فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ارسالی کاربر
زهرا مسلمی قم
#داستان
گرگ گرسنه ساده لوح
یکی بود که همیشه هست. روزی گرگ گرسنه ای برای پیدا کردن غذا به جنگل رفت. همین طور که میرفت سر راهش بزی را دید که علف می خورد.
با خوشحالی پیش او رفت و گفت:”آخ جان، چه غذای خوشمزه ای پیدا کردم! الان می آیم و می خورمت.”
بز که ترسیده بود با دستپاچگی گفت:” آقا گرگه عیبی ندارد! اگر می خواهی مرا بخوری بخور، اما می دانی که پشم های من زبر و کلفتند و اگر آنها را بخوری لای دندان هایت گیر می کنند. “
گرگ کمی فکر کرد و گفت:” حق با توست، حالا بگو چه کار کنم؟ ”
بز گفت:” صبر کن من یک قیچی بیاورم و تو پشم مرا بچین، بعد مرا بخور.”
گرگ قبول کرد و گفت:” زود برو قیچی را بیاور که طاقت گرسنگی ندارم. “
بز که در دل به ساده لوحی گرگ می خندید، رفت و دیگر برنگشت. گرگ صبر کرد و صبر کرد، اما دید از بز خبری نشد. با ناراحتی به راه افتاد و رفت تا شکار دیگری پیدا کند. از دور بره کوچکی را دید که به تنهایی بازی می کرد.
به او نزدیک شد، دندان های تیزش را نشان داد و گفت:” ای بره کوچولو تکان نخور که الان می خورمت. ”
بره این طرف و آن طرف پرید و گفت:” باشد، مرا بخور، اما گوشت من فقط با نمک خوشمزه است.”
گرگ که کلافه شده بود، گفت:”حالا که نمک پیدا نمی شود.”
بره کوچولوی زبر و زرنگ گفت:” این نزدیکی چوپانی زندگی می کند. من می روم و از او نمک می گیرم، چون حیف است که گوشت مرا بدون نمک بخوری. “
گرگ ساده لوح هم قبول کرد و بره کوچولو رفت و او هم برنگشت. گرگ که دید از بره هم خبری نشد، بسیار عصبانی شد و راه افتاد. در راه چشمش به الاغی افتاد.
با خودش گفت:” دیگر فریب این حیوان را نمی خورم. ”
سپس پیش او رفت زوزه ای کشید، دندان های تیزش را به الاغ نشان داد و گفت:” ای الاغ، دراز بکش و آماده باش که می خواهم بخورمت. “
الاغ روی زمین دراز کشید و خودش را حسابی خاکی کرد. گرگ گفت:” این چه کاری است؟ چرا خودت را خاکی می کنی؟ ”
الاغ جواب داد:” مگر نمی بینی اینجا پر از خاک است، اگر تو بخواهی مرا بخوری، گوشت من خاکی و بدمزه است.”
دوباره خودش را خاکی تر کرد و گفت:” تنها راه این است که یک لحاف و تشک بیاورم و روی آن بخوابم تا گرد و خاکی نشوم. ”
گرگ پرسید:” حالا لحاف و تشک از کجا می آوری؟ ”
الاغ جواب داد:” از آن کلبه ای که می بینی. ”
گرگ زوزه ای کشید و گفت:” قبول! اما اگر برنگردی، به آن کلبه می آیم و همان جا می خورمت. “
الاغ رفت و دیگر برنگشت. گرگ به سوی کلبه رفت، اما همین که نزدیک شد، صاحب الاغ که در آنجا مشغول به کار بود با چوب به جان گرگ افتاد. گرگ بیچاره هم لنگان لنگان پا به فرار گذاشت، همان طور که می دوید، گوسفند چاق و چله ای دید که از گله دور افتاده بود.
گرگ به او حمله کرد، همین که خواست او را بخورد، گوسفند گفت:” صبر کن، صبر کن، مرا نخور، چون رنگت خیلی پریده است. اگر مرا بخوری، لذت نمی بری! کمی بنشین و استراحت کن تا حالت خوب شود، وقتی سرحال شدی، آن وقت با خیال راحت مرا بخور “
گرگ کمی فکر کرد و گفت:”درست است، واقعا خسته ام. اول باید کمی استراحت کنم. بعد تو را بخورم. پس زود باش مرا سرگرم کن.”
گوسفند با خوشحالی بلند شد و کمی بالا و پایین پرید، جست زد و شروع کرد به رقصیدن برای گرگ. همان طور که می رقصید از آنجا دور می شد. گرگ که سرگیجه گرفته بود، وقتی به خود آمد، دید گوسفند در حال فرار است. به دنبالش دوید تا او را بگیرد، ولی گوسفند به گله نزدیک شده بود و سگ گله هم پارس کنان به دنبال گرگ دوید تا او را از گله دور کرد.
گرگ که دیگر طاقتش را از دست داده بود، با خودش تصمیم گرفت اگر حیوان دیگری پیدا کرد او را بخورد و دیگر به حرفش گوش ندهد. ناگهان اسبی را دید و با خوشحالی گفت:” این یکی دیگر نمی تواند مرا فریب دهد، الان روی آن می پرم و میخورمش. ”
پس جلو رفت و گفت:” صبر کن که الان میخورمت. تو دیگر نمی توانی مرا گول بزنی “
اسب به آرامی گفت:”برای چه گولت بزنم، خوشحال می شوم مرا بخوری، چون بسیار خسته ام، هر روز باید نامه های مردم را به دستشان برسانم و این کار برایم خسته کننده است. پس بیا مرا زودتر بخور! فقط قبل از خوردن، پاکت هایی را که پشت پای من بسته شده اند، باز کن و وقتی مرا خوردی این نامه ها را به صاحبان آنها برسان. ”
گرگ که خوشحال شده بود، گفت:” حتما این کار را می کنم. “
وقتی داشت پاکت ها را از پای اسب باز می کرد، اسب پایش را بلند کرد و محکم به دهان گرگ کوبید و بعد پا به فرار گذاشت. گرگ که همه دندان هایش خرد شده بود، از شدت درد و ناراحتی زوزه ای کشید و از آنجا فرار کرد و رفت و دیگر هم برنگشت.
#داستان
♦️🔆 #رسانه_تنهامسیر
۳ تا ۵ سالگی⬇️
http://eitaa.com/joinchat/993132563Cab0f5ceb85
🎈🌸🎈🌸🎈
🔙۳۳۶🔜
#شعر_کودکانه
مامان من مثل چیه؟
مثل فرشته ها قشنگ
خنده ی او مثل چیه؟
مثل گلای رنگارنگ
بابای من مثل چیه؟
مثل یه کوه با شکوه
خنده ی او مثل چیه؟
مثل یه خورشید ، لب کوه
داداش من مثل چیه ؟
مثل یه خرگوش تپل
خنده ی او مثل چیه
مثل گل و غنچه گل
#شعر
♦️🔆 #رسانه_تنهامسیر
۳ تا ۵ سالگی⬇️
http://eitaa.com/joinchat/993132563Cab0f5ceb85
🎈🌸🎈🌸🎈
🔙۳۳۷🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نقاشی
منظره
♦️🔆 #رسانه_تنهامسیر
۳ تا ۵ سالگی⬇️
http://eitaa.com/joinchat/993132563Cab0f5ceb85
🎈🌸🎈🌸🎈
🔙۳۳۸🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بازی
بازی خانگی
قلاب ماهیگیری
این بازی جذاب رو با بچه ها انجام بدین
کاردستی و بازی های قشنگتون رو برامون ارسال کنید
♦️🔆 #رسانه_تنهامسیر
۳ تا ۵ سالگی⬇️
http://eitaa.com/joinchat/993132563Cab0f5ceb85
🎈🌸🎈🌸🎈
🔙۳۳۹🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کارتون
#توییرلی ها_کنار
♦️🔆 #رسانه_تنهامسیر
۳ تا ۵ سالگی⬇️
http://eitaa.com/joinchat/993132563Cab0f5ceb85
🎈🌸🎈🌸🎈
🔙۳۴۰🔜
ارسالی کاربر
انصاری:
سلام وخداقوت.
بابت مطالب کانال وزحماتتون کمال تشکررودارم.
دخترم کوثر کزازی ۲ سال و۳ ماهشه وهمیشه کنارمن نمازمیخونه.
AUD-20200611-WA0035.
6.74M
#داستان
مامان هر خونه
♦️🔆 #رسانه_تنهامسیر
۳ تا ۵ سالگی⬇️
http://eitaa.com/joinchat/993132563Cab0f5ceb85
🎈🌸🎈🌸🎈
🔙۳۴۱🔜
فرشته بوسه می زند ----
به دست تو، به پای تو
فرشته بوسه می زند ----
به روی با صفای تو
تمام آن بزرگی و ----
قشنگی نجف تویی
صدف شود اگر دلم ----
درخششِ صدف تویی
برای شادی دلم ----
تو بهترین بهانه ای
تو معنی قشنگی و ----
بهشت جاودانه ای
خوشم به اینکه شیعه ی ----
علی (علیه السلام) و آل حیدرم
خوشم به اینکه بوده او ----
امام پاک و رهبرم
#داستان
#شعر
♦️🔆 #رسانه_تنهامسیر
۳ تا ۵ سالگی⬇️
http://eitaa.com/joinchat/993132563Cab0f5ceb85
🎈🌸🎈🌸🎈
🔙۳۴۲🔜
#نقاشی
درخت کاج
♦️🔆 #رسانه_تنهامسیر
۳ تا ۵ سالگی⬇️
http://eitaa.com/joinchat/993132563Cab0f5ceb85
🎈🌸🎈🌸🎈
🔙۳۴۳🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بازی_ایستگاهی
کودک در هر ایستگاه باید فعالیت خاصی را انجام بدهد طراحی این فعالیت ها علاوه بر تقویت جنبه های مختلف کودک به رشد و تقویت حافظه کودک و همچنین ایجاد نظم ذهنی او کمک میکند
#بازی
#داستان
♦️🔆 #رسانه_تنهامسیر
۳ تا ۵ سالگی⬇️
http://eitaa.com/joinchat/993132563Cab0f5ceb85
🎈🌸🎈🌸🎈
🔙۳۴۴🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کارتون
#ببعی
سرآشپز باشی
#داستان
♦️🔆 #رسانه_تنهامسیر
۳ تا ۵ سالگی⬇️
http://eitaa.com/joinchat/993132563Cab0f5ceb85
🎈🌸🎈🌸🎈
🔙۳۴۵🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#داستان
♦️🔆 #رسانه_تنهامسیر
۳ تا ۵ سالگی⬇️
http://eitaa.com/joinchat/993132563Cab0f5ceb85
🎈🌸🎈🌸🎈
🔙346🔜
🌸روز دختر🌸
🍃اشعار تشویقی مخصوص دخترها🍃
❇️اگه به جای کلمه دختر کلمه پسر رو بزارید،
می تونید اشعار مخصوص برای پسرها بسازید☺️
💙دختر داریم برنده
همیشه داره می خنده
آی خنده خنده خنده
دختر داریم برنده
💚دختر داریم نمونه
جاش توی قلبمونه
عزیز جونمونه
💛دختر داریم عزیزه
زبر و زرنگ و تیزه
❤️بهشت زندگانی
دخترجان مامانی
💜دختر داریم برنده ست
ما براش می زنیم دست
💙دختر چه مهربانه
همیشه شادمانه
💚اتل متل ستاره
دختر نگو بهاره
باخود شادی میاره
💛صد آفرین مرحبا
دختر خوب و دانا
❤️صد آفرین مرحبا
دختر داریم توانا
💜دختری هست عزیزتر
که با تلاش بیشتر
انجام بده کارهای
خوب و درست و برتر
💙گندم دونه دونه
دختر چه مهربونه
💚نون و پنیر و گردو
دختر داریم خنده رو
💛ای دختر نازنین
کارت خوبه آفرین
#شعر
♦️🔆 #رسانه_تنهامسیر
۳ تا ۵ سالگی⬇️
http://eitaa.com/joinchat/993132563Cab0f5ceb85
🎈🌸🎈🌸🎈
🔙۳۴۷🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بازی
#بازی_لیوان_و_بادکنک
مجمومه #هم_بازی
وقتی بزرگ ترها همراه بچه ها بازی می کنند انگیزه بچه ها برای بازی کردن بیشتر میشه.
#بازی
♦️🔆 #رسانه_تنهامسیر
۳ تا ۵ سالگی⬇️
http://eitaa.com/joinchat/993132563Cab0f5ceb85
🎈🌸🎈🌸🎈
🔙۳۴۸🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاردستی دوچرخه
با چوب کبریت و چوب بستنی
#خلاقیت_دوچرخه
🚲
♦️🔆 #رسانه_تنهامسیر
۳ تا ۵ سالگی⬇️
http://eitaa.com/joinchat/993132563Cab0f5ceb85
🎈🌸🎈🌸🎈
🔙۳۴۹🔜