eitaa logo
ملت دانا
2.3هزار دنبال‌کننده
11.1هزار عکس
9.6هزار ویدیو
63 فایل
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج ابتدا فکر میکردم که مملکت وزیر دانا می‌خواهد، بعد فکر کردم شاید شاه دانا میخواهد، اما اکنون میفهمم" ملت دانا " می‌خواهد امیر کبیر ارتباط با ادمین : @OneLikeYou
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴🔴🔴 توییت 📌‏یه سری خبرا هست که منتشر کردنش براندازا و رسانه‌های اپوزیسیون رو فشاری می‌کنه :) مثل این خبر که شرکت‌های دانش‌بنیان ایرانی، ایران رو بعد از آمریکا و انگلیس و چین، به چهارمین کشور تولیدکننده تجهیزات فناوری حفاری هدایت‌پذیر افقی(RSS) تبدیل کردن✌️ 🔹 فقط از نظر خروج ارز، سالانه ۳۰ میلیون دلار ارز برای این تجهیزات از کشور خارج میشد و ساخت (RSS) برای ایران یه نیاز اساسی بود، اما حالا نه تنها از خروج این همه ارز جلوگیری میشه بلکه در آینده می‌تونه یه بازار ارز آوری هم برای ایران ایجاد کنه✌️ اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج https://eitaa.com/joinchat/894239032Cd1a5cdbb50 💥ملت دانا 👆
🔴🔴🔴 توییت 📌پاسخی به لجن پراکنی‌های اسرائیل به فارسی 👈‏‎این اگزوزها برای ایجاد صدای فیک و برای زیبایی ظاهر استفاده میشه و همه شرکت‌های بزرگ خودروسازی هم روی ماشینای برقیشون گذاشتن ، ولی خب دگوری فارسی‌زبان خودشو به خریت میزنه اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج https://eitaa.com/joinchat/894239032Cd1a5cdbb50 💥ملت دانا 👆
♨️ تعمیر هواپیماهای مسافربری اروپایی در ایران 📌رئیس سازمان هواپیمایی کشوری: 🔹در حال حاضر کشورهایی از آمریکای لاتین, اروپا و آسیا هواپیماهای خود را برای تعمیر به ایران می‌آورند یا اینکه موتور هواپیما را به کشورمان ارسال می کنند. 🔹تایپ این هواپیماها بوئینگ و ایرباس است و در ایران چک‌های سنگین آنها را انجام می‌دهیم. مدت‌هاست دیگر هیچ هواپیمای ایرانی برای تعمیر و نگهداری به خارج کشور نمی‌رود اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج https://eitaa.com/joinchat/894239032Cd1a5cdbb50 💥ملت دانا 👆
2.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️نخبه های زیادی داریم که مهاجرت و کسب علم کردند و اکنون در کشورشان در حال خدمت هستند. اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج https://eitaa.com/joinchat/894239032Cd1a5cdbb50 💥ملت دانا 👆
♨️ امروز بیمارستانی رو بعد از سی سال تو شهریار راه میندازه که قرار بود: ۱-هاشمی رفسنجانی ۲-محمد خاتمی ۳-محمود احمدی نژاد ۴-مرد متصل به صندلی قرار بود افتتاحش کنند. اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج https://eitaa.com/joinchat/894239032Cd1a5cdbb50 💥ملت دانا 👆
♨️ افتتاح بیمارستان امام خمینی شهریار 📌 بیمارستان ۳۱۳ تختی امام خمینی شهریار، امروز همزمان با روز ولادت حضرت زینب (س) و روز پرستار، با حضور رئیس‌جمهور افتتاح و بهره‌برداری رسمی از آن آغاز شد. اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج https://eitaa.com/joinchat/894239032Cd1a5cdbb50 💥ملت دانا 👆
4.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️تجهیزات بیمارستانی کاملا ایرانی داره به ۴۰ کشور دنیا صادر میشه 📌مگاهاسپیتال‌های ترکیه ای هم تجهیزاتشون ایرانیه🤩 🔹اگه خودی‌ها(منظور نفوذی هاست) بذارن ما هیچ وابستگی به دنیا نداریم🥲 🔹کاش برای دبیرستانی هامون یه اردوی پارک علم و فناوری میذاشتن✌ اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج https://eitaa.com/joinchat/894239032Cd1a5cdbb50 💥ملت دانا 👆
🔴🔴🔴 توییت امسال تراز تجاری کشور بیش از ۱۰ میلیارد دلار مثبت شده صادرات غیرنفتی۹۰ میلیون تن و فروش نفت کشور بدون برجام به ۳۴۰۰،۰۰۰ بشکه در روز رسیده در کنار همه اینها با تحولات منطقه رئیسی از تلاش برای دفاع از آرمان انقلاب و فلسطین ذره‌ای غفلت نکرده فارغ از همه حواشی این رویکرد قابل دفاعه اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج https://eitaa.com/joinchat/894239032Cd1a5cdbb50 💥ملت دانا 👆
🇮🇷 📤 صادرات غیرنفتی ایران قبل از انقلاب تنها ۵۴۳ میلیون دلار بود، اما در چند سال اخیر به میزان ۴۲ میلیارد دلار رسیده است. صادرات غیرنفتی، ۷۷ برابر شده است. 💫اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🆔@MellatDana ملت دانا
2.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رهبر انقلاب: ما باید به هدایت و کمک الهی امیدوار باشیم. همه‌ی کسانی که در زمینه‌های تبلیغاتی مخاطبی دارند، میتوانند حرف بزنند، زبان گویایی دارند، یکی از بزرگ‌ترین و اوّلی‌ترین اهدافشان بایستی این باشد که را در دلها زنده کنند و حرف ناامیدکننده بر زبان جاری نکنند.
ملت دانا
💢 #رمان #تنها_میان_داعش 27 🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃 💠 یک نگاهم به قامت غرق #خون عباس بود، یک نگاهم به عمو که ه
💢 28 🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃 💠 شنیدن همین جمله کافی بود تا کاسه دلم ترک بردارد و از رفتن حلیه کنم. در هیاهوی بیمارانی که عازم رفتن شده بودند حلیه کنارم رسید، صورت پژمرده‌اش به زنده ماندن یوسف گل انداخته و من می‌ترسیدم این سفرِ آخرشان باشد که زبانم بند آمد و او مشتاق رفتن بود که یوسف را از آغوش لختم گرفت و با صدایی که از این به لرزه افتاده بود، زمزمه کرد :«نرجس کن بچه‌ام از دستم نره!» 💠 به چشمان زیبایش نگاه می‌کردم، دلم می‌خواست مانعش شوم، اما زبانم نمی‌چرخید و او بی‌خبر از خطری که می‌کرد، پس از روزها به رویم لبخندی زد و نجوا کرد :«عباس به من یه باطری داده بود! گفته بود هر وقت لازم شد این باطری رو بندازم تو گوشی و بهش زنگ بزنم.» و بغض طوری گلویش را گرفت که صدایش میان گریه گم شد :«اما آخر عباس رفت و نتونستم باهاش حرف بزنم!» 💠 رزمنده‌ای با عجله بیماران را به داخل هلی‌کوپتر می‌فرستاد، نگاه من حیران رفتن و ماندن حلیه بود و او می‌خواست آنچه از دستش رفته به من هدیه کند که یوسف را محکم‌تر در آغوش گرفت، میان جمعیت خودش را به سمت هلی‌کوپتر کشید و رو به من خبر داد :«باطری رو گذاشتم تو کمد!» قلب نگاهم از رفتن‌شان می‌تپید و می‌دانستم ماندن‌شان هم یوسف را می‌کُشد که زبانم بند دلم شد و او در برابر چشمانم رفت. 💠 هلی‌کوپتر از زمین جدا شد و ما عزیزان‌مان را بر فراز جهنم به این هلی‌کوپتر سپرده و می‌ترسیدیم شاهد سقوط و سوختن پاره‌های تن‌مان باشیم که یکی از فرماندهان شهر رو به همه صدا رساند :«به خدا کنید! عملیات آزادی شروع شده! چندتا از روستاهای اطراف آزاد شده! به مدد (علیه‌السلام) آزادی آمرلی نزدیکه!» شاید هم می‌خواست با این خبر نه فقط دل ما که سرمان را گرم کند تا چشمان‌مان کمتر دنبال هلی‌کوپتر بدود. 💠 من فقط زیر لب (علیه‌السلام) را صدا می‌زدم که گلوله‌ای به سمت آسمان شلیک نشود تا لحظه‌ای که هلی‌کوپتر در افق نگاهم گم شد و ناگزیر یادگاری‌های برادرم را به سپردم. دلتنگی، گرسنگی، گرما و بیماری جانم را گرفته بود، قدم‌هایم را به سمت خانه می‌کشیدم و هنوز دلم پیش حلیه و یوسف بود که قدمی می‌رفتم و باز سرم را می‌چرخاندم مبادا و سقوطی رخ داده باشد. 💠 در خلوت مسیر خانه، حرف‌های فرمانده در سرم می‌چرخید و به زخم دلم نمک می‌پاشید که رسیدن نیروهای مردمی و شکست در حالی‌که از حیدرم بی‌خبر بودم، عین حسرت بود. به خانه که رسیدم دوباره جای خالی عباس و عمو، در و دیوار دلم را در هم کوبید و دست خودم نبود که باز پلکم شکست و اشکم جاری شد. 💠 نمی‌دانستم وقتی خط حیدر خاموش و خودش عدنان یا است، با هدیه حلیه چه کنم و با این حال بی‌اختیار به سمت کمد رفتم. در کمد را که باز کردم، لباس عروسم خودی نشان داد و دیگر دامادی در میان نبود که همین لباس آتشم زد. از گرما و تب خیس عرق شده بودم و همانجا پای کمد نشستم. 💠 حلیه باطری را کنار موبایلم کف کمد گذاشته بود و گرفتن شماره حیدر و تجربه حس که روزی بهاری‌ترین حال دلم بود، به کام خیالم شیرین آمد که دستم بی‌اختیار به سمت باطری رفت. در تمام لحظاتی که موبایل را روشن می‌کردم، دستانم از تصور صدای حیدر می‌لرزید و چشمانم بی‌اراده می‌بارید. 💠 انگشتم روی اسمش ثابت مانده و همه وجودم دست شده بود تا معجزه‌ای شود و اینهمه خوش‌خیالی تا مغز استخوانم را می‌سوزاند. کلید تماس زیر انگشتم بود، دلم دست به دامن (علیه‌السلام) شد و با رؤیایی دست نیافتنی تماس گرفتم. چند لحظه سکوت و بوق آزادی که قلبم را از جا کَند! 💠 تمام تنم به لرزه افتاده بود، گوشی را با انگشتانم محکم گرفته بودم تا لحظه اجابت این معجزه را از دست ندهم و با شنیدن صدای حیدر نفس‌هایم می‌تپید. فقط بوق آزاد می‌خورد، جان من دیگر به لبم آمده بود و خبری از صدای حیدرم نبود. پرنده احساسم در آسمان پر کشید و تماس بی‌هیچ پاسخی تمام شد که دوباره دلم در قفس دلتنگی به زمین کوبیده شد. 💠 پی در پی شماره می‌گرفتم، با هر بوق آزاد، می‌مُردم و زنده می‌شدم و باورم نمی‌شد شرّ عدنان از سر حیدر کم شده و رها شده باشد. دست و پا زدن در برزخ امید و ناامیدی بلایی سر دلم آورده بود که دیگر کارم از گریه گذشته و به درگاه زار می‌زدم تا دوباره صدای حیدر را بشنوم. بیش از چهل روز بود حرارت احساس حیدر را حس نکرده بودم که دیگر دلم یخ زده و انگشتم روی گوشی می‌لرزید... ✍️نویسنده: 💫اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🆔@MellatDana ملت دانا