14.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بعضی ها صدای بسیار بلندی داشتند.
در این سه روز پیامبر چند نفر از آنها را مامور کردند بین خیمههای مردم حرکت کنند و شعار بدهند.
-《مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ》
بالاخره همه بیعت کردند. اما منافقان همچنان بین مردم شبهه میانداختند و آنها را وسوسه میکردند.
- ما که اصلا نفهمیدیم پیامبر چه گفت.
- ما هیچوقت تسلیم حرفش نمیشویم.
- اینهمه سال هرچه گفت، گفتیم چشم؛ اما حالا به دامادش جاه و مقام میدهد.
نزدیک غروب روز سوم، حارث فهری با دوازدهنفر دیگر پیش پیامبر رفتند.
- همه حرف هایی که در این سالها توی گوشمان خواندی، به خصوص ولایت علی، از طرفِ خدا بوده یا از خودت درآوردی؟
- من از خودم چیزی نمیگویم. از طرفِ جبرئیل به من وحی میشود.
- خدایا! اگر محمد راست میگوید، همین الان از آسمان سنگی بر سر من بزن.
جملهاش که تمام شد، سنگی به سرش خورد و از دنیا رفت. همه انگشت به دهان مانده بودند.
#حیدر
#کتاب_خوب
#بریده_کتاب
#عید_اللهالاکبر
@bookpatoogh