eitaa logo
مصباحیه ...
135 دنبال‌کننده
17.9هزار عکس
9.2هزار ویدیو
527 فایل
مصباحیه ... اَلا ولایحمل هذا العَلَم اِلّا اهل البصر و الصّبر... معرفی شخصیت الهی و جهادی آیت الله #مصباح_یزدی...🌹 همراه با مطالب گوناگون خبری، تحلیلی، بصیرتی، اخلاقی، معرفتی و...🌸🌸🌸 @Soukhtee
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از خبرگزاری رسا
📸 #عکس_نوشت | بلا، با صدقه رفع می‌شود؛ اگرچه محکمِ محکم شده باشد #نکته_اخلاقی 🆔 @rasanews_agency
هدایت شده از حوزه علمیه تمدن ساز
8.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 بیان فوق العاده مهم و راهبردی 🔴 نشر حداکثری به حوزویان علامه : 🔸 قرآن که هیچ ... روایات حداکثر ۱۰% آن ها بررسی می شوند ... 🔸 روایات عقلی (فلسفه و کلام و عرفان)، دارند خاک می خورند 🔴 کانال حوزه و فلسفه: http://eitaa.com/joinchat/3205103617C5d4dde0c5e
🔴 #سیل 🔺️وقتی حاج شیخ عبدالکریم حائری(ره)، با تربت #سیدالشهدا(ع) از طغیان و #سیل آب رودخانه قم جلوگیری کرد. #آیت‌_الله_بهجت درباره یکی از کرامات شیخ عبدالکریم حائری یزدی این گونه نقل می‌کنند: " از کرامات حاج عبدالکریم حائری این بود که زمانی که رودخانه قم در اثر #سیل طغیان کرده بود و آب تا لبه پل علی خانی رسیده بود، به گونه‌ای که عده‌ای از روی پل با آب رودخانه وضو می‌گرفتند و برای جلوگیری از نفوذ آب تمام فرش های مسجد امام را جمع کرده بودند. 🔺️مرحوم حاج شیخ روی پل رفت و مقداری تربت مزار سیدالشهدا(ع)را در دست گرفت و چیزی بر آن خواند و در آب انداخت. 💠پس از این کار مرحوم حائری، به تدریج آب پایین آمد و بعد از چند ساعت چندین متر آب پایین‌تر رفت. و به برکت این کار وی از طغیان بیش از حد رودخانه جلوگیری به عمل آمد. 🌷 #آیت_الله_بهجت می‌فرمایند : ما نه ایمان اهل ایمان را داریم و نه یقین اهل یقین را. ... بزرگان ما مقامات عالیه علمی را دارا بودند و در مقام عمل نیز چه عبادت‌هایی، چه نمازهایی داشتند. با خود می‌گویم: با اینکه آنها را دیدی، باز چرا این جوری؟! آنها آن‌گونه خوب، و تو این‌گونه ؟! 📚 در محضر بهجت، ج۱، ص۴۸
هدایت شده از الهادی
* 🔻و در وادی سلوک در سه مرحله ارتباط و پذيرش لازم است: 🔸يكی اينكه انسان با فردي به عنوان الگو و استاد در ارتباط باشد. يکی ديگر اينكه انسان کل خط و شجره را به صورت وسيع بپذيرد. نسبت به اصل طریق مقيد و ملتزم باشد؛ پذيرش باطني‏ و ظاهري را داشته باشد. 🔹در بین این شقوق و طُرُقی كه هست، جايگاه ارتباطي خودش و پيوندش را به شجره مورد نظر مشخص كند. البته بعد از حفظ اصل ارتباط با اهل بيت عليهم ‏السلام. 🔸مرحله سوم اين است كه در بين خود اهل بيت عليهم ‏السلام هم بداند چه موقعي با كدام یک از ایشان متوسل بشود يا به او گفته شود. 💠 شروع اين كار با توسل به اميرالمؤمنين عليه ‏السلام است؛ البته توسلات ديگر هم هست؛ اما اين طريق، طريق اميرمؤالمنين عليه ‏السلام است، آنچه كه ما از معارف سلوكي مي ‏خواهيم نزد اميرالمومنين عليه ‏السلام است. ‌ ‌ ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ ‌ ‌📲 مطالعه بیشتر در نرم‌افزار الهادی: 👉🏻 bonyadhad.blog.ir ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ 🔺کانال رسمی حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری در تلگرام، سروش، ایتا، بله و گپ: @nasery_ir ‌ ‌
#شیخ_مرتضی_زاهد بارش #باران و عنایت حضرت زهرا (س) 🔹️نقل کرده‌اند: دریکی از سال ها، مرحوم شیخ مرتضی زاهد در روز شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) بربالای منبربود. آن روز آقایان در داخل اتاق ها حضور داشتند وجمعی از خانم ها درگوشه ای از حیاط نشسته بودند. 🔺️در اواسط جلسه ناگهان #باران شدیدی شروع به باریدن کرد. خانم هایی که درحیاط نشسته بودند می خواستند خودشان را جمع وجور کنند وهمهمه و سرو صدایشان بلند شد. درهمین لحظه ❌ آقا شیخ_مرتضی سرش را کمی به سوی آسمان بلند کرد وبه آرامی گفت: «مگر نمی بینی ⁉️ نبار ‼️» آقا شیخ مرتضی دوباره به ادامه ی صحبت هایش مشغول شد. 🔺️کم کم سروصدای خانم ها فرو نشست وما هم که داخل اتاق بودیم متوجه شدیم دیگر خبری از باران نیست. 🔹️جلسه به پایان رسید و مردم درحال رفتن بودند. درموقع بیرون رفتن ازخانه، همه خیال می کردند باران دوباره شروع به باریدن کرده است، ولی من ناگهان به صورت تصادفی، به یک پدیده ی بسیار شگفت واقف شدم. ابتدا شک کردم ولی دوباره برگشتم و با دقت، داخل و خارج از خانه را نظاره کردم. آنچه را می دیدم بسیار واضح و آشکار بود! بیرون از خانه ودرهمه جا باران می بارید و فقط در فضای آن خانه باران نمی بارید! 💠 ومن تازه متوجه شدم که بعد ازآن دعای آقا #شیخ مرتضی زاهد، درهمه این مدت باران درحال باریدن بوده است وفقط در فضای آنجا باران نمی باریده است! آن روز به غیراز من، سه چهار نفر از دوستان نیز به این پدیده خارق العاده پی برده بودند! 📚آقا شیخ مرتضای زاهد ص69. @howzehenghelabi
#داستان #دیدار_یار #شیخ_مرتضی_زاهد 🔺️آقا سید مصطفی هوشی السادات، که نابینا بودند بعد از وفات #شیخ_مرتضی_زاهد ماجرای بسیار عجیبی را چنین نقل کرده است: 🔺️سالها پیش، یک روز برای پرسیدن مسأله ای به خانه ی مرحوم آقا شیخ مرتضای زاهد رفته بودم. 🔹️زمانی که وارد شدم احساس کردم به غیرازمن، آقایی درآنجا حضور دارد؛ وقتی داشتم وارد اتاق می شدم آن آقا ازکنار من رد شد وبیرون رفت. 🔺️چون چیزی را نمی توانستم ببینم به خوبی نفهمیدم درآنجا چه می گذرد، 🔹️اما لحظاتی بعد آقا شیخ مرتضی به کنارم آمد و با یک شور وحالی به من فرمود: 🌷«خوشا به حالت آقا سید مصطفی! 🌷خوشا به حالت!» 🔹️من با دستپاچگی وتعجب عرض کردم : مگر چه شده است آقاجان؟! آقا شیخ مرتضی فرمود: 🌷«خوشا به حالت آقاسید مصطفی! 🔺️آیا می دانی همین الان چه بزرگواری ازکنارت رد شدند و رفتند؟! آقا سید مصطفی! این امام زمانت، حضرت #بقیه_الله_الاعظم (عج)، بود که درهمین چند لحظه پیش از کنارت رد شد وبدن شریفش به عبای تو مالیده شد و...! 🔺️ایشان نقل می کرد که بعد از شنیدن این ماجرا از فرط هیجان بارها قصد بیان این مطلب برای دیگران را داشته است! 🔺️اما هر بار به طور غیرمنتظره ای امکان طرح این مطلب منتفی می شده است 🔺️وتنها بعد از فوت آقا شیخ مرتضی، امکان این را پیدا می کند تا ماجرای این ملاقات را برای بقیه نقل کند. 📚 آقا شیخ مرتضای زاهد/28/از:پند نامه @howzehenghelabi
✅مؤمن عميق‌ترين لذّت‌ها را مى‌برد به شرط‍‌ آن‌كه... 🔶استاد علی صفایی حائری: مؤمن لذّت مى‌برد و عميق‌ترين لذّت‌ها را مى‌برد:به شرط‍‌ آن‌كه به تمامى وجودش برسد و به تمامى نيازهايش فكر كند؛ وگرنه مثل كسى مى‌ماند كه سرش را پوشانده، ولى پاهايش رارها كرده و يا غذا برداشته و از تشنگى به مرگ رسيده يا مثل ماشينى مى‌ماند كه از بنزين پر شده و شيشه‌ها و چراغ‌هايش روبه‌راه گشته، ولى چرخ‌هايش سوراخ مانده و از كار افتاده است. تو سعى كن امير دنيا باشى، نه اسير آن. اگر بخواهى امير باشى و در باتلاق نمانى،بايد هدف را فراموش نكنى و از حركت چشم نپوشى. بايد سنگ راه ديگران نباشى و گرد و خاك بلند نكنى. 📚 ص۱۳۳ 🌿 @einsad
هدایت شده از خبرگزاری فارس
📸 سخن‌نگاشت | بر گرسنگیِ گرسنگان و سیریِ اغنیا اعتراض کنید 🔹حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در شرح حدیثی از امام صادق (ع): خدای متعال عهد و پیمان گرفته از علما ــ علما هم فقط به معنای فقها نیست ــ از دانشمندان، دانایان، زبدگان، نخبگان جامعه که بر گرسنگیِ گرسنگان و سیری و پُریِ سیران و اغنیا صبر نکنند، اعتراض کنند. یک ظالمِ ثروتمندِ شکمِ پُری و مظلوم گرسنه‌ای را اگر دیدند [اعتراض کنند]. ۹۷/۱۲/۱۹ @Farsna
هدایت شده از خبرگزاری فارس
📸 سخن‌نگاشت | وظیفه ثروتمندان سنگین‌تر است 🔹حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در شرح حدیثی از امام صادق (ع): اگر مال کسی زیاد شد، حجت خدا بر او بزرگ خواهد شد، سنگین خواهد شد، خدای متعال بر او احتجاج خواهد کرد. حالا کسی که مال ندارد، یک جور است، کسی که مال دارد، طبعاً وضعش فرق میکند؛ وظیفه دارد. ۹۷/۱۲/۱۹ @Farsna
* #امام_کاظم 🔻در روایت دارد كه حضرت موسي بن جعفر عليهماالسلام خودشان زندان رفتن را انتخاب كردند. دليلش اين بود كه بر حضرت عرضه شد كه بنا شده است بلائي بر سر شيعه بیاید. گویا شیعیان خلاف تقيه عمل كردند و اسراری فاش شد و مستحق بلا شدند، حضرت فرمودند كه خدايا اين بلا را از شیعیان من برگردان، من خودم آنرا به دوش می کشم. 🔸لذا حضرت مخيّر شدند به اينكه خودشان زندان باشند و براي شيعه بلائي نيايد يا اینکه خودشان آزاد باشند اما آن بلا را شيعه تحمل كند. حضرت فرمودند كه خودم زندان را قبول ميكنم و چندین سال در زندان به بدترین شکنجه ها و عذاب ها مبتلا شدند. 🔹این مطلب خيلي حرف است، خيلي عنايت بوده است كه يك امام اين جور برای شیعیان خودش فداکاری کند. (الكافي، ج1، ص: 260) ‌ ‌ ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ ‌ ‌📲 مطالعه بیشتر در نرم‌افزار الهادی: 👉 bonyadhad.blog.ir ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ 🔺کانال رسمی حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری در تلگرام، سروش، ایتا، بله و گپ: @nasery_ir ‌ ‌
🔰 خاطره علامه مصباح از مقام معظم رهبري در مورد كرامتي از امام رضا (ع) 👈 در مشهد، به خدمت مقام معظم رهبري شرفياب شدم. صحبت از کرامات حضرت رضاعليه‌السلام شد..... آقا فرمودند: من بچه بودم که به مسجد پدرم در بازار مي‌رفتيم. اين مسجد معروف بود به مسجد ترک‌ها. در مسجد، مکبري بود به نام کربلايي که نابينا بود و حتي به او کربل رضاي عاجز مي‌گفتند. (آقا فرمودند که مشهدي‌ها به نابينا عاجز مي‌گويند.) کربلايي رضاي عاجز به مسجد مي‌آمد و تکبير مي‌گفت. ما بچه بوديم و سال‌ها بود که او را مي‌شناختيم و کوري او را ديده بوديم. روزي من پيش پدرم بودم که اين کربلايي رضا آمد، اما بينا شده بود. پدرم از او پرسيد: کربلايي رضا من را مي‌بيني؟ گفت: بله آقا و سپس قيافه پدر من را شرح داد. پدرم شنيده بودند که کربلايي شفا گرفته است و مي‌خواستند خودشان ببينند. من هم آن‌جا بودم و ديدم همان کربلايي رضايي که هر روز کور مي‌آمد، امروز بينا شده بود. اين کربلايي دختري داشت که در وقت کوري دست کربلايي را مي‌گرفت و پدر نابينايش را به مسجد مي‌آورد. بعد از اينکه در مسجد مستقر مي‌شد، ديگر به کسي نياز نداشت. ما جستجو کرديم که چرا شفا داده‌اند. گفتند: سال‌ها بود که اين دختر بچه دست کربلايي را مي‌گرفت و به مسجد مي‌آورد. کم‌کم دختر بزرگ شد و به‌اصطلاح آب و رنگي پيدا کرده بود. روزي بعضي از بچه‌هاي بازار متلکي گفته بودند و کربلايي هم شنيده بود. او نتوانسته بود تحمل کند و به دخترش گفته بود دست من را بگير و مرا به حرم ببر. در حرم، کربلايي به دخترش مي‌گويد تو برو خانه من اين‌جا مي‌مانم. او به امام رضاعليه‌السلام عرض کرده بود: آقا! من سال‌هاست که نابينا هستم و حتي يک‌بار هم گله نکردم، زندگي من با فقر گذشته است، اما يک‌بار هم گله نکردم و گفتم تقدير خداست و من هم راضي هستم به رضاي خدا، اما تعرض به ناموسم را تحمل نمي‌کنم؛ يا من را شفا بدهيد يا همين‌جا مرگم بدهيد. من ديگر طاقت ندارم متلک‌هاي مردم را به ناموس خودم تحمل کنم. کربلايي به حضرت متوسل مي‌شود و بعد از مدتي خوابش مي‌برد. در خواب، حضرت رضاعليه‌السلام او را شفا مي‌دهند. مقام معظم رهبري خودشان اين داستان را نقل کردند و فرمودند من خودم اين جريان را ديده‌ام، وگرنه براي مردم مشهد اين چيزها خيلي عادي است و آن‌ها هر روز از اين چيزها مي‌بينند. http://mesbahyazdi.ir/node/4077 http://eitaa.com/joinchat/372441094C1717881367 https://sapp.ir/tabyinir
شهادت حضرت امام علیهما السلام 🔆برکت وجود علامه عسکری از عنایت باب الحوائج امام علیه السلام 🔆 ماجرای بیماری علامه عسکری در کودکی 🔆حضرت علامه می فرمودند:در ایامی که در سامرا بودم به مرض حصبه مبتلا شدم و هرچه در آنجا معالجه نمودم مفید واقع نشد مادرم با برادرانم مرا از سامرّه به کاظمین برای معالجه آوردند و در آنجا نزدیک صحن مطهر یک اتاق در مسافرخانه تهیه و در آنجا به معالجه من پرداختند. 🔆این معالجات مؤثر واقع نشد و من بیهوش افتاده بودم. وقتی از معالجه اطبای کاظمین مایوس شدند یک روز به بغداد رفته و یک طبیب را برای من به کاظمین آوردند. 🔆همین که نزدیک بستر من آمد و می خواست مشغول معاینه شود من در اتاق کردم و بی اختیار چشمم را باز کردم دیدم خوکی بر سر من آمده است. بی اختیار آب دهان خود را به صورتش پرتاب کردم. گفت چه می کنی چه میکنی من دکترم من دکترم! نسخه ای را تهیه کرد که ابدا مؤثر واقع نشد و من لحظات آخر عمرم را سپری می کردم. 🔆تا اینکه دیدم حضرت عزرائیل وارد شد.با لباس سفید و بسیار زیبا و خشرو و خوش منظره و خوش قیافه پس از آن علیهم السلام حضرت رسول اکرم و حضرت امیر المومنین و حضرت فاطمه زهرا و حضرت امام حسن و حضرت امام حسین علیهم السلام به ترتیب وارد شدند. و همه نشستند و به من تسکین دادند و من مشغول صحبت کردن با آنها شدم وآنها نیز مشغول گفتگو با هم بودند. 🔆در این حال که من به صورت ظاهرا بیهوش افتاده بودم دیدم پریشان شده و از پله های مسافرخانه بالای بام بالا رفته و رو به گنبد حضرت کرده و عرض کرد: یا موسی بن جعفر من به خاطر شما بچه ام را اینجا آوردم شما راضی هستید بچه ام را اینجا دفن کنند ومن تنها برگردم؟ حاشا و کلا (البته این مناظر را ایشان با چشم دل و ملکوتی می دیدند نه با چشم سر آنها به هم بسته وبدن افتاده وعازم ارتحال است.) 👈🏻همین که مادرم با حضرت موسی بن جعفر مشغول تکلم بود دیدم آن حضرت به اتاق ما تشریف آوردند. و به عرض کردند:خواهش میکنم تقاضای را بپذیرید. 🔆حضرت رسول الله رو کردند به جناب عزرائیل و فرمودند برو تا زمانی که خداوند مقرر فرماید.خداوند به واسطه عمر او را تمدید کرده است ما هم می رویم ان شاءالله برای موقع دیگر. 🔆مادرم از پله ها پایین آمد و من نشستم و آنقدر از دست مادرم عصبانی بودم که حد نداشت و به مادرم گفتم: چرا این کار را کردی ❗️ من داشتم با پیامبر امیرالمومنین و حضرت فاطمه و حسنین علیهم السلام می رفتم و تو آمدی جلوی ما را گرفتی نگذاشتی حرکت کنیم. 📘منبع:کتاب معاد شناسی علامه طهرانی ره ج ۱ @Allameaskari @salmanraoofi