ملت دانا
#سلام_امام_زمانم 💚 صبــح بہ ؏ـشق دیدار خورشید... خورشید بہ ؏ـشق دیدار صبحے دوباره... و من بہ ؏ـش
#سلام_امام_زمانم 💚
✨آشفته ام،آقا،دوباره رو به راهم کن
بیرون از این زندان تاریک گناهم کن
✨چیز زیادی از تو و چشمت نمی خواهم
منت سرم بگذار و یک لحظه نگاهم کن
#امام_زمان
💫اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
🆔@MellatDana
ملت دانا
ملت دانا
یقیناً وعده خدا آمدنی است 👈سوره مریم آیه 61 __ 🌹أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ 🌹
برای پرهیزکاران نزد پروردگارشان بهشتهای پر نعمت است
👈سوره قلم آیه 34
__
🌹أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ 🌹
یاد خدا آرامبخش دلهاست
—
#قرآن
💫اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
🆔@MellatDana
ملت دانا
ملت دانا
با نفْس خود جهاد كن و از او حساب كِش، همچنان كه شريک از شريكش حساب مىكِشد و حقوق خداوند را از او مط
به روزىاى كه قسمتت گشته راضى باش تا توانگرانه زندگى كنى
امام علی (ع)
💠💠💠 #حدیث
#سبک_زندگی
💫اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
🆔@MellatDana
ملت دانا
ملت دانا
🕌 #رمان #دمشق_شهرعشق 🕌 #قسمت_هفتاد_و_سوم با نگاهش میچشید که با آهنگ گرم صدایش به دلم آرامش داد _
🕌 #رمان #دمشق_شهرعشق
🕌 #قسمت_هفتاد_و_پنجم
از برخورد مصطفی زبانم بند آمده بود که خودم را به سمتشان کشیدم و تنها یک کلمه جیغ زدم..
_برادرمه!😵😥
دستان مصطفی سُست شد،..
نگاهش ناباورانه بین من و 🕊ابوالفضل🕊 میچرخید..
و
هنوز از ترس مرد غریبه ای که در آغوشم کشیده بود، نبض نفسهایش به تندی میزد...
ابوالفضل🕊، سعد🔥 را ندیده بود و مصطفی را به جای او گرفت😐😑 که با تنفر دستانش را رها کرد،..
دوباره به سمت من برگشت و دیدن این سعد خیالی خاطرش را به هم ریخته بود که به رویم تشر زد
_برا چی تو این موقعیت تو رو کشونده سوریه؟😠
در سرخی غروب آفتاب، چشمان روشن مصطفی میدرخشید،..
پیشانی اش خیس عرق شده و از سرعت عمل حریفش شک کرده بود...
که به سمتمان آمد و بی مقدمه از ابوالفضل پرسید
_شما از #نیروهای_ایرانی هستید؟😍🇮🇷
ازصراحت سوالش ابوالفضل به سمتش چرخید و به جای جواب با همان زبان عربی توبیخش کرد
_دو سال پیش خواهرم #بخاطرتو قید همه ما رو زد، حالا انقدر غیرت نداشتی که #ناموست رو نکشونی وسط این معرکه؟😐😡
#نگاه_نجیب مصطفی به سمت چشمانم کشیده شد،...
از همین یک جمله فهمید چرا از بی کسی ام در ایران گریه میکردم..
و من تازه #برادرم🕊 را پیدا کرده بودم که با هر دو دستم دستش را گرفتم تا حرفی بزنم و مصطفی امانم نداد
_من جا شما بودم همین الان دست خواهرم رو میگرفتم و از این کشور میبردم!😊
در برابر نگاه خیره ابوالفضل،😠 بلیطم را از جیب کاپشنش بیرون کشید و به رفتنم راضی شده بود که صدایش لرزید
_تا اینجا من مراقبش بودم، از الان با شما!😊
بلیط را به طرف ابوالفضل گرفته بود،..
🕌 #رمان #دمشق_شهرعشق
🕌 #قسمت_هفتاد_و_ششم
بلیط را به طرف 🕊ابوالفضل🕊 گرفته بود،..
دیگر نگاهم نمیکرد و از لرزش صدایش پیدا بود پای رفتنم تمام تنش را لرزانده است...
ابوالفضل گمان کرد میخواهد طلاقم دهد.. 😐😑
که سینه در سینه اش قد علم کرد و #غیرتش را به صلّابه کشید
_به همین راحتی زنت رو ول میکنی میری؟
از اینکه همسرش خطاب شدم خجالت کشید،.. 😑نگاهش پیش چشمان برادرم #به_زمین افتاد..
و صدای من میان گریه گم
شد
_سه ماهه سعد مُرده!😢
ابوالفضل🕊 نفهمید چه میگویم و مصطفی🌸 بی غیرتی سعد را به چشم دیده بود...
که دوباره سرش را بالا گرفت و در برابر بهت ابوالفضل😟😳 سینه سپر کرد
_این سه ماه خواهرتون #امانت پیش ما بودن، اینم بلیط امشبشون واسه تهران!
دست ابوالفضل برای گرفتن بلیط بالا نمی آمد و مصطفی طاقتش تمام شده بود..
که بلیط را در جیبش جا زد،..
چشمانش را به سمت زمین کشید تا دیگر به روی من نیفتد و صدایش در سینه فرو رفت
_خداحافظتون باشه!
و بلافاصله چرخید و مقابل چشمانم از حرم بیرون رفت... دلم بی اختیار دنبالش کشیده شد...
و ابوالفضل هنوز در حیرت مرگ سعد🔥 مانده بود که صدایم زد
_زینب...😟
ذهنش پُر از سوال و قلب من از رفتن مصطفی خالی شده بود..
و دلم میخواست فقط از او
بگویم که با پشت دستم اشکم را پاک کردم وحسرت حضورش را خوردم
_سعد گفت بیایم اینجا تو مبارزه #کنار مردم سوریه باشیم، اما #تکفیریها کشتنش و دنبال من بودن که این آقا #نجاتم داد!
نگاه ابوالفضل گیج حرف هایم در کاسه چشمانش میچرخید..
و انگار #بهترازمن تکفیریها را میشناخت که غیرتش آتش گرفت و خاکستر نفسش گوشم را پُر کرد
_اذیتت کردن؟؟😡
ششماه در خانه سعد..
💫اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
🆔@MellatDana
ملت دانا
ملت دانا
⭕️شهید دست از دنیا شسته 🇮🇷 #شهید_علی_محمودوند #شهید #شهادت *شاهد *شهدا *انقلاباسلامی *جمهوریاسلا
⭕️آدرس انقلاب اسلامی
🇮🇷 #شهید_مجید_پازوکی
#شهید #شهادت *شاهد *شهدا *انقلاباسلامی *جمهوریاسلامی
💫اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
🆔@MellatDana
ملت دانا
🌹امام سجّاد علیه السلام:
مکروهاتی که #روزی را از انسان دفع میکنند:
① #اظهار_فقر و نداری کردن در حضور مردم؛
② #خواب دیرهنگام شب و بعد از نماز صبح؛
③ تحقیر و کمارزش شمردن #نعمت های خدا؛
④ شکوِه و گلایه داشتن از خداوند متعال.
📙معانی الاخبار، ص ۲۷۱
ملت دانا
توئیت های سال ۱۳۹۰🤦 چه کردیم با پول این مملکت؟
📌 سال 90 زمان ریاست جمهوری احمدی نژاد بود
بعد سال 92 روحانی اومد و مملکت رو جوری داغون کرد
که این اعداد و ارقام رو الان دست هر کی بدی قهر میکنه
ملت دانا
📌 این همه آدمهای جور واجور که به همه چی توهین میکنن ، به شهدای مدافع امنیت و شهدای دفاع مقدس و شهدای مدافع حرم و ... آیا اونا رو هم به این سرعت باز خواست و پاسخگو میکنند ؟
چرا راه دور بریم ، این آقا که با دروغ های بیشمارش در ارتباط با سلامتی دخترش ، یه کشور رو ریخت بهم و باعث ریخته شدن خونهای پاک بسیاری شد ، آیا فقط یکبار در قبال ایشون خم به ابروی مقام مسئولی آمد ؟
حتما الان هم تو یک اداره دولتی ، جایی مشغول خوردن نون و نمک این مملکته که به موقع اگر شد و راه داد نمک دان بشکند
در حالیکه مزدوران صهیونسیت اعتراف میکنند که براندازی و تجزیه طلبی ۱۴۰۱ با اسم رمز #مهسا_کومله را هدایت و فرماندهی میکردند! برخی هنوز فکر میکنند تنها آن یک شورش اجتماعی و دعوای سر حجاب بود.
ملت دانا
#سلام_امام_زمانم 💚 ✨آشفته ام،آقا،دوباره رو به راهم کن بیرون از این زندان تاریک گناهم کن ✨چیز زیادی
#سلام_امام_زمانم 💚
🔅هر غنچـه که از شمیم تو می بوید
وَالـصّـبـْـحُ إذا تَـنَـفّـسَـت می گوید...
🔅روزی که بیـایی از هـمـه صحـراها
من مطمئنم سـبزه و گـل می روید...
#امام_زمان
💫اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
🆔@MellatDana
ملت دانا
ملت دانا
برای پرهیزکاران نزد پروردگارشان بهشتهای پر نعمت است 👈سوره قلم آیه 34 __ 🌹أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ
همانا یاور من الله است
👈سوره اعراف آیه 196
__
🌹أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ 🌹
یاد خدا آرامبخش دلهاست
—
#قرآن
💫اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
🆔@MellatDana
ملت دانا
ملت دانا
به روزىاى كه قسمتت گشته راضى باش تا توانگرانه زندگى كنى امام علی (ع) 💠💠💠 #حدیث #سبک_زندگی 💫اللّه
آن كه اخلاقش بد باشد، روزىاش تنگ مىشود.
امام علی (ع)
💠💠💠 #حدیث
#سبک_زندگی
💫اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
🆔@MellatDana
ملت دانا
ملت دانا
🕌 #رمان #دمشق_شهرعشق 🕌 #قسمت_هفتاد_و_پنجم از برخورد مصطفی زبانم بند آمده بود که خودم را به سمتشان
🕌 #رمان #دمشق_شهرعشق
🕌 #قسمت_هفتاد_و_هفتم
شش ماه در خانه سعد🔥 #عذاب کشیده بودم،.. 😢تا کنیزی آن تکفیری چیزی نمانده.. 😢
و حالا رفتن مصطفی جانم را به گلو رسانده بود که در آغوش چشمانش دلم را رها کردم
_داداش خیلی خستم، منو ببر خونه!😭
و #نمیدانستم نام خانه زخم دلش را پاره میکند که چشمانش از درد در هم رفت.. و به جای جوابم، خبر داد
_من تازه اومدم سوریه، با بچه های
#سردارهمدانی برا #مأموریت اومدیم.
میدانستم درجه دار 💛سپاه پاسداران💛 است...
و نمیدانستم حالا در سوریه چه میکند و او دلش هنوز پیش خانه مانده و فکری دیوانه اش
کرده بود که سرم خراب شد
_میدونی این چند ماه چقدر دنبالت گشتم؟😒 موبایلت خاموش بود، هیچکدوم از دوستات ازت خبر نداشتن، هر جا بگی سر زدم،😒حالا باید تو این کشور از دست یه #مردغریبه تحویلت بگیرم؟😒🙁
از نمک نگرانی صدایش دلم شور افتاد، فهمیدم خبری بوده که این همه دنبالم گشته...😥
و فرصت نشد بپرسم...
که آسمان به زمین افتاد و قلبم از جا کنده شد...😱💣
بی اختیار سرم به سمت #خروجی_حرم چرخید و دیدم حجم خاک و خاکستر آسمان را سیاه کرده...
و ستون دود از انتهای خیابان بالا میرود...😰😱
دلم تا انتهای خیابان تپید،..
جایی که با مصطفی🌸 از ماشین پیاده شدیم..
و اختیارم دست خودم نبود که به سمت خیابان دویدم. هیاهوی جمعیت همه به سمت نقطه انفجار میرفت،..
ابوالفضل نگران جانم فریاد میکشید تا به آنسو نروم... 😰🗣
و من مصطفی را گم کرده بودم که با بی قراری تا انتهای خیابان دویدم..
و دیدم سر چهارراه غوغا شده است...
بوی دود و حرارت آتش خیابان را مثل میدان جنگ کرده و همهمه جیغ و گریه همه جا را پُر کرده بود...
اسکلت ماشینی...
🕌 #رمان #دمشق_شهرعشق
🕌 #قسمت_هفتاد_و_هشتم
اسکلت ماشینی در کوهی از آتش مانده و کف خیابان همه رنگ خون شده بود..😱😰
که دیگر از نفس افتادم...
دختربچه ای دستش قطع شده و به گمانم درجا جان داده بود که صورتش زیر رگه هایی از خون به زردی میزد..
و مادرش طوری ضجه میزد که دلم از هم پاره شد...😢😰
قدم هایم به زمین قفل شده..
و تازه پسر جوانی را دیدم که از کمر به پایینش نبود.. 😱😢
و پیکرهایی که دیگر چیزی از آنها باقی نمانده و اگر دست
ابوالفضل نبود همانجا از حال میرفتم...😰😭
تمام تنم میان دستانش از وحشت میلرزید و نگاهم هر گوشه دنبال مصطفی میچرخید و میترسیدم پیکره پاره اش را ببینم...
که میان خیابان رو به حرم چرخیدم بلکه حضرت زینب(س) کاری کند...
ابوالفضل مرا میان جمعیت هراسان میکشید،..
میخواست از صحنه انفجار دورم کند و من با گریه التماسش میکردم تا مصطفی را پیدا کند که #پیکرغرق_خونش را کنار خیابان دیدم و قلبم از تپش افتاد...😱😭😰
به پهلو روی زمین افتاده بود،..
انگار با خون غسلش داده بودند و او فقط از درد روی زمین پا میکشید،..
با یک دستش به زمین چنگ میزد تا برخیزد و توانی به تن زخمی اش نمانده بود.. که دوباره زمین میخورد...
با اشکهایم به حضرت زینب(س) و با دستهایم به ابوالفضل التماس میکردم نجاتش دهند..
و او برابر چشمانم #دوباره در خون دست و پا میزد...😭
تا بیمارستان به جای او هزار بار مُردم و زنده شدم..💨🚑
تا بدن نیمه جانش را به اتاق عمل⛔️ بردند...
و تازه دیدم بیمارستان روضه مجسم شده است...😰😰😰
جنازه مردم روی زمین مانده...
و گریه کودکان زخمی و مادرانشان دل سنگ را آب میکرد...
چشمم به اشک مردم بود و در گوشم..
💫اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
🆔@MellatDana
ملت دانا
ملت دانا
⭕️آدرس انقلاب اسلامی 🇮🇷 #شهید_مجید_پازوکی #شهید #شهادت *شاهد *شهدا *انقلاباسلامی *جمهوریاسلامی
⭕️ اهمیت به حلال و حرام در این حد
🇮🇷 #شهید_ابراهیم_وکیل_زاده
#شهید #شهادت *شاهد *شهدا *انقلاباسلامی *جمهوریاسلامی
💫اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
🆔@MellatDana
ملت دانا
♨️مسعود رجوی و مریم رجوی و سرکرده های سازمان منافقین (مجاهدین) احمق ترین افراد تاریخ معاصر ایران هستند!
اصلاً نیازی نبود وارد فاز مسلحانه بشن ، اون همه جنایت کنن و ننگ همراهی با صدام رو بر پیشانی خود بزنن!
میتونستن مثل یه عده ای الان جاهای مهمی از این مملکت مقام داشته باشن!
#نفوذ
🗣 مصطفی گرجی
🟢 استوری
واتساپ، اینستاگرام، تلگرام
📌مقایسهای بین جلیلی و پزشکیان
👈حقیقتاً جلیلی در یک سطح دیگهای بود اما به قول معروف خلایق هرچه لایق!
#انتخاب_ملت #فرق_میکنه_کی_رئیس_جمهور_باشه
#جلیلی
💫اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
🆔@MellatDana
ملت دانا