🔺کتاب سیاحت شرق را بخوانید!
▫️آیت الله خامنه ای :
🔸این كتاب زندگی مرحوم آقانجفی قوچانی كه به اسم سیاحت شرق منتشر شده خیلی چیز جالبی است. من به برادران و خواهران توصیه میكنم كتاب را بخوانند. خود مرحوم آقا نجفی یك شخصیت بسیار ممتازی بوده، یك انسان معنوی بوده. مرحوم شهید مطهری ایشان را دیده بود در قم. و به من میگفت ایشان اهل مكاشفه و اهل معنا بودند.
🌀ایشان كتاب دیگری دارد به نام سیاحت غرب كه در احوال عالم برزخ و پس از مرگ نوشته شده به شكل داستانی. مرحوم مطهری میگفتند من احتمال قوی میدهم كه اینها مكاشفات این مرحوم هست، كه به این شكل در كتاب سیاحت غرب آن را ثبت كرده.
🔅یك چنین شخصیتی. آنجا منعكس است، كه طلبه چهجوری درس میخواند و چهجوری تلاش میكند و چهجور پای درس استاد میرود، و استاد را انتخاب میكند و چهجور عبادت میكند و چهجور گرسنگی میكشد، البته زمان آقانجفی با حالا یك مقداری فرق میكند، و ما نمیگوئیم صد در صد آن جور است. نه، خیلی چیزها هست كه زمان مرحوم آقا نجفی نبود و خوب هست، امروز، هست. بهتر از آن هم هست.
#کلام_رهبر
#آقانجفي_قوچاني
📚بیانات در مراسم سالگرد شهادت دکتر مفتح
📆۱۳۶۴/۰۹/۲۶
🔺شب درسی!
▫️#آقانجفی_قوچانی:
🔹«درس آخوند خراسانی شبها دو ساعت بعد از مغرب تمام می شد، می آمدم به حجره؛ اجزای طبخ را به تاس کباب می نمودم. از برنج و آب و نمک و روغن و به دوری کوره آتش می گذاردم و مشغول نوشتن می شدم.
💢 جزوه را روی کتاب می گذاشتم و دو زانو می نشستم و بازوها را به روی زمین ستون می کردم و خم می شدم و می نوشتم و به همین هیکل مشغول می شدم.
🔸 در شبی از شب ها همین طور نوشتم و فکر کردم تا درس را تمام کردم. سر بلند کردم که طبیخ (خوارکی) بخورم، دیدم آفتاب از سوراخ پنجره به حجره افتاده. آمدم بیرون که یک ساعت زیادتر از آفتاب گذشته، طبیخ جوشیده و سرد شده؛ متحیر ماندم که طبیخ بخورم و یا چایی بگذارم علی الرسم و یا بخوابم. حالا قوای ادراکیه متوجه نوشتن بوده و خواب نیامده، زانو چرا به درد نیامده؟! »
🔺غذای روح و غذای جسم!
▫️آیتالله #آقانجفی_قوچانی:
🔹وقتی با رفیق یزدیام برای تحصیل وارد اصفهان شدیم، شش ماه در حجره مسجد بودم، تا اینکه در مدرسه عربان حجره مخروبهای پیدا شد. در سال اول بر ما خیلی سخت گذشت به حدی که پوست خربزههایی که بیرون میانداختند را شبانه برمیداشتیم و میخوردیم، اما دست از درس و مباحثه برنمیداشتیم.
🔅زمانی سه روز چیزی برای خوردن پیدا نکردیم، روز سوم بعد از مباحثه هم خبری از ناهار نبود. از کسی قرض خواستیم او هم نداشت. قرار شد به حجره خود برویم و بخوابیم و منتظر حکم خدا باشیم.
🔸وقتی دراز کشیدم، ناگاه چشمم به کتابهایم افتاد و با خود گفتم: «من که الان مضطرم و اکل میته بر من حلال است، این کتابها را نگه داشتم برای چه؟! بعد از مردنم اینها به چه دردی میخورد؟!))
💢بلند شدم که یکی را برای فروش انتخاب کنم، اما دلم نمیآمد. بعضی کتاب مباحثه بودند مثل مطول و برخی دیگر برای مطالعه بود مثل حاشیه. بالاخره کتاب معالمی را که از مشهد به چهار قران خریده بودم، بردم برای فروش. کتابفروش بیش از دو قرآن حاضر به خرید نشد.
🌀بالاخره به دو قران فروختم و با آن یخ و نعنا و کباب خریدم و بردم حجره، سفرهای رنگین انداختم و رفیقم را بیدار کردم.
رفیق تا سفره را دید و وقتی فهمید با فروش کتاب تهیه شده، ملامتم کرد که «چرا غذای روح را صرف غذای جسم کردی؟».
🌱گفتم: عجب! جسم مرکب روح است و چهبسا اگر این ناهار به ما نمیرسید با خدا چونوچرا میکردیم و مرتد میشدیم، نه حال نماز داشتیم و نه حال جواب سلامدادن و در مقابل فحش بارانش میکردیم.
📚کتاب سیاحت شرق، صفحه ۱۶۷.
🔺خیال شکایت پدر به پسر!
▫️آیتالله #آقانجفی_قوچانی :
🔹نیمه شعبانی بود که همه بار سفر بسته بودند برای زیارت پیاده #امام_حسین (ع). من هم خیلی دلم می خواست عازم شوم، اما فقط چهار قران پول داشتم. هر چه حساب کردم اگر پیاده میرفتم و پیاده بازمیگشتم باز این مبلغ کفاف مخارجم را نمیداد.
🔅با خودم گفتم:«اگر امروز پولی گیر نیاورم روز #نیمه_شعبان به وادیالسلام رفته، پس از خواندن زیارت عاشورا از #حضرت_امام_علی (ع) به پسرش امام حسین (ع) شکایت میکنم که پول زیارت را به ما نداد. من که پول برای خودم نمی تواستم که بفرمایی مثل من ریاضت بکش».
🔸در همین خیالات در حجره نشسته بودم که دو نفر از رفقای خراسانی آمدند و موقع رفتن شش قران به من دادند و گفتند: «آیتالله سید محمد کاظم یزدی(صاحب عروه) برای شما فرستاده».
💢با رفتن رفقا سریع نانی گرفتم و میان دستمال گذاشتم و راه افتادم و خودم را به مشایه رساندم و خوشحال بودم که بیش از مبلغی که در ذهن داشتم به من عنایت شد.
🔺جایزه و اجازه آخوند!
▫️آیت الله #آقانجفي_قوچاني:
🔹وقتی درس آخوند خراسانی میرفتم، رفقا اصرار داشتند که نوشتههایت را به آخوند نشان بده. من میگفتم: «کسی نوشتههایش را نشان می هد که یا پول بخواهد و یا اجازه و من طالب هیچ یک نیستم».
🔸چرا که اگر روزیِ من به دست آخوند باشد، او بر خودش لازم میداند که به دستم برساند؛ چنانچه در یک موقعیت بیپولی خادم آخوند به حجره آمد و به بهانه برداشتن بادبزن از روی طاقچه پولی آنجا گذاشت.
⚡️من گفتم: «این چیست؟». گفت: «من نمی دانم. آخوند گفته بدون اینکه کسی بفهمد به تو برسانم».
🍁وقتی هم که آخوند گواهی اجتهاد به من داد که نخواسته بودم. روزی مقداری از جزوات کفایه را که بر ایشان اشکال کرده بودم به کسی دادم که ناشناس نزد آخوند ببرد که اگر درست است تأیید کند و اگر اشکال دارد تذکر دهد. وقتی دوست ما جزوات را برده بود اطرافیان شناخته بودند و ایشان اجازه فرمودند.
📚کتاب سياحت شرق، صفحه 372.
🔺رقصی چنین میانه میدانم آرزوست!
▫️آیتالله #آقانجفي_قوچاني:
🔹تدریس آخوند خراسانی به منزله قطب نجف بود. من، هم او و هم درسش را دوست داشتم. از بس درسش را خوب می فهمیدم که دوست داشتم میان درس برقصم. تقریر فقه و اصولش را مینوشتم. در تابستانها که شبها کوتاه بود، فقط یک درس را مینوشتم.
🔸صبح زود بعد از درس میرفتم سرداب میخوابیدم. ظهر که میشد، درست زمانی که طلاب به سرداب پناه میبردند، من از سرداب بالا میآمدم و نماز میخواندم و اگر نانی بود میخوردم و چایی میگذاشتم و مشغول نوشتن درس دیشب میشدم.
⚡️وقتی گرما و عرق اذیت میکرد لباسهایم را میکندم و با همان زیر جامه پایین (شورت) مشغول نوشتن میشدم. ساعت سه و چهار بعدازظهر که طلبهها تازه از سرداب بالا میآمدند، من از درس و چایی فارغ میشدم.
📚کتاب سیاحت شرق، صفحه 196
1.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌀مکاشفه آیت الله #آقانجفي_قوچاني در کربلا
🎙ناصر رفیعی
2.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌀داستان دیدار امامزاده ها با #آقانجفی_قوچانی
🎙استاد عالی
10.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
احیاگران پیاده روی #اربعین
🌀 مکاشفه آیت الله #آقانجفی_قوچانی (ره) در زیارت پیاده #امام_حسین علیه السلام
🎙حجت الاسلام عالی
🌀سالشمار زندگی آیةالله #آقانجفی_قوچانی
سالشمار حیات بابرکت مرحوم آیةالله آقا نجفی قوچانی - قدّس سرّه - است از سالشمار زندگی آیةالله آقانجفی قوچانی (ره) به قلم استاد رمضانعلی شاکری (مندرج در: یادمان آقانجفی قوچانی، ص۹۹) اقتباس گردیده است.
یک عمل مقبول.mp3
زمان:
حجم:
1.7M
🔺وقتی #زیارت_اربعین #امام_حسین (ع) ناجی #آقانجفي_قوچاني از خطر مرگ می شود.
🎙به روایت حجت الاسلام فرحزاد