eitaa logo
ملت دانا
2.3هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
7.5هزار ویدیو
43 فایل
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج ابتدا فکر میکردم که مملکت وزیر دانا می‌خواهد، بعد فکر کردم شاید شاه دانا میخواهد، اما اکنون میفهمم" ملت دانا " می‌خواهد امیر کبیر ارتباط با ادمین : @OneLikeYou
مشاهده در ایتا
دانلود
جلال رشیدی کوچی بلاگر مجلس با ۵۱ درصد غیبت در جلسات و بدون هیچ سابقه مدیریتی استاندار فارس شد و مزد زحماتش رو گرفت بخاطر همین بعضی ها این دولت رو دوست دارند
🚨هشدار انصارالله یمن به رژیم غاصب با انتشار تصویری از مرکز تحقیقات هسته ای دیمونا " تردید نخواهیم کرد 🚀💪
4_5773905697733350935.mp3
14.3M
🚩 آهنگ حماسی حاج ابوذر روحی با کیفیت بسیار بالا (۳۲۰kbps) 🔸مرحبا لشکر حزب الله 🔸سنصلی فی القدس ان‌شاءلله 🔸ما عاشق جنگ با صهیونیم 🔸الیوم یوم الانتقام
🟢 استوری واتساپ، اینستاگرام، تلگرام 📌‏‏‏‏یک‌طرف مردان مجاهد راه خدا ، و یک‌ طرف شراب‌خوارن سنگدل! 👈دوباره بخوانید تاریخ همان است: حسینی و یزیدی ‌💫اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🆔@MellatDana ملت دانا
سلاح جدیدی در راه است... ✍️سردار حاجی زاده: تا چند وقت دیگر موضوع جدیدی رو می‌شود که تبدیل به اولویت اول مقابله دشمن می‌شود.
ملت دانا
#سلام_امام_زمانم 💚 🌱ازفراقت چشم هایم غرق باران میشود عاشق هجران کشیده زودگریان میشود 🌱کوری چشم حسو
💚 🌱الا كه راز خدايی خداكند كه بيايی تو نور غيب نمايی خدا كند كه بيايی... 🌱شب فراق تو جانا خدا كند كه سرآيد سرآيد وتو برآيی خدا كند كه بيايی... ‌💫اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🆔@MellatDana ملت دانا
ملت دانا
و شما را جز خدا سرپرست و یاوری نیست 👈سوره توبه آیه 116 __ ‏‎🌹أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْ
دعایش را مستجاب کردیم و او را از اندوه رهانیدیم 👈سوره انبیاء آیه 88 __ ‏‎🌹أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ 🌹 یاد خدا آرامبخش دلهاست — 💫اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🆔@MellatDana ملت دانا
ملت دانا
هركس به امور بيهوده بپردازد، امور سودمند را از دست بدهد امام علی (ع) 💠💠💠 #حدیث #سبک_زندگی 💫اللّهُ
 به عمر خود بخيل‌تر باش تا به درهم و دينارت حضرت محمد (ص) 💠💠💠 💫اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🆔@MellatDana ملت دانا
ملت دانا
#رمان #گلستان_یازدهم 3 زهرا پناهی / 🇮🇷شهید چیت سازیان🌷 ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ با دستهای لرزان سی
4 زهرا پناهی / 🇮🇷شهید چیت سازیان🌷 ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ سرم را پایین انداختم و چیزی نگفتم. مادر لبخندی زد و با شادی گفت: "به نظر خانواده خوبی میآن پسرش پاسداره." مادر می دانست یکی از ملاک‌هایم برای ازدواج این است که همسرم پاسدار باشد. به نظر من پاسدارها آدمهایی کامل و بی نقص و مؤمن و معتقد بودند و از لحاظ شأن و اخلاقیات هم ردیف روحانیون بودند. مادر گفت: "منصوره خانم می‌گفت پسرش از اول جنگ تا حالا تو جبهه ست." حس کردم مادر خودش به این ازدواج راضی است، زیرا داشت معیارهای مرا برای ازدواج یادآوری می‌کرد. یکی دیگر از ملاکهایم این بود که همسرم رزمنده باشد. به مادر گفته بودم دلم می‌خواهد کاری برای انقلاب بکنم. دوست نداشتم سربار جامعه باشم. هدفم این بود که با ازدواج با یک رزمنده در مسیر انقلاب باشم و به کشورم خدمت کنم. مادر وقتی سکوت مرا دید، دیگر چیزی نگفت. فردای آن روز وقتی از مدرسه برگشتم مادر خانه را مثل دسته گل کرده بود؛ تمیز و مرتب جلوی در حیاط جارو و آب پاشی شده بود. حیاط را شسته بود. شیشه ها را پاک کرده و برق انداخته بود. اتاقها جارو شده و وسایل و دکوری گردگیری شده بود. دیگر از آن همه بریز و بپاش و شلوغ کاریهای مربوط به تهیه مربا و ترشی جبهه خبری نبود. خانه بوی گل گرفته بود. از اینکه مادر دست تنها توی چهار پنج ساعتی که ما نبودیم این همه کار کرده بود دلم برایش سوخت. مادر در گوشی گفت که قرار است امشب منصوره خانم و پسرش به خانه مان بیایند. با شنیدن این حرف دست و پایم یخ کرد و قلبم به تپش افتاد. بعد از ناهار در حالی که دلهره آمدن خواستگار را داشتم، با کمک رؤیا نظافت خانه را تکمیل کردیم. شب شده بود. مادر داشت شام را آماده می‌کرد. ساعت هشت و نیم بود که زنگ در حیاط به صدا درآمد بابا در را باز کرد: منصوره خانم و پسرش بودند من و خواهرهایم توی اتاق خودمان قایم، اما مادر و بابا با مهمانها رفتند توی اتاق پذیرایی. تکلیف خودم را نمی‌دانستم. دلهره ام بیشتر شده بود. از اضطراب و نگرانی نفسم بالا نمی‌آمد. از روی بیکاری سراغ تقویمم رفتم. آن را باز کردم و کنار دوشنبه هجدهم اسفندماه علامت کوچکی گذاشتم. 💫اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🆔@MellatDana ملت دانا