هی به این عکس نگاه میکردم
فکر میکردم که من چرا تو را کم شُکر میکنم ؟
شُکر برای اینکه این دندهها را اینگونه منظم کنار هم چیده ای تا نگهبانی باشند برای اعضای ظریف داخلیاش...
شُکر برای قلبی که سالها و سالها منظم و بیوقفه تپیده و ناسازگاری نداشته...
شُکر برای مفاصلام که اجزای پیکره را بهم پیوند دادهاند و آراسته اند...
شُکر برای ستون فقراتام که به وسیله آن، قامت مرا استوار ساختی...
شُکر برای این ریه که هر روز و هر لحظه، طعام نفس را برای این بدن آماده ساخت، بی آنکه من به این نعمت آگاه و شُکرگزار باشم....
@Meysam97
21.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خیلی دوران عجیبی هستیم
نمیدانم تا انتهای این عمر کوتاه، فاجعه های بدتری را خواهیم دید یا نه.
اما برای خودم عجیب تر از هر چیزی، این بود که کسی کاری نکرد و همه نگاه کردند و رضایت دادند به این نسلکشی.
صحبت از غزه را متوقف نکنیم؛ به هر بیان و زبان و ابزاری که داریم.
این وجدان انسانی یک شمع است در وجود ما
یک چراغ است
که اگر مراقبت نکنیم، سرد و خاموش میشود.
صحبت از غزه را متوقف نکنیم...
@Meysam97
یک اشکالی که از روز اولی که رفتم سراغ رشته فلسفه اخلاق ،مکررا گفته میشد این بود که این دانش از دنیای واقعی ما بدور است و آثار عملی ندارد.
فرض کن یک جور بازی ذهنی است...
بعدها متوجه شدم این اشکال اختصاصی به اطرافیان من ندارد و در تمام دنیا این نکته مطرح است و جوابهای خوبی هم به آن داده شده است.
این کتاب که چند روزی است به همت بچههای خانه اخلاق ترجمه شده و در انتشارات امیرکبیر چاپ شده است، تلاش خوبی دارد برای پاسخ به این پرسش.
که این گوش ما که وعظ اخلاقی را نمیشنود، مشکل از واعظ است یا از شنونده و...
از اینجا تهیه کنید
در نمایشگاه کتاب هم با تخفیف عرضه خواهد شد
@Meysam97
إِنَّ اللّهَ إِذَا أَحَبَّ عَبْداً غَتَّهُ بِالْبَلاَءِ غَتّاً
و هرکسی را که دوست داشتیم، او را در درد غوطهور کردیم...
@Meysam97
6.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بخدا آدم نمیدونه چی بگه...
مثل یک پرنده که از قفس پریده، عقل از اون صداوسیما پرواز کرده و رفته.
کلیپ بالا رو ببینید
داره رپرتاژ میره برای نیروی انتظامی، به مهوعترین حالت ممکن.!!
که در مدت زمان کوتاه برای پرسنلش خانه ساخته شده
انگار نه انگار اون چند ده میلیون نفری که خانهدار نیستند و هرسال بهار و تابستان درگیر و دلمشغول کرایه خانه هستند، وقتی این تصاویر رو ببینند، به سرتا پای نظام و ما آخوندا فحش میدن.
که همه خدمات و بهرهمندیها مال خودشون و دولتیها و پرسنل نظامی هست.
بله!
عمه بزرگوار منم وقتی پول داشته باشه و سازههای فلزی پیشساخته و پیچ و مهرهای سفارش بده (که بسیار گرانتر هستند از سازه های بتنی)، میتونه در مدت بسیار کوتاه، خانه تکمیل کنه و بسازه.
مشکل بزرگ معطل ماندن پروژه ها، پول است و تامین منابع مالی که عموما خانواده های کمبرخوردار نمیتونن به موقع تامین کنند و تعاونیهای مسکن دچار مشکل و گرانی مصالح میشن.
این چه افتخاریه آخه نادان ؟
خدا خیر بده به رادان که به فکر پرسنلش هست. ولی اون صداوسیما نمیفهمه که این موضوع رپرتاژ ملی نداره ؟؟
@Meysam97
.
☝️☝️
اون تعبیر "از من دور شو" که حضرت گفته، تکوینی بوده. حضرت با گفتن اون تعبیر، اون فرد رو تا آخر عمر از خودش دور کرده و توفیق همنشینی رو ازش سلب کرده.
به همین راحتی!
و در همه دورهها و درباره ما هم، امکانپذیره.
....
من رفقای اینوری و اونوری زیاد دارم...
واقعا در مقایسه لایه فرهیخته این دو قشر،
بچه مذهبی ها
زبان و کلامشان، غیرآراستهتر است.
نمیدانم علت چیست.
این روایت رو
روزی سه بار در این جمع های حزب اللهی باید خوند و گفت،
که فحش های رکیک،
به شوخی و جدی
ورد زبانشان است...
@Meysam97
امسال نمایشگاه کتاب یه کار جذابی کرده و اومده یک بخش اختصاصی برای حوزه های جدید کتاب مثل پلتفرم ها و پادکست ها... اختصاص داده
ما هم تو حوزه های مرتبط با هوش مصنوعی و آینده کتاب مثل کتاب های واقعیت افزوده کارهایی رو به نمایش گذاشتیم
اگر علاقمند بودید بما سر بزنید
@Meysam97
📚 اردیبهشتِ اخلاقِ ۱۴۰۴
📖 لیست پیشنهادی خانهٔ اخلاقپژوهان جوان برای خرید کتابهای حوزهٔ فلسفهٔ اخلاق در #نمایشگاه_کتاب تهران
✅ در تهیهٔ این لیست سعی کردهایم به این نکات توجه کنیم:
▫️ علاوه بر معرفی آثار ترجمهشده، از معرفی آثار تألیفی نیز غافل نشویم.
▫️ تراث اخلاقی خود را نادیده نگیریم.
▫️ در معرفی کتابها مخاطبین مبتدی و تازهکار را نیز در نظر بگیریم.
▫️ تازههای نشر را در اولویت قرار دهیم.
▫️ به خوشخوانبودن، اتقان علمی و مفیدبودن آثار معرفیشده توجه ویژهای داشته باشیم.
اینجا چراغی روشن است...
@EthicsHouse
چسبیده بودم کنار بخاری
منتظر
تک و تنها بودم تو کلاس
هم شرم داشتم که این پیرمرد فقط برای من یک نفر کلاس رو میاد
هم دلم نمیومد که بگم کلاس رو تعطیل کنیم و کتاب نیمه کاره بمونه.
گفته بود تا هر زمان که حتی یک نفر هم بیاد، من میام تا تمام بشه کتاب
پشتم به در فلزی ورودی بود
در، یه صدای قیژ داد
برگشتم دیدم این پیرمرد، کل راه رو با همین کتی که زمستون و تابستان تنش بود اومده
و برف نشسته بود روی شونه هاش...
...........
از صبح که دوستان خبر درگذشت ایشان رو برام میفرستن، هی یادم میاد که تو اون کلاس عصر زمستان، چقدر ریز ریز و پنهانی، از خجالت اون برف روی شونه، گریه کردم
*. این عکس رو خودم گرفتم. نمیذاشت عکس بگیریم ازش. دوربین رو یکبار کاشتم گوشه دیوار...
جلسه تدریس کتاب الملّه فارابی در مجموعه خانه اخلاق
@Meysam97