eitaa logo
کانال تنهامسیری های مازندران
1.1هزار دنبال‌کننده
11.4هزار عکس
5هزار ویدیو
61 فایل
جهت انتقاد پیشنهاد و ارائه ی مطلب با ادمین ارتباط برقرار کنید.👇👇👇 @Yaa_ss در این کانال مباحث کاربردی و تربیتی موسسه تنهامسیر آرامش ارائه خواهدشد🌟
مشاهده در ایتا
دانلود
Panahian-Clip-GhezavatMamnoo.mp3
2.34M
🎵قضاوت ممنوع! 🔻آدم‌ها باهم متفاوتند! 🌹 @Mazan_tanhamasir
🔸استفتائات به برخی سوالات و شبهات از سوی رای دهندگان جهت انتخابات 🔻 حکم شرکت در انتخابات س۱. آیا شرکت در انتخابات جمهوری اسلامی ایران شرعا واجب و عدم شرکت، حرام است؟ ج. شرکت در انتخابات نظام جمهوری اسلامی برای افراد واجد شرایط، یک وظیفه شرعی، اسلامی و الهی است. 🔻واجب عینی بودن شرکت در انتخابات س۲. آیا شرکت در انتخابات جمهوری اسلامی ایران واجب عینی است یا کفایی؟ ج. واجب عینی است. 🔻وظیفه خواص در قبال شناساندن اصلح س۸. وظیفه روحانیون و خواص در قبال شناساندن فرد اصلح چیست؟ آیا از لحاظ شرعی تکلیفی بر عهده آنها می باشد؟ ج. همگان به ویژه خواص و علما وظیفه دارند با حداکثر دقت، افراد اصلح را با حجت شرعی شناسایی کرده و به مردم معرفی کنند و مردم را در انتخاب درست یاری دهند. عدم دخالت خطرناک است؛ دخالت بدون بصیرت و حجت هم خطرناک است. 🌹 @Mazan_tanhamasir
✋🏻💚•° حیدرۍ‌وار ‌بیا‌ حیـدر‌ڪرار‌ زمان جمڪران‌ منتظــر‌ منبر‌ مردانہ‌ توست پرده‌بردار‌ از‌این‌ مصلحت‌ طولانی ڪه‌ جہان‌ معبدو‌منزلگہ‌ شاهانه‌ توست 🤲 🌹 @Mazan_tanhamasir
1_1110879038
9.74M
📜 قرائت 🎊 تغییر مقدرات الهی با مداومت بر خواندن دعای عهد... ره: اگر هر روز خواندی ، مقدراتت عوض می‌شود...⚡️ ✅ امروز محکم‌تر سربازی و یاریم را تمدید می‌کنم. 🌤اللهم عجل لولیک الفرج 🌤 التماس دعا ....🌷 ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌ ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎ ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌ ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎ 🌹 @Mazan_tanhamasir
•┄✮بِـسْـم‌‌ِاللّٰه‌ِالࢪَّحمن‌ِالࢪَّحیمْ✮┄• عرض سلام و ادب و احترام سروران عزیز😊✋ روزتون سرشار از آرامش☕️ زندگی قشنگی میشه اگه شاکر باشیم 🌸شاکران مهربانترندツ هیچ چیزی مثل تشکر از خدا انسان را مهربان نمیکند . کسانی که اهل تشکر از خدا هستند، ابتدا نعمات موجود خود را میبینند.،سپس نعمات فراوان دیگری دریافت می کنند. طبیعی است که، از دیگران بی نیاز میشوند وکینه کسی را به دل نمیگیرند.🌱 🌹 @Mazan_tanhamasir
💕 سلام‌✋ میگم شما از کدوم‌ دسته ادما‌ هستین؟ از اونایی که دایما شاکرن و ذکر لب شون"خدایا شکرت" هست؟ 🌷اصلا انگار غصه ندارن. توی زندگی شونم میبینی خیلی مشکلات هست. اما آرامش محض اند. هیچ از مشکلات شون حرف نمی زنن. 😊فقط امید لبخند. آدم کنارشون قوت قلب می گیره واقعا.... یا درست برعکس، از اونایی که همیشه شکایت دارن. دائم از وضع شون ناراضی اند. هر جا میشینن از گرفتاریاشون حرف می زنن. از بدشانسی هاشون. آدم پیش شون یاد بدبختی هاش میفته. از هر کدوم که هستی فقط ابنو بدون‌ که؛ 🌸خداوند شاکره. و بنده های شاکر رنگ خدا هستن، رنگ آرامش. زشتی ها رو می‌پوشونن. بدی ها رو نادیده می گیرن. سختی ها رو رد می کنن. و باور دارن که آخرش آسانی است. چون خداوند فرموده: حتما آخرش آسانی است.... دیگه خود دانی😉 🌹 @Mazan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#ارسالی_مخاطبین 👌سربازانی برای امام زمان عج...😍 #فرزندآوری #برکت_خانه #نسل_مهدوی #دوتا_کافی_نیست 🌹 @Mazan_tanhamasir
متولد ۷۱ هستم و فرزند اول یک خانواده ۶ نفره در دوران فرزند کمتر، زندگی بهتر😂اونقدر این شعار فراگیر بود که من وقتی فهمیدم قراره داداش دار بشم، نه تنها خوشحال نشدم، بلکه کلی گریه کردم که چرا خانواده کم جمعیت و متعادل ما داره پر جمعیت و لکه ننگ در جامعه میشه؟!😐😭 و همیشه خجالت میکشیدم که در جمع دوستان بگم دوتا خواهر و یک برادر دارم. اون دوران گذشت و از پیش دانشگاهی رفت و آمد خواستگار به خونه مون شروع شد تا اینکه سال ۹۳ بعد از قبولی در کنکور ارشد، عقد کردم. همسرم اون موقع از لحاظ مالی تقریبا صفر بود. حقوق آنچنانی و پس انداز خاصی نداشت نزدیک مراسم عروسی مون توی قرعه کشی از طرف محل کار همسرم، خونه قسطی برنده شدیم و با اینکه خیلی از خانواده هامون دور بود و تقریبا حاشیه شهر، ولی خوشحال بودیم که خونه دار شدیم سال ۹۵ تصمیم گرفتیم بچه دار بشیم، بعد از دو سه ماه اقدام بی نتیجه به دکتر مراجعه کردم و بعد از مصرف دو سه ماه داروی تقویتی که اون هم بی تاثیر بود، دکتر بی انصاف بهم گفت شما نابارور حساب میشید و باید iui کنید و اگر نتیجه نداد ivf دنیا روی سرم خراب شد، با همسرم صحبت کردم که جدا شیم (مثل فیلم ها😂) ولی ایشون قبول نکرد و منو آروم کرد که بریم پیش دکترهای دیگه ماه بعدش محرم شد و من شب حضرت علی اصغر از امام حسین بچه خواستم و ۲ ماه بعدش باردار شدم😍 شهریور ۹۶ دخترم به دنیا اومد و خوشی ما رو تکمیل کرد از اونجایی که خودم با خواهرم ۲ سال اختلاف سنی دارم و خیلی به درد هم میخوردیم، بعد از مشورت با همسرم، تصمیم گرفتیم تا ما هم بین بچه هامون همین اختلاف سنی رو لحاظ کنیم‌. در ۱/۵ سالگی دخترم مجدد باردار شدم به امید اینکه دخترم هم خواهردار بشه. اما در هفته ده، دچار مشکل شدم و با مراجعه به سونوگرافی متوجه شدم جنین مرده رفتیم بیمارستان، پزشک کشیک گفت میتونی امشب بستری بشی فردا صبح کورتاژ کنی یا اینکه بری و همون صبح بیای، من هم به خاطر دخترم که شیر میخورد هنوز، گفتم صبح میام رفتم خونه و نصف شب با دل درد شدید بیدار شدم و همون موقع توی خونه بدون هیچ دارویی، جنین سقط شد😔 ۲ ماه بعد دوباره باردار شدم و این بار برای جلوگیری از سقط تحت نظر دکتر چندتا شیاف پروژسترون مصرف کردم و اسفند ۹۸ همزمان با ورود کرونا😄 پسرم به دنیا اومد همه چیز خوب بود و من چون خدا رو شکر بارداری و زایمان های راحتی داشتم به امید اینکه دخترم رو خواهر دار کنم در حدود دو سالگی پسرم دوباره باردار شدم و این بار آبان ۱۴۰۱ پسر دومم به دنیا اومد با اومدن پسر دومم، صبر و تجربه خودم و همسرم بیشتر شده و از مشکلات بچه ها مثل بد خوابی شبانه، بیماری، بد غذایی و... مطلع هستیم و دیگه به خاطر هیچ‌ کدوم از این ها ترس و نگرانی بیخودی نداریم. چون دیگه قلق بچه داری دستمون اومده و از شیرینی های بچه لذت میبریم، اونقدر که گاهی وسوسه میشیم همیشه تو خونه مون یه بچه زیر دوسال داشته باشیم.😅 الان هم هنوز به امید دختر دار شدن، تصمیم داریم بچه چهارم هم داشته باشیم فارغ از سختی های شیرین بچه های پشت سر هم، از ته دل به همه توصیه میکنم اگر فقط به یه بچه فکر میکنید، هرگز این کوتاهی رو در حق خودتون و بچه تون نکنید و حداقل سه تا بچه داشته باشید و اگر هم قصد بیشتر از یک بچه رو دارید، فاصله شون رو تا جایی که میتونید کم در نظر بگیرید. شاید کمی سخت به نظر برسه، ولی واقعا شیرینه و برکت در وقت و حوصله تون زیاد میشه و هم اینکه بچه ها خیلی خوب با هم کنار میان وقتی یه کم از آب و گل دربیان. در رابطه با تامین مالی هم باید بگم واقعا معنی آیه ویرزقه من حیث لایحتسب رو در زندگیم دیدم و واقعا بچه هام روزیشون رو از خدای بالای سر میگیرن و از سر سفره شون من و همسرم هم میخوریم. شاید به نظر بیاد که مادری که سه تا بچه پشت سر هم داره به هیچ‌کاری نمیرسه ولی واقعیت اینه که توانمندی آدم هم به همون اندازه رشد میکنه و وقت آدم برکتی پیدا میکنه که با برنامه ریزی به همه کارها میرسه. من برای کارهای خونه در کل مدت زندگیم فقط ۲ بار از دوتا خانوم کمک گرفتم که یکیش هم بعد از اسباب کشی بوده. الحمدلله با کمک همسرم همه کارها رو خودمون انجام میدیم و از کمک بچه ها هم استفاده میکنیم در جمع کردن اسباب بازیها، جارو برقی کشیدن، سالاد درست کردن و... وقتی یک بچه داشتم مهونی گرفتن برای حتی ۳_۴ نفر هم خیلی برام سخت بود، ولی الان خدا رو شکر با مدیریت زمان بالای ۲۰ نفر رو هم همزمان دعوت میکنیم و همه چیز به بهترین نحو برگزار میشه و این هم از برکت بچه هاست. حالا که طبق فرمایش رهبری فرزندآوری جهاد خانوم هاست، این باب رو بر روی خودمون نبندیم، هم کسب فیض کنیم و هم کشور رو از بحران جمعیت در آینده نزدیک نجات بدیم. 🌹 @Mazan_tanhamasir
از امروز تا روز چیکار کنیم؟ پیشنهادهایی برای اطاعت از "فرمانده" کل قوا و نایب امام زمان عج‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف ولایت شویم به نیابت از شهید سلیمانی، سرباز امام خامنه‌ای باشیم تا امام زمانمان ما را به سربازی بپذیرد✌️ یعنی یادآوری عزیزترینی که در شلوغی‌های زندگی ما شده است، .... 🌹 @Mazan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نماهنگ | انتخابات؛ میدانِ نقدِ جهاد تبیین ✏️ : در پیش داریم؛ یک عدّه‌ای نمیخواهند این انتخابات آن‌چنان که شایسته‌ی این ملّت است انجام بگیرد؛ تلاش میکنند. ✏️ اینکه شما می‌بینید درباره‌ی اینکه آیا در انتخابات شرکت بکنیم یا نکنیم، «نه، چه فایده‌‌ دارد؟» این یک چیز ساده نیست؛ این همان سیاست راهبردی آمریکا است. این همان سیاست راهبردی دشمنان انقلاب است. ✏️ امروز احساس وظیفه‌ نسبت به انتخابات یکی از کارهای نقدِ جامعه‌ی مجاهد در «جهاد تبیین» است. : شرکت در انتخابات وظیفه شرعی ماست 🌹 @Mazan_tanhamasir
🔰چرا باید رنج بکشیم؟ 🔰اگر پاسخ این چرا را بفهمیم، آسوده‌تر زندگی خواهیم کرد 💎 چگونه آسوده‌تر زندگی کنیم؟ (ج۵ - قسمت اول) 🔸رنج با انسان‌بودنِ ما همزاد است! چون انسان-برخلاف حیوان و فرشته- طوری آفریده شده که بتواند «ارزش» تولید کند؛ نه اینکه مثل فرشته‌ها خودش خوب و ارزشمند باشد یا مثل حیوان در همان سطح پایین خودش، باقی بماند. 🔸برای اینکه انسان بتواند «ارزشِ افزوده» ایجاد کند، باید علاقه‌های متعارض یا متضادی در او باشد، یعنی به چند چیز علاقه داشته باشد و مجبور باشد از بین آنها‌ یکی را انتخاب کند که در این‌صورت باید از آن علاقه‌های دیگرش، صرف‌نظر کند و جدا شود؛ این یعنی رنج! 🔸اگر در انسان یک علاقه باشد و سر راهِ آن علاقه هم مانعی نباشد، طبیعتاً همیشه همان را انتخاب می‌کند و ارزشی هم تولید نمی‌شود؛ آن‌وقت زندگی او با زندگیِ حیوان یا فرشته فرقی ندارد، چون آنها هم یک علاقه دارند و همان را دنبال می‌کنند. 🔸انسان همیشه در حال انتخابِ یک علاقه و جداشدن از علاقه‌های دیگر خود است، پس زندگی انسان بدون رنج ممکن نیست. 🔸اگر فلسفۀ رنج را بفهمیم و بپذیریم که «رنج جزء لاینفک زندگی انسان است»، آسوده‌تر زندگی خواهیم کرد. 🚩حسینیۀ آیت‌الله حق‌شناس(ره) 👈🏻 متن کامل 🌹 @Mazan_tanhamasir
❣ سلام مهربان پدرم ، ! دیری است که از تو دور شده ام ، دلت را شکسته ام ، قلبت را رنجانده ام ... دیری است که همچون کودکی چموش ، سر به دامنت نگذاشته ام ، یادت نکرده ام ، سلامت ننموده ام ... دیری است که مایه ی آبرویت نبوده ام ، زینتت نشده ام ، اسباب افتخارت نگشته ام ... دیری است رسم فرزندی را فراموش کرده ام ، سر براه نبوده ام ، دلواپست کرده ام ... ... اما به ماه رویت قسم که هنوز دوستت دارم ... ... و می دانم که هنوز از روی مهر پدرانه دوستم داری ... ... و این تنها بضاعت من است ... 🌹 @Mazan_tanhamasir
1_1110879038
9.74M
📜 قرائت 🎊 تغییر مقدرات الهی با مداومت بر خواندن دعای عهد... ره: اگر هر روز خواندی ، مقدراتت عوض می‌شود...⚡️ ✅ امروز محکم‌تر سربازی و یاریم را تمدید می‌کنم. 🌤اللهم عجل لولیک الفرج 🌤 التماس دعا ....🌷 ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌ ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎ ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌ ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎ 🌹 @Mazan_tanhamasir
•┄✮بِـسْـم‌‌ِاللّٰه‌ِالࢪَّحمن‌ِالࢪَّحیمْ✮┄• سلام و عرض ارادت خدمت شما دوستان نازنین🌹 احوالتون چطوره؟ خوبید ان شاءالله؟😊 امیدوارم در این روز دلنشین امید و تندرستی مهمون وجودتون باشه🌺 🔺بزرگی می‌گفت: یک وقت جلوی شما یک ظرف میوه می‌آورند، شما اول برای کناری‌تان برمی‌دارید، دوباره بعدی را به نفر بعدی می‌دهید... دقت کنید، تا زمانی که برای دیگران برمی‌دارید ظرف مقابل شما می‌ماند... ولی حالا تصور کنید همان اول برای خود بردارید، میزبان ظرف را به طرف نفر بعد می‌برد... ✨نعمت‌های خدا نیز اینطور است، با بخشش، سبد را مقابل خود نگه دارید. زندگی کردن با استانداردهای خدا بسیار زیبا خواهد بود.. 🌹 @Mazan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نسخه ای معنوی برای فرزندآوری از امام محمد باقر علیه‌السلام روایت شده که هشام‌بن‌عبدالملک، دربانی داشت که دارای مال فراوانی بود، ولی فرزندی نداشت. حضرت علیه‌السلام به وی فرمودند: آیا می‌خواهی دعایی را به تو بیاموزم که صاحب فرزند گردی؟ دربان گفت: بله. حضرت فرمود: در هر صبح و عصر، هفتاد مرتبه «سُبحانَ اللّهِ» و ده مرتبه «اَستَغفِرُاللّهَ» می‌گویی و دوباره نُه مرتبه او را تسبیح «سبحان الله» می‌گویی و تسبیح دهم را به استغفار ختم می‌کنی [یعنی بعد از دهمین «سبحان الله»، بگو «استغفرالله» و سپس این آیه را] بخوان: اِسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّارًا يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْرارًا وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهارًا. [نوح: ۱۰_ ۱۲] پس دربان این اذکار را گفت و صاحب فرزندان زیادی گشت. راوی می‌گوید: من و همسرم نیز به این روایت عمل کردیم و صاحب فرزند شدیم و به دیگر افرادی که فرزند نداشتند، آموختم و آن‌ها نیز صاحب فرزندان زیادی گشتند 📚بهجت‌ الدعاء، ص۳۴۳ 🌹 @Mazan_tanhamasir
#ارسالی_مخاطبین 👌سربازانی برای امام زمان عج...😍 #جهاد_فرزندآوری #برکت_خانه #نسل_مهدوی #دوتا_کافی_نیست 🌹 @Mazan_tanhamasir
متولد ۱۳۷۳ هستم، سال ۱۳۸۵، با مهریه ۱۴ سکه به نیت چهارده معصوم علیه السلام عقد کردم. همسرم هم تازه درس طلبگی میخوند و شهریه به اون صورتی نداشت. قبل از عقد قرار گذاشتیم که به مدت ۶ماه یا حداکثر یک سال با خانواده همسرم مشترک زندگی کنیم تا همسرم بتونن یه منزل نقلی رهن و اجاره کنن ،بعد از چهار ماه که عقد بسته بودیم، دروازه فروردین ۱۳۸۶ عروسی خیلی ساده مختصری گرفتیم و رفتیم در منزل مادر شوهرم زندگی مشترک را آغاز کردیم. اتاقی که به ما داده بودن یک زیر زمین ۱۰ متری بود که فقط وسایل های خیلی کمی که اول زندگی داشتیم رو چیده بودیم و خانواده همسرم خودشون به غیر از من و همسرم هشت نفر بودن که همه در همون منزل صد متری زندگی میکردن و پنج برادر همسرم همه جوان بودن، من باید همیشه توی منزل با چادر می‌بودم، برای انجام کارهای منزل، آشپزی و... همیشه مثل کسی که مدام مهمان داشت حجاب کامل رو داشتم و واقعا سخت می‌گذشت. تمام امکانات زندگی ما مشترک بود، حمام سرویس بهداشتی، آشپز خانه و...و تمام کارهای منزل به عهده من بود و با وجود سن کمم و سفارش های مادرم سعی میکردم صبور باشم و از پس کار های منزل مادرشوهر بربیام. شانزده مهر ۸۷ خدا یه دختر ناز به ما داد 😍 اسمش رو گذاشتیم زینب سادات چون بچه اول بود و ما خیلی شوق داشتیم، تمام روز های بارداری رو طبق کتاب ریحانه بهشتی پیش می‌رفتیم و سعی کردم تمام دوران بارداری را دائما با وضو باشم،نه ماه بارداری رو پشت سر گذاشتم و الحمدلله خیلی ویار نداشتم و تقریبا بارداری راحتی داشتم، اما چون خیلی از زایمان و درد زایمان اطلاعاتی به اون صورت نداشتم، چهل هفته بارداری تمام شد و من همچنان منتظر درد زایمان بودم اما خبری از درد زایمان نبود. بعد از اتمام چهل و یک هفتگی یک شب مغرب احساس سنگینی و بی تابی میکردم اما اصلا متوجه نمیشدم که درد دارم تا ساعت یک شب که درد هام شروع شد اما به همسرم چیزی نگفتم و طبق گفته های مادرشوهرم فکر میکردم باید انقدری صبر کنم تا درد هام خیلی زیاد بشه و بعد برم بیمارستان، اما هنوز نمیدونستم که درد زایمان دارم تا ساعت دو شب درد شدید شد و من هم بی تاب شده بودم، تازه فهمیده بودم که من درد زایمان دارم😂 چون همسرم خواب بودن دیگه بیدارشون نکردم و تا نماز صبح صبر کردم😐 بعد از نماز صبح دیگه خیلی بی قرار شده بودم و به همسرم اطلاع دادم ایشونم رفتن بالا و به مادرشون گفتن،اما مادر شوهرمم گفتن باید فعلا صبر کنیم و نباید زود بریم بیمارستان، ساعت ۷صبح به مادرم زنگ زدن و گفتن بیایید خونه ما نرگس رو درد زایمان گرفته از خونه مادرم تا خونه ما یک ساعت فاصله بود تا بیان😑😆 تا مادرم اومد و رفتیم بیمارستان ساعت ۱۱ صبح شده بود، وقتی رفتیم بیمارستان سریع منو بردن اتاق عمل و گفتن بدلیل زیاد موندن بچه توی شکم و دیر آوردن به بیمارستان بچه مدفوع دفع کرده و خورده و در آخر سزارین شدم😞 و الحمدلله بخیر گذشته بود و بچم خطر بزرگی رو پشت سر گذاشته بود. دخترم شش ماهش بود که بطور خدا خواسته دوباره باردار شدم و ما هنوز در منزل مادر شوهرم بودیم و روزای خیلی سختی بود، اما من همچنان سعی میکردم صبور باشم و به خودم امید میدادم که بلاخره این روزای سخت تمام میشه. دوسه ماه از بارداریم گذشته بود که پدر شوهرم فوت کردن و همسرم مجبور شدن تمام پس اندازی که تو این مدت جمع کردیم تا بتونیم یه خونه مستقل اجاره کنیم را خرج کنن، حالا دیگه من روحیم را بشدت از دست داده بودم و احساس افسردگی میکردم، چون هم بارداری ناخواسته داشتم، هم باوجود بارداری و بچه کوچیک در منزل مادر شوهرم بشدت بهم سخت می‌گذشت و لحظه ای فرصت استراحت و...نداشتم. مدام مهمان داشتن و باید سفره های رنگین پهن میکردم و چند مدل غذا درست میکردم تا می آمدم استراحت کنم باید دوباره کار های منزل به موقع انجام می‌شد. تا هفت ماهم شد و پاهام بشدت واریس گرفتن، جوری که دیگه بلند شدن و نشستن برام مشکل شده بود، اما کسی را نداشتم که درکم کنه و کمکم باشه، از طرفی هم مادر همسرم بشدت پسر دوست بودن و میخواستن حداقل بارداری دومم پسر باشه،اما دوباره دختر بود و من بیشتر از چشم مادرشوهرم افتاده بودم. گذشت تا زایمان کردم و دومین دخترم زهرا سادات سال ۸۸ به دنیا اومد🥰 و حالا منو همسرم خیلی شاد بودیم از وجود فرزند دوم مون، ۱۰روز از زایمانم گذشته بود که مهمان اومده بود و من باید برای مهمان ناهار می‌پختم، کم کم روحیه ام خراب تر شده بود و احساس افسردگی شدید میکردم اما متأسفانه کسی درکم نمیکرد و خودمم روحیه دفاع از خودم در مقابل خانواده همسر و مادرشوهرم را نداشتم. ادامه 👇 🌹 @Mazan_tanhamasir
در عین حال که خیلی اوضاع داشت برام سخت میگذشت اما از مشکلات زندگی و سختی هایی که بر میگذشت حتی یک کلام هم به خانوادم و مادرم چیزی نمی‌گفتم که مبادا مشکلات زیادتر بشه و باعث اختلاف بین من و همسرم و خانواده همسرم بشه روز ها گذشت و دخترای من بزرگتر شده بودن، یک روز که قرار بود مقام معظم رهبری بیان قم روز آمدنشون مصادف بود با میلاد آقا امام رضا علیه السلام، همسرم از شب قبل عکس آقا رو تهیه کرده بودن و میخواستن برن استقبال آقا، منم خیلی دوست داشتم برم با همسرم اما بخاطر بچه ها که کوچیک بودن نتوانستم برم. صبح که بیدار شدم تا برم بالا که طبق معمول صبحانه آماده کنم و مرتب کنم و... وقتی دیدم همه رفتن و حتی رختخواب هارو هم جمع نکردن، تلویزیون داشت آمدن حضرت آقا رو نشون می‌داد که همه رفته بودن به استقبال آقا، از طرفی هم روز میلاد امام رضا علیه السلام بود و من با روحیه بشدت افسرده و خراب توی خونه تنها بودم. هم به تلویزیون نگاه میکردم و هم زدم زیر گریه و گفتم یا امام رضا امروز تولد شماست و من از شما عیدی میخوام. کاری هم ندارم که چطوری، چون ما حتی صد هزار تومان هم پس انداز نداشتیم. چون همسرم درآمدی نداشت و خورد و خوراک مونم مادر شوهرم میدادن، گفتم آقا جان تو این چند سال اصلا روم نشده که ازتون حاجت مادی بخوام اما حالا دیگه نمیتونم، خودتون باید یه خونه برای من جور کنین و منو از این زندان نجاتم بدی تا حسرت یک لحظه استراحت با خیال راحت به دلم نباشه یا صبح با استرس بیدار نشم که نکنه دیر بیدار شده باشم و مادر شوهرم ناراحت شده باشن، گفتم اقا جان یا امام رضا امروز باید به من عیدی بدی، بخدا خسته شدم. بعد از ظهر فردا برادر همسرم آمدن و به مادر شوهرم گفتن صاحب کارم میگه یه خونه دارم اگر برادرت میخواد باهاش کنار میام، ما رفتیم خونه رو دیدم. خیلی قدیمی بود. وقتی همسرم با صاحب خانه تماس گرفتن که چند میخواد بگه، ایشون گفتن اگر خانمت خونه رو پسندیده، برید تمیزش کنید و همینجوری بشینید تا فروش نرفته، باورم نمیشد انگار دنیارو بهم داده بودن 😳😍 اما حالا دیگه مادر شوهرم قبول نمیکردن و میگفتن این خونه بدرد شما نمیخوره و همسرمم گفتن راست میگه مامان و... بازهم انگار که دنیا رو سرم خراب شد و برگشتم به گذشته. گذشت تا عرفه رفتیم کاروانی مشهد، وقتی رفتم حرم آقا امام رضا علیه السلام فقط گریه کردم و گفتم آقاجان خودت یه کاری بکن که جور بشه، وقتی برگشتیم قم همسرم خودش خیلی راحت راضی شدن و گفتن امروز من با دوستم میرم خونه رو تمیز کنم، شما به مامان اینا چیزی نگو. وقتی مادر شوهرم خبر دارشدن خیلی ناراحت شدن و گفتن چرا بی خبر و... خلاصه به هر نحوی بود ما بعد از چهار سال رفتیم یه خونه مستقل و با دوتا بچه هامون زندگی مون رو آغاز کردیم. تو فقر شدید بودیم و واقعا از لحاظ مالی سخت می‌گذشت، دخترا یکی شش سال و یکی پنج سالش شده بود، منی که بدلیل سختی کشیدن زیادی دیگه تصمیم نداشتم به این زودی ها بچه بیارم، نمیدونم چرا به دلم افتاده بود که باید یه بچه دیگه بیارم و اگر پسر شد، اسم امام حسن مجتبی علیه السلام را بذارم روش، باردار شدم و بچه پسر شد تا معلوم بشه که پسره خیلی استرس کشیدم چون طایفه همسرم و مادر شوهرم خیلی پسری بودن، وقتی مادرشوهرم فهمیدن که پسره خیلی خوشحال شدن و اسمش رو گذاشتیم محمد حسن. سید محمدحسن ما انقدری پا قدمشون خوب بود که نیامده ما از اون خونه قدیمی رفتیم و تونستیم یه زیر زمین دو خوابه و تمیز رهن کنیم، مدتی نگذشت که سریک سالگی محمد حسن با همون پول پیش مون و مقداری طلایی که از قبل داشتم و قرض تونستیم یه خونه پنجاه متری تمیز بخریم😌 و من دوباره به دلم افتاد که حالا که خونه داریم پس وظیفه داریم که دستور حضرت آقا رو اجرا کنیم و برای فرزند چهارم اقدام کنیم، چون همسرمم خیلی بچه دوست داشتن و همون اول ازدواجمون میگفتن من به نیت چهارده معصوم علیه السلام چهارده تا بچه میخوام، خیلی سریع قبول کردن و خدا در بارداری چهارم فاطمه سادات رو به ما داد😍 دختری سفید و بور که مادر شوهرم هم عاشقش شده بودن و میگفتن اگر اینطوری بیاری ده تا دختر دیگه بیار 😂 حالا ما به لطف امام جواد علیه السلام و اهل‌بیت ع، خونه مون رو عوض کرده بودیم و خونه پنجاه متری شده بود هفتاد متری و دو طبقه که خیلی راحت تر شده بودم، فاطمه سادات پنج ماهش بود که ماشین خریدیم و حالا دیگه راحت شده بودیم. دیگه مجبور نبودیم تو سرمای زمستان با چهارتا بچه روی موتور بریم اینطرف و اون طرف... ادامه👇 🌹 @Mazan_tanhamasir
بچه ها هر کدوم که آمدن، کلی رزق و روزی با خودشون برامون آوردن☺️ تا یه شب محرم که رفته بودیم هیئت شب حضرت علی اکبر ع بود، اون شب وقتی روضه خوان روضه میخوند خیلی دلم برای ارباب بی کفن مون سوخت😭 واسه اون لحظه ای که اومد بالای سر جوانش و دیگه رمقی براشون نمونده بود😭 گفتم حسین جان اگر فرزندی بهم دادی که پسر شد اسمش رو میزارم علی اکبر، اما این خواسته من از امام حسین ع برای چند سال دیگه بود چون فاطمه سادات یک سال و سه ماهش بود، اما دو هفته بعد از اون شب باردار شده بودم اما خودم نمیدونستم. اربعین برای اولین بار با مادرم و برادرم رفتم کربلا و کمر درد خیلی شدیدی گرفته بودم و نمیدونستم چرا، وقتی از کربلا برگشتم، دیدم واریس های پام خیلی شدت گرفته و دارم اذیت میشم. از طرفی هم پریود نشده بودم ولی اصلا فکرشم نمیکردم که باردار باشم، حالم اصلا خوب نبود، وقتی بی بی چک گذاشتم دیدم بعععله دوتا خط پر رنگ افتاد 😳😱 اصلا باورم نمیشد و یکمی هم ناراحت شده بودم و زدم زیر گریه... گفتم حالا چکار کنم، بچم داره شیر میخوره خودمم جونی برام نمونده، وقتی رفتم سونو، گفتن احتمالا باید بچه رو سقط کنی اما باید چند تا سونوی دیگم انجام بدی، سونوها رو انجام دادم و همه مشکل چسپندگی رو تایید کردن ، دکترم منو فرستادن تهران گفتن باید تیم پزشکی بیمارستان امام خمینی ره تهران تصمیم بگیره، رفتم تهران و تمام پزشک ها حرفشون یکی بود، شبو روزم شده بود گریه و میگفتم خدایا غلط کردم ناشکری کردم، میدونم زمانی که تو برای آمدن هر انسانی تعیین میکنی درسته نه اونی که ما میخوایم. دکترا میگفتن خیلی سریع باید بستری بشی و بچه سقط بشه وگرنه احتمال مرگ مادر هست، از طرفی هم میگفتن ممکنه موقع سقط جنین رحمت رو از دست بدی و ما هم میخواستیم بچه زیاد داشته باشیم، درحالی که شبو روزم شده بود گریه و توسل به شهدا و اهل‌بیت ع یه چیزی ته دلم بهم میگفت اصلا جای نگرانی نیست اگر این بچه همونه که از امام حسین ع خواستم و امام حسین ع داده پس قرار نیست مشکلی پیش بیاد. خلاصه من بلاخره دلم رو زدم به دریا و بین سقط بچم که و مرگ احتمالی خودم بچم رو انتخاب کردم و با امام حسین ع عهد بستم تا در راه خودشون بزرگش کنم و امام حسینی تربیتش کنم تا اگر زمانی مثل واقعه کربلا پیش اومد فرزندم و فرزندانم را فدا کنم، با رضایت خودمون بچه رو نگهداشتیم و یه دست نوشته و امضا و اثر انگشت از خودم و همسرم گرفتن و گفتن هرچه شد به عهده خودتونه و قرار شد هر هفته بریم تهران و وضعیتم را بررسی کنن که اگر مشکلی بود سریع ختم بارداری بدن، اما برعکس با گذشت ماه به ماه بارداری وضعیت من بهتر می‌شد. قرار بود موقع زایمان رحمم رو با بچه باهم خارج کنن و من هم از این وضعیت خیلی ناراحت بودم اما از طرفی هم خیلی خوشحال بودم که تونستم به لطف اهل‌بیت و شهدا بچم رو نگهدارم، زمان گذشت و من علی اکبرم رو صحیح و سالم بدنیا آوردم 😍😘 و رحمم هم برام موند با تلاش و زحمات خانم دکتر رقیه آهنگری. پسرم سه سالش بود و دوباره محرم شب ها که می‌رفتیم هیئت و به اتفاق هایی که در طول تاریخ افتاده بود و مظلومیت اهل‌بیت ع فکر میکردم با خودم گفتم باید یه بچه دیگه هم بیارم یعنی تا جایی که میتونم باید برای امام زمانم سرباز بیارم که امامم مانند روز عاشورا مظلوم نمونه، مقام معظم رهبری هم که دستور دادن پس دلیلی نداره که صبر کنم و فقط برم در راهپیمایی ها فقط شعار بدم که وای اگر خامنه ای حکم جهادم دهد...با خودم گفتم اگر الان عمل نکنم معلوم نیست در زمانی که امام زمانم بیاد بتونم یاری شون کنم. شب حضرت علی اصغر ع بود و نیت کردم و از امام حسین ع و خانم رباب خواستم تا کمکم کنن و ایندفعه که به همسرم گفتم سخت مخالفت کردن و گفتن بدلیل سلامتی خودت دیگه نباید بچه بیاری، یه کمی که باهاشون صحبت کردم و ...گفتم حاضرم بخاطر تولد حتی یک سرباز رحمم رو از دست بدم و...با کلی حرف زدن ایشونم راضی شدن و با لطف خدا و اهل‌بیت ع و شهدا ما تونستیم صاحب فرزند ششم بشیم و رحمم هم برام موند و حالا در سال ۱۴۰۲ سید علی اصغر ما چهار ماه و نیم داره. من مادر ۳۰ ساله که شش فرزند دارم، از پدر و مادرهای عزیز می خوام کمک کنن تا جوان ها زود ازدواج کنن و بتونن زود هم فرزند دار بشن، چرا که رهبر عزیزمون هم درحال حاضر یکی از نگرانی هاشون ازدواج به موقع جوان ها و فرزندآوری هست. انشاءالله که بتونیم سربازانی واقعی برای امام زمان مون تربیت کنیم و پرورش بدیم. 🌹 @Mazan_tanhamasir
🔴در آستانه دهه فجر پیروزی انقلاب اسلامی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی صبح امروز در حرم امام خمینی(ره) و گلزار شهدا حضور یافتند بر مزار شهدای گرانقدر انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و دفاع از حرم نیز حضور پیدا کردند. از جمله شهدایی که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای برسر مزار آنها حاضر شدند، شهیدان آرمان علی‌وردی، ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سرلشکر شهید حسن طهرانی مقدم، پدر موشکی ایران، ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ مجید قربانخانی، ‌‌علی روح الهی، سجاد زبرجدی، نوید صفری، جواد الله کرم، حسین امیدواری ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌و ‌شهید «محمد امین صمدی» بود که اخیرا در حمله رژیم صهیونیستی به دمشق به شهادت رسید... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌🌹 @Mazan_tanhamasir