eitaa logo
مهر ماندگار
1.7هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
3.7هزار ویدیو
46 فایل
یاوران وقف/ خادمان قرآن و امامزادگان فرهنگی _ اجتماعی _ سیاسی ارتباط با مدیر کانال: @khrazaviadmin
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ابوبکر در حال خروج از مسجد پیامبر(صلی الله علیه وآله) هستند که یک دفعه رو در روی هم قرار می گیرند. لحظه ای سکوت میانشان برقرار می شود. امیرالمؤمنین(علیه السلام) نگاهی معنادار به ابوبکر می اندازد. می گوید: «ای ابوبکر، اگر من رسول خدا را به تو نشان بدهم و او به تو بگوید که علی جانشین من است، آیا می پذیری و خلافت را به من واگذار می کنی؟!» ابوبکر میخکوب می شود. بی اختیار خنده اش می گیرد. با خود می گوید: «درست شنیدم؟! علی دارد چه می گوید؟! پیامبر که سال هاست وفات کرده!» ابوبکر درحالی که نمی تواند از خنده اش جلوگیری کند، با لحنی شُل و خنده دار پاسخ می دهد: «آری علی، اگر پیامبر به من بگوید خلافت را به تو بدهم، اطاعت می کنم.» – پس برویم. ابوبکر سر تکان می دهد و با تعجب می پرسد: «کجا؟» – به محضر رسول خدا! لبخند از روی لبان ابوبکر می رود. شوکه می شود… 📖 کتاب فرزند کعبه (کتاب نوجوان) 📲 سفارش و خرید از طریق ایتا👇 @ketabjan30 @Mehremaandegar
مهر ماندگار
📕📘📗📙📒📕 💠 کبوترها(۲) #داستان_بیست_وهفتم #مالک_زمان راوی: اکبر کشاورز شیرازی 🔹چند مشت ارزن و گندم د
📘📙📕📒📗📕 هفته دهم 🔻۱- خانه سیل‌زده پیرمردی که عکس امام خمینی (ره) را در دست داشت،کجا واقع شده بود؟ ۱-شوش ۲-دزفول ۳-اهواز ۴-شلمچه 🔻۲-در نامه امیرالمومنین(ع) به مالک اشتر، عرصه آزمایش مسئولان چه چیزی بیان شده است؟ ۱-انجام امور مردم ۲-برقراری عدالت ۳-مساوات ۴-عزت و سربلندی اسلام 🔻۳-اولین جایی که سردار سلیمانی در سفر به خوزستان رفت، کجا بود؟ ۱-منطقه های زیر آب رفته ۲-شهرداری دزفول ۳-استانداری ۴-فرمانداری 🔰سوال تشریحی 🔻۴- نظر سردار سلیمانی در خصوص سپردن وظیفه غذا دادن به پرندگان بهشت زهرا(س) چه بود؟ ✅ پاسخ های خود را به ترتیب از سمت چپ به راست بصورت یک عدد ۳ رقمی و پاسخ سوال تشریحی را در ادامه به همراه (شماره شناسایی) در یک پیام به ۱۰۰۰۰۱۱۴۵۱۱۲۶ ارسال کنید. ✅مثال: ۱۲۲ با ۵۰ نفر چگونه میخواهد شهر را نجات دهد، نکند شوخی اش گرفته؟!!و اگر موفق نشود خودش هم شهید می‌شود. ۰۱۲۳۴۵۶۷۸۹ 🔰 مهلت شرکت در مسابقه تا روز یکشنبه دهم اسفند ماه ساعت ۲۴ می باشد. 💠جمعه ها ساعت ۲۱ همراه با و 🔹بهره‌برداری از این مطالب بدون ذکر منبع هم مجاز است. @Mehremaandegar
💠 شیخ حسین سامرایی كه از اتقیای اهل منبر در عراق بودند، نقل كردند: ▪️ در ایامی كه در سامرا مشرف بودم، در روز جمعه ای، طرف عصر به سرداب مقدس رفتم. دیدم غیر از من احدی نیست. حالی پیدا كردم و متوجه مقام حضرت صاحب الأمر علیه السلام شدم. در آن حال صدایی از پشت سر شنیدم كه به فارسی فرمود: ◾️ به شیعیان و دوستان بگویید كه خدا را به حق عمه ام حضرت زینب علیهاالسلام قسم دهند، كه فرج مرا نزدیك گرداند. @Mehremaandegar
💠حضرت آیت‌الله خامنه‌ای:«بی بی زینب کبری سلام‌الله علیها در بازار کوفه، در حال اسارت، آن خطبه‌ی شگفت آور را ایراد کرد؛ لفظ مثل پولاد محکم، معنا مثل آب روان تا اعماق جانها می‌نشیند. در آن‌چنان وضعیتی زینب کبری سلام‌الله علیها مثل خود امیرالمؤمنین علیه‌السلام حرف زد؛ تکان داد دلها را، جانها را و تاریخ را.» ۹۲/۰۸/۲۹ شنبه 9 اسفندماه ۱۳۹۹ 15 رجب ۱۴۴۲ 27 فوریه ۲۰۲۱ @Mehremaandegar
💠 نمایی کامل از سقف نقاشی شده بسیار زیبا و بی نظیر کاخ هشت بهشت اصفهان @Mehremaandegar
💠 نظرات همه رو گوش بده. 🔹 کسی که از آرای مختلف استقبال کند و نظرات متفاوت را بررسی نماید، موارد خطا را خواهد شناخت. (حکمت 173) @Mehremaandegar
💠 کرونا یک‌سوم جنگ تحمیلی قربانی گرفت @Mehremaandegar
💠 هوای مشهد نسبت به دیروز خیلی سردتر شده. داشتیم‌از حرم برمیگشتیم که کار شیخ جوان توجه مون رو جلب کرد. @Mehremaandegar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 مداحی ماندگار «زینب زینب» با نوای مرحوم حاج سلیم موذن زاده اردبیلی @Mehremaandegar
💠 گمان کردم برای بازدید از فروشگاه سپاه آمده، چرخی زد، برخی قیمت‌ها را پرسید؛ رفت. چند روز بعد فهمیدم آمده بوده برنج بخرد؛ پول کافی نداشته. فرمانده ارشد جنوب‌شرق کشور، فرمانده سپاه منطقه شش، فرمانده قرارگاه قدس و فرمانده لشکر ثارالله بود آن‌‌موقع. 🌹 @Mehremaandegar
📕📘📗📙📒📕 💠 مراسم عقد(۱) راوی: سردار حسین کاجی 🔹دلشوره همه وجودم را گرفته بود. نمی‌دانستم باید خوشحال باشم یا ناراحت. آرام باشم یا مضطرب. با هر حالی که بود رسیدیم به خانه دختر خانم. زنگ را زدیم و وارد خانه شدیم. خواستگار معمولاً کمی خجالتی و کم حرف است. حالا من غیر از خجالتی بودن ناراحت هم بودم. 🌾🌾🌾🌾 🔸حال و احوال ها شروع شد تا اینکه پدر خانواده آنچه را که ساعت‌ها منتظرش بودم و خودم را از قبل برایش آماده کرده بودم، پرسید. خودم را جمع و جور کردم و با صدای غمگین گفتم: پدرم شهید شده، در سوریه مدافع حرم بود. همین دو جمله را گفتم و خلاص. بغض آمد و گلوی همه را گرفت. 🍁🍁🍁🍁 🔹فقط این را یادم هست که در آن لحظات سخت و سنگین، خاطرات کودکی من و پدرم، شوخی‌ها، خنده‌ها و حتی آخرین نگاه خداحافظی‌اش در یک لحظه از جلوی چشمانم گذشت. آن شب حرف‌هایمان را زدیم. خدا رو شکر دو خانواده همدیگر را پسندیدند. در تماس های تلفنی قرار عقد گذاشته شد. شب قبل عقد بود که آن حال متناقض به سراغم آمد. 🍂🍂🍂🍂 🔸چقدر خوب است که این کار دارد به جاهای خوب می‌رسد یا شاید چقدر بد که پدرم نیست. وقتی پدر نباشد، انگار هیچ چیز سر جایش نیست. پشت و پناه نداری و کسی نیست که لبخند بزند و بگوید: پسرم بهت تبریک میگم. تو آبروی من هستی. با خودم گفتم یعنی همه پسرها و دخترهای شهدای مدافع حرم مثل من هستن؟! احساس بی کس بودن وجودم را گرفت! 🌾🌾🌾🌾 🔹در همین احوال بودم که خوابم برد، صحنه شیرینی بود و پدرم را زیباتر و خوشحال تر از قبل می‌دیدم ... ✅ادامه دارد ... 💠جمعه ها ساعت ۲۱ همراه با و 💠بهره‌ بهرداری بدون ذکر منبع هم آزاد است. @Mehremaandegar