مهر ماندگار
#استنلی_بوگان #قسمت_شانزدهم: سال نحس 💥💥💥 یه مهمونی کوچیک ترتیب داد ... بساط مواد و شراب و ... گف
#استنلی_بوگان
#قسمت_هفدهم: وصیت
💥💥💥
داشتم موادها رو تقسیم می کردم که یکی از بچه ها اومد و با خنده عجیبی صدام کرد ...
- هی استنلی، یه خانم دم در باهات کار داره ...
- یه خانم؟ کی هست؟ ...
- هیچی مرد ...
و با خنده های خاصی ادامه داد ...
- نمی دونستم سلیقه ات این مدلیه ...
🍀🍀🍀
پله ها رو دو تا یکی از زیر زمین اومدم بالا و رفتم دم در ... چشمم که بهش افتاد نفسم بند اومد ... زن حنیف بود ... یه گوشه ایستاده بود ... اولش باور نمی کردم ...
یه زن محجبه، اون نقطه شهر، برای همه جلب توجه کرده بود ... کم کم حواس ها داشت جمع می شد ... با عجله رفتم سمتش ... هنوز توی شوک بودم ...
- شما اینجا چه کار می کنید؟ ...
🍁🍁🍁
چشم هاش قرمز بود ... دست کرد توی کیفش و یه پاکت در آورد گرفت سمتم ... بغض سنگینی توی گلوش بود ...
- آخرین خواسته حنیفه ... خواسته بود اینها رو برسونم به شما ... خیلی گشتم تا پیداتون کردم ...
نفسم به شماره افتاد ... زبونم بند اومده بود ...
- آخرین ... خواسته ... ؟ ... دو هفته قبل از اینکه ...
بغضش ترکید ...
- میگن رگش رو زده و خودکشی کرده ... حنیف، چنین آدمی نبود ...
گریه نذاشت حرفش رو ادامه بده ...
🍃🍂🍃🍂
مغزم داشت می سوخت ... همه صورتم گر گرفته بود ... چند نفر با فاصله کمی ایستاده بودن و زیر چشمی به زن حنیف نگاه می کردن ... تعادلم رو از دست دادم و اسلحه رو از سر کمرم کشیدم ...
@MehreMaandegar
مهر ماندگار
✅ #قسمت_شانزدهم: معنای امل 💥💥💥 دیگه نمی تونستم جلوی خودم رو بگیرم ... یه سال تموم خون دل خورده بود
✅ #قسمت_هفدهم: از منبر بیا پایین
💥💥💥
چند لحظه با تعجب بهم نگاه کرد ... هنوز توی شوک بود ...
- اوه اوه ... خانم رو نگاه کن ... خوبه عکس های کنار دریات رو خودم دیدم ... یه تازه مسلمون از پاپ کاتولیک تر شده ... بزار یه چند سال از ایمان آوردنت بگذره بعد ادای مرجع تقلید از خودت در بیار ... چند بدم از بالای منبر بیای پایین؟ ...
- می فهمی چی داری میگی؟ ... شاید من تازه مسلمونم اما حداقل به همون چیزی که بلدم عمل می کنم ...
🍀🍀🍀
با عصبانیت اومد سمتم ...
- پیاده شو با هم بریم ... فکر کردی دو بار نماز خوندی آدم شدی؟ ... دهنت رو باز می کنی به هر کسی هر چی بخوای میگی؟ ... خودت قبل از من با چند نفر بودی؟ ...
- من قبل از آشنایی با تو مسلمان شدم ... همون موقع هم...
محکم خوابوند توی گوشم ...
- همون موقع چی مریم مقدس؟ ...
صورتم گر گرفته بود ... نفسم به شماره افتاده بود ... صدام بریده بریده در می اومد ...
🍁🍁🍁
- به من اهانت می کنی، بکن ... فحش میدی، میزنی ... اشکالی نداره ... اما این اسم مقدس تر از اونه که بهش اهانت کنی ...
هنوز نفسم بالا نیومده بود و دل دل می زدم ...
- من به همسر دوست هات اهانت نکردم ... تو خودت اروپا بودی ... من فقط گفتم آرایش اونها ...
🍃🍂🍃🍂
این بار محکم تر زد توی گوشم ... پرت شدم روی زمین ...
- این زر زر ها مال توی اروپایی نیست ... من اگه می خواستم این چرت ها رو بشنوم می رفتم از قم زن می گرفتم ...
این رو گفت از خونه زد بیرون ...
@Mehremaandegar