🔴درسهايي که بايد از علامه مصباح آموخت...
🔸#درس ۹ : حکيم نظريهپرداز
🔸آيتالله مصباح بسيار اهل مطالعه و فعاليت علمي بود. روزي در جلسه ای خصوصی فرمودند من بعضي ايام، تا 16 ساعت فعاليت علمي ميکردم.
🔸اما او هرگز به مطالعه صرف و يا نهايتاً جمعبندي و دستهبندي مطالب ديگران يا تنظيم فيشها و دادههاي گردآوري شده بسنده نميکرد. بلکه با تأمل در مطالب و دادهها و با قدرت نبوغ خداداديشان و همچنين با توجه به خلاقيتي که داشت، چيزي نو ميآفريد. به تعبير ديگر، آيتالله مصباح از آن دسته عالماني نبود که همچون مورچهها صرفاً به جمعآوري مطالب ديگران بپردازند و يا نهايتاً آنها را در قطعات و بخشهاي منظمي براي مصرف ديگران عرضه کنند؛ و يا مثل کساني نبود که هنرشان، حداکثر همچون هنر چرخگوشت باشد، يعني حد اهتمام و توانشان اين باشد که سخنان پراکنده ديگران را به صورتي طبقهبندي شده و در قالبي منظم بيان کنند.
🔸آيتالله مصباح، به گواهي نوشتهها، درسها و سخنرانيهايش، آنچه که مينوشت و ميگفت، حاصل تأملات و تفکرات خودش بود.
🔸به ندرت سخني را بدون تأمل و تفکر پيشين بر زبان ميآورد. او يک متفکر به معناي حقيقي کلمه بود؛ در ميان اقران خود، بيشترين مشغوليت او، تعقل و تفکر در مسائل بود.
🔸او در بسياري از علوم متعارف در حوزههاي علميه و همچنين در بسياري از علوم انساني صاحب نظريه بود. ايشان دهها نظريه ابتکاري در حوزههاي مختلف علمي داشتند که برخي از آنکه در کتاب چهارجلدي "رهآوردها" منتشر شده است.
(احمدحسین شریفی)
#درسهای_علامه_مصباح
🌸🌸🌸🌸🌸
🔴درسهايي که بايد از علامه مصباح آموخت...
🔸#درس ۱۰ : تفکر انضمامی
🔸از ديگر ويژگيهاي علمي آيتالله مصباح نگاه کاربستي ايشان به مباني نظري و همچنين علوم ديني بود؛ به تعبير ديگر، ايشان دنبال اقامة دين بود؛ و اقامه دين صرفاً به طرح و رواج بحثهاي فلسفي و کلامي و فقهي و اصولي و امثال آن نيست.
🔸شيوة آموزشي و تعليمي آيتالله مصباح در اين عرصه بدين شکل بود که تلاشي مجاهدانه و خستگيناپذير کردند که بر پاية بنيانهاي معرفتشناختي، هستيشناختي و انسانشناختي ديني و اسلامي، فلسفههاي مضافي مثل فلسفه علوم انساني، فلسفه اخلاق، فلسفه حقوق، فلسفه سياست و فلسفه تعليم و تربيت را استوار کنند. و به تعبير ديگر، فلسفههاي مضاف را در زمين معرفتشناسي و هستيشناسي اسلامي و بر پايه انسانشناسي اسلامي استوار کردند.
🔸اين اندازه از کاربست بنيانهاي نظري اسلامي در علوم انساني، هر چند در نوع خود بيسابقه بود؛ اما ايشان هرگز به اين حد راضي نبودند بلکه تلاش کردند بر پايه همين فلسفههاي مضاف، علوم انساني اسلامي هم توليد شود و خود ايشان نيز در پارهاي از مسائل از جمله در حوزة تعليم و تربيت عملاً به اين کار اقدام کردند. در کتاب فلسفه تعليم و تربيت در اسلام، ضمن بيان مباني هستيشناسي، معرفتشناسي، انسانشناسي و ارزششناسي اسلامي، از دل آنها به استخراج (1) اهداف تعليم و تربيت؛ (2) اصول تعليم و تربيت، (3) ساحتهاي تعليم و تربيت (ساحتهاي بينشي، گرايشي و کنشي؛ فردي، اجتماعي، سياسي، اقتصادي، ديني، اخلاقي ...)، (4) مراحل تعليم و تربيت (مرحله پيشزادي، سيادت، اطاعت، وزارت، حمايت(بزرگسالي)، (5) عوامل و موانع تعليم و تربيت، و (6) روشهاي تعليم و تربيت (در سه حوزه روشهاي بينشي، گرايشي و کنشي) پرداختند. و يک الگوي بسيار منسجم و دقيقي از فلسفه و #الهيات_کاربردي يا به تعبير ديگر، مدلي عيني براي امتدادبخشي به انديشههاي بنيادين در عرصههاي زيست انساني عرضه کردند.
( احمدحسین شریفی)
#درسهای_علامه_مصباح
🌸🌸🌸🌸🌸
🔴درسهايي که بايد ازعلامه مصباح آموخت...
🔸#درس ۱۱ : فيلسوف مؤسس
🔸آيتالله مصباح فيلسوفي نوآور، مبتکر و خلاق بود: هم از نظر علمي و هم از جهت ساختارسازي حقيقتاً شايسته وصف «فيلسوف مؤسس» است. او نه تنها در بسياري از علوم اسلامي و انساني صاحب نظريه و داراي نوآوريهاي محتوايي بود؛ بلکه مؤسس و بنيانگذار پارهاي از علوم اسلامي مثل «معرفتشناسي» و «فلسفه اخلاق» نيز بود؛ و افزون بر اينها مؤسس و بنيانگذار نظام آموزشي نوين و بيسابقهاي در حوزههاي علميه بود. او کار تحول در ساختار و نظام آموزشي را پيش از انقلاب و عملاً آغاز کرد.
🔸کساني که با پيشينه مباحث فلسفي و اعتقادي و اخلاقي آشنا هستند به خوبي ميدانند که آيتالله مصباح نوآوريهاي ساختاري و محتوايي فراواني در اين علوم داشتند. تنها کساني اهميت نوآوريهاي ساختاري و محتوايي ايشان در کتاب آموزش فلسفه را به درستي درک ميکنند که آشنايي خوبي با مکاتب پيشين فلسفي يعني فلسفه مشاء، اشراق و حکمت متعاليه داشته باشد.
🔸نيم نگاهي به تاريخ مباحث تفسيري و قرآني و مقايسه کارهاي تفسيري آيتالله مصباح با آنها از تفاوتهاي فراوان و بينظير نشان ميدهد. حضرت آيتالله فياضي ميفرمود: «بنده اکنون نيز معتقدم ايشان در ميان افرادي که من ميشناسم، يکي از والاترين مفسران قرآن است؛ يعني کمتر کسي را در اين زمينه ميشناسم که مانند ايشان تفسير را بر اساس اصول اجتهادي و مباني صحيح استنباط بيان کند» (زندگينامه حضرت آيتالله مصباح، ص93)
🔸کساني که با تراث اخلاقي در جهان اسلام آشنايي داشته باشند اهميت و جايگاه «اخلاق در قرآن» و کتاب کمنظير «خودشناسي براي خودسازي» ايشان را درک ميکنند.
🔸به هر حال، براي آشنايي بيشتر با نوآوريهاي علمي ايشان در حوزههاي مختلف دانشي، ساليان قبل مجموعهاي در چهار جلد با عنوان «رهآوردها» منتشر شده است. ميتوان براي مطالعه بيشتر به آنها مراجعه کرد.
🔸اما افزون بر آن به اعتقاد بنده آيتالله مصباحيزدي نخستين فيلسوفي است که:
1️⃣دانش معرفتشناسي اسلامي را به صورت مدون عرضه کرد؛ و بدين ترتيب پايههاي هستيشناسي صدرايي را بر بنيانهاي محکمي از معرفتشناسي استوار کرد و همين کار موجب دقتهاي بيسابقه و نوآوريهاي مهمي در فلسفه اسلامي شد.
2️⃣دانش فلسفه اخلاق اسلامي را به صورت مدون و منظم عرضه کرد؛ هر چند تا پيش از ايشان مسائلي از فلسفه اخلاق در لابلاي کتابهاي کلامي و فلسفي و اصولي و حتي منطقي به صورتي استطرادي و پراکنده وجود داشت، اما کسي که به صورتي ساختارمند و بيسابقه دانش فلسفه اخلاق اسلامي را عرضه کرد، آيتالله مصباح بود.
3️⃣علم اخلاق را «اسلامي» کرد؛ تا پيش از ايشان، اغلب عالمان اخلاق مسلمان تحت چنبرة انسانشناسي و اخلاقشناسي ارسطويي بودند. کسي که اخلاق اسلامي را حقيقتاً «اسلامي» و «قرآني» کرد و آن را از قالبهاي نارساي ارسطويي نجات داد، آيتالله مصباح بود.
4️⃣به صورتي نظاممند و دقيق فلسفههاي مضاف را از دل بنيانهاي هستيشناسي، معرفتشناسي و انسانشناسي استخراج کرد و تدوين نمود و حتي به مرحلة آموزش همگاني (در قالب طرح ولايت و طرح معرفت و ...) عرضه کرد.
5️⃣سنگينترين پروژة تاريخي در حوزة علوم عقلي اسلامي (فلسفه، عرفان، منطق، معرفتشناسي و کلام) را مديريت کردند [دائرة المعارف علوم عقلي] که خود حاکي از عمق نگاه آيتالله مصباح است.
🔸درکنار همه اينها، در عرضه معارف ديني هم نوآوري داشت؛ وي حتي سخنرانيهاي عمومي خود را با تحليل و تبيين مفاهيم آغاز ميکرد و معتقد بود بسياري از سوء فهمها و سوء برداشتها ناشي مغالطة اشتراک لفظي است؛ به همين دليل، روش پژوهش و آموزش و سخنراني خود را به اين شيوه سامان داد که ابتدا مفاهيم اصلي و مهم و مفردات بحث را به درستي و با دقت تعريف ميکرد و سپس به تحليل مسأله ميپرداخت. در بحث از آزادي، دموکراسي، جامعه مدني، تساهل و تسامح، خشونت، ليبراليسم، اومانيسم، لذتگرايي، سودگرايي، معنويت، عرفان، اخلاق و به طور کلي همه مباحث تخصصي و عمومي چنين رويهاي داشت. و با اين کار جلوي بسياري از مغالطات و مردمفريبيهاي غربزدگان و اسلامستيزان را ميگرفت و دربارة حقايق و معارف ديني روشنگري ميکرد.
( ا. ح. شریفی)
#درسهای_علامه_مصباح
🌸🌸🌸🌸🌸
🔴درسهايي که بايد از علامه مصباح آموخت...
🔸#درس ۱۲ : فروتنی
🔸يکي از ويژگيهاي کمنظير آيتالله مصباح، تواضع مثالزدنيشان در برابر بزرگان علم و دين حتي دربرابر شاگردان خود و بلکه دربرابر عامه مردم بود. او استادي بود که تمام قد حتي تا ماههاي آخر عمر مبارکشان، در مقابل شاگردانش ميايستاد. در نماز جماعت به آنها اقتدا ميکرد.
🔸او با اينکه در عرصه علمي و اجتماعي از جايگاهي بسيار بالا و بعضاً بينظير، برخوردار بود؛ اما در تواضع و فروتني نسبت به اطرافيان نيز حقيقتاً بينظير بود.
🔸او همواره از استادان خود با احترامي وصفناپذير ياد ميکرد؛ احترامي فوقالعاده براي حضرت امام، علامه طباطبائي و آيتالله بهجت قائل بود. خودم از او شنيدم که ميفرمود حاضر بودم با افتخار تا آخر عمر خدمتکار علامه طباطبائي باشم. و اين بدان دليل بود که او را توحيد مجسم و اسلام عينيتيافته ميدانست. همواره با شعفي وصفناشدني از او ياد ميکرد؛ در همين اواخر وقتي وارد منزل علامه طباطبائي شدند، فرمودند اينجا بوي بهشت ميدهد.
🔸عليرغم آنکه خودش از سوي حضرت ولايت، سيدعلي خامنهاي(حفظه الله) به لقب «طباطبائي زمان» و «مطهري زمان» و پرکنندة خلأ علامه طباطبائي و شهيد مطهري متصف شده بود، اما دائماً در تلاش بود نسل جوان و انديشمندان حوزوي و دانشگاهي را بر سر سفرة #علامه_طباطبائی و #شهيد_مطهری بنشاند و خود را نيز خوشهچين خرمن علم و معرفت آن بزرگان ميدانست. کتاب «تماشاي فرزانگي و فروزندگي» ايشان دربارة علامه طباطبائي گوياي گوشهاي از ارادت علمي و عملي ايشان به آن استاد علامه است؛ و همچنين کتاب «آفتاب مطهر» که در وصف شهيد مطهري و بيان ويژگيهاي علمي و عملي آن شهيد بزرگوار نوشتهاند، گوياي فروتني و تواضع وصفناپذير ايشان دربرابر چنان بزرگاني است.
🔸او دست بزرگان علم و دين از مطهري تا شبيري زنجاني از محمديگيلاني تا جوادي آملي را ميبوسيد؛ او عليرغم همه نوآوريها و ابتکارات بينظيرش در فلسفه اسلامي، آيتالله جوادي را، که از معاصران و همسن و سالان خودش بود، رئيس فلسفه اسلامي در عصر حاضر ميدانست. اين در حالي بود که بدون هيچ شک و ترديدي خدمات علمي و فلسفي و آموزشي و پژوهشي او به اسلام و انقلاب از اغلب اين آقايان بيشتر و عميقتر و گستردهتر بود. دقت نظر فلسفي ايشان به اعتقاد بسياري از آگاهان از همه آن بزرگان بيشتر بود.
🔸به باور اين بنده، همين تواضع و فروتنيها از مهمترين عوامل موفقيت آيتالله مصباح بود. فراموش نکنيم که «إِنَّ مَنْ تَوَاضَعَ لِلَّهِ رَفَعَهُ اللَّه».
بر نوشته هيچ بنويسد کسي؟
يا نهالي کارد اندر مغرسي؟
کاغذي بايد که آن بنوشته نيست
تخم کارد موضعي که کشته نيست
تو برادر موضع ناکشته باش
کاغذ اسپيد نابنوشته باش
تا مشرَّف گردي از نون والقلم
تا بکارد در تو تخم آن ذو الکرم
( ا. ح. شریفی)
#درسهای_علامه_مصباح
🌸🌸🌸🌸🌸
🔴درسهايي که بايد از علامه مصباح آموخت...
🔸#درس ۱۳ : بصيرت
🔸يکي ديگر از ويژگيهاي برجستة آيتالله مصباح، «بصيرت» بود. او هم در مسائل ديني و هم در مسائلي اجتماعي و فرهنگي و سياسي حقيقتاً ديدي نافذ و بصيرتي مثالزدني داشت. ظرافتها و نقاط کور را خوب ميشناخت؛ اهداف پنهان دشمنان اسلام و انقلاب را به زيبايي تشخيص ميداد و در بزنگاهها وارد صحنه ميشد و عماروار، مرز حق و باطل را مشخص ميکرد و فتنهگران را از پشت نقابهاي دروغيني که از ديانت و اصلاحگري و امثال آن بر چهره ميزدند، بيرون ميکشيد و بنيانهاي فکري باطل و اهداف و مقاصد شيطاني پنهان آنان را آشکار مينمود.
🔸به تعبير مقام معظم رهبري، «چنین شخصیتی مصداق کامل عالمی است که تشخیص دقیق خود را در روزی که لازم باشد، بیدرنگ به میدان میآورد و در این راه سرزنش و زخم زبان دیگران را به چیزی نمیگیرد. در واقع تکریم حضرت آقای مصباح، تکریم راهحق و نشان دادن مصداق و الگوی شایسته است.» (رهبر انقلاب در ديدار اعضاي موسسه امام خميني، 3 آبان، 1389)
🔸اما به راستي آيتالله مصباح اين بصيرت مثالزدني را چگونه به دست آورده بود؟ و ما هم اگر بخواهيم از چنين بصيرتي برخوردار شويم، چه بايد کنيم؟
در پاسخ ميگويم #بصيرت مثل هر ويژگي بينشي و گرايشي ديگري که در انسان هست، معلول عواملي است که همگي در آيتالله مصباح وجود داشتند:
(1) شناخت حق و باطل و تشخيص مرزهاي جداکننده حق و باطل؛ و اين جز با در اختيار داشتن معياري دقيق امکان ندارد؛ و آيتالله مصباح با مجاهدتهاي علمي و عملي فراوان، معيارهاي برهاني و قرآني و عرفاني و حتي تجربي تمييز حق از باطل را تحصيل کرده بود؛
(2) قطع همه تعلقات دنيوي؛ از ديگر عوامل بصيرتزا، دل نبستن به جاه و مقام و اعتبارات و القاب اينجهاني و دنيايي است؛ و آيتالله مصباح براي زدودن چنين تعلقاتي از وجود خود مجاهدتهاي نفساني فراواني کرده بود؛ و در اين جهت هم کاملاً موفق شده بود. امور دنيوي و اعتبارات اجتماعي و دلبستگيهاي مادي چيزي نبود که آن روح بزرگ را به خود مشغول کنند؛
(3) اخلاص و تقوا؛ از ديگر عوامل مهم بصيرتزا، اخلاص و تقوا است؛ قرآن کريم ميفرمايد: «إِنَّ الَّذينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُون» (اعراف، 201) اهل تقوا، به هنگام مواجهه با لغزشگاهها و دسيسههاي شيطاني، هرگز نميلغزند؛ آنها حقيقت را خوب مييابند و هرگز به دام شيطان نميافتند. به تعبير ديگر، انسانهاي پارسا به دليل آنکه رذايل اخلاقي را از خود دور کردهاند و طمع و حرص و کبر و غرور در وجود آنان جايي ندارد، به همين دليل، ابزارهاي فريب شيطان را از او گرفتهاند. حجابهاي ديده و دل را کنار زدهاند؛ زنجيرهاي که شيطان بر قلب و زبان آدميان ميتند را پاره کردهاند؛ به همين دليل اهل بصيرتاند.
آيتالله مصباح در يک جهاد نفساني طولانيمدت و با درسآموزي از محضر بزرگاني چون امام خميني، علامه طباطبائي و آيتالله بهجت و با نگاه عميق توحيدياي که داشت توانسته بود چنين رذايلي را از وجود خود ريشه کن کند؛ به همين دليل، نه تنها حق و باطل را به خوبي ميشناخت بلکه بدون لکنتزبان و با بياني صريح و سليس و با منطقي استوار آنها را در سطوح مختلف اجتماعي و حتي در تريبونهاي عمومي بيان ميکرد.
(4) کلنگري در عين جزءنگري؛ از ديگر عوامل مهم بصيرتزا، برخورداري از دو ويژگي علمي شبهمتضاد است؛ يعني کلنگري از يک طرف و جزءنگري و نکتهبيني از طرف ديگر. کساني که صرفاً کلنگر يا صرفاً جزءنگر باشند، بصيرت لازم براي تشخيص حق از باطل در مسائل اجتماعي و سياسي و فرهنگي را نخواهند داشت؛ و البته جمع ميان اين دو نيز کاري دشوار است؛ به همين دليل، عالمان اهل بصيرت هم انگشتشمارند. آيتالله مصباح حقيقتاً از جمله انديشمنداني بود که ضمن برخورداري از نگاهي کلان به عالم و آدم و فلسفه سياسي و اجتماعي و مسائل فرهنگي، نسبت به جزئيات برنامههاي دشمنان نيز آگاهي و اشراف داشت و همچون مرزباني آگاه، دائماً مسائل فرهنگي و اجتماعي و ديني را رصد ميکرد؛ اشخاص و جريانهاي اجتماعي و سياسي و فرهنگي را به خوبي ميشناخت. به همين دليل از بصيرتي کمنظير برخوردار بود.
( ا. ح. شریفی)
#درسهای_علامه_مصباح
🌸🌸🌸🌸🌸
🔴درسهايي که بايد از علامه مصباح آموخت...
🔸#درس ۱۴ : فيلسوف مربي
🔸يکي از ويژگيهاي بارز در سبک و سلوک علمي و عملي آيتالله مصباح اين بود که حقيقتاً يک مربي کمنظير بود؛ سکوت و سخن ايشان درسآموز بود. نوع نگاهشان، انرژيبخش بود؛ حتي نشست و برخاست او نيز آموزنده بود. ارتباط با او و نشستن در محضر او، حتي مشاهده چهرة نوراني و رويِ گشادة او حقيقتاً ايمانها را مستحکم و ارادههاي مشتاقان را پولادين ميکرد. در سختترين شرايط روحي وقتي در محضر او مينشستيم، چنان آرامشي به ما ميداد که گويا اصلاً سختي و گرفتارياي نداشتهايم.
در درونشان صد قيامت نقد هست
کمترين آنکه شود همسايه مست
🔸حضرت آيتالله شبيري زنجاني ساليان قبل به جناب حجتالاسلام ابوالحسن نواب فرموده بودند: «آقاي مصباح را خدا مربي خلق کرده است؛ و حتي چاي خوردن ايشان هم چاي خوردن يک مربي و يک معلم اخلاق است؛ حرف زدن ايشان، تحمل ايشان، سکوت ايشان، تواضع ايشان، همه و همه به آدم درس ميدهد. يعني من معتقدم ايشان از لباسي که ميپوشند به آدم ياد ميدهند که چطوري لباس بپوشد و خدا سرتا پای ايشان را يک مربي اخلاق خلق کرده است» (زندگينامه حضرت آيتالله مصباح يزدي، ص87)
🔸او به ندرت به کسي حتي به فرزندانش توصيه مستقيم ميکرد؛ اما سبک زندگي او تماماً موعظه و توصيه اخلاقي بود. او در برخوردهاي اجتماعي، برخلاف تصويري که ژورناليستهاي ناآگاه و دشمنان بيمروت، از ايشان ترسيم ميکردند، بسيار اهل مدارا و تحمل بود.
🔸از جمله بارزترين ويژگيها در سلوک علمي و آموزشي آيتالله مصباح، شاگردپروري ايشان بود. او حقيقتاً زندگي خود را وقف پرورش نيرو براي اسلام و انقلاب کرد. با کوچکترين شاگردان خود نيز چنان برخورد ميکرد که کسي با نزديکترين دوستش برخورد ميکند؛ بسيار صميمي و پدرانه.
شاگردان او هم پروانهوار دور شمع وجودش ميچرخيدند و او را محرم اسرار زندگي خود ميدانستند. او پشت سر شاگردان خود نماز ميخواند؛ تمام قد، حتي در ماههاي پاياني عمر مبارکشان، جلوي شاگردان خود ميايستاد.
🔸جلسات مشورتي خود را با شاگردانش برگزار ميکرد. جديترين تصميمات و برنامههاي آموزشي و پژوهشياش را با پارهاي از شاگردانش در ميان ميگذاشت و از آنها مشورت ميگرفت. بيهيچ تکلفي و بدون نياز به هيچ ترتيب و آدابي با آنها بر سر يک سفره مينشست. او حقيقتاً يک مربي بود.
( ا. ح. شریفی)
#درسهای_علامه_مصباح
🌸🌸🌸🌸🌸
🔴درسهايي که بايد از علامه مصباح آموخت...
🔸#درس ۱۴ : فيلسوف مربي
🔸يکي از ويژگيهاي بارز در سبک و سلوک علمي و عملي آيتالله مصباح اين بود که حقيقتاً يک مربي کمنظير بود؛ سکوت و سخن ايشان درسآموز بود. نوع نگاهشان، انرژيبخش بود؛ حتي نشست و برخاست او نيز آموزنده بود. ارتباط با او و نشستن در محضر او، حتي مشاهده چهرة نوراني و رويِ گشادة او حقيقتاً ايمانها را مستحکم و ارادههاي مشتاقان را پولادين ميکرد. در سختترين شرايط روحي وقتي در محضر او مينشستيم، چنان آرامشي به ما ميداد که گويا اصلاً سختي و گرفتارياي نداشتهايم.
در درونشان صد قيامت نقد هست
کمترين آنکه شود همسايه مست
🔸حضرت آيتالله شبيري زنجاني ساليان قبل به جناب حجتالاسلام ابوالحسن نواب فرموده بودند: «آقاي مصباح را خدا مربي خلق کرده است؛ و حتي چاي خوردن ايشان هم چاي خوردن يک مربي و يک معلم اخلاق است؛ حرف زدن ايشان، تحمل ايشان، سکوت ايشان، تواضع ايشان، همه و همه به آدم درس ميدهد. يعني من معتقدم ايشان از لباسي که ميپوشند به آدم ياد ميدهند که چطوري لباس بپوشد و خدا سرتا پای ايشان را يک مربي اخلاق خلق کرده است» (زندگينامه حضرت آيتالله مصباح يزدي، ص87)
🔸او به ندرت به کسي حتي به فرزندانش توصيه مستقيم ميکرد؛ اما سبک زندگي او تماماً موعظه و توصيه اخلاقي بود. او در برخوردهاي اجتماعي، برخلاف تصويري که ژورناليستهاي ناآگاه و دشمنان بيمروت، از ايشان ترسيم ميکردند، بسيار اهل مدارا و تحمل بود.
🔸از جمله بارزترين ويژگيها در سلوک علمي و آموزشي آيتالله مصباح، شاگردپروري ايشان بود. او حقيقتاً زندگي خود را وقف پرورش نيرو براي اسلام و انقلاب کرد. با کوچکترين شاگردان خود نيز چنان برخورد ميکرد که کسي با نزديکترين دوستش برخورد ميکند؛ بسيار صميمي و پدرانه.
شاگردان او هم پروانهوار دور شمع وجودش ميچرخيدند و او را محرم اسرار زندگي خود ميدانستند. او پشت سر شاگردان خود نماز ميخواند؛ تمام قد، حتي در ماههاي پاياني عمر مبارکشان، جلوي شاگردان خود ميايستاد.
🔸جلسات مشورتي خود را با شاگردانش برگزار ميکرد. جديترين تصميمات و برنامههاي آموزشي و پژوهشياش را با پارهاي از شاگردانش در ميان ميگذاشت و از آنها مشورت ميگرفت. بيهيچ تکلفي و بدون نياز به هيچ ترتيب و آدابي با آنها بر سر يک سفره مينشست. او حقيقتاً يک مربي بود.
( ا. ح. شریفی)
#درسهای_علامه_مصباح
🌸🌸🌸🌸🌸
🔴درسهايي که بايد از علامه مصباح آموخت...
🔸#درس ۱۵ : مرزبانی فکر و فرهنگ
🔸امام حسن عسکري(ع) در حديثي ميفرمايد: عالمان شيعه مرزبانان فکر و فرهنگ اسلامياند؛ آنان در مرزي که طرف مقابلشان ابليس و نيروهاي کارکشته و زيرک و داناي ابليسي قرار دارند، به مرزباني و نگهباني از معارف اسلامي و حدود و ثغور اسلام ميپردازند. (التفسير المنسوب الي الامام الحسن العسکري، ص343)
🔸عالمان راستين شيعي کسانياند که اجازه نميدهند شيطان و شيطانصفتان آتش شبهه بر خرمن باورها و ارزشهاي مردم بياندازند. آنان به مثابة مرزباناني هوشيار و آگاه و شجاع در مقابل شبههافکنيها سينه سپر ميکنند و چنان با شبهات ديني مواجهه ميشوند که نه تنها به صورتي مستدل و عالمانه آنها را پاسخ ميدهند که شبهات را ابزار و وسيلهاي براي ترويج و تعميق معارف اسلامي ميدانند.
🔸بدون ترديد يکي از قويترين و بزرگترين مرزبانان جهانبيني و نظام ارزشي اسلام در دوران معاصر آيتالله مصباحيزدي بود. او فيلسوفي "مرابط" بود. او به دليل (1) تسلط بسيار خوب بر معارف اسلامي (ادبيات، تاريخ اسلام، منطق، معرفت شناسی، فقه، اصول، تفسير، فلسفه، کلام، اخلاق و عرفان اسلامی) و (2) آشنايي بسیار خوب با علوم جديد و فلسفههاي مدرن و (3) آشنايي با ادبيات رايج علمي و آکادميک و (4) غيرت ديني و احساس مسؤوليت در برابر حقيقت و (4) همچنين به دليل بصيرت و روشنبيني منحصربه فردي که داشت، از دهة پنجاه به بعد (به مدت نيم قرن) به مثابة بزرگترين، هوشيارترين و زيرکترين مرزبان باورها و ارزشهاي شيعي نمايان شد.
🔸او حقيقتاً يک حکيم مرابط و مرزبان آگاه و مطمئن براي دفاع از معارف اسلامي بود. هوشمندانه همه تحرکات فکري و فرهنگي مخالفان فکر و فرهنگ اسلامي را رصد ميکرد و غالباً به ريشهها و بنيانهاي فکري مخالفان حمله ميکرد و با قدرت منطق و استدلال و بيان رسايي که داشت، چنان با آنها روبرو ميشد که کسي را ياراي مقاومت علمي و استدلالي در برابر استدلالها و منطق قوي و قويم او نبود. به همين دليل غالباً رو به سوي ترور شخصيت او ميآوردند و هنوز هم به همين کار مشغولاند!
( ا. ح. شریفی)
#درسهای_علامه_مصباح
🌸🌸🌸🌸🌸
🔴درسهايي که بايد از علامه مصباح آموخت...
🔸#درس ۱۶ : روش مواجهه با شبهات ديني
🔸يکي ديگر از امور درسآموز در زندگي علمي و عملي آيتالله مصباح، روش ايشان در مواجهه با شبهات ديني است. ايشان به دليل جامعيتي که نسبت به معارف اسلامي داشتند و به دليل آشنايي خوبشان با مکاتب و انديشههاي معارض، و همچنين به دليل تجربه طولاني مدت در مواجهه با شبهات ديني و اعتقادي، ميتواند الگويي براي مرابطان و مرزبانان فکر و فرهنگ اسلامي در دنياي معاصر باشد.
🔸دربارة روش مواجهه علامه مصباح با شبهات ديني از ابعاد و منظرهاي مختلف و متعددي ميتوان نظر کرد و سخن گفت. اما بالاجمال ميتوان گفت ايشان در مواجهه با شبهات ديني چهار مرحله و گام مهم را در نظر داشتند:
🔸گام اول: تلاش در جهت فهم دقيق شبهه؛ ايشان در گام اول سعي ميکردند که شبهه مطرح شده را به درستي فهم کنند، و براي فهم دقيق مسأله ميکوشيد که اولاً، حب و بغض خود را نسبت به معارف ديني و شبهات دشمنان کنار بگذارد؛ چرا که حب و بغضهاي بيدليل و بدون پشتوانة استدلالي ميتواند سد راه عقل و فهم باشند: چون غرض آمد هنر پوشيده شد/ صد حجاب از دل به سوي ديده شد. و ثانياً، هرگز خود را درگير شخصيت و مسائل شخصي و خصوصي شبههکنندگان نميکرد. يعني مهم نبود که آن شبهه از سوي چه کسي و به چه منظوري بيان شده است؛ اصل شبهه و مدعا يا دليل اقامه شده را کار داشتند.
🔸گام دوم: در گام دوم ميکوشيد تبييني جامع و دقيق از ابعاد شبهه و حدود و ثغور آن بيان کند؛ مقدمات آن، مباني و اصول موضوعة آن، و دلايل و نتايج آن را بيان ميکرد. در اين مرحله آنقدر به زيبايي و با دقت و امانت و انصاف اصل شبهه را توضيح ميداد که بعضاً از خود شبههکنندگان واضحتر و دقيقتر آن را بيان ميکرد. توجه داشته باشيد که يکي از مهمترين گامهاي پاسخ به شبهات همين گام است؛ زيرا شبهه يعني شبيه حق؛ يعني حقنما؛ يعني سخني که آميختهاي از حق و باطل است. و يکي از بهترين راههاي براي مبارزه با آن، آفتابي کردن و نمايان کردن ابعاد مختلف آن است. در اين صورت حق و باطل و سره و ناسره آن به خوبي آشکار ميشوند.
🔸گام سوم: در گام سوم به نقد شبهه ميپرداخت. براي اين منظور (1) تبار شبهه و سابقة تاريخي آن را آشکار ميکرد. و با اينکار ابهت شبهه و شبههکنندگان را ميشکست و مثلاً نشان ميداد که چنين سخني را دربارة قرآن، مشرکان و بتپرستان قريش هم ميگفتند؛ يا چنين سخني در موضوع ازدواج و غريزه جنسي را قوم لوط هم ميگفتند. پس چيز تازهاي نيست؛ (2) به نقد مباني و پيشفرضها و اصول موضوعة شبهه ميپرداخت؛ (3) منشأ و انگيزة طرح شبهه را ذکر ميکرد و نقد ميکرد؛ سپس به سراغ (4) نقد دلايل ميآمد و نادرستي آنها را اثبات ميکرد و افزون بر اين به (5) نقد و تشريح پيامدهاي فردي واجتماعي پذيرش شبهه هم ميپرداخت و نهايتاً به (6) نقد خود مدعا هم ميپرداخت چون نقد دليل اخص از نقد مدعا است؛ ايشان با نقد و ابطال مدعا، به طور کلي ريشه شبهه را از ميان برميداشت.
🔸گام چهارم: در گام چهارم، علامه مصباح، به تأسي از برخي ديگر از بزرگان مثل علامه اميني، شيخ آقابزرگ تهراني و امثال آنان، شبهه را به عنوان وسيله و ابزاري براي تبيين دقيق معارف اسلامي ناظر به آن مسأله ميديد: «استراتژي تبديل تهديد به فرصت». يعني در مرحله پاسخ به شبهه باقي نميماند، بلکه از آن به عنوان وسيلهاي براي تبيين دقيق، عميق و مستدل معارف اسلامي استفاده ميکرد.
🔹ذکر مصاديق و نمونههايي براي اين نوع مواجهه در اين فضا و فرصت نميگنجد.
( ا. ح. شریفی)
#درسهای_علامه_مصباح
🌸🌸🌸🌸🌸
🔴درسهايي که بايد از علامه مصباح آموخت...
🔸#درس ۱۷ : هدفداري
🔸متأسفانه بسياري از اهل علم (دانشگاهيان و حوزويان) داراي پروژة فکري مشخص و منسجمي نيستند؛ تابع جو مراکز علمي و يا شرايط اتفاقي و تصادفياند. در اين ميان برخي از بزرگان علم را ميتوان نام آورد که واقعاً داراي يک پروژة فکري مشخص و مدوني بوده و همه فعاليتهاي آموزشي و تعليمي و پژوهشي خود را در راستاي همان پروژه سامان دادهاند: #علامه_طباطبائی و #شهيد_مطهری و آيتالله مصباح را ميتوان از اين سنخ به شمار آورد.
🔸آيتالله مصباح يزدي از معدود انديشمندان و عالماني است که پروژهاي مشخص و هدفمند براي خود تعريف کرده بود و ميتوان گفت از نخستين سالهاي طلبگي آن را با طرح و برنامهاي منسجم دنبال ميکرد. ايشان به ندرت از سر تصادف کاري را انجام ميدادند. چنين نبود که مثلاً کسي به ايشان پيشنهاد دهند که درس تفسير قرآن بگوييد، و ايشان هم بدون برنامة از پيشطراحي شده، آن را بپذيرد و در مسير تفسير قرآن بيفتد؛ خير. ايشان واقعاً براي زندگي علمي و تعليمي خود برنامه داشت؛ دقيقاً ميدانست چه بايد بکند و چه کاري را نبايد بکند. کاري را که وظيفه خود تشخيص داده بود، با تمام توان دنبال ميکرد و آن را به هر گونهاي که بود انجام ميداد و کاري که وظيفه خود نميدانست، حتي اگر دهها نفر به او اصرار ميکردند، نميپذيرفت.
🔸اگر به مقدمه بسياري از کتابهاي مهم اخلاقي و حديثي و تفسيري مراجعه کنيم ميبينيم نويسندگان آنها متذکر شدهاند که مثلاً اين کتاب را به سفارش فلان فرد يا به درخواست فلان گروه نوشتم؛ اما آيتالله مصباح چنين نبود. بنده سراغ ندارم که به سفارش فرد يا گروهي کاري را که در راستاي اهداف علمي و عملي از پيش طراحيشده و فکرشدة ايشان نباشد، انجام داده باشد؛ يا برنامه زندگي خود را تغيير داده باشد؛ او راه خود را انتخاب کرده بود و لحظهاي از حرکت در آن مسير باز نايستاد يا در درستي و ضرورت آن دچار شک و ترديد نشد و بلکه با جديت تمام و بياعتنا به همه موانعي که سر راه او قرار ميگرفت، تا واپسين روزهاي عمر پربرکتش در آن گام برداشت.
🔸او از همان ابتداي طلبگي راه و رسالت خود را فهميده بود؛ همه درسها و مطالعات و تحقيقات خود را هدفمند انتخاب ميکرد. از همان ابتداي طلبگي وقت زيادي را صرف يادگيري علوم جديد کرد. خود ايشان ميگفت: «در طول مدتي که مشغول تحصيل علوم طلبگي بودم ... وقت زيادي صرف فراگيري زبان انگليسي، رياضيات، فيزيک، شيمي، فيزيولوژي، بيولوژي، جامعهشناسي، روانشناسي و ساير علومي که در دانشگاهها مطرح بود، ميکردم. در انگليسي، رياضيات، فيزيک، شيمي و حتي اقتصاد، استاداني داشتم که بعضي از آنان، بعد از انقلاب به مقام وزارت رسيدند. ... به اين دروس هم علاقه داشتم و هم احساس ميکردم يک روحاني که بخواهد مؤثر باشد، لازم است با اين علوم آشنا گردد. گاه در گرماي ماههاي تير و مرداد از قم به تهران ميرفتم تا در يک جلسة رياضي شرکت کنم» (مصباح دوستان، ص33)
🔸در جايي ميفرمود حتي وقتي در مدرسه حقاني مشغول فعاليت شدم، هدف اصلي من محدود ماندن در يک مدرسه نبود؛ بلکه به دنبال آن بودم که اهداف و برنامههاي آموزشي و تعليمياي که در نظر دارم، در فضايي گستردهتر به گونهاي که طلاب مستعد ساير مدارس را هم شامل شود، دنبال کنم و به همين دليل در نخستين فرصتي که پيش آمد، از هيئت مديرة مدرسه حقاني استعفا داد و به بخش آموزش مؤسسه در راه حق آمد و فعاليت خود را آنگونه که معتقد بود بهتر و درستتر است، دنبال کرد.
( ا. ح. شریفی)
#درسهای_علامه_مصباح
🌸🌸🌸🌸🌸
🔴درسهايي که بايد از علامه مصباح آموخت...
🔸#درس ۱۸ : توسل به اهل بيت(ع)
🔸يکي ديگر از برجستگيهاي سبک زندگي آيتالله مصباح توجه و توسل فراوان او به اهل بيت عليهم السلام بود. هيچ سخنراني رسمي و غيررسمي خود را جز با دعاي فرج شروع نميکرد! بسيار ملتزم بود که خود و اطرافيان و مخاطبان خود را به حضور و نظارت دائمي امام زمان(عج) توجه دهد. حتي در وصيتنامه خود نيز به عزاداري امام حسين و زنده نگهداشتن نام و ياد امام زمان تأکيد کرده است: «و اوصیه بالتهجد و قراءة القرآن و التوسّل باولیائه الکرام لا سیما اباعبدالله الحسین (ع) و بقیّة الله فی ارضه (عج)؛ فرزندم را به تهجد و قرائت قرآن و توسل به اولیای کرام به ویژه اباعبدالله الحسین(ع) و بقیةالله فی ارضه(عج) توصیه میکنم.»
🔸به صورت منظم و هفتگي به زيارت حضرت معصومه عليها السلام ميشتافت. نسبت به زيارت امام رضا عليه السلام التزامي جدي داشت. وقتي در مشهد بود روزانه دو نوبت و هر نوبت حدود يک ساعت و چهل و پنجدقيقه زيارت ايشان طول ميکشيد. غالباً در زيارت ائمه، «جامعه کبيره» ميخواند. آن هم با تأمل و تفکر در تکتک کلمات و جملات اين زيارتنامه عميق. بعضاً شاهد بوديم که در يک ساعت و نيمي که زيارت جامعه کبيره را در دست داشت و در کنار ضريح امام رضا(ع) مينشست، فقط بر يک صفحه آن متمرکز ميشد.
( ا. ح. شریفی)
#درسهای_علامه_مصباح
🌸🌸🌸🌸🌸
هدایت شده از شیخ فرهاد فتحی
تا الان فضاهای مختلف رو رصد کردم و حتی یک کلمه از طرفداران پزشکیان علیه پورمحمدی ندیدم، اگر ده درصد این حرفا رو یکی از انقلابی ها به دیگری میگفتند الان ایتا ترکیده بود. هنوز اونا هم جناحی نیستند و اینا هم جناحی هستند. #درس بگیریم ...
.