💎 پدرم اسم حمید را خط میزد!
🎙 گفتگوی ریحانه با همسر #شهید_حمید_سیاهکالی
⁉️ نگاه سیاسی شهید چگونه بود؟
🌼 اهل جناحهای سیاسی نبود و نگاهش تماماً به آقا بود. سعی میکرد نه از ایشان جلو بزند، نه عقب بماند؛ در یک کلام، انقلابی بود. در وصیتنامهاش هم نوشت: «مادامی که پشتسر ولیفقیه باشیم و مطیع ولایت باشیم و در راه و مسیر همیشه سرافراز حضرت ولیعصر (عج) قرار بگیریم، پیروز خواهیم بود، چرا که نقطهی قوت ما ولایت است.»
⁉️ چگونه به سوریه رفتند؟
🔰 ایشان پاسدار بود، اما بهصورت داوطلبانه به سوریه رفت. در محل کارشان قرعهکشی میکردند، اما اسمش درنمیآمد. خیلی ناراحت بود که از این قافله جا مانده. متوجه شدم پدرم - که ایشان هم پاسدار هستند - اسم آقا حمید را از قرعهکشیها خط میزنند.
🔸به منزل پدرم رفتم و به ایشان گفتم «اگر آقا حمید همسر من است و من از علایقش خبر دارم و اگر حقی دارم، میگویم اجازه بدهید برود، من از حقم میگذرم.» والدینم ابتدا ممانعت کردند و گفتند خطرناک است، شهید میشود و...؛ ولی گفتم: «به نظرم راه اصیل و درست این است که بگذاریم برود...» همانجا به پدرم قول دادم که اگر اتفاقی برای آقا حمید افتاد، پیش پدرم هرگز گریه نکنم. دورهی بعد قرعهکشی، اسم آقا حمید درآمد و ایشان طلبیده شد.
⁉️ چرا اینقدر اصرار داشتند به سوریه بروند؟
✅ چندین دلیل داشت؛ اول، فرمایش حضرت امیر (ع) بود که میفرمایند اگر مسلمانی فریاد دادخواهی مسلمانی را بشنود و کمکش نکند، مسلمان نیست. دلیل دیگر، جلوگیری از تحریف اسلام و قرآن، توسط تکفیریها بود. حفظ حرم خانم زینب کبری (س) نیز دلیل مهم دیگر بود.
🌐 منطقیتر هم این است که دفاع از ایران، در فاصلهای دورتر از مرزهای کشور انجام شود، نه در خود مرز، تا حتی امنیت شهرهای مرزی هم تهدید نشود؛ این هم دلیل دیگر اصرار ایشان بود.
🇮🇷🕊 @Mobin_rfm