eitaa logo
مشکات ابرار
907 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
315 ویدیو
14 فایل
مشکات ابرار🕊️ برگزاری کلاس‌های تدبر قرآن ویژه نوجوانان✨
مشاهده در ایتا
دانلود
51.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
طنین هق هق باد و فغان کوچه ی سرد صدای خنده ی نحس سواره ای ولگرد دوباره روضه ی تلخ طناب و دست امام زمانه مثل علی با شما چه بد تا کرد!؟ (ع) @bookpatoogh
🌻| شوال سال ۱۴۸ هجری، پیرمرد شصت‌وهشت ساله در محاصره تب بود. موسی(ع) عرق پیشانی تابناک پدر را پاک کرد، پدر آرام چشم گشود. لب‌هایش جنبیدند: «فرزندم! آن‌که نماز را سبک شمارد‌، به شفاعت ما نمی‌رسد.» همسرش حمیده جلو آمد. -سرورم! چیزی میل دارید؟ به همسرش نگاه کرد. لبخندِ کم‌رنگی زد. حمیده دست داغش را توی دستانش گرفت. امام آرام پلک روی هم گذاشت. صداهایی از پشت درِ اتاق شنیده می‌شد. چند تن از بستگانش آمده بودند و با فرزند بزرگش عبدالله گفت‌وگو می‌کردند. امام دوباره چشم باز کرد. سالمه، خدمت‌کارِ خانه، باظرفی آب به اتاق آمد. امام سر و تن لاغرش را کمی چرخاند و به موسی و حمیده نگاه کرد. -به پسرعمویم حسن افطس، هفتاد دینار بدهید! حمیده با تعجب به موسی نگاه کرد و گفت:«پسرعمو؟!» او کسی بود که یکی دوبار به امام پرخاش کرده بود؛ حتی یک روز با چاقویی به امام حمله‌ور شده بود که اگر جلوی او را نمی‌گرفتند، چه بسا امام را مجروح می‌کرد! سالمه با صدای گرفته فریاد زد:«به مردی پول می‌دهی که با تیغ برهنه، قصد جانت را کرده بود؟!» -آیا نمی‌خواهید از کسانی باشم که پروردگار درباره آنها فرمود:«و کسانی که آن‌چه را خدا به پیوستنِ آن فرمان داده، می‌پیوندند و از خدای خویش می‌ترسند و از بدیِ حساب بیم دارند»(رعد/۲۱)؟! لحظه‌ای خاموش ماند و بعد سخنش را ادامه داد:«آری ای سالمه! خداوند بهشت را آفرید و آن را خوشبو ساخت. نه آن کسی که پدر و مادرش از او ناراضی‌اند، بوی بهشت را حس می‌کند و نه آن‌که با خویشان قطع رابطه می‌کند.» پس از آن، نفسِ امام به شماره افتاد و برای آخرین بار چشمانش را بست و عطر دعا از لبانش کوچید. هق هقِ گریه‌های تلخ برخاست.🖤🥀 📌/برشی از کتاب فواره گنجشک ها «ع» @bookpatoogh📚👒
2.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽ هزار طایفه آمد هزار مکتب رفت و ماند شیعه که قال الامام صادق داشت علیه‌السلام تسلیت باد 🖤🥀 💠اطلاع رسانی برنامه‌های نوجوانِ ابرار/ مدرسه قرآن اهواز 🏴@meshkat_abrar