🔰درگذشت آیت الله #هادی_نجم_آبادی_تهرانی،
از حکما و علمای تهران (۱۲۸۱ش)
💢شیخ هادی نجم آبادی تهرانی، از علما و منتقدان برجسته سیاسی و اجتماعی ایران در قرن ۱۳ و ۱۴ هجری میباشد.
🔹وی در سال ۱۲۵۰ ق در نجم آباد از توابع شهرستان ساوجبلاغ کرج به دنیا آمد و بعد از آموزش خواندن و نوشتن در ۱۲ سالگی عازم نجف اشرف شد و از محضر شیخ مرتضی انصاری، میزرا حسن نجم آبادی و شیخ راضی نجفی بهره برد و در سال ۱۳۸۰ق به تهران مراجعت کرد و به تدریس و امامت پرداخت.
🔸او در فقه، اصول و حدیث، تفسیر و رجال متبحر بود و در زمان خود از مجتهدین بزرگ تهران و مرجع حل و فصل مشکلات مردم به شمار می آمد.
🌀 از معاریف شاگردان وی می توان به آیت الله سیدمحمد طباطبایی، علامه علی اکبر دهخدا، علامه محمد قزوینی، مهدی نجم آبادی اشاره کرد.
⚡️وی تحت تأثیر شخصیت سیدجمال الدین اسدآبادی مبلغ مفاهیم عدالت اجتماعی و وحدت اسلامی بود و به سدت از تقلید کورکورانه و خرافه گرایی مذمت می کرد و از ناصرالدین شاه و درباریان در حضورشان انتقاد می کرد.
🍁روحیه انتقادگری از دولتی ها و مذهبی ها، هم نشینی با مسلمانان و غیر مسلمانان و حمایت از مدارس جدید باعث شد که عده ای او را تکفیر کرده و یا به بابیگری منتسب کنند.
☄ایشان علاوه بر تأسیس مدرسه علمیه و ساخت مسجد، یک باب بیمارستان و سه باب حمام در تهران بنا کرد.
☄تحریر العقلاء، رسالهٔ رد فرقهٔ بهائیه، جداول، طبقات وارث از آثار علمی اوست.
◾️وی سرانجام در ۲۰ جمادی الثانی ۱۳۲۰ق (یکم مهر ۱۲۸۰) درگذشت و طبق وصیتش در خانه خود واقع در حسن آباد تهران دفن شد.
#زندگی_نامه
🔺فقیه خاکنشین!
🔹شیخ #هادی_نجم_آبادی_تهرانی ساعتی از روز را در کوچه، مقابل خانه خود، روی زمین مینشست و به دیوار کاهگلی تکیه میکرد و به بحث و درس میپرداخت و صاحبان انواع اندیشهها و مذاهب را، چه الهی و چه غیرالهی، با روی خوش میپذیرفت و با آنها به ملایمت سخن میگفت.
🌀با همه رجال خوشفکر و سیاسی زمان خود پیوندی نزدیک داشت و با آنها ساعتها به بحث و مشاوره مینشست. در اثبات شهامت سیاسی او همین بس که منزلش، مأمن و مأوای سیاسی دولتمردان از قبیل میرزاحسن رشدیه بود.
🔸میرزا رضا کرمانی؛ ضارب ناصرالدینشاه در بازجوییها در پاسخ به پرسشی درباره ارتباطش با شیخ میگوید: «آقای حاجی شیخهادی را از سایر مردم انسانتر میدانم، با او میشود دوکلمه صحبت کرد... مشرب آقای حاجی شیخهادی معلوم است که چه قِسم صحبت میکند. او روز که کنار خیابان روی خاکها نشسته است، متصل مشغول آدمسازی است و تابهحال حداقل بیست هزار آدم درست کرده است و پرده از چشمشان برداشته است و همه بیدار شده و مطلب را فهمیدهاند.»
📚زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی آیتالله حاج شیخهادی نجمآبادی، صص ۴۰ - ۴۵؛ و مقاله «فقیه البرزی و ترور شاه قاجار»، روزنامه پیام آشنا، ش ۱۵۹۹، ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۹، ص 8.
🔺چرا بر روی سقف راه میرفتی!
🔹شیخ #هادی_نجم_آبادی_تهرانی برای نماز شب از خواب برخاست و به کنار حوض رفت که وضو بگیرد، ناگاه مردی را بر لب بام خانه دید که میخواست به پایین بپرد، وی از دیدن شیخ، خود را باخت و به حیاط افتاد.
🔸شیخ به سویش رفت و گفت: «پایت که نشکست! بیا نان و چای بخور، آن گاه برو!» و به مالیدن پای او مشغول شد تا از رنج و درد آسوده شود.
🌀 از قضا آن بیچاره فلکزده همکاری داشته که در کوچه انتظارش را میکشید، چون دید خبری از رفیقش نشد، بر بام خانه رفت و به درون خانه نگریست؛ دید شیخ مشغول مالش پای رفیقش میباشد. شیخ متوجه شد و او را هم به نان و چای دعوت کرد.
⚡️آن دو ترسان و لرزان و شرمسار از کرده خود، زیرچشمی شیخ را نگاه میکردند و شیخ هم به مهمانان ناخوانده پند و اندرز میداد که «آدمی اشتباه میکند، باید انسان تلاش کند روی زمین هموار و صاف راه برود، تو ندانسته روی دیوار رفتی و افتادی، کوشش کنید ازاینپس اشتباه را تکرار نکنید»، آنان هم سرافکنده شده و از خانه شیخ توبه کنان رفتند با این تصمیم که دیگر گرد دزدی نگردند.
📚سیمای بزرگان، ص ۲۸۶ و ۲۸۷.