فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 امام خمینی در بیان حاج قاسم سلیمانی🍃
#میوه_ی_دل_من
#تولد_تا_هفت_سالگی
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه بازی ساده و جذاب پدر دختری😍
میتونین به صورت مسابقه هم برگزار کنین☺️
#تولد_تا_هفت_سالگی
#میوه_ی_دل_من
#کاردستی
#مادر_خلاق
#بازی_سازی
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر جور حساب میکنه دخل و خرجش نمیخونه با هم😂
#تولد_تا_هفت_سالگی
#میوه_ی_دل_من
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
—✧✧🌸✧ 📚 ✧🌸✧✧—
آی قصه قصه قصه📚
این داستان: نیما و مادرش🧒🧕
#میوه_ی_دل_من
#داستان
#تولد_تا_هفت_سالگی
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
─━━⊱⋆🍂✦❄️✦🍂⋆⊰━━─
صفحه1⃣
نیما با پدر و مادرش در یکی از روستاهای اطراف تهران زندگی میکردند. پدر نیما برای کار به تهران میرفت و چون مسیرش دور بود هفته ای یک بار برای دیدن خانوادهاش به خانه میآمد.
همهی کارهای خانه و نیما به دوش مادرش افتاده بود، نیما پسر لوس و لجبازی بود که کارهایش را حتما باید مادرش انجام میداد. مادر باید او را به مهد کودک می برد و باز میگرداند، سپس غذای او را میداد و به او میگفت: پسرم از این به بعد باید خودت غذا بخوری.
اما نیما زیر لب غر میزد و می گفت من نمیتوانم و کوچک هستم. بعد از آن مادر حتما باید با نیما بازی میکرد و در هنگام خواب هم بالای سر نیما مینشست تا او خوابش ببرد. این کارها را نیما هر روز از مادرش میخواست و اگر انجام نمیداد مدام گریه میکرد.
⬇️ادامه
#میوه_ی_دل_من
#داستان
#تولد_تا_هفت_سالگی
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
─━━⊱⋆🍂✦❄️✦🍂⋆⊰━━─
صفحه2⃣
وقتی نیما به خواب می رفت مادر شروع به تمیز کردن خانه و کارهای عقب افتاده اش می کرد. او بسیار خسته و هر روز ضعیفتر میشد. صبح یک روز که مادر نیما را به مهد گذاشت برای بازگرداندنش دنبالش نرفت، وقتی نیما دید مادرش نیامده با گریه و فریاد به سمت خانه رفت، دید که خاله اش دارد نهار میپزد. با تعجب پرسید: مادرم کجاست؟
خاله اش گفت: مادرت بخاطر اینکه کار زیادی انجام میداد کمی مریض شده و الان در بیمارستان است. نیما بسیار ناراحت شد و گفت مرا به بیمارستان ببر تا مادرم را ببینم. وقتی در بیمارستان چشمش به مادرش افتاد اشکهایش سرازیر شد و گفت: دیگر کارهایم را خودم انجام میدهم و تو را اذیت نمیکنم.
مادر کم کم حالش بهتر شد و به خانه بازگشت. از آن روز به بعد نیما نه تنها همه ی کارهای شخصی اش را خودش انجام میداد، بلکه در کارهای خانه به مادرش کمک هم میکرد. او روز به روز عاقل تر شد و دست از لجبازی و خودخواهی برداشت، مادر از این بابت بسیار خوشحال و راضی بود.
💠پایان
#میوه_ی_دل_من
#داستان
#تولد_تا_هفت_سالگی
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام🌹
برترین ادب، آن است که انسان در حد خود بایستد و از اندازه خویش فراتر نرود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
غررالحکم، حدیث۳۲۴۱.
#تولد_تا_هفت_سالگی
#میوه_ی_دل_من
#احادیث
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مامانی ترشه ترشه😖
اسم باباها بد درفته😁
#تولد_تا_هفت_سالگی
#میوه_ی_دل_من
#طنز
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯