🔰اهمیت نماز از زبان پیامبر
✍️پیامبر اکرم (ص)می فرمایند: هيچ مؤمنى نيست كه به نماز ايستد، مگر آن كه در فاصله بين او تا عرش، نيكى بر او فرو ريزد و فرشتهاى بر وى گماشته شود كه آواز دهد: اى فرزند آدم! اگر بدانى از نمازت چه بهرهاى مىبرى و با چه كسى راز و نياز مىكنى هرگز خسته و روی گردان نمىشدى.
📚بحار الأنوار
🔸عارف کبیر آیت الله قاضی: بهترین وسیله برای رسیدن به مراتب عالیه معنویت، نماز اول وقت است. هرکس نمازهایش را اول وقت بخواند اگر به کمالات نرسید من را لعن کند.
💠💠💠💠💠
‼️کسر قیمت در ازای کسر مدت
🔷س ۵۷۲۹: جنسی را نسیه برای دو ماه بعد فروختم، آیا میتوانم در صورت رضایتِ خریدار درصدی از مبلغ را کم کنم و طلبم را زودتر بگیرم؟
✅ج: اشکال ندارد.
📕منبع: leader.ir
مداحی آنلاین - به خواب من بیا - کرمانشاهی.mp3
6.59M
⏯ #استودیویی احساسی
🍃برا یه بارم که شده به خواب من بیا
🍃عشق همیشگیم رفیق بی ریا
🎤 #امیر_کرمانشاهی
👌 #پیشنهاد_ویژه
6.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نذار دیر شه، نذار دیر شه
نذار گناها سمت من سرازیر شه
نذار که گریه هام بدون تأثیر شه
نذار که نوکرت توی گناه پیر شه
#شب_جمعه
🌺🌺مولاناالإمامُ زينُ العابدينَ عليه السلام:
إذا قامَ قائمُنا أذْهَبَ اللّه ُ عن شِيعتِنا العاهَةَ ، و جَعلَ قلوبَهُم كَزُبَرِ الحديدِ ، و جَعلَ قُوّةَ الرّجُلِ مِنهُم قُوّةَ أربَعينَ رجُلاً ، و يكونونَ حُكّامَ الأرضِ و سَنامَها .
🌺🌺مولاناامام زين العابدين عليه السلام:
زمانى كه قائم ما قيام كند، خداوند آفت را از شيعيان ما مى زدايد و دلهاى آنان را چون پاره هاى آهن [سخت و تزلزل ناپذير] مى كند و هر مرد آنان را قدرت چهل مرد مى دهد. آنان فرمانروا و سالار جهان خواهند بود.🌺
مشكاة الأنوار : 151 / 366 .
🌺🌺🌺🌺🌺🌺
✅پيامبر اکرم صلّي الله عليه و آله فرمودند: اِذا غَضَبَ الله عُلي اُمّةٍ وَلم يَنْزلْ بِها العذابَ... .
✍هرگاه خدا بر امتی غضب كند و عذاب بر آنها نفرستد، آنها را به چند بلا مبتلا میكند:
❶ «ارزاني را از آنها گرفته»
❷ «و عمرهايشان را كوتاه»
❸ «و بازارگانانشان را بي سود»
❹ «درختهايشان را بۍثمر»
❺ «نهرها را بي آب»
❻ «بارانها را بي موقع»
❼ «و انساني بداخلاق را بر آنها حاکم مي كند.»
📚خصال صدوق، ج ۲، ص ۴۱۵
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
📺سخنرانی استاد رفیعی
✍️موضوع: کمک به دیگران
✅پيامبر اکرم صلّي الله عليه و آله فرمودند: اِذا غَضَبَ الله عُلي اُمّةٍ وَلم يَنْزلْ بِها العذابَ... .
✍هرگاه خدا بر امتی غضب كند و عذاب بر آنها نفرستد، آنها را به چند بلا مبتلا میكند:
❶ «ارزاني را از آنها گرفته»
❷ «و عمرهايشان را كوتاه»
❸ «و بازارگانانشان را بي سود»
❹ «درختهايشان را بۍثمر»
❺ «نهرها را بي آب»
❻ «بارانها را بي موقع»
❼ «و انساني بداخلاق را بر آنها حاکم مي كند.»
📚خصال صدوق، ج ۲، ص ۴۱۵
✨﷽✨
#پندانه
🔴سختترین آزمون قضاوت
✍یکی از دوستان قدیمی که در ارتش با درجه تیمساری خدمت میکرد روزی مطلبی را برای من تعریف کرد که فوقالعاده زیبا بود:
در سال 135٠ هنگامی که با درجه سرهنگی در ارتش خدمت میکردم، آزمونی در ارتش برگزار شد تا افراد برگزیده در رشته حقوق عهدهدار پستهای مهم قضائی در دادگاههای نظامی ارتش شوند.
در این آزمون، من و 25 نفر دیگر رتبههای بالای آزمون را کسب کرده و به دانشگاه حقوق قضائی راه یافتیم.
دوره تحصیلی، یک ساله بود و همه با جدیت دروس را میخواندیم.
یک هفته مانده به پایان دوره، روزی از درب دژبانی در حال رفتن به سر کلاس بودم که ناگهان دیدم دو نفر دژبان با یک نفر لباس شخصی منتظر من هستند و به محض ورود من فرد لباس شخصی که با ارائه مدرک شناسایی خود را از پرسنل سازمان امنیت معرفی میکرد مرا البته با احترام، دستگیر و با خود به نقطه نامعلومی برده
و به داخل سلول انفرادی انداختند.
هرچه از آن لباس شخصی علت بازداشتم را میپرسیدم، چیزی نمیگفت و فقط میگفت:
من مأمورم و معذور و چیز بیشتری نمیدانم!
اول خیلی ترسیده بودم. وقتی داخل سلول انفرادی رفتم و تنها شدم، افکار مختلفی ذهنم را آزار میداد.
از زندانبان خواستم تلفنی به خانهام بزند و حداقل خانوادهام را از نگرانی خلاص کند که ترتیب اثری نداد و مرا با نهایت غم و اندوه
در گوشه بازداشتگاه به حال خود رها کرد.
آن روز، شب شد و روزهای دیگر هم به همان ترتیب گذشت و گذشت، تا اینکه روز نهم، در حالی که انگار صد سال گذشته بود، رسید.
صبح روز نهم مجددا دیدم همان دو نفر دژبان
به همراه همان لباس شخصی به دنبال من آمده
و مرا با خود برده و یکراست به اتاق رئیس دانشگاه که درجه سرلشکری داشت، بردند.
افکار مختلف و آزاردهنده لحظهای مرا رها نمیکرد و شدیدا در فشار روحی بودم.
وقتی به اتاق رئیس دانشگاه رسیدم، در کمال تعجب دیدم تمام همکلاسیهای من هم با حال و روزی مشابه من در اتاق هستند و البته همگی هراسان و بسیار نگران بودند.
ناگهان همهمهای بپا شد که ناگهان در اتاق باز شد
و سرلشکر رئیس دانشگاه وارد اتاق شده و ما همگی بلند شده و ادای احترام کردیم.
رئیس دانشگاه با خوشرویی تمام با یکایک ما دست داده و در حالی که معلوم بود از حال و روز همه ما کاملا آگاه بود، اینچنین به ما پاسخ داد:
هرکدام از شما که افسران لایقی هم هستید، پس از فارغالتحصیلی، ریاست دادگاهی را در سطح کشور به عهده خواهید گرفت و حالا این بازداشتی شما، آخرین واحد درسی شما بود که بایستی پاس میکردید.
و در مقابل اعتراض ما گفت:
این کار را کردیم تا هنگامی که شما در مسند قضاوت نشستید، قدرتمند شدید و قلم در دستتان بود از آن سوءاستفاده نکنید و از عمق وجودتان حال و روز کسی را که محکوم میکنید، درک کرده و بیجهت و از سر عصبانیت یا مسائل دیگر کسی را بیش از حد جرمش، به زندان محکوم نکنید!
در خاتمه نیز از همه ما عذرخواهی شد و همه نفس راحتی کشیدیم.
به قول سعدی شیرازی:
زیر پایت چون ندانی، حال مور
همچو حال توست، زیر پای فیل