🔰عباس بعد از یک ماه #نامزدی آمد پیش من؛ گفت: «میخواهم به #سوریه بروم»، قبلا هم چند بار به من گفته بود، بهش گفتم #عباس سوریه رفتن تو با منه، من نمیخوام جوانی پیش من باشه که جنگ و خون و آتش را ندیده باشه؛ مطمئن باش بالاخره تو را میفرستم.
🔰 اما چرا آنقدر #اصرار میکنی که الان بروی عباس گفت «حاجی؛ من دارم #زمینگیر میشم میترسم وابستگی من را زمینگیر کنه?!». اصرار عباس آنقدر زیاد شد که گفتم عباس برو، وقتی گفتم برو، گل از گلش شکفت
🔰عباس یک #جوان بیست و سه ساله، در سختترین مکان قرار میگیرد که بیشترین رفت و آمدها و مراجعات و هماهنگیها آنجاست یک لحظه هم به کسی اخم نکرد #اخلاق عباس همهمان را کشته بود.
🔰 عباس از بیست سالگی شروع کرد به #آموزش دادن بچههای هم سن و بلکه بزرگتر از خودش.عباس همان کارهایی که ما به آن عمل نمیکنیم را انجام میداد و همین سبب شد به این #مقام برسد.
🔰عباس به چیزهایی که ما به آن آلوده بودیم آلوده نبود. مراقب چشمش بود، مراقب نفسش بود اینطوری نبود که هر شب نماز شب بخواند ولی #نماز_شب میخواند.
🔰خلوت داشت, سجدههای طولانی داشت اگر اینها نباشه، اگر #عاشق_خدا نباشی خدا عاشقت نمیشه . عباس #دنیا را رها کرده بود و عاشق خدا شده بود. از آن طرف جوانی هم میکرد. جوانی او #حلال بود ولی حواسش بود دچار غفلت نشود.
راوی:ســردار حمید اباذری
#شهید_عباس_دانشگـــر
مـیــثــــاق
🏴 🍀طی پنج روز از زمانی که امام حسین به کربلا آمد،تا روزی که لشکر عظیم کوفه به کربلا رسید،شیعیان کوفه
🏴🏴
🍃آغاز سختگیری بر لشکر امام حسین
🍀از روز هفتم محرم،براساس فرمان عبیدالله تو میدان تا میان سپاه امام و آب فرات فاصله افتد؛در خبری آمده که امام پشت خیمه حفرهای کند که قدری آب در آن آشکار گردید، اما آن نیز اندکی بعد تمام شد.
🍀روز نهم که تشنگی اصحاب کاروان جدی شد،امام سپاهی پنجاه نفری را با بیست ظرف آب به فرماندهی برادرش #عباس بن علی و #نافع بن هلال فرستاد تا لشکر #عمرو بن حجاج را کنار زنند و قدری آب بیاورند.
زمانی که این گروه در برابر شریعه فرات رسیدند، عمرو جلوی آنها ایستاد.
نافع جلو رفت؛عمرو پرسید: برای چه آمده اید؟ گفت:از آب استفاده کنیم .
عمرو پاسخ داد: تو میتوانی.
نافع گفت: من بنوشم و حسین تشنه باشد! پس از آن افراد وارد شریعه شدند و وقتی عمرو با سپاهش جلو آمد، با آنان درگیر شدند و به هر روی توانستند ظرفهای خود را از آب پر کنند.
1⃣
! و تو چه می دانی چیست #کربلا ؟
پس از انکه همه اصحاب و یارانم به #شهادت رسیدند و تنها برادرم #عباس در میدان باقی ماند ،شدت تشنگی موجب شد که با هم به سوی #فرات حرکت کنیم ، دشمن با تمام توان از رسیدن ما به آب ممانعت به عمل آورد و جنگ سختی در گرفت که در اثنای آن بین من و برادرم عباس فاصله افتاد .
عباس موفق شد از میان انبوه #دشمن ، راهی به سوی #آب پیدا کند ، او در مسیر چنین رجز میخواند :
وقتی مرگ با من رو به رو شود باکی ندارم /تا اینکه در میان دلاوران و قهرمانان وارد شوم / جانم فدای مصطفی که طیب و طاهر بود /من همان عباسم که آب برای فرزندان می برم / و در جنگ از شر دشمن خوفی ندارم...
عباس توانسته بود مشک را پر #آب کند و به سوی خیمه ها بازگردد.
اما در مسیر بازگشت افرادی از دشمن در پشت درختان کمین کرده بودند و توانستند از پشت سر ، دست راست عباس را قطع کنند.
او همچنان #رجز می خواند :
به خدا اگر #دست_راستم را قطع کردید /من برای همیشه از دین خویش حمایت می کنم/ چونآن که از امام راستین حمایت می کنم/او که از نسل پیامبر پاک و امین است/
کسانی که در نخلستان کمین کرده بودند توانستند #دست_چپ عباس را نیز قطع کند او باز هم رجز می خواند :
ای جان من ! از کفار ترسی به خود راه نده/ بشارت باد تو را به رحمت خدا /تو با آن پیامبری هستی که بزرگ و برگزیده است/ دشمنان به ظلم دست چپ مرا قطع کردند/ پروردگارا! حرارت آتش دوزخ را به آنان برسان/ بعد از قطع دو دست،#عمود_آهنینی بر سرش فرود آمد از اسب بر زمین افتاد به #شهادت رسید.
هنگامی که از شهادت عباس اطلاع یافتم به شدت #گریستم و گفتم:
هم اکنون #کمرم شکست و چاره ام کم شد .
و این اشعار را در رثای او خواندم:
شما ای بدترین مردم !با رفتار خویش #ستم و تجاوز کردید/ و درباره ما خاندان با فرمان پیامبر صلی الله علیه و آله مخالفت ورزید / آیا پیامبر آن بهترین خلاق ، ما را به شما توصیه نکرده بود ؟/
آیا ما نسل استوار #رسول_خدا نیستیم ؟
/آیا #فاطمه_زهرا مادر من نبود ؟/آیا رسول خدا نیکوترین و ارجمندترین ها نبود ؟/شما مردم در اثر #جنایتی که مرتکب شدید مورد #لعنت قرار گرفتید /به زودی با آتشی که حرارتش شدید است مواجه خواهید شد /
📘حسین از زبان حسین
زندگی و زمانه امام حسین «ع» از زبان ایشان
✍محمد محمدیان
@Misaagh_Amin
مـیــثــــاق
🏴 🍀درخواست #تعویق جنگ از روز تاسوعا به فردای آن روز،از سوی امام حسین و توسط عباس مطرح شدو دشمن نیز
🏴🏴
🍃روز عاشورا
صبح روز عاشورا عمربنسعد پس از نماز صبح! سپاهیانش را منظم کرد. ترکیب سپاه طایفهای بود؛یعنی هر قبیلهای یک فرمانده داشت.
در مجموع شمار سپاه دشمن را بیست و دو هزار یا بیست و هشت هزار نوشته اند.
🍀 امام حسین در صبح عاشورا سپاهیانش را سامان داد.درباره شمار آنان، میان مورخان قدیم اختلاف است:به گزارش ابنسعد، همراه امام حسین پنجاه نفر به کربلا آمدند. بیست نفر از سپاه کوفه به امام پیوستند. و نوزده نفر از اهلبیت نیز همراهش بودند.
🍀بلاذری می نویسد:آنها32نفر سواره و 40 نفرپیاده بودند. #زهیر بن قین فرماندهی سمت راست و #حبیب بن مظاهر فرماندهی سمت چپ را برعهده داشت و پرچم نیز در دست #عباس بود و خیمهها نیز پشت سر آنان. پس از نماز صبح،قبل از آنی که نبرد آغاز شود،امام اصحابش را به #تقوای الهی و #صبر و #جهاد دعوت کرد.
🍀 در آغاز نبرد امام حسین سر بر آستان الهی بلند کرد و با دعای اللهم انت ثقتی فی کل کرب،و رجائی فی کل امر نزل بی ثقه و انت ولی کل نعمه و صاحب کل حسنه و جملاتی دیگر،به استقبال نبرد رفت.
حضرت سوار بر اسب شد و قرآنی در پیش رو گرفت و پس از آن نبرد آغاز گردید.
1⃣
مـیــثــــاق
🏴 🍀 بعد از نماز ظهر بار دیگر درگیری آغاز شد. #زهیر بن قین رجزی خواند و بر دشمن حمله کرد.در شعری که ا
🏴🏴
🍃شهادت اهلبیت
🍀نبرد اهلبیت امام حسین زمانی آغاز شد که از یاران کسی باقی نمانده بود.رقم آنان را کمتر از شانزده نفر ننوشته اند و از این سو تا بیش از بیست نفر ذکر کرده اند.
🍀یکی از مشهورترین آنان، #عباس بن علی بن ابیطالب بود که بعدها نسل و نوادگانش او را #سقا نامیدند.
وی مردی زیبا چهره و بلندقامت بود ؛چنانکه ابوالفرج مینویسد:
او را به خاطر زیبایی قمر بنیهاشم میگفتند. وی زمان شهادت 34 سال داشت.
برادران وی #جعفر(نوزدهساله) #عبدالله (بیست و پنج ساله) و #عثمان نیز در میدان جنگ به شهادت رسیدند.
اینان جملگی فرزندان علی و امالبنین بودند.
🍀دینوری با اشاره به این مطلب مینویسد:
آنان از برابر امام حسین گذشتند و سر و گردن را سپر بلای او قرار دادند.
#ابوبکر و محمد اصغر نیز از دیگر فرزندان علیابنابیطالب بودند.
🍀 علی اکبر پسر بزرگ امام حسین و فرزند ام لیلا- که در زمان عثمان متولد شد- نخستین کشته از اهلبیت بود. به نوشته ابنسعد علیاکبر نیز به خاطر مادرش (آمنه، نواده دختری ابوسفیان )اماننامه گرفت، اما آن را نپذیرفت.
📗گزیده حیات سیاسی و فکری امامان شیعه،رسول جعفریان