🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱
🌸🌱🌸🌱🌸🌱
🌱🌸🌱🌸🌱
🌸🌱🌸🌱
🌱🌸🌱
🌸🌱
🌱
#پـاࢪتیازدهم✋🏻🍃
#ࢪمـانآیــہ🌸🌱
+آخخخ سرم...
برگشتم پشت سرم دیدم بلهههه مسبب این اتفاق کسی نبوده جز خواهر عزیزدلم دعا خانوممم
-خب خب ایه خانم بگو ببینم گنده کیه!؟
یه لحظه ته وجودم خوشحال شدم که دعاهم شد همون دعای سابقو روحیش برگشته و دیگه مثل دیشب گریه نمیکنه...
+مه لقا خانووو... نه یعنی اینکه دعا خانوممم
دعا ملاقه رو از رو کابینت برداشت و افتاد دنبالم
-که من گنده ام اره؟ نشونت میدم...
داشتم مثل پلنگ مازندران میدوییدم که پام گیر کردم به چادرمو افتادم رو مبل...
دعا اومد بالاسرمو همونطور که با ملاقه میزد کف دستش بدجنس نگاهم میکرد...
دستامو مثل سپر گرفتم جلومو گفتم
+میگما دعا تو مگه دیشب نرفتی؟؟؟
-داری بحثو عوض میکنی؟ فایده نداره
بعد ملاقه رو برد بالا تا بزنه که یهو دیدم ملاقه غیب شد...
چشمام شده بود چهارتا که مامان خانوم از پشت دعا اومد بیرون و الکی زد رو شکم دعا و گفت
-چیکار بچم داری؟
پاشو مامان... پاشو بیا صبحونتو بخور برو که دانشگات دیر نشه
+آخ من به قربونت برم منیرررر خانوم
بعد زبونمو برای دعا دراوردم...
که دعاعم کارمو بی تلافی نگذاشتو و قیافشو برام کج کرد...
__
جلوی در خونه ی زهرایینا زدم رو ترمز و گوشیم و از کیفم دراوردم و باهاش تماس گرفتم
+سلام... بدو پایین
بعدشم بدون جوابی از طرفش قطع کردم
چون نمیخواستم هم یبار پشت تلفن هم تو ماشین بهش توضیح بدم که چرا گوشیم رو حالت هواپیما بوده...
ادامہ داࢪد...✨🌿
مبتـلا بـہ حࢪم🚶🏻♀
🌱@Mobtala_Be_Haramm🌱
🌱
🌸🌱
🌱🌸🌱
🌸🌱🌸🌱
🌱🌸🌱🌸🌱
🌸🌱🌸🌱🌸🌱
🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱
هدایت شده از {عـــاشــــقان ظـــهور}[³¹³]
چند وقت پیش رفتیم جایی یکی از پیرزن های مجلس شروع کرد فحش به نظام ✊
و دعا برای روح شاهنشاه ...😕
اون موقع چیزی نگفتم
اما بعد اینکه شام صرف شد نشستم کنارش گفتم حاج خانوم شنیدم ماشالله همه بچه ها و نوه هاتون تحصیلکرده هستن !
لبخندی زد و با افتخار گفت بله اون پسرم لیسانس هست اون نوه ام دکتری هست اون یکی پزشکی میخونه و... خداروشکر نان حلال و زحمتکشی دادیم بهشون ☺️
گفتم : آفرین به شما ، خودتون تا کلاس چندم خوندین؟!
گفت: من تا کلاس پنجم درس خوندم 😓
گفتم : کدوم مدرسه؟
گفت : تا کلاس سوم مدرسه روستامون ، کلاس چهار و پنجم رو هم نهضت سواد آموزی خوندم
گفتم : پس هوش بچه ها و نوه هاتون به شما نرفته احتمالا به خاله ای و عمه ای کسی رفتن درس خون شدن 😉
گفت : نه خواهر برادرام هم بیشتر از دبستان سواد ندارن !! اتفاقا هوشی من داشتم هیچکس نداشت 😏
گفتم : پس چرا درس نخوندین ؟ حتما تنبل بودین ،! 😅
گفت: نخیر !! خیلی هم زرنگ بودم منتها بد شانسی ما اون موقع امکانات نبود ، مدرسه تو روستاها اکثرا نبود یا تا دبستان بود !! اگه امکاناتی که بچه های الان دارن من داشتم الان مدرک پروفسوری داشتم 😌 قدیم اصلا برای سواد ارزش قائل نبودن ، از بچگی دست چپ و راستم شناختم بردنم پشت دار قالی ، تو قالیباف خونه بزرگ شدم ، صبح تا شب باید برای ارباب قالی میبافتیم بعدشم بدو بریم از سرچشمه آب بیاریم گاو و گوسفند علف بدیم و مثل الان لوله کشی و لباسشویی و این حرفا نبود ... وقتی برای درس خوندن نداشتیم همون سه کلاس رو هم شبانه خوندم !!
گفتم : خب نمیرفتین قالیباف خونه ،
گفت: خب اگه نمیرفتیم چیزی نداشتیم بخوریم باید قالی میبافتیم که اخر برج پدرمون پولی از ارباب بگیره قند و چایی و کبریت وبقیه مایحتاجمون رو بخره
گفتم: شاه میدونست شما اینجور زندگی دارید؟! آخه زندگی سردار سلیمانی خوندم مثل شما بود ، پدر خودمم مثل شما بوده و تو سختی زندگی میکردن ، چرا شاهنشاه براتون کاری نمیکرد؟! چرا ۸۰ درصد مردم ایران تو زمان شاه بیسواد بودن؟! تازه انقلاب اومده یک نهضت راه انداخته که بتونه بیسوادی رو ریشه کن کنه؟!
حاج خانوم یک نگاهی کرد 😨
گفتم : چرا دارید حقایق رو وارونه جلوه میدین ؟
گفت: چی بگم از بس گرونیه
گفتم : مدل ماشین بابات زمان شاه چی بود؟! حتما تو اون ارزانی ها بهترین ماشین خریدین؟
گفت : ما اصلا ماشین نداشتیم فقط ارباب داشت !
گفتم : زمان شاه مستطیع شدین رفتین حج حاج خانوم شدین؟!
گفت : نه چند سال پیش رفتم مکه سوریه و کربلا هم رفتم
گفتم : چرا تو زمان شاه همه چیز ارزون بود نرفتین
گفتم : شاهنشاه استان بحرین رو چند فروخت؟!
گفت : مگه شاه فروخت ؟!
گفتم : وقتی استان فروخته نفهمیدین چطوری از بقیه اختلاس هاشون باخبر میشدین؟!
خلاصه گفتم تاریخ رو تحریف نکنید لطفا از شاه اسطوره تو ذهن بچه هایی که حاضر نیستن لحظه ای تو شرایط و امکانات زمان شاه زندگی کنند نسازید !!!
سرش انداخت پایین و چیزی نگفت.
یکیازآشنـٰایان،خوابشھیدپلارکرودیدهبود
وقتیازشتقاضاےِشفـٰاعتکردهبود
شھیدپلارڪگفتهبود
منزمـٰانیمیتونمشمـٰاروشفـٰاعتکنمکہ
نمـٰازبخونیدوبہنمـٰازتوجہکنید،
همچنینزبـٰانتونروکنترلکنید...🖐🏻!'•
:)🌿
هۍوَعدهحَـرمبهخودممۍدهمحُـسین
دلخوششدمدگر؛بههمینּخیـٰالهـٰا...シ!🙂🌱
#حسینجـٰانم
بوے عطر عجیبے داشت...
نام عطر رو ڪه مےپرسیدیم، جواب سربالا مےداد.
شهید ڪه شد، توے وصیتنامهاش نوشته بود:
"به خدا قسم هیچ وقت به خودم عطر نزدم!
هروقت خواستم معطر بشم از ته دل گفتم:
#اسلـامعلیڪیـاابـاعبـداللهالحسـیـن (علیهالسلام)"
#شهید_حسینعلے_اکبرے🌸
•| #شهیدانه✨🌱|•
••میگفت:
دوستِمن! لحظهۍ نماز کارت را تعطیل کن
تا برکتشرو در زندگیت ببینی ..
یادت باشه کاری کھ موقعِ "نمازاولوقت" انجام بشه، اَبتر مےمونه.
#شهید_خلیلی🕊🦋
-
شیطان به اندازه ارزش نعمتها،
در آن ها وسوسه دارد
و تو میتوانی در هر کاری،
از مقدار وسوسه شیطان ارزش
و اهمیت آن را حدس بزنی...!
#استادصفاییحائری🌱
میگـما!
مگـهمیشـهکـسیلـذتِدیـدنِشـالِسبـزِرویِدوشِ
امـامزمـانروبفـروشهُبـرهنـامحـرمببیـنه؟!