امروز کوچولو برای غذا خوردن همراهی نمی کرد😢
می دونم، مشکل خییییلی از مامانا هست😅
قند عسل یا مشغول راه رفتن وسط سفره بود🏃♂یا به غذای همه کار داشت غیر از خودش😄دیگه صدای داداشیاشم در اومده بود.
منم ظرف غذاشو برداشتم و گذاشتم جلوی خودم🍳 با صدای بلند و بچگونه گفتم:« منه، منه، غذای منه»
همونطور که وسط سفره دستش تو ظرف غذای داداشش بود،
برگشت منو نگاه کرد👦یه نگاه به من یه نگاه به غذاش🙇♂فوری دوید طرف ظرف غذاشو و گفت:«منه! منه!»🤗
وقتی نشست کنارم، شروع کردم به له کردن غذاش، بعد باهاشون گردی درست کردم و با پشت قاشق خودش دویدم دنبال گردیا و گفتم:«صبرکن ببینم، گردی خوشمزه! می خوام بخورمت و قوی بشم، مال خودمی!کجا فرار می کنی؟😅🤪»
بالاخره یکی از گردی ها را برداشتم و گفتم:«بالاخره گرفتمت!»
بعد گذاشتم داخل دهنم و گفتم:« آآآم! 😋»
جیگر طلا هیجان زده شد و همونطور که انگشت کوچولوشو، توی دهنش می گذاشت و درمیآوورد،
گفت:«آم...آم ....منه! منه!»
خلاصه تا آخر سفره همراهی کرد و یکی یکی گردیاشو خورد
منم همینطور که می خورد این شعرو براش می خوندم:
له می کنه غذامو
مامان مهربونم
گردی شده برنجام
مامانی جون، ممنونم!
اعضای خانواده هم با خیال راحت ظرف غذاشونو روی سفره گذاشتن و نوش جان کردن.😘
✅4⃣#بازی_چهارم
#کاربر_رئوف
#ممنونیم_از_مشارکت_شما
#مسابقه_اول
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯