•┄❁بِـسْـمِاللّٰهِالࢪَّحمنِالࢪَّحیمْ❁┄•
عرض سلام و ادب خدمت شما سروران گرامی🌺
روز تابستونیتون بی وصف و نیکو ، و بر مدار آرامش
الهی هر کجای ایران زمین هستید حال دلتون خوب بوده و باشه🌹🍃
⚫️عرض تسلیت به مناسبت ایام سوگواری وعزاداری آقا ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) و شهادت امام سجاد (علیه السلام) وارث نهضت عاشورا محضر مبارکتان.
🚩 @Mazan_tanhamasir
࿐᪥•🖤﷽🖤•᪥࿐
✨ #حدیث_روز
🌷امام سجاد « علیهم السلام »⇩:
↫✙ هر مومنی که چشمانش برای کشته شدن حسین بن علی (علیهالسلام) اشکبار شود و اشک بر صورتش جاری گردد ، خداوند او را در غرفههای بهشتی جای دهد.
بحارالانوار ج۴۴، ص ۲۸۱
#محرم #عاشورا
🚩 @Mazan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 از لندن و آلمان تا هند و پاکستان در عزای سیدالشهدا
🚩 @Mazan_tanhamasir
❌یکی از سستترین شبهات هیئت و عزاداری بر حضرت #امام_حسین (علیه السلام) این است که میگویند هیئت را سیاسی نکنید!
🔹برای رد این حرف باطل تنها کافیست به یک ذکر پرتکرار در همهی هیئتها توجه کنیم؛ ذکر اللهم عجل لولیک الفرج!
🔹خدایا #امام_زمان ما را برسان... امام زمان را برساند که بروند سلاطین متکبر جهان و دشمنان اسلام و انسانیت را موعظه کنند و از آنها خواهش نمایند که انسان باشند و بر اساس عدالت حکومت کنند؟
⛔️خیر... ایشان را برساند تا ایشان با بهرهگیری از قدرت منطق و مناظره برای حق جویان و قدرت جنگ و مبارزه برای مفسدان حق ستیز، جامعهی جهانی را آماده نمایند برای تشکیل یک حکومت الهی و عدالت محور،که در آن حکومت انسان را به بالاترین درجات انسانیت برسانند!
🔹اگر میخواهید هیئت را سیاسی نکنید، برای ظهور هم دعا نکنید چون کار ظهور حضرت با سیاست و حکومتداری گره خورده است!
🔹اگر میخواهید هیئت را سیاسی نکنید حتی از حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) هم دم نزنید چون ایشان با حکومت ظالم زمان خود به مخالفت پرداختند و این کار از بزرگترین فعالیت های سیاسی محسوب میشود!
✍میلاد خورسندی
🚩 @Mazan_tanhamasir
یعقوب کربلا! چه قدر گریه می کنی
از صبح زود تا به سحر گریه می کنی
یعقوب را که غصه ی یوسف شکست و تو
داری برای چند نفر گریه می کنی
#شهادت_امام_سجاد(ع)🥀
#برامامزمانعج_وشیعیانجهان
#تسلیٺ_باد🏴🥀
🏴 @Mazan_tanhamasir
مداحی_آنلاین_بسته_راه_چاره_دید_و_گریه_کرد_محمود_کریمی.mp3
4.54M
🔳 #شهادت_امام_سجاد(ع)_تسلیت 🥀
🌴بسته راه چاره دید و گریه کرد
🌴طفل بی گهواره دید و گریه کرد
🎙 #محمود_کریمی
🏴 @Mazan_tanhamasir
1_1141475994 (1).mp3
12.18M
🔳 #شهادت_امام_سجاد(ع)
🌴ای وای قلب سجاد(ع) بیقرار
🌴ای وای تو قلب این شام تار
🎙 #محمود_کریمی
🏴 @Mazan_tanhamasir
1402.05.06-Panahian-ImamSadeghUni-AkharinGameRahaee-11-32k.mp3
17.15M
🔉 آخرین گام رهایی
🔰 جلسۀ یازدهم(پایان): جایگاه مسجد برای زندگی جمعی و اصلاح ساختارها
🕌 دانشگاه امام صادق(ع)، ۱۴۰۲.۰۵.۰۶
#آخرین_گام_رهایی #محرم_۱۴۰۲
#استاد_پناهیان
🚩 @Mazan_tanhamasir
اتفاقی تاریخی در جام جهانی زنان/ فوتبالیست مراکشی با حجاب بازی کرد
مدافع تیم ملی فوتبال زنان مراکش اولین بازیکنی شد که در تاریخ مسابقات جام جهانی زنان با حجاب بازی کرد.
«نُهیله بنزینه» مدافع تیم ملی مراکش با قرار گرفتن در ترکیب اصلی مقابل کرهجنوبی، تبدیل به اولین زن فوتبالیست در تاریخ مسابقات جام جهانی زنان شد که با پوشش حجاب بازی کرد.
🚩 @Mazan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💭داستان مسلمان شدن مرد بودایی که بعد از ایمان آوردن به دین مبین اسلام، از قضاوت اطرافیان میترسید
او اکنون از امام جماعتهای ژاپن است...
🚩 @Mazan_tanhamasir
🛑 تفاوت سپاه عمر سعد و سپاه امام حسین علیهالسلام.
❗️امام زمان خود را خوب بشناسیم و سبک زندگی خود را بر اساس شناخت و آگاهی دقیق از تفکر، گفتار ، رفتار و دستورات او تنظیم کنیم...
#شبتون_حسینی 🥀
🚩 @Mazan_tanhamasir
💔#سلام_امام_زمانم💔
مولای خوبم!
آغاز شد
روزهایی که برایشان
صبح و شام گریه میکنید!
روزهای عیان شدن ناموس خدا
میان کوچه و بازار ، اما...
دلواپس لحظههایی هستم که قلب مهربان و صبورت از حزن و ماتم آکنده است،
برای روزی که با این کاروان به شام میرسی
برای هلهله و سنگ هایِ پشتِ بام...
دلواپسم برایتان آقا جان
برای روزی که با زینب و اطفال
بزمِ شراب میروی،
برای روزی که خرابه کنارِ رقیه...
دلواپسم برای این همه مصیبت در پیش چشمان نازنینت،
و دعا می کنم خداوند حافظتان باشد و الساعه فرج شما را برساند...
#اللهمعجللولیکالفرج
🚩 @Mazan_tanhamasir
1_1110879038
9.74M
📜 قرائت #دعای_عهد
🎊 تغییر مقدرات الهی با مداومت بر خواندن دعای عهد...
#امام_خمینی ره:
اگر هر روز #دعای_عهد خواندی ، مقدراتت عوض میشود...⚡️
✅ امروز محکمتر #عهد سربازی و یاریم را تمدید میکنم.
🌤اللهم عجل لولیک الفرج 🌤
التماس دعا ....🌷
#تکتکاعمالمرانذرظهورتمیکنم
🚩 @Mazan_tanhamasir
•┄✮بِـسْـمِاللّٰهِالࢪَّحمنِالࢪَّحیمْ✮┄•
ســلااام و احترام و عطـرپاڪ بهـار محضر شما همراهان و سروران عزیز 🌺
✨روززیباتون به زیباایے گلهااے یااس و معطر به شمیم مهر
🤲 الهی روز امروزتون آغـاز زیبـایی هـاے بیشمـار و زندگیتون پراز خیرو برکت و نگاه خـدا همراهتون باشه
ان شالله حالتون خوب واحوالتون خوبتر باشه
اگر حال خوبی داری، شکرگزار باش و لذت ببر.
و اگر حالت بد است، صبر داشته باش...❄️
روزهای خوب خواهند آمد..🌸
خوشحالیم درخدمت تون هستیم 👌
مستـــدآم بآشیــد و جآواون
🚩 @Mazan_tanhamasir
#مقام_معظم_رهبری
📌حسابشان خیلی سخت است...
من به همه مردم در سراسر کشور توصیه میکنم که ازدواجها را آسان کنند. بعضیها ازدواج را مشکل میکنند. مهریّههای سنگین و جهیزیّههای گران ازدواج را مشکل می کند. اثر این را میدانید چیست؟! اثر این کارها این است که دخترها و پسرها بدون ازدواج در خانهها میمانند، کسی جرئت نمیکند به ازدواج نزدیک شود.
مگر کسانی که با تجمّل، عروس و داماد میشوند خوشبختترند؟! چه کسی میتواند چنین چیزی را ادعا کند؟! این کارها جز اینکه یک عدّه جوان را، یک عدّه دختر را حسرت به دل کند و زندگی را بر اینها تلخ نماید، اگر نتوانستند آنجور، آنها هم عروسی بگیرند تا ابد حسرت به دل بمانند یا اصلاً نتوانند عروسی بگیرند، چیز دیگری نیست. تا آمدند دخترش را بگیرند، چون دستش خالی است، این دختر بماند توی خانه، این پسر دانشجو یا کارگر یا کاسب ضعیف، همینطور غیر متأهل بماند.
من گمان میکنم آن کسانی که با مجالس و محافل سنگین، کار را بر دیگران مشکل میکنن، حسابشان پیش خدا خیلی سخت است. نمیشود بگویند که آقا ما پول داریم، میخواهیم بکنیم، چون داریم. این از آن حرفهای غلطِ روزگار است. داریم که دلیل نشد. انسان وقتی «دارد»، کاری بکند که دیگران نتوانند هیچ اقدامی بکنند، این درست است؟! جوانها جرئت نکنند بروند طرف ازدواج. نباید کاری بشود افرادی که نمیتوانند، افرادی که دلشان نمیخواهد، خلاف فکرشان هست، خلاف نیّتشان هست، نتوانند ازدواج کنند...
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#ازدواج_آسان
#سبک_زندگی_اسلامی
#ساده_زیستی
🚩 @Mazan_tanhamasir
#تجربه_من
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#سختیهای_زندگی
#تبعیض_بین_فرزندان
#قسمت_اول
من در یک خانواده سنتی و نسبتا مذهبی و اوضاع مالی تقریبا خوب بزرگ شدم. منو خواهرم فاصله سنی کمی از هم داریم، خواهرم ٢ سال از من بزرگتره و به گفته مادرم من زمانی بدنیا اومدم که دکتر بارداری رو برای مادرم ممنوع کرده بود.
تا جاییکه از دوران کودکیم یادمه مادرم بیشتر وقتش رو برای خواهرم میذاشت برای همین هیچ وقت حس نکردم که خواهر دارم، مادرم اغلب مهمونی ها رو با خواهرم میرفت و همیشه لباس ها و لوازم خوبی براش میخرید، چون معتقد بود دختر بزرگ خونه تو چشمه و باید بهتر دیده بشه خلاصه فضا جوری بود که با اینکه دانشجو بودم ولی اصلا فاز ازدواج نداشتم و خودمو بچه میدونستم برای همین تا خواهرم ازدواج نکرده بود، مادرم حتی حرف خواستگار رو هم با من نمیزد حتی وقتی پیشنهادهایی به خودم میشد از ترس اینکه مادرم بفهمه یا خواهرم ناراحت بشه، خودم ردشون میکردم و حرفی به خانواده نمیزدم چون فکر میکردم من اگه خواستگار داشته باشم گناه کردم!!
اغلب وقتم با دوستانم میگذشت برای همین برعکس خواهرم از خانه داری چیزی نمیدونستم. تا اینکه خواهرم ازدواج کرد و در دوران عقدشون مادرم تازه با من در مورد خواستگار و این چیزا حرف زد و حتی در اتفاقی عجیب یکی از خواستگارا رو به خونه راه داد😂!! البته چون زیاد تو چشم نبودم خواستگار زیادی هم نداشتم😄 خودم هم چون معیارهای خاصی در مورد همسر آیندم داشتم اغلب همون چندتایی رو که اومده بودن رو رد کرده بودم.
متاسفانه خواهرم در دوران عقد بخاطر اختلافاتی که با همسرش داشت طلاق گرفت و بازهم درهای خواستگار به روی من بسته شد!😬
چند ماه از این ماجرا گذشته بود که در اتفاقی جالب با شخصی آشنا شدم، ایشون هم شخصی مذهبی بود از لحاظ تحصیلات و موقعیت شغلی همون شرایطی رو داشت که من دوست داشتم😉 ایشون اول از خودم خواستگاری کرد و منم بهشون گفتم باید با خانوادم صحبت کنم.
وقتی به مادرم گفتم اولش ناراحت شد ولی وقتی از شرایط و موقعیت این شخص گفتم، موافقت کردن که مادرشون بیان خونه مون منم توکل کردم به خدا که هرجور صلاحه همون بشه چون دیگه دانشگاهم هم تموم شده بود و ۲۵ سالم شده بود.
همین یکبار اومدنشون ادامه دار شد و جلسات رسمی تر شد و خانواده ها باهم آشنا شدن و در این بین من و همسرم😍 بیشتر باهم آشنا شدیم و با لطف خدا در یک روز بهاری و میلاد امام هادی علیه السلام ما عقد کردیم. ولی خودم میدیدم که نه خواهرم و نه مادرم هیچ ذوقی برای ازدواج من ندارن.
بیشترین وقتی که با همسرم میگذروندم پارک و اینجور جاها بود تا زیاد جلوی چشم مادر و خواهرم نباشیم!
همسرم زیاد دوست نداشتن نامزد بمونیم و خانواده ها باهم صحبت کردن و چند ماهی نامزد موندیم تدارک عروسی خیلی زود فراهم شد.
اما جهیزیه رو مادرم با بی رغبتی تمام برام تهیه کردن حتی برای یک قلم از وسایلم نظر منو نگرفت منم فقط از خدا صبر میخواستم تا بدون ناراحتی زندگیمو شروع کنم.
از اون طرف هم متوجه شدم همسرم هم سر یه موضوعی با خانوادش به اختلاف خورده و علت اصرارش به کم نامزد موندنمون همون موضوع بوده..
همسرم تازه استخدام شده بود و سرمایه چندان زیادی نداشت و چون میخواست رو پای خودش بایسته کل هزینه خرید عقد و این چیزا رو هم خودش کرده بود و همین مستقل زندگی کردنشون منو خوشحال میکرد.
منم وقتی فهمیدم کل هزینه ها تا الان با خودشون بوده و پدرش برای عروسی گرفتن هیچ هزینه ای نمیخواد بکنه مراسم عروسی رو ساده گرفتیم و بدون اینکه دوستان و اقوام و خانواده هامون بفهمن حتی آرایشگاه و ماشین عروس رو از طریق یه موسسه ازدواج آسان هماهنگ شدیم و با هزینه خیلی کم اونا رو انجام دادیم، شام عروسی رو هم یه رستورانی گرفتیم که قبول کرده بود بیعانه بگیره و مابقی رو روز بعد باهاشون حساب کنیم بخاطر همین پولهای نقدی که بعضی ها بعنوان کادو در جشنمون داده بودن رو دادیم به رستوران...
خلاصه زندگیمون رو در خونه ای که اجاره کرده بودیم شروع کردیم و چون هر دو عاشق بچه بودیم از همون اول اعمال عبادی برای فرزندآوری رو هم به جا می آوردیم و تقریبا چهارماه بعد از ازدواجمون متوجه شدم که خدا خواسته و به ما فرزندی عطا کرده 🥰 همسرم که از خوشحالی داشت پرواز میکرد منم همینطور چون واقعا بچه ها رو خیلی دوست دارم ولی بعد یاد مادرم افتادم که چه برخوردی با من خواهد کرد!!
👈 ادامه در پست بعدی...👇👇👇
🚩 @Mazan_tanhamasir
#تجربه_من
#فرزندآوری
#رزاقیت_خداوند
#جنسیت_فرزند
#قسمت_دوم
دلمو به دریا زدم و با جواب آزمایش رفتم منزلشون و حدسم هم درست بود، وقتی بهش گفتم داری مادربزرگ میشی گفت خاک تو سرم! حالا به خواهرت چی بگم!! من که از این رفتار خشکم زده بود برای دلداری دادنش که خدا منو ببخشه گفتم میخوای برم سقطش کنم؟ ولی مامانم سکوت کرد و این بیشتر منو رنجوند. ولی بعد گفت نه این کارو نکن ولی فعلا به کسی چیزی نگو حداقل تا وقتی که شکمت بالا نیومده باشه!
چون ویار بدی هم داشتم، کمتر خونه اونا میرفتم چون نمیتونستم چیزی بخورم برای همین چندباری که مادرم برامون غذا آورده بود، خواهرم متوجه میشه و خیلی خوشحال میشه و از این ناراحت میشه که چرا زودتر بهش نگفتم! منم دیگه نتونستم بگم مامان نذاشت که بگم.
دخترم قبل دنیا اومدنش برکتش رو آورد و ما تونستیم ماشین بخریم در همون روزهای بارداریم خواهرم ازدواج کردن😍 و زایمان من موقعی اتفاق افتاد که مادرم در تدارک جهیزیه خواهرم بود و حتی به همین دلیل وقتی دخترم به دنیا اومد مثل فامیل فقط به عیادتم اومد و یکی دوساعت پیشم موند و رفت خونه تا به کارهای خودشون برسه...
چون طبیعی هم زایمان کرده بودم و درد زیادی رو هم تحمل کرده بودم بعد از زایمان هم وقتی دیدم مادرم زیاد پیشم نموند و رفت دلم میخواست فقط گریه کنم ولی بخاطر دخترم فقط ذکر میگفتم تا با آرامش بتونم بهش شیر بدم. از یکی از دوستانم هم خواهش کردم شب بیاد پیشم بمونه. البته ناشکری نمیکنم از روز بعدش مادرم ده روز اومد خونه مون و کمک حالم شد.
دخترم تمام دنیای من شده بود و خیلی سعی میکردم تربیت درستی داشته باشه برای همین دلم میخواست یه بچه دیگه هم با فاصله کم داشته باشم تا روزهایی رو که خودم به تنهایی گذروندم رو این دخترم تجربه نکنه، به برکت وجود دخترم ماشین مون رو عوض کردیم و مدل بهتر و بزرگتری خریدیم و چند باری هم رفتیم پابوس امام رضا علیه السلام😊
در روزهایی که داشتم دخترم رو از پوشک میگرفتم تا خودمو آماده بچه دوم کنم اختلافات خواهرم با همسرش بالا گرفته بود و باز حرف طلاق پیش کشیده شد البته اینم بگم واقعا خواهرم دختر خیلی مهربون و آرومیه ولی بخت و اقبالش اینجوری شده!
یکبار که مادرم فهمید رفتم دکتر زنان به خیال اینکه حامله هستم سریع اومد خونه مون ولی وقتی فهمید فقط برای مراقبت های قبل از بارداری رفتم، بهم گفت یه وقت فکر بچه دوم به سرت نزنه هاااا، خواهرت ناراحت میشه، ببینه اون درگیر جدایی هست و تو خوشحال داری بچه دوم میاری😢
منم برای همین الکی دندونام رو بهونه کردم و از همسرم خواستم دندونام رو ترمیم کنم بعد به فکر بچه باشیم، رفتن به دندون پزشکی رو هم هی عقب مینداختم تا کارهای خواهرم تموم بشه بعد از اینکه خواهرم جدا شد من کارهای دندونم رو شروع کردم.
دخترم پنج ساله شده بود در این مدت ما خونه خودمون رو خریده بودیم و مادرم که حدس زده بود دیگه همه چی مهیا هست و دارم آماده بچه دوم میشم باز نصیحت های دلسوزانش رو شروع کرد ولی دیگه به حرف هیچکس اهمیت نمیدادم چون داشت فاصله بچه هام زیاد میشد.
از خدا خواسته بودم بهم حداقل دوتا دختر بده تا حس زیبای خواهری رو بین بچه هام ببینم خداروشکر فرزند دومم دختر بود و وقتی سه ماهه باردار بودم این خبر رو به مادرم گفتم چون میدونستم خبری نیست که زیاد خوشحالش کنه ولی این بار ظاهرا خوشحال شد و باز به فکر فرو رفت که الان چطور به خواهرم بگه!
خانواده همسرم سر فرزند اولم که شنیدن بچه دختره یه بهونه ای آوردن و دعوا راه انداختن و قهر کردن و رفتن ولی در یک سالگی دخترم ظاهرا آشتی کردن و روابط بهتر شد ولی سر دختر دومم دعوایی که راه انداختن بیش از اندازه مسخره بود و بهونه دعوا هم زیادی بچگانه بود و هنوزم که هنوزه آشتی نکردن و الان چند ساله ندیدمشون. چند باری با واسطه اقوامشون خواستیم رابطه رو برقرار کنیم ولی پدر همسرم نخواسته!
الحمدلله دخترم با اومدنش زندگی ما رو شیرین تر کرده، همیشه تلاش میکنم دخترهام باهم کارهاشون رو انجام بدن و رابطه سالم و بامحبتی بین شون هست، دختر دومم الان سه سالشه به برکت وجود دخترهام ما تونستیم خونه مون رو بزرگتر کنیم و ماشینمون رو هم بهتر کردیم و رزق کربلا هم نصیبمون شد.
خدا بخواد خیلی دوست دارم حداقل چهارتا بچه رو داشته باشم چون با حضور بچه ها هم برکت خدا در زندگیمون زیاد شده هم آرامش روحی و روانی زیادی به دست آوردیم.
نکته مهمی که میخوام بگم اینه که سرنوشت زندگی هرکدوم از بچه ها نباید خللی در زندگی بچه های دیگه ایجاد کنه در شادی هم شاد باشیم در غم و غصه های همدیگه همدردی کنیم ولی قرار نیست زندگیمون رو متوقف کنیم.
از خدا میخوام ذریه پاک و سالم نصیبمون کنه دختر و پسرش فرقی نداره 😊 مهم افزایش نسل شیعه و تربیت یار امام زمانمون هست 🌹
🚩 @Mazan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📅 ۳۷ روز #مانده_تا_اربعین ۱۴۰۲
🎙 #پادکست
باید بیدار بمانم
خاطره: قاسم عسکری
گوینده: سمیه آقاجانی
#اربعین
#لبیک_یاحسین
🚩 @Mazan_tanhamasir
#همه رفتند استراحت کنند
مداحان
سینه زنان
سخنرانان
مستمعین....همه
ولی تازه
#عمه امام زمان(عج)
به #اسارت رفته است... 😔😭💔
#شبتون_حسینی 🥀
🚩 @Mazan_tanhamasir
❣#سلام_امام_زمانم ❣
📖 السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا مُحْیِیَ مَعَالِمِ الدِّینِ وَ أَهْلِهِ...🤚🌱
🌿 سلام بر تو و نَفَس مسیحایی تو که روح زندگی را در کالبد مرده ی نشانه های دین خدا می دمد تا قلب اهالی ایمان با تپشی عاشقانه زندگی حقیقی را از سر بگیرند.
📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس، ص۶۱۰
#اللهمعجللولیکالفرج 🤲🌿
#امام_زمان ارواحنا له الفداه 🖤
🚩 @Mazan_tanhamasir
1_1110879038
9.74M
📜 قرائت #دعای_عهد
🎊 تغییر مقدرات الهی با مداومت بر خواندن دعای عهد...
#امام_خمینی ره:
اگر هر روز #دعای_عهد خواندی ، مقدراتت عوض میشود...⚡️
✅ امروز محکمتر #عهد سربازی و یاریم را تمدید میکنم.
🌤اللهم عجل لولیک الفرج 🌤
التماس دعا ....🌷
#تکتکاعمالمرانذرظهورتمیکنم
🚩 @Mazan_tanhamasir
#تجربه_من
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
#سختیهای_فرزندآوری
#رزاقیت_خداوند
سال ۸۵ وقتی ۱۸ سالم بود، ازدواج کردم. بعد از یک سال از ازدواجمون باردارشدم. خیلی خوشحال بودم، از بچگی عاشق نی نی ها بودم. وقتی رفتم سونو، بچم نزدیک سه ماهش بود و همه چیز خوب بود. تا این که سونوی ۵ ماهگیش گفتن بچه مشکل داره و نمیمونه.
خیلی گریه کردم یادمه هرروز میرفتم حرم و میشستم گریه میکردم تا بلکه شفاشو از امام رضا بگیرم اما خب قسمت نبود که بچم بمونه و تو ۸ماهگی به دنیا اومد و همش نیم ساعت زنده بود. بعد اون یه جورایی افسرده شده بودم هر وقت چشمم به بچه های کوچیک می افتاد اشک تو چشمام جمع می شد. با خودم می گفتم الان اگه بچه ی منم بود انقدی بود.
بعد یه سال دوباره باردار شدم و خدا نعمت شو که یه پسر کوچولو بود، بهمون داد. با اومدن پسرم تمام غصههای قبل رو فراموش کردم و از مادر بودن لذت می بردم. پسرم ۹ ماهش بود که فهمیدم دوباره باردارم و سال بعدش پسر دومم به دنیا اومد. وقتی پسر دومم نه ماهه شد دوباره متوجه شدم باردارم و سال بعدش پسر سومم به دنیا اومد و بعد پسر چهارمم با فاصله ی سنی کمتر از دوسال و همه پشت سر هم.
با این که خییلی سخت بود ولی با تمام وجود به بچه ها عشق می ورزیدیم و تمام هم و غمم من و همسرم بزرگ کردن و تربیت کردن بچه ها بود و خوشحالی بچه ها، خوشحالیه ما بود.
سال ۹۷ بود که برای پنجمین بار باردار شدم ولی این بار خیلییی ناراحت بودم از بارداریم. چون بچه ی چهارمم خیلی اذیت می کرد و به حدی بود که بعضی وقتا می رفتم تو اتاق و از شدت خستگی گریه می کردم. تصمیم گرفتم بچه ی پنجمم رو سقط کنم. رفتم تا دارو بگیرم (آدرسشو از یکی از دوستام گرفته بودم) ولی نصفه ی راه یه حس عجیبی بهم دست داد انگار یه نیرویی منو از این کار منع میکرد. منی که عزمم رو جذب کرده بودم تا بچه ی پنجممو سقط کنم، تو یه لحظه حس کردم سبک شدم از غصه و یه جون دوباره گرفتم. از نصفه ی راه برگشتم و تصمیم گرفتم نگهش دارم.
وقتی سونوی ۵ ماهگی رفتم، گفتن بچه دختره، انقدرررر خوشحال شدم که انگار دنیا رو بهم دادن. خدا هدیه شو بهمون داده بود. دخترم اردیبهشت ۹۷ بدنیا اومد یه دختر کوچولوی خوشگل و ناز. من غیر از بچه ی اولم هیچ وقت، هیچ کمکی نداشتم غیر از لطف خدای مهربونم و کمکهای همسرم، واقعا وقتی خونه بود از دل و جون کمکم میکرد و وقتی دلم می گرفت، آرومم میکرد و الحمدالله که همسر خوب خودش نعمتیه.
با همه ی سختی ها بچه های مودب و مرتب و خوبی تربیت کردیم.
سال ۱۴۰۰ هم بچه ی ششمم و دختر دومم بدنیا اومد و زندگی ما رو شادتر از قبل کرد. الحمدالله خدای مهربونم لطف شو از ما دریغ نکرده و روزی بچه هامو داده. هم خونه، هم ماشین و هم یه سرمایه ای برای آینده ی بچه هامون.
خیلی خوشحالم که اون روز دخترمو سقط نکردم. من کلا با بچه هام مثل یه دوستم.و ما یه خانواده ی شادیم.
بچه دارشدن تو سن کم خیلی خوبه. هم بچه ها مامان جوون و پرانرژی دارن و هم وقتی پشت سرهم باشن ،هم بازی های خوبی برای هم میشن و شما اگه برای بچه ی اول و دوم خوب وقت بزارید برای تربیت و بازی باهاشون، مطمئن باشید بچه های بعدی رو همین دوتا بچه تربیت میکنن با اخلاق و رفتارشون.
از خدا ممنونم که منو لایق دونست تا ۶ تا از بچه شیعه های امیرالمؤمنین علی علیه السلام؛ تو دامن من پرورش پیدا کنن. آرزوی من اینه که جز سربازان امام زمان باشیم.😍
🚩 @Mazan_tanhamasir
🔻#خبر_فوری: تعطیلی روزهای چهارشنبه و پنجشنبه در سراسر کشور
سخنگوی دولت اعلام کرد:
🔹با توجه به گرمای بیسابقه هوا در روزهای جاری، بهمنظور حفظ سلامت شهروندان، هیئت دولت با پیشنهاد وزارت بهداشت مبنی بر تعطیلی روزهای چهارشنبه و پنجشنبه در سراسر کشور موافقت کرد.
🚩 @Mazan_tanhamasir