یک نفر باید داوطلب میشد که روی سیم خاردار دراز بکشد تا بقیه از روی آن رد شوند.
یک جوان فورا با شکم روی سیم خاردار خوابید، همه رد شدند جز یک پیرمرد
گفتند: «بیا!»
گفت:«نه! شما برید! من باید وایسم بدن پسرم رو ببرم برای مادرش! مادرش منتظره!»
چسبیدن به سیم خاردار کجا و چسبیدن به مقام و جایگاه کجا ...
#شهدا_شرمنده_ایم
#شهید
#شهید_برونسی🌱☘🌿
خدايا...! اگر میدانستم با مرگ من يک دختر در دامان حجاب میرود، حاضر بودم هزاران بار بميرم، تاهزاران دختر در دامان حجاب بروند...
#شهدا_شرمنده_ایم😔🙏
🌹🍃🌹🍃
#یازهرا