ناخنک زدن، نیمخورده رها کردن و به کناری انداختن و فراموش کردن، هیچ کدامشان کار خوبی نیست.
واقعیتش این است که به هیچ کدامشان نمیشود افتخار کرد و دلخوش بود.
ما آدمهای اهل کتاب گاهی اوقات گرفتار همین آفتها میشویم.
گاهی کتابی را برمیداریم و ناخنکی میزنیم و نشانکمان جایی همان اولها میماسد و میرویم سراغ کتابی دیگر و بعدها فراموش میکنیم روزی روزگاری کتابی بوده که نیمه خوانده رها شده.
توی قفسه کتاب خیلی از ما کتابهایی هست که فقط شروعشان کردهایم، کتابهایی که حرفشان را باما تمام نکردهاند و ما ازشان گذشتهایم و گاهی حتی کتابهایی داریم که هیچ وقت برای خواندن بازشان نکردهایم.
ما گاهی سرعت کتابخریمان از سرعت کتابخوانیمان پیشی میگیرد.
بگذارید یک چیز را که تجربه کردهام برایتان بگویم،چیزی که من را وادار میکند بیشتر بخوانم و حجم کتابهای نخواندهام را کم کنم.
من تلاش میکنم در گفتگوهایم با دوستان، درکلاسها و در گعدههایم از چیزهایی که خواندهام و میخوانم حرفی بزنم. گاهی به عنوان شاهد مثال، گاهی معرفی برای مطالعه و چیزهایی شبیه این.
این تلاش، من را وا میدارد تا بیشتر بخوانم که حرف تکراری نزنم، که وقتی در جای دیگری بودم و بحث متفاوتی پیش آمد، کتابی برای کمک گرفتن داشته باشم.
حیف است دیگر، خیلیها شاید حسرت بعضی از کتابهایی را داشته باشند که ما در کتابخانه داریم، حیف است مه نخوانیمشان
توی این روزهایی که حرف کتاب بینمان زیاد رد و بدل میشود، بد نیست سری هم بزنیم به نخواندههایی که داریم و ازشان دلجویی کنیم
🖋محمدرضا جوان
#هفته_کتابخوانی
#اسراف
@bookpatoogh