسانی که طلاق خود را جار میزنند، خودشان را قربانی میکنند؛ یعنی دشمنی با خویشتن.
به این مثال توجه کنید: به محلی برای مصاحبهٔ کاری دعوت میشوید. غیر از مصاحبهکننده و مدیر و کارفرما، نیازی نیست کس دیگری از طلاق شما مطلع باشد. درِ گزافهگوییها را هم برای خودتان، هم برای همکارانتان ببندید و مانند یک انسان مجرد رفتار کنید.
۱۰. با خدا دوست باشید.
با او عشقورزی و عاطفهورزی کنید. حس خجسته را با او تجربه کنید. قربانصدقهاش بروید. دعاها و مناجاتهای «خمس عشر»، «شعبانیه»، «ابوحمزهٔ ثمالی»، برای عشقورزیدن عابد و معبود، مناسباند.
قرآن کریم را روزانه بخوانید؛ با معنی. و به سخنان الاهی عمل کنید. به حلالها، حرامات، مستحبات و مکروهات توجه کنید.
حتما توفیقهایی حاصل خواهد شد.
«الهی، أغْنِنی بِحَلٰالِکَ عَنْ حَرامِکَ وَ بِطٰاعَتِکَ عَنْ مَعْصِیَتِکَ وَ بِفَضْلِکَ عَمَّنْ سِوٰاکَ. بِرَحْمَتِکَ یٰا أرْحَمَ الرّحِمینَ»؛ خدای من، مرا به حلالت از حرامت، بینیاز کن، و به طاعتت از نافرمانیات، و به لطفت از غیر خودت، بینیاز کن. به رحمتت، ای مهربانترین مهربانان.
۱۱ شهریور ۱۴۰۲
ما را در رسانههایمان دنبال کنید 👇
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
🔏 بازسازی زندگی (۶) 🖌 #نویسنده_و_مشاور: #علی_اکبر_مظاهری ♻️ پس از طلاق (۱۲) ⭕️ (ادامهٔ راهکارها
🌹 پیوند با همتایان (۲)
🖌 #نویسنده: #مریم_یوسفی_عزت
🔏 بازسازی زندگی (۱۰)
♻️ پس از طلاق (۱۶)
⭕️ (ادامهٔ راهکارها برای ازدواج دوباره)
برخی از خوانندگان مطالب پس از طلاق و راهکارها، سؤالهایی کردهاند؛ از جمله دربارهٔ پیوند با همتایان.
این نمونه را ببینید:
🔹 پرسش
اگر دختر یا پسری در دوران عقد جدا شده و رابطهٔ زناشویی نداشته باشند و خانم دوشیزه بماند، باز هم باید با فردی که سابقهٔ زندگی مشترک را داشته، چه مرد و چه زن، ازدواج کند؟
🔻 پاسخ ما
نخیر. نگران نباشید.
تأکید ما بیشتر بر کسانی است که پیشینهٔ زندگی مشترک دارند.
چرا؟
زیرا آنان زندگی مشترک را تجربه کردهاند. طعم بسیاری از سختیها و خوشیها را چشیدهاند. با چالشها مواجه شدهاند. علاوه بر خودشان، ارتباط با دو خانواده را مدیریت کردهاند. با مسائل اقتصادی خانه و خانواده روبهرو شدهاند. مسائل عاطفی، مانند حسادتها و غیرتها را گذراندهاند. احساسات زناشویی را به طور کامل تجربه کردهاند. ایشان، معمولا، طلاقهایی سختتر و احساساتی مجروحتر دارند. باید به فرسودگی یا شادابی و محکمتر شدنشان، که حاصل طلاق است، توجه کرد.
اما کسانی که در دوران عقد جدا شدهاند، آن تجربهها را ندارند.
ازاینروست که میگوییم: جداشدگان در دوران عقد، لازم نیست که با سابقهداران ازدواج، وصلت کنند؛ بلکه مجردان، همتایان ایشاناند.
⭕️ تذکری حتمی
در این ازدواج نیز بر مشاوره با مشاوری دانا و توانا، تأکید اکید میکنیم؛ حتی بیش از ازدواجهای دیگر.
خداوند مهرورز، رهنمایتان باد.
در ادامهٔ مسیر نیز همراهتانیم.
به مدد خدا.
۲۴ شهریور ۱۴۰۲
ما را در رسانههایمان دنبال کنید 👇
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
از زبان مشاور
🔻 ادامهٔ مطلب 🔖 مرحلهٔ نهایی با صابر دوست شده بودیم. دیگر برای نزدمآمدن، منتظر «مورد جدید» نمیما
📝 هفتاد و یکمین خواستگاری!
🖌 #نویسنده: #مریم_یوسفی_عزت؛ دانشآموختهٔ زبان و ادبیات انگلیسی
💥 زکام روانی (۳)
🔹 از زبان مشاور
🔸 مشاورهٔ خانواده و ازدواج
آقایی نزدیک به چهلساله، که سابقهٔ ازدواج و طلاق هم داشت، به واسطهٔ یک راوی ازدواج، با خانمی آشنا میشود.
پس از چند جلسه صحبت، آقا با هیجان به خانم گفت: «شما پنجاه و سومین نفری هستید که دارم خواستگاری میکنم. انشاءالله دیگه آخرینشه.»
همتایی در اعتقادات، فرهنگ، تحصیل و اخلاق در این دو شخص بسیار دیده میشد. خانوادهها یکدیگر را پسندیده بودند.
چیزی نمانده بود که نوبت به تحقیق و مسائل جدی برسد، که ناگهان آقا به خانم پیام میدهد: «راستش برام خیلی سخت بود که ازتون عذرخواهی کنم و تردید زیادی داشتم تا بگم، ولی متاسفانه باید بگم که شرایط ما خیلی منطبق بر هم نیست...»
دختر شوکه و متعجب بود، اما غرور و حیای او اجازه نداد چیزی بگوید جز: «خیر است انشاءالله.»
⭕️ پس از دو ماه
پس از حدود دو ماه، آقا به خانم پیام میدهد و میگوید: «اگر هنوز ازدواج نکردهاید، موضوعی را میخواهم بیان کنم.»
دختر، با وجود همتاییهای بالای پیشین، خواستگاری دوبارهٔ آقا را میپذیرد. و پس از یک جلسه صحبت دو نفره، به مشاوره میروند.
مشاور از آقا میپرسد:
۱. آیا دیگر تردیدهای پیشین را ندارید؟
۲. زیبایی ظاهری ایشان را کامل تأیید کردهاید؟
۳. آیا همهٔ عقاید و خصوصیات ایشان را، اگر آنطور که گفتهاند، باشد، میپسندید؟
آقا شتابکنان گفت: «اینبار، هفتاد و یکمین خواستگاری است. خوب شد که این دو ماه فاصله افتاد تا من و خانوادهام قدر ایشان را بدانیم. هیچ خانمی، درک و فهم این خانم را نداشته. در هیچ خانمی، گوهری اینچنین نیافتهام. و در زیبایی، عالی است. برای ادامهٔ راه مطمئن هستم.»
مشاور گفت: «من هم با ادامهٔ آشنایی شما موافقم. راه را ادامه دهید. خانوادهها با یکدیگر رفتوآمد کنند. تا تحقیق و مسائل مهم را آغاز کنید.»
اینبار، آقا و خانم در همهچیز پیشتر رفتند. و اشتراکات بیشتری بینشان آشکار میشد، تا جایی که خانوادهٔ دختر خواهان انجام تحقیقات شده بودند. ناگهان، دوباره آقا پیام میدهد: «راستش من همین الان رسیدم منزل. تردید بابت ماندن و برگشتن داشتم. نمیدانم که چطور شد که بندهای که دفعه قبل با ناراحتی به خاطر جدا شدن از شما به شهرمان برگشتم، این دفعه حتی انگیزهای برای ماندن و آشنایی بیشتر نداشتم.»
خانم پاسخ داد: «کارتون اصلا توجیهپذیر و منطقی نیست. کسی به من گوشزد کرده بود که اونیکه تونسته ۷۰ نفر رو رد کنه، ۷۱امین را هم میتونه رد کنه؛ حتی اگر بهترین باشه. دیدار به قیامت!»
سپس آقا پاسخ داد: «اینکه ما در همهچیز تفاهم داریم، اصلا بحثی نیست. ولی واقعا دوست ندارم خدای نکرده برای همسر آیندهام کم بزارم و صرفا داشتن تفاهم روی مسائل باعث سنگ تمام گذاشتن برای همسر نمیشه. و نمیخوام دوباره شکست بخورم و بیگدار به آب بزنم.»
خانم گفت: «شما باز هم دلیلی بیان نکردید!»
آقا پاسخ داد: «عدم ایجاد حس خوب»!
دختر باز هم دلایل را نپذیرفت و دانست که ادامهدادنش بیهوده است؛ زیرا منطقی در میان نبود. این بیمنطقی یکبار هم تکرار شده بود.
سرانجام، این آشنایی به ازدواج ختم نشد. دختر، مشاور را در جریان امور گذاشت و مشاور موضوع زکام روانی را مطرح کرد و گفت: «این یعنی همان زکام روانی»!
۴ دی ۱۴۰۲
ما را در رسانههایمان دنبال کنید 👇
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🔹 زکام روانی در ازدواج!
🔸 تردید افراطی و وسواس در انتخاب همسر
🖌 #نویسندگان_و_مشاوران: #علیاکبر_مظاهری
#مریم_یوسفی_عزت
✅ منتشرشده در شمارهٔ ۴۴ ماهنامهٔ «خانواده»
✔️ فایل پیدیاف، بهمن ۱۴۰۲
۷ اسفند ۱۴۰۲
ما را در رسانههایمان دنبال کنید 👇
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌹 ورود عزتمندانه!
🖋 یادداشتی از: #مریم_یوسفی_عزت
یادمان باشد که حفظ اقتدار مرد، از جانب زنش، واجب است.
و یادمان بماند، حفظ عزت زن، از سوی مردش، واجب است.
و در یادمان بگذاریم که احترام، امری است دوسویه.
نه بیاحترامی مرد به زن، نشان اقتدار مرد است، و نه شکستن هیبت مرد، نشان توانمندی یک زن است.
دین اسلام، دینی است جامع، کامل، و متعادل. و شایسته و بایسته است که ما در شیوه، منش، تفکر، اعتقاد، رفتار، و گفتار، بر اسلوب فرمایش خداوند متعال، «متعادل» باشیم؛ اگر نه، شخصیتمان، زیبندهٔ عنوان مسلمان راستین نیست.
🔹 حکایت
🩸 اول شما بفرما!
آقا و خانم، در مراسمی از سوی خویشاوندی از خانوادهٔ آقا، به مهمانی دعوت میشوند.
هنگام ورود به منزل خویشاوند، آقا به همسرش میگوید: «اول شما بفرما!» خانم پاسخ میدهد: «نه، اول شما بفرما!» آقا دست میگذارد بر شانهٔ خانم و او را با نرمی به سمت داخل هدایت میکند. هردو به روی یکدیگر لبخند میزنند.
به محض ورود، کسی از میان جمع میگوید: «والا، قدیمها احترام مردها بیشتر بود. الان زمانه برعکس شده؛ مردها همه زنذلیل شدهاند!»
آقا فکر میکند که اقتدارش در میان جمع شکسته شده. برای اینکه کم نیاورده باشد، میگوید: «ورود اول زنها، حکایتی دارد. زمان غارنشینی، چونکه همیشه خطر بوده و داخل غارها پر از حیوانات، مردها اول زنها را به داخل غار میفرستادند تا اگر آنجا امن بود، خودشان بروند داخل.»
افراد در جمع، خندههای تمسخرآمیز میکنند و نیشخندی به خانم میزنند.
خانم، دلچرکین میشود و سرش را پایین میاندازد.
اکنون این سخن پیامبر مهربانی را ببینیم که چه فاصلهای با این فرهنگ پارهای از مردمان جامعهٔ ما دارد:
💎 قالَ رَسُولُ اللهِ – صَلَّیاللهُعَلَیْهِوَآلِه –: «أحسَنُ النّاسِ إیماناً أحسَنُهُم خُلُقاً و ألطَفُهُم بِأهِلهِ»؛۱
پیامبر اکرم – صلیاللهعلیهوآله – فرمود: نیکوترین مردمان، از نظر ایمان، خوشاخلاقترینِ آنها است و مهرورزترینشان با خانوادهٔ خود است.
۲۲ فروردین ۱۴۰۳
۱. بحارالأنوار، ج ۷۱، ص ۳۸۷.
ما را در رسانههایمان دنبال کنید 👇
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
خوب بد زشت(1).pdf
150.4K
🔹 خوب، بد، زشت
🖌 #نویسنده: #مریم_یوسفی_عزت
✅ منتشرشده در ماهنامهٔ «خانواده»
✔️ فایل پیدیاف، اردیبهشت ۱۴۰۳
۷ خرداد ۱۴۰۳
ما را در رسانههایمان دنبال کنید 👇
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌹 عینک همسَربین!
🖌 نويسنده: مریم یوسفی عزت
از ریشههای مجادلهٔ مردمان، داشتن «عینک خودبینی» است. آنان نیازها و حقوق خود را دقیق میبینند و کامل تحلیل میکنند.
شایسته و بایسته است که مردمان، در زندگیشان، از عینک دیگران هم استفاده کنند. اغلب اوقات، تماشای زندگی از زاویهای دیگر، بسیاری از چالشها را حل میکند.
🔹 از زبان مشاور
🔸 مشاورهٔ خانواده
خانم عینکی گفت: همسرم، من را نمیبیند. به من توجه نمیکند. او صبر و گذشتم را نمیبیند.
در زندگیمان همیشه تغافل کردهام. طوری رفتار کردهام که از او در ذهنش یک مرد خارقالعاده ساختهام. او میپندارد یک مرد بیستوچهار عیار است؛ زیرا همیشه توانمندیهایش را به رخش کشیدهام، نه ضعفهایش را.
از ابراز عشقم به او ناراضی نیستم، اما کاش همسرم هم به من اندکی عاطفه میورزید.
اهل مجادله و گله هم نیستم. دلم میخواهد در همهٔ لحظههای زندگیمان با هم خوب باشیم تا هرگز حسرتی بر دلمان باقی نماند، اما گاهی با بیتوجهی همسرم خسته میشوم و احساس بیهودگی میکنم.
چه کار کنم؟ لطفا راهنماییام کنید.
💠 پاسخ مشاور
عشق و احساس، توجه و محبت، شایستهٔ شماست و حق دارید که آنها را دریافت کنید.
من، مرد شما را میشناسم و خوب میدانم که همسر خوبی برای شما است.
🔻 اما راهکارها
۱. همانطور که وضعیت خود را موشکافانه تحلیل میکنید، از عینک همسرتان هم وضعیت او را تحلیل و بررسی کنید.
۲. همانگونه که حقوق و نیازهای خودتان را میدانید، بر حقوق همسرتان هم آگاه باشید.
شاید او هم نیازها و کمبودهایی داشته باشد.
اغلب، زنها میبینند و به زبان میآورند، اما مردها میبینند و سکوت میکنند.
۳. با توجه به خلقت زنها، آنها بهتر و بیشتر میتوانند ابراز احساس کنند، اما مردها، بهترین و دقیقترینشان هم، در ابراز احساس، به پای یک زنِ خوب نمیرسد.
۴. دقت کنید! از ابتدای زندگیتان تا اکنون پیشرفت زیادی داشتهاید. مردِ شما، انسان زحمتکشی است و زمان زیادی را صرف کار میکند؛ فقط برای شما و فرزندانتان.
خداوند فرموده است:
«لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ»؛۱
اگر شكرگزارى كنيد، نعمت خود را بر شما افزون میکنم و اگر ناسپاسى كنيد، مجازاتم شديد است.
شکر نعمت نعمتت افزون کند
کفر، نعمت از کفت بیرون کند
▪️ خانم عینکی اندکی آرام گرفت و در فکر فرو رفت و سری در تایید، تکان میداد.
بعد پرسید: اگر توان من کمتر از اینها بود و نتوانستم از پسِ عینکِ همسرم بربیایم و باز هم گلهمند بودم، چه کنم؟
گفتم:
۵. مقداری از نیازهایتان را با او درمیان بگذارید، اما قواعد غلبهٔ بر مجادله و ناکامی را رعایت کنید.
هیچکدام، عالم الغیبِ درونیات دیگران نیستیم. شاید او نمیداند. خودتان به همسرتان کمک کنید تا بیشتر آگاه شود.
۶. و اما برای التیام آن زخمهای ستبرشده، با هم به مشاورهٔ حضوری بیایید.
به امید خدا.
۱۳ شهریور ۱۴۰۳
۱. سورهٔ ابراهیم، آیهٔ ۷.
ما را در رسانههایمان دنبال کنید 👇
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
🌐 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani
#عینک_همسربین
#مریم_یوسفی_عزت
🌹 به کجا چنین شتابان؟!
🖌 نویسنده: مریم یوسفی عزت
🌿 اخلاق و عرفان
مدتی را در ذهنم مشغول چرایی وجود حجم عظیمی از آشفتگیهای اخلاقی، در جامعهٔ کنونی بودم، و به دنبال راهکاری همهجانبه میگشتم:
۱. چرا این همه بیماری روان؟
شخصی را بعد از سالها دیدم. از خانوادهام پرسیدم: چرا ایشان این اندازه پیر و کُند شدهاند؟ چرا باسواد بالایی که دارند، حتی در نوشتن یک یادداشت کوتاه هم، کمتوان شدهاند؟
گفتند: «حسابدار شرکتشان همهٔ اموال او را بالا کشیده و او مشکل اعصاب و روان پیدا کرده و مدتی را در بیمارستان بستری شده. اکنون هم توان کار ندارند.»
از خود پرسیدم: چه میشود که هوای نفس، چنین افسار پاره میکند؟
۲. چرا پارانوئید؟
در تاکسی کنار خانمی نشسته بودم. میگفت: «عروسم میخواهد طلاق بگیرد. میگوید پسرم پارانوئید دارد. آخر، عروسم کمی بیحجابی میکند. چادر نمیپوشد. دعوایشان میشود. به عروسم میگویم: در زمان ما هم مردها گیر میدادند، اما ما اطاعت میکردیم. پسر من بیمار نیست. بدحجابی و بیعفتی تو، او را غیرتی میکند. مرد است دیگر، حساس است.»
بهراستی، غیرت چیست؟ آیا پارانوئید، همان غیرت است؟ مرد مقصر است یا زن؟
۳. آیا مجبورند دروغ بگویند؟
در جمع دوستان و همکارانم بودم. صحبت از لباس و خرید لوازم شد. بعضیشان تا میتوانستند از اطلاعاتشان استفاده کردند تا بفهمانند که آنها از مکانهای گران و لاکچری خرید میکنند. درحالی که من از زندگیشان مطلع بودم و یقین داشتم که حتی از جلوی آن فروشگاه برند، رد نشدهاند.
در سکوت بودم. با خود در اندیشه بودم که بهراستی، روراستی کجاست؟ چرا کسی از آن اطلاع ندارد؟ آیا زندگی لاکچری به انسان ارزش میدهد؟
۴. چرا حرمتها شکسته شده؟
آن روز، با اتوبوس به منزل میرفتم. اندکی بعد، زن و شوهری دعوایشان شد. اطرافیان سعی کردند دخالت نکنند. ناگهان، خانم یک سیلی به آقا زد و آقا هم یک سیلی به خانم! مسافران که خواستند آنها را از هم جدا کنند، دلداری میدانند که زندگی است دیگر، حل میشود. انگار این دلداری، هیزم آتش شد. خانم، برای دفاع از خودش، هرچه خواست از آقا بدگویی کرد، و آقا هم جوابش را میداد.
غرق در حیرت شدم.
عشق چیست؟ حرمت چیست؟ چرا همسران آبروی یکدیگر را حفظ نمیکنند؟ چرا بر صورت هم سیلی میزنند؟
۵. حق استاد بر شاگرد
در جلسهٔ ارائهٔ یکی از دانشجویان، استاد درس، از دانشجو سؤال کرد: «برای این مسئله، چه راهکاری دارید؟» دانشجو، با حالت تمسخر، پاسخ داد: «باید برایتان کلاس خصوصی بگذارم. نوبت بگیرید تا پاسخ دهم. الان خستهام.»
اغلب دانشجویان، خندیدند. سرم را انداختم پایین. شرم کردم. دلم میخواست خودم را بیندازم زیر پای آن استاد. افسوس!
همچنان، این افکار و چراییها، مشغولم کرده بودند و به دنبال راهکار بودم...
پس از مدتی، در یکی از روزهای مطالعاتیام، یک عبارت را در آثار شهید آوینی خواندم؛ «بازگشت به وطن ایمان». چشمهٔ چشمانم جوشید و گفتم: آری، همین است. راه حل همهٔ این بیاخلاقیها و آشفتگیهای جامعهٔ اسلامی، بازگشت به وطن ایمان است.
راستی! ایمان، تنها نمازگزاری و روزهداری نیست. علاوه بر اینها، اخلاق و انسانیت نیز از دین اسلاماند. اخلاق را از دین جدا نکنیم.
به امید خدا.
۱ آذر ۱۴۰۳
ما را در رسانههایمان دنبال کنید👇
🌐 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
#مریم_یوسفی_عزت
#به_کجا_چنین_شتابان؟!
🌹 کودکیِ بدکام
🖌 نویسنده: مریم یوسفی عزت
🍃 ریشههای عدم فرزندآوری
شوربختانه، جامعهٔ اکنونیما، به سمت دو قطبیشدن در مسائل خانواده، پیش میرود. برخی در فرزندآوری افراط میکنند و رسالت خود را در کثرت تعداد فرزند میدانند. اما برخی دیگر، از وجود حتی یک فرزند، ابراز نفرت و نارضایتی میکنند.
شوربختانهای دیگر، افراط و تفریط در فرزندآوری، از ملاکهای انتخاب همسر شده است، و گاهی، در مشاورههایم مشاهده کردهام که تنها به دلیل معیار تعداد فرزند، از آن ازدواج گذشتهاند.
عقاید آنانی را که افراط میکنند، کاویدهام. همهچیز در آن دخیل است، غیر از اهمیت تربیت فرزند.
و اما برخی از آنانی که فرزنددوست نیستند، ریشه در بدکامی کودکیشان دارد.
اینک، به نمونهای از تفریطها و بدکامی کودکی میپردازیم:
دختر و پسری، برای مشاورهٔ ازدواج، نزدم آمدند. در بسیاری از موارد، شباهت مابین وجود داشت. و این خواستگاری، تنها به دلیل تعداد فرزند، به سرانجام نرسید. دختر به داشتن دو - سه فرزند علاقه داشت، اما پسر، فرزند نمیخواست؛ مگر به شرطها و شروطها، آن هم یک فرزند، ده سال پس از ازدواج.
پسر، شیفتهٔ دختر بود. برای این شیفتگی، روانکاوی و درمانش را پیگیری کرد تا شاید این ازدواج انجام شود.
اکنون، از زبان پسر در جلسهٔ روانکاوی میشنویم:
👨🍼 فرزند ناخواسته و مشغلههای والدین
«من، فرزندی ناخواسته بودم. زمانی که به دنیا میآیم، مادرم محصل و شاغل بوده. شغل مادر در بیمارستان است. اغلب، شیفت شب به بیمارستان میرفت. خودش بارها به زبان آورده که با وجود من بسیار سختی کشیده و گاهی گریه هم میکرده.
من همیشه احساس میکنم یک بار اضافی بودهام. به یاد دارم زمانی که ۵_۶ ساله بودم، پدر و مادرم برای نگهداری از من مجادله میکردند. و هیچکدام، مسئولیت من را نمیپذیرفت. در آخر دعوا، مادرم مجبور میشد من را با خودش به بیمارستان ببرد. آنجا تنها بودم.
هشتساله شدم که برادرم به دنیا آمد. مادرم دیگر به من توجه نمیکرد. دیگر فرصتی نداشت که توجه کند. شاید دوستم نداشت. من به برادرم حسادت میکردم و او را دشمن خود میدانستم. الان، به همین دلیل، دلم نمیخواهد فرزندم، خواهر یا برادر داشته باشد. فکر میکنم اگر دو فرزند داشته باشم، در حق یکیشان ظلم خواهم کرد.
و اما درسهایم: من به معلم و مدرسهام علاقه داشتم. اما والدینم در درسهایم کمکی نکردند؛ مگر پدرم، بسیار کم. برای همین، درس من در مقطع ابتدایی، ضعیف بود و در مدرسه سرخورده میشدم.
اما در سن راهنمایی، معلم خصوصی گرفتم و انواع کلاسهای آموزشی را شرکت میکردم. وضع مالی خانوادهام خوب است. تأمین مالیام میکردند، اما هیچ رنگ و بویی از محبت پدر و مادر ندیدم. برادرم را هم دوست نداشتم.
در آن غربت، به درسخواندن پناه بردم. اکنون، یکی از نخبگان کشوری هستم و میخواهم برای ادامهٔ تحصیلات به خارج از کشور بروم. زیرا به خانوادهام تعلق خاطری ندارم.
من، کودکی نفرتانگیزی داشتهام. پدر و مادرم به من ظلم کردند. من نمیخواهم به یک انسان دیگر ظلم کنم. ضمن اینکه میخواهم تحصیلاتم را ادامه دهم و وجود فرزند مزاحم من است. بنابراین، من هم پدر بدی برای فرزندم خواهم بود.»
🔹 ما با رفتارمان و شیوهٔ تربیت فرزندمان، کیفیت زندگی حداقل یک انسان دیگر را رقم زدهایم.
به امید کارآمدی مسئولیتپذیریهای بهتر و بیشتر!
۴ آذر ۱۴۰۳
ما را در رسانههایمان دنبال کنید 👇
🌐 https://eitaa.com/Mazaheriesfahani
🌐 http://zil.ink/mazaheriesfahani?v=1
#مریم_یوسفی_عزت
#کودکیِ_بدکام