فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی آقای امیرمحمد زند بازیگر تلویزیون درمورد شگرد شبکههای غربی و ماهواره ای میگه (مثل من و تو) ...
اهم اهم...
سلبریتی میخواید ببینید کلیپ رو دانلود کنید.
#حق
#سلبریتی
♡اینجا بیـتالزهــراست(:♡↯
@Misaghezuhoor
محصلای کانال با امتحانات چه میکنن؟☺️
ما آینده این کشور و انقلاب و میسازیمااا خودمونو دست کم نگیریم✌️🏻
هدایت شده از مسجد بلال
AUD-20220109-WA0013.mp3
4.27M
🔹یکشنبه ۱۹دی( ۵۹۴)
🔸نهج البلاغه(ادامه حکمت۲۵۲)
1⃣خدای متعال امربه معروف راواجب کرد برای اصلاح توده مردم،ونهی از منکر راواجب کردبرای بازداشتن بی اطلاعان از گناهان
✅امر بمعروف ونهی از منکردو واجب فراموش شده الهی است
☑️برهر مسلمانی کنار نماز-روزه-حج وجهاد،انجام امر بمعروف ونهی از منکر بارعایت شرایط آن واجب است
2⃣امام علی(ع):سه ویژکی درهرکسی که باشد دنیاوآخرتش سالم خواهد بود
✅هرکسی امربمعروف کند وخودش هم به آن معروف عمل کند
✅ نهی از منکرکرده وخودنیز ازآن روی گردان باشد
✅کسی که حدود واحکام الهی را مراقبت کند
3⃣عزت دنیاوآخرت درامر بمعروف ونهی از منکراست(شرح)
✅کسی که این دوخصلت الهی راخوارکند،خدااورابه زمین خوردن می کشاند
4⃣مقام معظم رهبری:جامعه اسلامی باامر بمعروف ونهی از منکرزنده می ماند
5⃣حفظ نمودن جان کسی بایک کلام مصداق امر بمعروف است(شرح ومثال)
✅دایره امربمعروف راکوچک نبینیم(شرح)
6⃣امر بمعروف درواجبات واجب ودر مستحبات مستحب است
✅لازمه امر بمعروف کردن ،مطالعه،شناخت صحیح ودقت درآن است(شرح)
☑️ نمونه ای ازظرافت امر بمعروف مرحوم جعفر مجتهدی درفردی که همسرش بدحجاب بود.
🔷 درس هایی کوتاه از امیرالمومنین
علی(ع)در حکمت های نهج البلاغه
🔷 شرح به روزاحکام و معارف اسلامی
🔴(توسط حجة الاسلام ساجدی نسب)
✅کانالهای ایتاوتلگرام :
🕌 @MasjedBalal2
✅کانال واتس آپ:
🕌https://chat.whatsapp.com/IyfXOTGpRW2HRhaYZQ2ham
🇮🇷بِیـتُالزهـراۜ🇵🇸
🍃🍃🍃•🦋•﷽•🦋•🍃🍃🍃 #دلربا 🦋پارت111🦋 آرش و برسام و محمد حسین رفتن خونه ی آرش اینا تا اونجا رو مرتب ک
🍃🍃🍃•🦋•﷽•🦋•🍃🍃🍃
#دلربا
🦋پارت112🦋
یک ماه بعد...
ماه صفر هم تموم شد.
تو این مدت همه چیز تکراری بود.
برسام روزا یا تو دانشگاه جدید درس میده یا سر کارای دیگشه.
غروب برمیگشت ولی همش تو اتاقش بود.
کم همو میبینم
آرشم یا بیمارستانه یا خونه یا پیش برسام
گاهی میاد به بی بی سر میزنه....
البته انگار یه چیزایی داره بین آرش و مهسا جدی میشه.
عروسی حدیث و محمد حسینم نزدیکه.
هیچ خبری از سام نیست.
ظاهرا همه چیز خوبه
اما من منتظرم منتظر یه حرف از طرف برسام.
اما اون خیلی به من بی توجه.
همش ازم فرار میکنه
خیلی بی احساسه.
انگار کلا حسی به من نداره...
صدای زنگ در منو از فکر بیرون کشوند.
نگاهی به نقاشی که از برسام کشیدم کردم.
فقط مونده یه امضای هنری کنار نقاشی
اما اینی که در زده نمیزاره کاملش کنم.
تند تند برگه رو گذاشتم
لای کتاب سلام بر ابراهیم که این روزا دارم میخونم.
کتابو رو میز جلوی مبلا رها کردمو رفتم
از حال بیرون اومدم رفتم سمت آیفون.
_بله؟
صدای دختری به گوشم خورد.
_باز کن.
گفتم.
_شما؟
گفت.
_با برسام کار دارم بهتره درو باز کنی و منو منتظر نزاری وگرنه برات بد میشه
مات موندم این کیه چی میگه؟
بی بی خونه نبود برسام هم پایین تو اتاقش بود.
رفتم سمت پله ها و داد زدم.
_آقا برسام یه خانم اومده باشما کار داره.
اونم عین من با صدای بلند گفت.
_خانم؟؟؟
گفتم
_اره.
گفت.
_میشه دروباز کنید ببینید چیکار دارن منم الان میام.
شونه ایی بالا انداختمو با چادر گل گلیم رفتم دم در.
-----🦋-----🍃--~•🌸•~--🍃----🦋-----
✍نویسنده:#بنتفاطمه