eitaa logo
مصباحیه ...
131 دنبال‌کننده
17.2هزار عکس
8.8هزار ویدیو
493 فایل
مصباحیه ... اَلا ولایحمل هذا العَلَم اِلّا اهل البصر و الصّبر... معرفی شخصیت الهی و جهادی آیت الله #مصباح_یزدی...🌹 همراه با مطالب گوناگون خبری، تحلیلی، بصیرتی، اخلاقی، معرفتی و...🌸🌸🌸 @Soukhtee
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻 در حاشیۀ نَقل‌های معنویِ آیت‌الله صدیقی: 👈دشمنی‌های بی‌پایان با علامه مصباح 1️⃣ اشتباه نکنید! مسأله این نیست که چرا آیت‌الله صدیقی، فلان سخن را در تلویزیون گفته است، بلکه مسأله عبارت است از عمقِ «کینه» و «خصومتِ» جریانِ لیبرال با علامه مصباح! همین و بس! 2️⃣ به‌واقع اگر آیت‌الله صدیقی در سخنانش، این چند نکتۀ معنوی را مطرح نمی‌کرد، امروزِ جریانِ لیبرال، «بهانه‌جویی» نمی‌کرد و دستاویزی برای حمله به علامه مصباح در اختیار نداشت؟! 3️⃣ما با یک «انقلابِ ملکوتی و قُدسی» روبرو هستیم که سرشار از جلوه‌ها و دلالت‌های «غیبی» و «معنوی» هست. اساسِ تحلیلِ شخصِ امام خمینی دربارۀ انقلاب، بر عللِ «ماورایی» و «غیرطبیعی» تکیه دارد، از قبیل «دستِ غیبی»، «هدیۀ الهی»، «تحفۀ غیبی»، «عنایاتِ خدای‌متعال»، و ... . این واقعیّتِ تاریخی و انسان‌های ملازم با آن، جنسِ «معنوی» دارند و زندگی‌شان سرشار از جنبه‌های «غیرمادّی» و «ملکوتی» هست. چه‌چیزی را انکار می‌کنیم؟! 4️⃣ در طولِ همین هفته و به‌مناسبتِ سالگردِ شهادتِ حاج‌قاسم، نکته‌های بسیاری از این قبیل دربارۀ ایشان مطرح شد، امّا کسی از این نیروهای لیبرال، استدلال برای «انکار» و «نفی» اقامه نکرد! بسیار بیشتر از چیزی که آیت‌الله صدیقی دربارۀ علامه مصباح نقل کرده، دربارۀ «شهیدسلیمانی» نقل شده، امّا صدای مخالفتی برنخاست! چرا؟! 5️⃣کسانی‌که مدّعی هستند که «مردم» با این قبیل تعبیرها و توصیف‌ها، سرِ سازگاریِ ندارند، در حقیقت، حالِ باطنِ خودشان را بازگو می‌کنند، چون از قضا مردمِ ایران، معتقد به «تجربه‌های معنوی و ملکوتی» هستند و این امور را «خلافِ واقع» و «خرافه» و «موهوم» قلمداد نمی‌کنند، بلکه این‌چنین شواهدی را مشتاقانه و مؤمنانه دنبال می‌کنند. مردم حتّی این امور را دربارۀ برخی از اطرافیان یا نزدیکانِ خودشان هم مشاهده‌ کرده‌اند و با آنها بیگانه نیستند. پس به‌جای «مردمِ ایران»، سخن نگویند! 6️⃣از نظرِ «علمی» و «فلسفی»، این مطالب به اثبات هم رسیده است؛ چنان‌که هم در فلسفۀ اسلامی و هم در عرفانِ اسلامی، سازوکارِ تحقّقِ آنها بیان شده است. البتّه متأسّفانه نیروهای لیبرال، کمترین سواد و صلاحیّتی ندارند که بتوان در اینجا به منابع ارجاع داد و بحث کرد. ما با یک مُشتِ هجوگو و باطل‌نویس روبرو هستیم. دست‌کم کتابِ «داستان‌های شگفت»، اثرِ شهیدآیت‌الله دستغیب را بخوانید تا کمی با ایمانِ به غیب و ملکوت آشنا شوید! برای ما که با این قبیل کتاب‌ها، اسلام را شناختیم، شنیدن این مطالب، عادی‌ست. 7️⃣دربارۀ مرحوم علامه محمّدتقی جعفری هم فرزند ایشان نقل کرده‌ است که پس از رحلتِ ایشان، وقتی پارچۀ متبرک به حرمِ امام حسین - علیه‌السلام - را بر روی صورتِ ایشان قرار داد، ایشان چشم‌های خود را گشود! این واقعه در ابتدای کتابِ «امام حسین؛ شهید فرهنگِ پیشرو» اثرِ جنابِ علامه نقل شده است. نیروهای لیبرال در آن زمان که این واقعه نقل و درج و منتشر شده، لال بودند که به فرزندِ علامه جعفری اعتراض کنند؟! 8️⃣ آری، آیت‌الله مصباح از زمانِ رحلتِ خود «خبر» داشت، امّا مگر در روایاتِ نیامده که «دعا»، قضای الهی را برمی‌گرداند؟! آن «اِخبار» با این «طلب»، تعارضی ندارد! عجبا که روشنفکرانِ سکولار از ابتدائیّاتِ فرهنگ و تفکّرِ دینی بی‌خبرند و این‌طور سطحی قضاوت می‌کنند! 9️⃣ گشوده‌شدنِ چشمِ علامه مصباح در زمانِ غسل، به‌معنیِ حیاتِ ایشان نیست، بلکه ناشی از تصرّفِ روحِ ایشان در جسم است. این نیز مطلبِ بعید و بیگانه‌ای نیست و مصداق‌های قطعی و حتمیِ فراوانی دارد. 🔟خطاب به نیروهای لیبرال می‌گویم: بدبخت‌های وطن‌فروش! از غضب و حسادت و کینه بمیرید؛ چون‌که «رفتنِ مصباح»، به‌معنیِ تمام‌شدنِ «خطّ فکریِ» او نیست! ما هستیم و «فکر» و «کلام» و «قلمِ» ما که ریشه در خاکِ حاصلخیزِ «تفکّرِ مصباح» دارد، همچنان می‌تازد! شما زیرِ آتشِ سنگینِ ما هستید! مصباح به یک «جبهۀ متراکم» و «جریانِ قوی» و «خطّ ممتد» تبدیل شده است! ━━━💠🍃🌸🍃💠━━━ 🏴eitaa.com/mesbahedustan 🏴
📌 به مناسبت رحلت آیت‌الله ؛ 🔰 در تازه‌ترین یادداشت عضو هیات علمی گروه بررسی شد: 🔻دوگانۀ «تکلیف» و «نتیجه» در تفکّرِ علامه ⚜️ بیشتر بخوانید: 🌐 iict.ac.ir/taklifn 🆔 @iictchannel
🔻 آقای مصباح! با تو سخن می‌گویم... 📌 عضو هیات علمی گروه پژوهشگاه: 📍[1]. آقای مصباح! از وقتی‌که رفته‌ای، «ماندن» برای من، تبدیل به دردِ تازه‌ای شده است! تمامِ وجودم و عمقِ جانم، درد می‌کند! چنین بودنی را نمی‌خواهم. لحظه‌ها، چه سخت و تلخ می‌گذرند. یک چشم، اشک و یک چشم، خون. یک سینه، نالۀ بی‌امان دارم و یک حنجره، فریاد. یادت هست که در برابرِ یادداشت‌های ناچیزم که برای دفاع از تو نوشته بودم، بی‌آن‌که تظاهر و تعارف کنی، پرسیدی: «چگونه از خجالتت درآیم؟» آن روز، لبخند زدم و شرمنده شدم و روی نورانی‌ات را بوسیدم، امّا امروز، می‌ایستم و صریح می‌گویم که اگر در پیِ جبران هستی، مرا با خودت ببر ... . همین و بس. 📍[2]. آقای مصباح! می‌بینی با «رفتنت»، چقدر اوضاع تغییر کرده است؟! برای تو «بزرگداشت» برپا می‌کنند و از فضایل و مراتبِ علمیِ تو سخن می‌گویند! پس از سال‌ها «سکوت» و «ندیدن» و «بایکوت»! شاید کمی دیر شده باشد! راستی! بعضی‌ها خساست را کنار نهاده و تو را «علامه» می‌خوانند! گویا منتظرِ «نبودنت» بودند تا تو را بستایند! از «برکاتِ حضورت» که استفاده‌ای نکردند، دست‌کم، «برکاتِ رفتنت» (؟!)، موجبِ تنبّه‌شان شده است! و البتّه، شاید چنین باشد! هر چند این بساطِ ظاهری و صوری، چند روزی بیشتر نخواهد بود و دوباره، به فراموشی سپرده می‌شوی. 📍[3]. آقای مصباح! همچنان از «شخصیّتِ سیاسی‌ات» می‌هراسند و آن‌را «بایکوت» می‌کنند! «مصباحِ فیلسوف» را صدرنشین کرده‌اند تا مبادا لازم آید که از «مصباحِ انقلابی» سخن بگویند! مصباحِ انقلابی، همچنان «خطرناک» و «تهدیدکننده» است؛ باید از آن سخن نگفت! می‌خواهند از شخصیّتِ تو، «انقلاب‌زدایی» کنند! چه مصباحی ساخته‌اند؛ «خنثی» و «بی‌طرف» و «اهلِ سکوت»! گویا مسألۀ تو فقط‌و‌فقط، علّت و معلول و حدوث و قدم و ذات و عرض و وجود و ماهیّت و ... بود! انگار نه انگار که تا دیروز، به‌خاطرِ همان «موضع‌گیری‌های صریح و آتشین»، به رویت شمشیر می‌کشیدند و بر جانت زخم می‌نشاندند! 📍[4]. آقای مصباح! اصلاح‌طلب‌ها، همچنان از تو «نفرت» دارند و به صد زبان، نفرت‌شان را ابراز می‌کنند! حقّ دارند؛ تو بودی که در برابرشان ایستادی و مقاصدشان را افشا کردی! از این شهر به آن شهر، از این مسجد به آن مسجد، از این دانشگاه به آن دانشگاه ... . سخنرانی‌های پیش از خطبه‌های نمازِ جمعۀ تهران که غوغایی به‌پا کرد آنچنانی و مثال‌زدنی! تو بودی که نقاب را از چهرۀ آنها برداشتی و نشان دادی که جوهرِ سخن‌شان، «سکولاریسم» است. اصحابِ «التقاط» و «نفاق» و «خدعه» و «دین‌زدایی»، کینه‌های عمیقی از تو داشتند و دارند. 📍[5]. آقای مصباح! همیشه «تنها» بودی و «متهم»! در زمانِ اصلاحات، می‌گفتند که «پیشتر از رهبری» حرکت می‌کنی و دچارِ «تندروی» و «نفیِ جمهوریّت» شدی! در زمانِ دولتِ بعدی، تو را مقصّر جلوه دادند و خطاهای حلقۀ انحراف را به پای تو نوشتند و تو را «بی‌بصیرت» و «مبتلا به اشتباهاتِ راهبردی» توصیف کردند! و در زمانِ این دولت نیز، تو را «وحدت‌شکن» و «خودرأی» خواندند! اینها، نسبت‌های ناروای بسیاری از همین نیروهای به‌اصطلاح انقلابی به تو بود! 🔖 آقای مصباح! متفکّرِ مظلوم! حکیمِ حاشیه‌نشین! اندیشمندِ بایکوت‌شده! ... دلم، بی‌اندازه برایت تنگ شده است ... 🆔 @iictchannel
🔻نگاهی به وجه تمایز با انقلاب های دیگر 🔰 یادداشتی از عضو هیأت علمی گروه پژوهشگاه 🔸 چالش «سکولاریسم پنهان» به روایت ؛ 📣 هم اکنون در صفحه روزنامه قدس بخوانید: 🌐 b2n.ir/quds1029 🆔 @iictchannel
حذف آوینی.pdf
79.4K
🔺توافقی نانوشته برای حذفِ آوینی: متفکّری در محاصرۀ تکنوکرات‌های دولتی ✍ یادداشت 📝 نامه به برادرش در آمریکا 🔸 ما گرفتار تاريكي بوديم كه از قلب تاريخي كه مي‌رفت تا فراموش شود، چون محمد(ص) فرياد برآورد كه «واعتصمو بحبل الله جميعا و لاتفرقوا» - همه به ريسمان خداوند چنگ بزنيد و بياويزيد و پراكنده نشويد - و ما كه هنوز دست و پا مي‌زديم تا به خويشتن خويش بازگرديم، از اين سخن تازه شديم و دريافتيم كه آن چه مي‌جستيم، يافته‌ايم و به يقين رسيديم. و حتي من كه همواره بويي از محمد در مشام داشتم، در آغاز باور نمي‌كردم كه در اين ظلمتكده‌ي زمين بتوان نقبي به سوي نور زد. 🗓 ۲۰ فروردین سالروز شهادت هنرمندِ متفکر و روز گرامی باد.
⭕دربارۀ هجو‌نامۀ حسین قدیانی: «حضرت آقا»یی که خودم می‌پسندم! [1]. وجودت که آکنده از «عقده» شده بود، آرام گرفت یا همچنان حرف - «عقده» - ناگفته‌ای داری؟! بشمار در یک متن، چند بار «فرزند شهید» بودنت را به بهای گزاف، به مخاطب فروختی؟! چه بد تصویری از فرزندان شهدا در ذهن مخاطب ساختی! آنان که ما می‌شناسیم، عقده‌ای‌های «هرزه‌نویس» و «بدزبان» و «مدّعی» نیستند! «نجیب» هستند و «خویشتن‌دار»! «مناعت طبع» دارند! «باج‌گیری» هم حدّی دارد! چه «نردبانِ بلند»ی ساخته‌ای از خونِ پدرِ شهیدت! [2]. «اسلام قاعدین»، «ابرساکت نهضت خمینی»، «ساکتین نهضت امام»، «اسلام مصباح»، «اسلام تکفیری»، «فرقۀ مصباحیه»، «انجمنی»، «خوارج‌مسلک»، «مؤسسۀ امام خمینی منهای جمهوریت»، «استاد تمساح» و ... . عبارت‌هایت را دربارۀ مصباح، با «روزنامه‌های زنجیره‌ایِ دهۀ هفتاد» مقایسه کن! اگر اندک تفاوتی یافتی، بگو! همان روزنامه‌هایی را می‌گویم که به تعبیر تو، «حضرت آقا» با حکم حکومتی، دکّان خدعه‌بازی‌شان را بست! شناختت از «اسلام مصباح»، با یادداشت‌های «روزنا‌مه‌های زنجیره‌ای»، مو نمی‌زند! جز این‌که اگر آنها بهره‌ای از «ادب» داشتند، تو از این فضیلت نیز بی‌بهره‌ای! چه شده که سخن همان‌ها را «تکرار» می‌کنی! آن هم خطاب به «حضرت آقا»! چه خاطراتِ تلخی را در ذهنِ «حضرت آقا» بازآفریدی! [3]. راستی! هاشمی‌رفسنجانی نیز از «رفاقتِ» خود با «حضرت آقا» سخن می‌گفت و در «عمل»، به او جفا می‌کرد، و تو نیز می‌نویسی «حضرت آقا» و از ارادتِ اثبات‌نشده‌ات به ایشان سخن می‌گویی، امّا در هر سطری از هجونامه‌ات، بر سخن وی می‌تازی و انکار می‌کنی! تعبیرِ «حضرت آقا»، دهان‌بند منتقدانت است؟! قلمت را با «صداقت»، آشتی بده! قربان کسی‌که می‌گوید «خامنه‌ای»، امّا در نظر و عمل، وفادار است. [4]. مصباح، مخالف «جمهوریّت» است؟! او «صد جلد کتاب» دارد؛ کافی‌ست «یک ارجاع» بدهی! مصباح در کجا گفته که «جمهوریّت» را برنمی‌تابد؟! در روزنامه‌های زنجیره‌ای بگرد، شاید آنها ارجاعی داده باشند که به کار لجن‌پراکنیِ امروز تو بیاید! [5]. نوشته‌ای: «کشتند جماعت نفهم، ما را با چهار تا تعریفی که شما از مصباح کرده‌اید»! چه کنیم؟! ایشان تعریف کرده است! همان «حضرت آقا»! نباید تعریف می‌کرد؟! نمی‌دانی چه پاسخی بدهی؟! مفرّی نداری؟! در گلویت گیر کرده است؟! بلای جانت شده است؟! زیرکانه، سخن «حضرت آقا» را با تعبیر «چهار تا تعریف»، تقلیل نده! می‌خواهی شأن مصباح را فروبکاهی، حتّی به بهای فروکاهیدنِ سخنِ «حضرت آقا»؟! آری، «حضرت آقا»یی بودنت هم «دلبخواهانه» و «گزینشی» است!
🔸 روایت فلسفیِ علامه‌ مصباح از ریشه‌های علوم اجتماعی اسلامی 🔰 گفتگو با عضو شورای علمی همایش ملی علامه مصباح یزدی؛ فیلسوف علوم اجتماعی اسلامی ▪️آیت‌الله مصباح، بسیار «عقل‌بنیاد» بود و می‌کوشید روایت عقلانی از دین، ساخته و پرداخته کند. البته ایشان عقل‌بسنده نبود و در هر قلمرویی، آداب و ادبیات روش‌شناختی آن را ملاحظه می‌کرد و دچار اغتشاش روشی نبود، اما درعین‌حال، دغدغۀ این را داشت که از چشم‌انداز عقلی، از دین دفاع کند. او «عقلانیّت انتقادیِ» نیرومندی داشت و زیر سایۀ نظریه‌ها و نظریه‌پردازان قرار نداشت. می‌توانست به آسانی از «اقتدار بزرگان» خارج شود و در راستای رویکردی «ساختارشکنانه» به حرکت درآید... روی عنوان آبی، کلیک کنید.
🔸 روایت فلسفیِ علامه‌ مصباح از ریشه‌های علوم اجتماعی اسلامی 🔰 گفتگو با عضو شورای علمی همایش ملی علامه مصباح یزدی؛ فیلسوف علوم اجتماعی اسلامی ▪️آیت‌الله مصباح، بسیار «عقل‌بنیاد» بود و می‌کوشید روایت عقلانی از دین، ساخته و پرداخته کند. البته ایشان عقل‌بسنده نبود و در هر قلمرویی، آداب و ادبیات روش‌شناختی آن را ملاحظه می‌کرد و دچار اغتشاش روشی نبود، اما درعین‌حال، دغدغۀ این را داشت که از چشم‌انداز عقلی، از دین دفاع کند. او «عقلانیّت انتقادیِ» نیرومندی داشت و زیر سایۀ نظریه‌ها و نظریه‌پردازان قرار نداشت. می‌توانست به آسانی از «اقتدار بزرگان» خارج شود و در راستای رویکردی «ساختارشکنانه» به حرکت درآید...
🔻 در حاشیۀ نَقل‌های معنویِ آیت‌الله صدیقی: 👈دشمنی‌های بی‌پایان با علامه مصباح 1️⃣ اشتباه نکنید! مسأله این نیست که چرا آیت‌الله صدیقی، فلان سخن را در تلویزیون گفته است، بلکه مسأله عبارت است از عمقِ «کینه» و «خصومتِ» جریانِ لیبرال با علامه مصباح! همین و بس! 2️⃣ به‌واقع اگر آیت‌الله صدیقی در سخنانش، این چند نکتۀ معنوی را مطرح نمی‌کرد، امروزِ جریانِ لیبرال، «بهانه‌جویی» نمی‌کرد و دستاویزی برای حمله به علامه مصباح در اختیار نداشت؟! 3️⃣ما با یک «انقلابِ ملکوتی و قُدسی» روبرو هستیم که سرشار از جلوه‌ها و دلالت‌های «غیبی» و «معنوی» هست. اساسِ تحلیلِ شخصِ امام خمینی دربارۀ انقلاب، بر عللِ «ماورایی» و «غیرطبیعی» تکیه دارد، از قبیل «دستِ غیبی»، «هدیۀ الهی»، «تحفۀ غیبی»، «عنایاتِ خدای‌متعال»، و ... . این واقعیّتِ تاریخی و انسان‌های ملازم با آن، جنسِ «معنوی» دارند و زندگی‌شان سرشار از جنبه‌های «غیرمادّی» و «ملکوتی» هست. چه‌چیزی را انکار می‌کنیم؟! 4️⃣ در طولِ همین هفته و به‌مناسبتِ سالگردِ شهادتِ حاج‌قاسم، نکته‌های بسیاری از این قبیل دربارۀ ایشان مطرح شد، امّا کسی از این نیروهای لیبرال، استدلال برای «انکار» و «نفی» اقامه نکرد! بسیار بیشتر از چیزی که آیت‌الله صدیقی دربارۀ علامه مصباح نقل کرده، دربارۀ «شهیدسلیمانی» نقل شده، امّا صدای مخالفتی برنخاست! چرا؟! 5️⃣کسانی‌که مدّعی هستند که «مردم» با این قبیل تعبیرها و توصیف‌ها، سرِ سازگاریِ ندارند، در حقیقت، حالِ باطنِ خودشان را بازگو می‌کنند، چون از قضا مردمِ ایران، معتقد به «تجربه‌های معنوی و ملکوتی» هستند و این امور را «خلافِ واقع» و «خرافه» و «موهوم» قلمداد نمی‌کنند، بلکه این‌چنین شواهدی را مشتاقانه و مؤمنانه دنبال می‌کنند. مردم حتّی این امور را دربارۀ برخی از اطرافیان یا نزدیکانِ خودشان هم مشاهده‌ کرده‌اند و با آنها بیگانه نیستند. پس به‌جای «مردمِ ایران»، سخن نگویند! 6️⃣از نظرِ «علمی» و «فلسفی»، این مطالب به اثبات هم رسیده است؛ چنان‌که هم در فلسفۀ اسلامی و هم در عرفانِ اسلامی، سازوکارِ تحقّقِ آنها بیان شده است. البتّه متأسّفانه نیروهای لیبرال، کمترین سواد و صلاحیّتی ندارند که بتوان در اینجا به منابع ارجاع داد و بحث کرد. ما با یک مُشتِ هجوگو و باطل‌نویس روبرو هستیم. دست‌کم کتابِ «داستان‌های شگفت»، اثرِ شهیدآیت‌الله دستغیب را بخوانید تا کمی با ایمانِ به غیب و ملکوت آشنا شوید! برای ما که با این قبیل کتاب‌ها، اسلام را شناختیم، شنیدن این مطالب، عادی‌ست. 7️⃣دربارۀ مرحوم علامه محمّدتقی جعفری هم فرزند ایشان نقل کرده‌ است که پس از رحلتِ ایشان، وقتی پارچۀ متبرک به حرمِ امام حسین - علیه‌السلام - را بر روی صورتِ ایشان قرار داد، ایشان چشم‌های خود را گشود! این واقعه در ابتدای کتابِ «امام حسین؛ شهید فرهنگِ پیشرو» اثرِ جنابِ علامه نقل شده است. نیروهای لیبرال در آن زمان که این واقعه نقل و درج و منتشر شده، لال بودند که به فرزندِ علامه جعفری اعتراض کنند؟! 8️⃣ آری، آیت‌الله مصباح از زمانِ رحلتِ خود «خبر» داشت، امّا مگر در روایاتِ نیامده که «دعا»، قضای الهی را برمی‌گرداند؟! آن «اِخبار» با این «طلب»، تعارضی ندارد! عجبا که روشنفکرانِ سکولار از ابتدائیّاتِ فرهنگ و تفکّرِ دینی بی‌خبرند و این‌طور سطحی قضاوت می‌کنند! 9️⃣ گشوده‌شدنِ چشمِ علامه مصباح در زمانِ غسل، به‌معنیِ حیاتِ ایشان نیست، بلکه ناشی از تصرّفِ روحِ ایشان در جسم است. این نیز مطلبِ بعید و بیگانه‌ای نیست و مصداق‌های قطعی و حتمیِ فراوانی دارد. 🔟خطاب به نیروهای لیبرال می‌گویم: بدبخت‌های وطن‌فروش! از غضب و حسادت و کینه بمیرید؛ چون‌که «رفتنِ مصباح»، به‌معنیِ تمام‌شدنِ «خطّ فکریِ» او نیست! ما هستیم و «فکر» و «کلام» و «قلمِ» ما که ریشه در خاکِ حاصلخیزِ «تفکّرِ مصباح» دارد، همچنان می‌تازد! شما زیرِ آتشِ سنگینِ ما هستید! مصباح به یک «جبهۀ متراکم» و «جریانِ قوی» و «خطّ ممتد» تبدیل شده است! ━━━💠🍃🌸🍃💠━━━