eitaa logo
میوه دل من
13.7هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
2.9هزار ویدیو
23 فایل
بسم الله النور انجام کارهای روزمره والدین در کنار بچه ها بازی های مناسب طبایع مختلف شعر و قصه های کاربردی بازی و خلاقیت و... ویژه کودکان زیر۷سال👶 ارتباط با ما:👈 @Rahnama_Javaher زیر نظر کانال طبیبِ جان: @Javaher_Alhayat
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام سلام نوگلهای خونه ☺️ صبح همگی بخیر وشادی😇 🍃عنوان:پول ماه رمضان بود و عاصم برای فراهم کردن نان مورد نیاز زمان افطار به نانوایی رفته بود. صفی طولانی در مقابل نانوایی بود. هنگامی که زمان افطار نزدیک می‌شد مردم بیش از پیش تحمل خود را از دست می‌دادند. نانوا نگران مردم حاضر در صف بود. سریع کار کردن، مطمئن شدن بابت این که همه نان گرفته اند و اینکه پول بیش از حد از کسی نگرفته، برای او کار آسانی نبود. نانوا در آن زمان واقعا خسته بود و اشتباها از عاصم کمتر از معمول پول گرفت. در ابتدا عاصم درنگ کرد و به چهره‌ی نانوا با تعجب نگاه کرد. نانوا پرسید: "مشکلی وجود دارد؟" عاصم گفت: "نه" و پولش را گرفت. او از نانوایی به طرف خانه دوید. زمان شام عاصم نگران و پریشان بود. زمانی که آن شب به خواب رفت ناراحت تر هم شد. او احساس می‌کرد که مردی نامرئی دارد از او می‌پرسد: "چرا این کار را کردی؟ چرا پولی را گرفتی که مال تو نبود؟" او فکر کرد که باید همه چیز را به مادرش بگوید، سپس او نظرش را عوض کرد و چیزی نگفت. او می‌دانست که مادرش عصبانی خواهد شد و او را سرزنش خواهد کرد. در تمام طول شب او کابوس می‌دید. زمانی که صبح بیدار شد حالش بهتر نبود. او به تقویم روی دیوار نگاه کرد. آنجا حدیثی نوشته شده بود که در ادامه آمده است: «الاثم ما حاک فی صدرک و کرهت ان یطلع علیه الناس» 🍃گناه چیزی است که قلب شما را ناراحت می‌کند و چیزی است که شما نمی خواهید دیگران بدانند. " عاصم احساس کرد که صورتش قرمز شده گویی که پیامبر دوست داشتنی این حدیث را فقط برای او گفته است. فورا به نانوایی رفت و پول نانوا را پس داد و به خاطر اینکه نتوانسته بود پول را زودتر پس دهد عذرخواهی کرد. 🌷کانال میوه دل من:👇 ╭┅──——🌸————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅──——🌸————┅╯