━━.•﷽.•🎀•.━━━━━━━━━━ پاکت پول💵💌 ابتدا الگوی مورد نظر رو روی کاغذ کادو یا مقوای نازک می‌کشیم🧐 از قسمت وسط الگو یک سانت اضافه جا می‌زاریم و الگو رو برش می‌زنیم✂️✂️ حالا از قسمت‌های مشخص شده الگو رو تا می‌زنیم😊 لبه‌های وسط که یک سانت اضافه هستن چسب مایع می‌زنیم و لبه پایین رو بالا میاریم و می‌چسبونیم 🧫 پاکت پول آماده‌ست💌😍 #بنده_امین_من #ایده_درآمدزایی #هشت_تا_چهارده_سال @Bandeyeamin_man ┗┈•┈•┈•✦ 🌺 ✦•┈•┈•┈┛

┄━━•●❥-☀️﷽☀️-❥●•━━┄ بازی آسیاب😍 بچه‌ها مخصوصا تو سن ۷ ماهگی عاشق بازی با لوازم آشپزخونه‌اند.😄 حتی بیشتر از اسباب‌بازی با وسایل آشپزخونه سرگرم میشن😄 این بار ما برای بازی از سبزی خردکن دستی استفاده کردیم.🙃 تیغ داخلش رو در آوردم و کنار گذاشتم.👌 و بعد دادم پسرم تا دسته‌اش رو بگردونه.😘 اولش خودمم کمکش کردم تا تونست یاد بگیره چطوری باهاش بازی کنه☺️ و من و آبجی هم تشویقش می‌کردیم و این شعر رو می‌خوندیم👇 گندم هامون در اومد🌾 غصه هامون سر اومد😍 خورشید خانم بیداره🌞 حالا دیگه وقت کاره 👦🏻💪🏻 از خوشه های گندم🌾 آرد رو میدیم به مردم👨🏻‍🌾 گندم های طلا رو ریزتر و ریزترش کن🌾 آسیاب بازم بچرخ و تند و تند ترش کن😍👏👏 #تولد_تا_هفت_سالگی #بازی_سازی #مادرخلاق #بازی_در_آشپزخانه #شعر #میوه_ی_دل_من ╭┅───🌸—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───🌼—————┅╯ ┄━━•●❥-☀️🌼☀️-❥●•━━┄

━━━━━━━━━━﷽◯✦━━━ سلاااام😍 خداقوت اینم میوه بازی نی نی عسلی خیلی خوشش میاد با میوه ها سرگرم بشه،😍😋 چند سیب شسته و دو ظرف مناسب نیاز داریم یکم به دندون می گیره که دورادور مراقبش هستیم، بعد تلاش می کنه برداره و جابجا کنه تمرین خوبی هست، چون گرد و کمی سنگین هست، کمی دچار چالش میشه☺️ مهارت حفظ تعادل و هماهنگی دو دست و چون به راحتی نمی تونه برداره، تمرین صبر😉 جاااانم😍😍😍 چه تلاشی می کنههههه👏👏👏 همین بازی خودش باعث میشه کم کم به خوردن سیب علاقه مند بشه😄☺️ البته حین این بازی‌ها ارتباط ما با کودک مهمه، کودک بیشتر از ارتباط با والدینش لذت می‌بره و خوبه واقعا مدت زمانی از روز رو اختصاص بدیم و با کودک همراه باشیم تا احساس امنیت کودک در این سنین افزایش پیدا کنه همه اش کودک رو با بازی تنهایی رها نکنیم، حتی اگر هم خودش تنهایی سرگرم بشه #تولد_تا_هفت_سالگی #بازی_سازی #میوه #مادرانه #میوه_ی_دل_من ╭┅───🌸—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───🌼—————┅╯ ━━━━━━✦◯◯᪥◯◯✦━━━━━━

┄━━•●❥-☀️﷽☀️-❥●•━━┄ #شیشه پوریا و سامان پشت بوته کوتاه رز، پنهان شدند. پوریا شاخه کوچکی را کنار زد. عطر گل رز را دوست داشت. گنجشک کوچولو دانه‌های برنج را با نوک طلایی‌اش بر می‌داشت. تند تند جلو می‌رفت تا دانه بعدی را بردارد. پوریا آهسته تیر و کمانش را آماده کرد. سامان تکه سنگ بزرگی را به دستش داد. پوریا سنگ را نگاه کرد و گفت: -این بزرگه! سامان گفت: -نترس بزن. با سنگ کوچک که نمی‌افتد. پوریا سنگ را لا به لای کشَش گذاشت. از جایش بلند شد. تیر و کمان را به طرف گنجشک گرفت. تا کش کمان را کشید، گنجشک به هوا پرید. پوریا او را نشانه گرفت. ولی گنجشک داشت به سرعت دور می‌شد. سامان فریاد زد: -زود باش! الان فرار می کند. پوریا هر چه زور داشت جمع کرد تا سنگ به گنجشک بخورد. اما وقتی کش را رها کرد، صدای شکسته شدن شیشه، در حیاط پیچید. از گنجشک هم خبری نبود. فریادی کشید و دستش را روی دهانش گذاشت. قلب کوچکش مثل گنجشکی که در قفس گیر افتاده، تند تند می‌زد. -سامان! سامان! بیچاره شدم. وای! تو را به خدا به دادم برس. زدم شیشه پنجره اتاقمان شکست. تو را به خدا بیا کمک کن. باید تا پدر و مادرم نیامدند درستش کنیم. سامان تا شیشه را دید، بلند گفت: -وای پوریا! این شیشه خیلی بزرگه! پولش زیاد میشه. چقدر پول داری؟ پوریا بغض کرد و گفت: -فقط پولی که برای شاگرد اول شدن گرفتم. بس می‌شود؟ +نه بابا! خیلی کم است. حالا اگر کلاس سومی بودیم، جایزه‌ات بیشتر می‌شد. اما ما کلاس دومی‌ها جایزه‌مان کمتر بود. پوریا روی زمین نشست و موهای فرفری‌اش را چنگ زد. -حالا چه کار کنم؟ سامان کنارش نشست و دست دور گردنش انداخت. -غصه نخور! یه فکری می‌کنیم. بعد از کمی فکر کردن گفت: -آهان! فهمیدم! پاشو تا نیامدند. هر دو به طرف پنجره رفتند. سامان گفت: -باید شیشه‌های شکسته که به پنجره چسبیده را در بیاوریم. این طوری نمی‌فهمند که اینجا شیشه ندارد. پوریا کمی فکر کرد و گفت: -آهان! مثل وقتی که مادرم شیشه را تمیز می‌کند. اصلا دیده نمی‌شود. سامان گفت: -تازه خودم چند بار به شیشه در خوردم و سرم درد گرفت. هر دو خندیدند. پوریا جلو رفت و دستش را به طرف پنجره دراز کرد؛ ولی یک دفعه صدای فریادش بلند شد. شیشه شکسته دستش را برید. خون روی زمین می‌ریخت. درد و سوزش زیادی داشت. فریاد می‌زد و گریه می‌کرد. سامان با دیدن آن همه خون ترسید. هر دو با هم گریه می‌کردند که پدر و مادر پوریا رسیدند. وقتی پوریا را دیدند، سریع او را به درمانگاه بردند. دکتر دستش را بخیه زد و گفت: -پسر خوب! یادت باشد که همیشه برای انجام کارهایی که نمی‌توانی انجام بدهی از بزرگ‌ترها کمک بگیری. پدر گفت: -و نباید سعی کنی که چیزی را از پدر و مادر مخفی کنی. بهتر است همیشه در کارها از ما مشورت بگیری. شکستن شیشه یک اتفاق بود اما بریدن دستت را خودت باعث شدی. پوریا ساکت ماند و فقط عذرخواهی کرد. خون زیادی از او رفته بود، به او سِرم زدند و تا شب در درمانگاه ماند. تا چند روز نمی‌توانست مشق‌هایش را بنویسد و کار‌هایش را انجام دهد. ❁فرجام‌پور #میوه_ی_دل_من #تولد_تا_هفت_سالگی #داستان_کودکانه ╭┅───🌸—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───🌼—————┅╯ ┄━━•●❥-☀️🌼☀️-❥●•━━┄

👶تغییرات در ماه هفتم👶 #تولد_تا_هفت_سالگی #هفت_ماهگی #میوه_ی_دل_من @MiveiyeDel_man

♨️👆 اگر ما برای فرزندان خود برنامه نداشته باشیم... حجت الاسلام #تراشیون #تربیت_فرزند     ◣@Setare_mobin ◢ ࿐❁☘❒◌🌙◌❒☘❁࿐

•┈┈┈••✾🍃 ﷽ 🍃✾••┈┈┈• مغازه بازی😍 نازناز ما از سه سالگی این بازی رو دوست داشت و انجام میداد☺️ البته اون موقع باید حتما کنارش بودم و ازش خرید می‌کردم😊 در حین بازی میشه دسته بندی میوه جات، صیفی‌جات رو بهشون یاد داد👌 یا اینکه میوه‌های مفیدتر😊 یا طبع میوه‌ها و میوه‌های مفید با طبع و مزاج بچه‌ها رو👌 مثلا دخترم می‌دونه باید بیشتر سیب و گلابی و کمتر موز و خیار بخوره😍 همه اینا رو حین بازی می‌تونید به بچه‌ها یاد بدید✅ بازی جذابی هست، بخصوص اگر والدین از بچه‌ها خرید کنند😍 #تولد_تا_هفت_سالگی #بازی_سازی #مادر_خلاق #شناخت_میوه_ها #آشنایی_با_سیفی_جات #طبع_و_مزاج #میوه_ی_دل_من ╭┅───🌸—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───🌼—————┅╯ •┈┈┈••✾🍃🌺🍃✾••┈┈┈•

❀ೋ❀💕═ ﷽ ═💕❀ೋ❀ بازی ترامبولینگ ما☺️ اینم بازی جدید حین خونه تکونی😅 بذارین بچه راحت باشه😘 رو تشک بپر بپر کنه 👌 ناز ناز که کلی بپر بپر و تخلیه انرژی می‌کنه و خیلی خوشحاله😍 نی نی عسلی هم هم می‌خنده و بازی می کنه😍 هیچی ارزش این شادی بچه‌ها رو نداره🌹🌹🌹 قیمتش هر چی که میخواد، باشه🤷‍♂ مامان هم ی استراحتی می کنه😉 و تازه و سر‌حال میشه ولی هر چقدرم تنوع و بازی و شادی تو خونه ایجاد کنید، کودک به بیرون و رفتن توی طبیعت و آب و خاک بازی هم داره و در حقیقت از نیازهای اساسیش هست و باید بین برنامه‌ها این رو هم گنجاند #تولد_تا_هفت_سالگی #بازی_سازی #مادر_خلاق #شادی_سرگرمی #میوه_ی_دل_من ╭┅───🌸—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───🌼—————┅╯ ❀ೋ❀💕═══💕❀ೋ❀