eitaa logo
مصباحیه ...
135 دنبال‌کننده
17.9هزار عکس
9.2هزار ویدیو
527 فایل
مصباحیه ... اَلا ولایحمل هذا العَلَم اِلّا اهل البصر و الصّبر... معرفی شخصیت الهی و جهادی آیت الله #مصباح_یزدی...🌹 همراه با مطالب گوناگون خبری، تحلیلی، بصیرتی، اخلاقی، معرفتی و...🌸🌸🌸 @Soukhtee
مشاهده در ایتا
دانلود
9.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 رهبر انقلاب، امروز : همانند راهپیمایی اربعین راه معنویت و حاکمیت توحید را طی کنید 🔹راه معنویت و حاکمیت توحید را با همین استحکام راهپیمایی اربعین طی کنید. این امیدی است که به شما جوانان امروز دنیای اسلام است. 🔹در این راه استقامت بورزید و همیشه حسینی زندگی کنید و حسینی بمانید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عکس بسیار قدیمی از پیاده روی اربعین مرحوم آیت الله سیدمحمود حسینی شاهرودی، از بزرگان حوزه علمیه نجف 🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑🎥گفتگوی رهبر انقلاب با میثم مطیعی پس از عزاداری روز اربعین و اشتیاق دانشجویان برای شنیدن بیانات معظم له
🔸آیت الله میرزا مهدی بروجردی(ره) ...تصویر سمت راست بدون عینک. تصویر سمت چپ در جوانی با عینک... sireolama varesoon
مصباحیه ...
🔸آیت الله میرزا مهدی بروجردی(ره) ...تصویر سمت راست بدون عینک. تصویر سمت چپ در جوانی با عینک... si
...بدون عینک 🔸آیت الله ميرزا مهدي بروجردي(ره) در کتاب «اسلام و مستمندان» اين قضيه را در آن کتاب نقل فرموده ‏اند: . 🔸که در سن بيست سالگي در اثر ضعف چشم محتاج به عينک شدم و بالنتيجه لازم دانستم که براي علاج آن اقدام عاجلي به عمل آورم. براي اين منظور به پزشکان متخصص چشم مراجعه کردم، ولي بعد از مداوای زياد نتيجه‏ ی مثبتی به دست نيامد و براي خواندن خطوط و ديدن افراد عينک نيازمند بودم. . 🔸بالاخره سالي بعد از مراجعت از مکه، از طرف کويت به کاظمين مشرف شدم. نزديک اربعين، که شب زيارتي حضرت امام حسين عليه ‏السلام است؛ مردم از  اطراف به کربلا مي‏رفتند تا از فيوضات آن شب و عنايات و الطاف الهي در حرم امام حسين عليه‏ السلام بهره‏مند شوند. من هم به همين منظور، عازم کربلا شدم تا بتوانم شفاي چشم خود را در کنار آن مرقد از خداي متعال بخواهم و با توسل به ذيل عنايت حضرت سيد الشهداء عليه ‏السلام اباعبدالله الحسين عليه ‏السلام، خداوند حاجتم را برآورد. . 🔸عصر روز نوزدهم صفر، به عزم کربلا، کاظمين را ترک گفتم: وسيله ‏ی سفر ما قطار راه آهن بود و معلوم است که قطار براي پياده کردن و سوار کردن مسافرين، ايستگاه های متعدد دارد. چون شب اربعين بود، جمعيت زيادي که از دهات مجاور مي‏آمدند، برای سوار شدن در هر ايستگاهی ايستاده بودند. . 🔸به هر حال جمعيت زيادي داخل قطار را پر کرده بودند، به گونه‏ ای که داخل کوپه‏ های مسافربری جای خالی نبود و ما در کوپه ‏ای بوديم که محل چهار پايان بود و صندلی هم نداشت! مردم اکثرا سراپا ايستاده بودند و در راهرو و کوپه‏ ها هيچ جای اضافي نبود! در عين حال، باز در هر ايستگاه بر جمعيت و تزاحم افزوده مي‏شد. . 🔸خصوصا در يکي از ايستگاه ‏ها بعضی از افراد بدوی و کثيف، با پای برهنه و گل‏ آلود سوار شدند و بعضی از آنها را در کوپه‏ ای که ما بوديم، جا دادند. البته وضع لباس و اندام آنها به گونه ‏ای بود که من واقعا از آنها متنفر بودم و با خود مي‏گفتم: اينها کی هستند و با پاي گل‏ آلود کثيف مي‏خواهد به کجا بروند؟! . 🔸با اين وضع چه زيارتی؟ آيا اينها هم از زوار محسوب مي‏شوند؟! دراين فکر بودم که ناگاه به فکرم رسيد که لباس و صورت و تجملات ظاهری نشانه‏ ی آدميت نيست! . 🔸از کجا معلوم که اينها زائر واقعي امام حسين عليه ‏السلام نباشند؟ چه بسا مردم خوش ظاهری که به زيارت مي‏روند، ولي در اثر خبث باطنی زائر نيستند! پس اينها را سبک نشمار! شايد تقربشان نزد حق زيادتر از ديگران باشد. با اين انديشه کمي آرام گرفتم. . 🔸بعد به ياد آوردم که من در سن بيست سالگي و گل جوانی، به ضعف چشم گرفتار شده ‏ام. خدايا مي‏شود به من توجهی کنی و در اثر توسل به امام حسين عليه ‏السلام سلامت چشم را به من باز گرداني؟ . 🔸آيا توسل من در امشب نتيجه ‏ای دارد؟ آيا امام حسين عليه ‏السلام به من عنايتی مي‏فرمايند؟ آيا خدا امشب حاجتم را برمي‏آورد؟ . 🔸اجابت دعا که در تحت قبه و بارگاه حضرت امام حسين عليه ‏السلام از وعده‏ های حق است! . 🔸ناگاه با خود گفتم: به زيارت مي‏روم تا عرض حاجت کنم! و چه مقام بزرگی! و چه حاجت کوچکی! مقام رفيع و بلند حضرت اباعبدالله عليه ‏السلام جانباز کوی حق کجا و شفای ضعف چشم من کجا؟! چه انتظار و خواسته‏ کوچکی؟! براي نيل به اين حاجت مي‏توانم به خواست خدا، از زوار حضرتش استفاده کنم! . 🔸در اين حال با قلبی دور از شائبه و با صفاي باطنی و معنوی و با توجه به مقام زائران آن حضرت، چشمم به پاي يکي از مسافران کربلا که پايش گل ‏آلود بود، افتاد. . 🔸آهسته دست بردم و به مقدار عدسی از گل خشکيده‏ ی پای او را برداشتم و آن را در دستم سرمه کردم و با دست چپ عينک از چشم برداشتم و با دست راستم آن خاک را به چشمم ماليدم . 🔸ماليدن آن خاک همان و خوب شدن و رفع ضعف چشم همان! ديگر هرگز نيازی به عينک پيدا نکردم. اللهم ارزقنا زيارة قبره و شفاعة جده آمين رب العالمين. ... 🌹🌹🌹🥺😢😭
مصباحیه ...
🔸آیت الله میرزا مهدی بروجردی(ره) ...تصویر سمت راست بدون عینک. تصویر سمت چپ در جوانی با عینک... si
زندگانی آیت الله میرزا مهدی بروجردی (ره) در یک نگاه عالم متقی آیت‌الله میرزا مهدی بروجردی (ره) به سال ۱۲۵۹ شمسی در خانواده‌ای مذهبی در بروجرد دیده به جهان گشود. پدرش حاج میرزا محمود از اشراف منطقه بوده و به تجارت و بارزگانی اشتغال داشت. ایشان تحصیلات خود را در حوزه علمیه بروجرد آغاز کرد و دروس سطح را تا حد خارج فقه و اصول در نزد اساتید برجسته بروجرد ادامه داد. پس از بروجرد به اراک رفت و هم‌زمان به تحصیل و تجارت اشتغال داشت و از درس آقا نورالدین اراکی (ره) استفاده می‌کرد. پس از آمدن حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی (ره) به اراک، در حلقه درس حاج شیخ در آمده و هماره ملازم حاج شیخ بود. در سفری که حاج شیخ عبدالکریم (ره) به مشهد رفت، وی نیز همراه ایشان بود. بعد از مراجعت حاج شیخ(ره) از مشهد و اقامت در قم، حاج شیخ مهدی بروجردی(ره) نیز به قم آمد و رتق و فتق امور حوزه علمیه قم از سوی حاج شیخ (ره) به ایشان واگذار شد. حاج میرزا مهدی بروجردی (ره) آثار ارزشمندی را در طول حیات خود به یادگار گذاشت. از اقدامات ماندگار ایشان بنیانگذاری مراسم اعتکاف در ایام‌البیض ماه رجب در قم بود. این امر مهم، با همت ایشان و همکاری مرحوم آیت‌الله گلپایگانی (ره) صورت گرفت و رفته رفته فراگیر شد. از ویژگی‌های میرزا مهدی (ره) زهد و پارسایی ایشان بود. بعد از رحلت حاج شیخ عبدالکریم حائری (ره) انزوا و گوشه‌گیری را انتخاب کرد و به تحقیق و تألیف مشغول بود، اما در نماز جماعت مخصوصاً در نماز جماعت آیت‌الله گلپایگانی‌ (ره) شرکت می‌نمود. آیت‌الله گلپایگانی (ره) داماد میرزا مهدی بروجردی (ره) بود و ایشان را کاملاً قبول داشت. سرانجام پس از سال‌ها تلاش علمی، تحقیق و خدمت به اسلام در شهریور ۱۳۴۷ دارفانی را وداع گفته و به سرای باقی شتافت. پیکر پاکش پس از تشییع و اقامه نماز توسط آیت‌الله گلپایگانی‌ (ره) در مسجد بالاسر حضرت فاطمه معصومه‌ علیها السلام به خاک سپرده شد. در مورد خاکسپاری میرزا مهدی (ره) در مسجد بالاسر از طرف دستگاه‌ طاغوتی و مسئولان سخت‌گیری می‌شد، زیرا کف مسجد و حجره‌های اطراف را بتن‌ریزی کرده بودند تا کسی دفن نشود. از طرفی هم خود میرزا مهدی (ره) از قبل محل دفن خود را پیش‌بینی و انتخاب کرده بود. آیت‌الله گلپایگانی (ره) فرمودند: به حضرت معصومه‌ علیها السلام عرض کردم وی (میرزا مهدی) یک عمر به شما پناهنده بود و به این مکان رفت و آمد داشت اکنون او را محروم نسازید! الحمدلله خداوند اصلاح کرد و پیکرش در آن مرکز مقدس دفن شد. 🌹🌹🌹
📸 جاماندگان اربعین حسینی در تهران تصویر از زینب حمزه‌‎لویی 🌹🌹🌹
حبیبی یا حسین! سوگواری جانسوزی که در تاریخ ماندگار شد ✍ احمد زیدآبادی هنگامی که حسین برای گریز از بیعت اجباری با یزید، به همراه بزرگ و کوچکِ خاندان خود، آهنگِ عزیمت از مدینه به مکه کرد، مردم مدینه سخت دل‌نگران سرنوشت او شدند. حسین در کنار پسران زبیر و عمر، سه شخصیت برجسته و ناراضی سیاسیِ شهرِ مدینه، محبوب‌ترین آنان در نزد مردم شهر بود و اینک عزم او برای سفری بی‌فرجام، غمی سنگین بر جان اهل مدینه انداخته بود. خبرهای سفر گاه به گاه به مدینه می‌رسید تا آنگاه که خبر آمد حسین مناسک حج را نیمه‌تمام رها کرده و با یاران و خاندانش به سوی کوفه رفته است. با پخش این خبر، دلهره و وحشت، مردم مدینه را فرا گرفت، زیرا آنان از کوفه خاطرۀ ناخوشایندی داشتند و آنجا را قتلگاه علی می‌دانستند. سرانجام در محرم سال 61 خبر آمد که سپاهیان حاکم کوفه، حسین و یاران و اعضای خاندانش را در نزدیک روستای غاضریه در دشتی به نام کربلا قتل عام کرده‌اند، بر اجسادشان اسب تازانده‌اند، سرهای بریده‌شان را بر سر نیزه کرده‌اند و زینب دختر علی و دیگر زنان و کودکان را به اسارت برده‌اند. با پخش این خبر، شیون و فغان از خانه‌های مدینه به هوا خاست و گرد عزا و ماتم بر سراسر شهر نشست. در آن میان، مردی کهنسال و نابینا از اصحاب پیامبر و دوستان حسین به نام جابر، بی‌تابانه از مدینه بیرون زد و به قصد کربلا، راه صحرا در پیش گرفت. چهل روز از قتل حسین و یارانش گذشته بود که جابر پسر عبدالله بن عمرو بن حرام انصاری از قبیلۀ خزرج، به کربلا رسید، در حالی که زنی به اسم عطیه فرزند سعد کوفی او را همراهی می‌کرد. جابر ابتدا در آب رودخانۀ فرات، گرد سفر از خود برگرفت، جامه‌ای تمیز و عطرآگین به تن کرد و آنگاه از راهنمایش خواست تا او را به سر قبر حسین برساند. جابر چون به قبر حسین رسید، از شدت اندوه مدهوش شد و چون به هوش آمد، سه بار فریاد زد: حبیبی یا حسین! بعد به شکوائیه گفت: دوست من! چرا پاسخ دوست خود را نمی‌دهی؟ سپس خود پاسخ خود را داد: چگونه پاسخ مرا بدهی در حالی که رگ‌های گردنت را بریده‌اند، خونت را بر زمین ریخته‌اند و سرت را از بدنت جدا کرده‌اند! سوگواری جانسوز این پیرمرد نابینای دل‌شکسته برای دوستش حسین در تاریخ ماندگار شده است. ahmadzeidabad ... 🌹🌹🌹🥺😢😭
آه از شارع الرسول ابراهیم عزیزی (مدرس حوزه) تمام ادارات و موسسات، به مناسبتهای مختلف، هدیه یا مساعدتی به پرسنل خود می پردازند. این پرداختها با روشهای معقول و رایجی رخ می دهد که نه دیگران متوجه می شوند و نه کرامت کسی مخدوش می گردد. تنها ما هستیم که با روشی بی نظیر، در شلوغ ترین ایام و در پر ازدحام ترین خیابان در مرأی و مسمع عابرانِ پر تعداد، "أئمة القوم" را به صف می کشیم که: الا یا اهل العالم در این مکان به روحانیون و طلاب علوم دین چند دینار پرداخت می شود! نگاههای کنجکاو و متعجب هزاران زائر - اعم از زن و مرد و کودک و پیر و جوان- از این صف بسیار طویل حقیقتاً دردآور است. اگر هر معاندی در هر جای جهان، می خواست روحانیون را تحقیر کند، بعید بود بتواند به این تمیزی از عهده ی این کار برآید! هر کدام از آن طلاب در دیار خود سر و سامانی دارند ، یکی امام است و دیگری استاد و یکی دیگر مبلغ و... آیا رواست که آبروی با ارزش تر از کعبه، اینگونه در شارع الرسول و در جوار امیرالمؤمنین علیهما السلام ریخته شود؟ امیرالمؤمنینی که نیمه شب و در خفا عطا می کرد. 😶😑😐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴این ویدیو را بدون هیچ شرحی ببینید... ... 🌹🌹🌹🥺😢😭
هدایت شده از s Baqeri
امروز اربعین