مدافعان حرم ولایت
( #عشق_سرخ ) #قسمت_پایانی: الان نزدیک سه سال,ازان لحظات شیرین اشنایی ما میگذرد,سه سالی که هرلحظه اش
🌟وَلَایَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی🌟
🎁رمان تاریخی، بصیرتی و معرفتی👌
" #شاهزاده_ای_در_خدمت "
به نام خالق یکتا
«ولایة علی بن ابیطالب حصنی، فمن دخل حصنی، امن من عذابی»
همانا ولایت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام ، قلعه و حصاریست محکم و هرکس که وارد این قلعه شود، از عذاب الهی محفوظ است.
خداوندا بپذیر تا از تکبیرگویان درگاه ربوبیت باشم و قبول فرما تا از سلام گویان ساحت مطهر اولین امام و ولیّ بلافصل پیامبرت باشم...
🌟#قسمت_اول
قصر در سکوتی عجیب فرو رفته بود و هر از گاهی صدای چکهای که بر مایع درون محفظه میچکید ، سکوت فضای حاکم را میشکست...
دستان لرزان دختر، آخرین ماده هم در مایع پیش رویش انداخت و سپس،تکهای فلزبیارزش را درون آن انداخت، چند دقیقه با هیجان به تماشا نشست، اندک اندک رنگ فلز به زردی گرایید و دخترک باچشمان زیبایش خیره به فلزی که داشت به طلا تبدیل میشد، ذوق زده دستانش را بهم زد و همانطور که با حرکتی دایره وار دور خود می گشت ،صدایش بلند شد :
_موفق شدم....من موفق شدم ...بالاخره تعلیمات استاد و خواندن کتابهای مختلف اثر کرد ....من توانستم.....
در همین حین، صدای قیژ درب بزرگ کارگاه خبر از ورود کسی میداد و او میدانست که کسی غیر از «آمیشا» نمیتواند باشد...
دخترک با ذوق و هیجان خود را به دختر سیه چرده جلوی درب رساند و همانطور که دستان او را در دست گرفته بود به طرف ظرفی که شاهکارش در آن قرار داشت برد و گفت :
_بیا آمیشا....بیا جلوتر ....ببین چه کرده ام...
آمیشا که سراسیمه بود ، با خضوع دستان خانمش را آرام نوازش کرد و گفت : _شاهزاده خانم...مادرتان...مادرتان از مراسم برگشته و سخت از دست شما عصبانی ست....قصر را به دنبالتان زیر و رو کرده، گمانم فهمیده اینجا حضور دارید.... خیلی خشمگین است و من تا دیدم به این سمت میآید، خودم را زودتر به شما رساندم که اگر میخواهید جایی پنهان شوید تا شاهبانو آرام گیرد، خبرتان کنم.
دخترک، بوسهای محکم از گونهٔ این کنیزک مهربانش گرفت و گفت :
_ممنون آمیشا، اما امروز آنقدر خوشحالم که نمیخواهم پنهان شوم، حرفهای تیز مادرم را هرچه باشد به جان می خرم...
آمیشا خودش را کنار کشید وگفت :
_پس اجازه دهید شاهبانو نبیند که مرا بغل کردهاید، میدانید که ایشان حساس هستند و دوست ندارند رابطهٔ شما با کنیزکان اینچنین صمیمی باشد و اگر ببیند ،منِ بینوا را سخت مجازات خواهد کرد...
شاهزاده خانم سری به نشانه تایید تکان داد و خود را به کنار شاهکارش کشانید....
🌟ادامه دارد....
📝 به قلم : ط_حسینی
#کپی_فقط_با_لینک_زیر_و_نام_نویسنده_مورد_رضایت_است.
🆔 @Modafeane_harame_velayat
کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️
#شاهزاده_ای_در_خدمت
#قسمت_دوم 🎬:
ملکه قصر ،در حالیکه بلند بلند ،دخترش را صدا میزد به پیش آمد، دخترک فی الفور خود را به مادر رسانید و بدون اینکه اجازه دهد او لب به گلایه بگشاید بوسه ای به گونه اش زد و گفت : سلام مادر ، نمی دانی دخترت چه شاهکاری کرده ، بیا ....بیا ببین....
ملکه که کلاً غافلگیر شده بود ، انگار یادش رفت برای چه آمده ،با او همراه شد و نزدیک ظرف حاوی مایع و طلای دست ساز او شد.
دخترک با شوق و ذوق ،شروع به تعریف از کارش کرد و وقتی حرفش تمام شد ، سکوت اختیار کرد و به چهرهٔ مادرش خیره شد تا تاثیر کلامش را ببیند.
مادرش آهی کشید و در حالیکه به سمت دیگر اتاق میرفت ،کنار صندوقی بزرگ و چوبین ایستاد ، درب صندوق را به زحمت بالا داد و دستش را داخل صندوق برد و مشتش را که پر از جواهرات گرانبها و درخشان بود ،بیرون آورد و همانطور که مشتش را جلوی پای دخترش ،بر زمین خالی می کرد گفت : بفرما، اینهمه طلا و زمرد و یاقوت ، هرچه که بخواهی و هر چه اراده کنی در چشم بهم زدنی برایت فراهم می شود ، تو را چه به کیمیا و کیمیاگری...تو حتی التفاتی به این زیورالات فریبنده که آرزوی هر دختری ست نمی کنی و با اشاره به سر تا پای او ادامه داد : کو گردنبدی بر گردنت ؟کجاست گوشواره و حلقهٔ زیبای دماغت ؟خلخالی هم به دستها و پاهایت نمی بینم ، اصلا چیزی که نشان دهد تو شاهزاده خانم این سرزمین هستی در وجود تو آشکار نیست ، اصلاً بگو بدانم ، اینهمه زبان های مختلف یاد گرفتی و سر در کتبی که از هر طرف دنیا به دستمان رسید کردی ،به کجا رسیدی؟ می خواستی کیمیاگر شوی؟؟ حال که شدی...دیگر چه در سرت میگذرد؟؟
دخترک آهی کشید و گفت : نه مادر، اشتباه نکن ، من اگر زبان های اقوام مختلف را یاد گرفتم وکتابهای فراوان می خوانم نه برای این بود که کیمیا گر شوم ،بلکه طبیعتم اینطور است، دوست دارم سر از واقعیت های این دنیا درآورم ، دوست دارم هر رازی را کشف کنم و دربارهٔ هر چیزی اطلاعات کسب کنم.
ملکه همانطور که خیره به صندوق پر از طلا بود، آه بلندی کشید و گفت : بدان که هرگز نخواهی توانست به خواسته ات برسی و ناگهان در یک حرکت روی پاشنه پایش چرخید و روبروی دخترش ایستاد و همانطور که با انگشت تلنگری بر شانهٔ او میزد ادامه داد : تویی که رسم بندگی کردن و عبادت خدایان نمی دانی و در روز شکر گزاری از خدایان خود را به کیمیاگری مشغول کردی و اصلاً التفاتی به این موضوع حیاتی ننمودی ، محال است به هدفت برسی چون توجه خدایان را از خود برداشته ای و با لحنی محکم تر ادامه داد : تو.....تو.....شاهزادهٔ این سرزمین هستی...باید هم اینک به نزد خدایان برویم و از گناهانت توبه نمایی...
دخترک سرش را پایین انداخت و همانطور که خیره بود ،به انگشترها و مرواریدهای غلتانی که مادرش بر زمین ریخته بود، گفت : مادر، من این زیور الات را دوست ندارم ،چون معتقدم ،زیبایی باید از خود انسان و فطرتش باشد ، زیبایی که با آویزان کردن این ابزارات بوجود می آید پشیزی نمی ارزد...
اما برای شرکت در مراسم هم باید بگویم ، انسان جایی پا میگذارد که به آن اعتقاد قلبی داشته باشد ، من از پرستیدن سنگ و چوب و ستاره و خورشید و گاو و....که خود اختیاری از خود ندارند و واضح است آنها هم خلقت آفریدگاری دیگرند بیزارم.....من تا با قلبم به چیزی اعتقاد نیاورم ،هرگز به سوی آن نمیروم و در هیچ مراسمی هم شرکت نخواهم کرد....
ناگاه ملکه ، چون اسپند روی آتش به سمت دخترکش یورش آورد و....
ادامه دارد....
📝 به قلم : ط_حسینی
#کپی_فقط_با_لینک_زیر_و_نام_نویسنده_مورد_رضایت_است.
🆔 @Modafeane_harame_velayat
کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️
#شاهزاده_ای_در_خدمت
#قسمت_سوم🎬:
ملکه دو طرف بازوی دخترک را گرفت و شروع به تکان دادن کرد و گفت : اینقدر کفر نگو ، کمتر حرف بزن ،زبان به دهان بگیر، انگار نمی دانی دشمن یکی یکی شهرهای کشور را فتح می کند و عنقریب پشت دروازه پایتخت است .
امروز مراسم خدایان را برگزار کردیم تا خود خدایان ، رحمی به حال ما کنند و تسلط بر دشمن را نصیب ما نمایند ، اما....اما با این کفر گویی های تو ، نفرین خدایان بر ما نازل می شود....وای....واویلا....به کجا پناه ببرم؟....دردم را به که بگویم که شاهزادهٔ این مملکت به خدایان سرزمینش پشت کرده...
دخترک ، آرام دستهای مادر را از خود جدا کرد و همانطور که دانه ای مروارید از زمین بر می داشت ، شانه ای بالا انداخت و گفت : نگران سرزمین و خدایانت نباش ، اگر به راستی این خدایان از خود قدرتی دارند و دعا و نفرینشان اثر بخش است ، بی شک خود را از چنگ دشمن نجات می دهند..
ملکه که هر لحظه عصبانی تر می شد ، جلوی دخترش ایستاد و ناگهان دستش بالا رفت و بر صورت دخترک نشست و گفت : کفرگویی بس است ، یا همین الان به دنبال من می آیی تا به محضر خدایان برسیم یا....
دخترک که با ناباوری مادر را نگاه می کرد و دست به روی گونهٔ اش که هنوز اثر سرخی بر آن نمایان بود می کشید ، با بغض در گلویش گفت : یا چه؟! من محال است به محضر یک مشت سنگو چوب و حیوان که از انسان هم کمترند برسم و آنها را ستایش کنم..
ملکه که اولین بار بود دست به روی دختر نازدانه اش بلند کرده بود ، گوشهٔ لباس حریر قرمز رنگش را در دست فشار داد و در حالیکه پشتش را به دختر می کرد و قصد بیرون رفتن داشت گفت : پس در همین انبار ارواح می مانی،تو یک زندانی در اینجا هستی و موظفی با آن دستان هنرمندت شمش طلا تولید می کنی ، بی شک برای دفاع از شهر و حمایت از خدایان ، لشکریان محتاج این طلاها خواهند شد.. وبا زدن این حرف نفسش را محکم بیرون داد و بدون اینکه به دخترک نگاهی کند و اشک چشمان او را ببیند از درب بیرون رفت.
آمیشا که مانند کودکی ترسان گوشه ای بغ کرده بود ، با رفتن ملکه به طرف شاهزاده خانم رفت و همانطور که خم می شد و جواهرات پخش شده روی زمین را جمع می کرد ،با گریه و هق هقی در صدایش گفت : من که جلوتر آمدم ، گفتم....گ...گفتم که تا ملکه نیامده پنهان شوید...
شاهزاده خانم خم شد زیر بازوی آمیشا این کنیزک مهربان را گرفت و بلندش کرد و همانطور که بازوهایش را نوازش می کرد لبخندی به رویش پاشید وگفت : آمیشا! چرا گریه می کنی؟! من خوبم....
خودت خوب میدانی که دوست دارم تمام عمر در همین اتاق بمانم و کتابهای گوناگون بخوانم ، پس غضب ملکه به نفع من شد ،مگر اینطور نیست؟؟
آمیشا همانطور که بینی اش را بالا میکشید ، سری تکان داد و لبخندزنان به طرف صندوق چوبی رفت....
و این دو دخترک که تقریبا همسن هم بودند ، نمی دانستند که فردا خورشید سر میزند، در چه حالی هستند....
ادامه دارد...
📝 به قلم : ط_حسینی
#کپی_فقط_با_لینک_زیر_و_نام_نویسنده_مورد_رضایت_است.
🆔 @Modafeane_harame_velayat
کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️
May 11
دلم هوای توکرده هوای آمدنت
صدای پای تو آید صدای آمدنت
بهار با تو بیاید به خانه ی دل ما
سری به خانه مازن،صفای آمدنت
هنوزمانده به یادم که مادرم میخواند
زمان کودکی ام قصه های آمدنت
حساب کردم ودیدم که باحساب خودم
تمام عمرنشستم به پای آمدنت
چقدر وعده ی وصل تورا به دل بدهم
چقدر جمعه بخوانم دعای آمدنت
نیامدی ودلم راشکستی ای مولا
چه نذرها که نکردم برای آمدنت
🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃
حاج میرزا اسماعیل دولابی :
اجابت قبل از دعاست. یک وقت نگویید هرچه دعا می کنیم مستجاب نمیشود. اگر خدا نمیخواست شما نمیتوانستید دعا کنید. وقتی با حال دعا با خدا حرف میزنیم، این را خدا خواسته که نصیب ما شده است.
📚 طوبای محبّت، ج۲، ص ۹۶
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
📌
❣شما نمی توانید صبر کنید تا اوضاع
بهتر شود، آن وقت تصمیم بگیرید
که نگرش بهتری داشته باشید.
شما باید در آن جایی که هستید،
بهترین باشید
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
پا پس نکش ای دل ز راه عشق و آئینش
جان ده برایش تا شوی چشم خدابینش
دل می رود از سینه در هر جا که او باشد
اینکه کجاها می رود با اوست تعیینش
لبیک یاحسین»
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بین خودمون بمونه...
🍃🌹صلوات خاصه امام رضا (ع)
رو به حرم رضوی برحسب ادب
دست برسینه می گذاریم و می خوانیم.
🕊🌹✨آمــــــدم ای شاه سلامت ڪنم
🕊🌹✨عـــرض ارادت به مقامت ڪنم
🕊💚✨بنیابت ازمولا صاحب الزمان عج
🌺اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی
🍃 الرِّضَا الْمُرتَضَی...
🌺اَلْاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ ، وَحُجَّتِکَ عَلیٰ
🍃مَنْ فَوْقَ الْاَرضِ وَ مَنْ تَحتَ الثَّریٰ،
🌺اَلصِّدّیٖق الشَّهیدِ ، صَلوٰةً کَثیٖرَةً تٰآمَّةً،
🍃زٰاکِیَةً مُتَوٰاصِلَةً ، مُتَوٰاتِرَةً مُتَرٰادِفَةً،
🌺کَأَفْضَلِ مٰا صَلَّیْتَ عَلیٰ اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیٰائِکَ.
✧الســلام علیڪ یا غریب الغربا ✧
✧الســلام علیڪ یا معین الضعفا ✧
✧الســلام علیڪ یا علے بن موسی الرضا (؏) ✧بحق امام رئوف عجل لولیڪ الفرج✧ 🤲
☆🌺〰️🍃〰️🌺〰️🍃☆
🕊🌺الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🤲
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
📌
چه خوب میشد ..
افتخار آدما به ایننباشه که
هیچکس حریف زبون من نمیشه
کاش به این افتخار می کردن که
هیچکس حریف شخصیت من نمیشه...
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
✾﷽✾ ═══════💎💎══
🔰احڪـــ🔎ــام نمــ📿ــاز
💢 وظیفه فرد نسبت به نماز در زمان بیهوشی🤔
📥 سؤال:
❓ کسی که بیهوش شده و یک یا چند نماز را در حال بیهوشی بوده است، آیا قضای نمازها بر او واجب است؟
📤 پاسخ :
✍🏻 اگر مکلف در تمام وقت نماز بدون اختیار بیهوش شده باشد، قضای نماز واجب نیست؛ اما اگر بیهوشی اختیاری باشد؛ مثل اینکه برای عمل جراحی یا هدف دیگری برای بیهوشی رضایت داده باشد، بنابر احتیاط واجب باید نماز را قضا کند.
🏷 پینوشت:
بخش استفتائات پایگاه اطلاعرسانی دفتر آیتالله خامنهای.
#احکام_نماز
══💎💎═══════ ✾ ✾ ✾✾
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی نخواهی به چیزهایِ منفی
فکر کنی ،
وقتی روزت را با چند صفحه کتاب شروع کنی ،
وقتی برای خودت هدف داشته باشی ؛
می شوی یکی از همان آدم هایِ خوبی
که جهان را زیباتر می کنند ،
همان ها که از وجودشان انرژیِ مثبت
به فکر و روان ِ آدم ها نفوذ می کند و
با نگاه و کلامشان حالِ دیگران را
خوب می کنند .
مثبت که نگاه کنی ؛ همه چیزِ دنیا
خوب پیش می رود ،
آدم ها ، همه شان خوب اند ،
و هیچ مشکلی لاینحل نیست !
مثبت که نگاه کنی ؛
مهم نیست که امروز چه روزی ست ،
که چندشنبه است ،
تو آرام و مهربان و عاشقی ؛
عاشقِ زمین ، عاشقِ هوا ، عاشقِ تمامِ
آدم ها ...
و جهان ، پنجره ایست که از افکارِ
تو باز می شود ،
بخواه که خوب ببینی ،
بخواه که خوب باشی ،
بخواه که حالِ زمین و زمانت خوب باشد ...
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
❣ انتظار بهترین ها را داشته باشید.
اگر انتظار بهترین ها را داشته باشید
بهترین ها نصیبتان میشود😍
یاد بگیرید به جای شک کردن باور کنید.
با این عمل قادرید هر عملی را وارد اقلیم ممکن ها نمایید.🍃🍃
💕قدرت ایمان معجزه میکند💕
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آدم های اطرافت،
بهت خیانت میکنن یا وفا دارند ؟!
خوبن یا بَدن ؟!
مگه میشه کسی تشخیص نده
چه کاری خوبه چه کاری غلط ...؟!
اصالت نوع رفتار آدما رو مشخص میکنه
دوست من، رفتار دیگران با شما
کاملاً آگاهانه است ..!
اگه به شما احترام میزارن،
یا نه بی احترامی میکنن ...
اگه وفادارن،
اگه خیانت میکنن ...
خودشون خواستن اینجوری باشن !
خیلی درگیر تغییر آدما نباش
اونی که خیانت میکنه
خوب میدونه داره چیکار میکنه
اونی که وفادارِ
خودش انتخاب کرده وفادار باشه !
خیلی درگیر تغییر آدما نباش
ذات آدم عوض شدنی نیست ...
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
📌
💕زمان کند میگذره وقتی منتظری
زمان تند میگذره وقتی دیرت شده
زمان کشنده ست وقتی غمگینی
زمان کوتاهه وقتی خیلی شادی
زمان بی پایانه وقتی دردی داری
زمان طولانی میگذره وقتی بیحوصلهای
توجه کن:
زمان با توجه به اتفاقات درون تو میگذره
نه عقربههای ساعت!
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
May 11
4_5863825124452468983.mp3
1.51M
#مرحوم_محمدرضا_آغاسی
🌼🌿با همه لحن خوش آواییم
🌼🌿در به در کوچه تنهائیم
💚اَللهُمَ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفـَرَج💚
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
🕊 #پیام_غدیر 🕊
#مبلغ_غدیر_باشیم
✨پیام ۴۹✨
🌴پس هر کس هدایت یافت به نفع خودش است و هر کس گمراه شد به ضرر خودش گمراه شده است، و هر کس بیعت کند با خداوند بیعت می کند، دست خداوند بر روی دست آنها (بیعت کنندگان) است. 💖
🌴ای مردم، با خدا بیعت کنید و با من بیعت نمائید و با علی امیرالمؤمنین و حسن و حسین و امامان از ایشان در دنیا و آخرت، به عنوان امامتی که در نسل ایشان باقی است بیعت کنید. 💖
🌴خداوند غدر کنندگان (بیعت شکنان) را هلاک و وفاداران را مورد رحمت قرار می دهد و هر کس بیعت را بشکند به ضرر خویش شکسته است، و هر کس به آنچه با خدا پیمان بسته وفا کند خداوند به او اجر عظیمی عنایت می فرماید. 💖
✨پیام ۵۰✨
🌴ای مردم، آنچه به شما گفتم بگوئید (تکرار کنید)، و به علی به عنوان «امیرالمؤمنین» سلام کنید و بگوئید:
«شنیدیم و اطاعت کردیم، پروردگارا مغفرت تو را می خواهیم و بازگشت به سوی توست» 💖
🌴و بگوئید:
«حمد و سپاس خدای را که ما را به این هدایت کرد، و اگر خداوند هدایت نمی کرد ما هدایت نمی شدیم …». 💖
✨پیام ۵۱✨
🌴ای مردم، فضائل علی بن ابی طالب نزد خداوند که در قرآن آن را نازل کرده بیش از آن است که همه را در یک مجلس بشمارم، پس هر کس درباره آنها به شما خبر داد و معرفت آن را داشت او را تصدیق کنید. 💖
✨پیام ۵۲✨
🌴ای مردم، هر کس خدا و رسولش و علی و امامانی را که ذکر کردم اطاعت کند به رستگاری بزرگ دست یافته است. 💖
✨پیام ۵۳✨
🌴ای مردم، سخنی بگوئید که به خاطر آن خداوند از شما راضی شود، و اگر شما و همه کسانی که در زمین هستند کافر شوند به خدا ضرری نمی رسانند. 💖
✨پیام ۵۴✨
✨خدایا، به خاطر آنچه ادا کردم و امر نمودم مؤمنین را بیامرز، و بر منکرین که کافرند غضب نما، و حمد و سپاس مخصوص خداوند عالم است. 💖
📚(فرازهایی از خطبه پیامبر اکرم(ص) در روز غدیر)
#مبلّغ_غدیر_باشیم
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
🦋 #گزارش_لحظه_به_لحظه_غدیر 🦋
🌸با دوازده امام علیهم السلام بیعت کنید!
🔹در آخرین مرحله خطابه بیعتِ لسانی انجام شد، برای این هدف دو زمینه سازی انجام شد:
🔸یکی بیان علت این بیعت لسانی بود. درباره اینکه قبل از بیعت با دست به صورت زبانی از آنان اقرار گرفتند، فرمودند:
💫"ای مردم، شما بیش از آن هستید که با یک دست و در یک زمان با من دست دهید، و پروردگارم مرا مامور کرده است که از زبان شما اقرار بگیرم درباره آنچه منعقد نمودم برای علی امیرالمؤمنين و امامانی که بعد از او می آیند و از نسل من و اویند، چنانکه به شما فهماندم که
فرزندان من از صلب اویند"
🔹دیگری تعیین عبارات حاکی از محتوای بیعت بود که می بایست همه مردم به آن اقرار می کردند و بیعت با دست هم حساب می شد. از آنجا که این بیعت بر سر یک مسئله موقت و زود گذر نبود بلکه بر سر یک اعتقاد آن هم به بلندای ابدیت بود، لذا حضرت عبارات مفصلی را بر لسان مبارک جاری کردند و از مردم خواستند آنها را عینا تکرار کنند. لذا خطاب به حاضرین فرمودند: پس همگی چنین بگوئید:
🦋" ما شنیدیم و اطاعت می کنیم و راضی هستیم و سر تسلیم فرود می آوریم درباره آنچه از جانب پروردگار ما و خودت به ما رساندی، درباره امر امامت اماممان على اميرالمؤمنین و امامانی که از صلب ار به دنیا می آیند "
🍁"بر این مطلب با قلبهایمان و با جانمان و با زبانمان و با دستانمان با تو بیعت می کنیم. بر این عقیده زنده ایم و با آن می میریم و (روز قیامت) با آن محشور می شویم، نغییر نخواهیم داد و تبدیل نمی کنیم و شک نمی کنیم و انکار نمی نمائیم و تردید به دل راه نمی دهیم و از این قول برنمی گردیم و پیمان را نمی شکنیم"
🌴" تو ما را به موعظه الهي نصيحت نمودی درباره على اميرالمؤمنين و امامانی که گفتی بعد از او از نسل تو و فرزندان اويند، يعني حسن و حسین و آنانکه خداوند بعد از آن دو منصوب نموده است. پس برای آنان عهد و پیمان از ما گرفته شد، از قلبهایمان و جانهایمان و زبانهایمان و ضمایرمان و دستهایمان. هر کس توانست با دست بیعت می نماید وگرنه با زبانش اقرار می کند. هرگز در پی تغییر این عهد نیستیم و خداوند ( در این باره) از نفسهایمان دگرگونی نبیند"
🍀" ما این مطالب را از قول تو به نزدیک و دور از فرزندانمان و فامیلمان می رسانیم، و خدا را بر آن شاهد می گیریم. خداوند در شاهد بودن کفایت می کند و تو نیز بر این اقرار ما شاهد هستی»
🔸پیداست که حضرت، عین کلامی را که می بایست مردم تکرار کنند به آنان القا فرمودند و عبارات آن را مشخص کردند تا هر کس به شکل خاصی برای خود اقرار نکند، بلکه همه به مطلب واحدی که حضرت از آنان می خواهد التزام دهند و بر سر آن بیعت نمایند. مردم نیز پس از هر جمله، آن را تکرار می کردند و بدینوسیله از همان فراز منبر بیعت عمومی گرفته شد.
🔹همچنین از مردم خواستند خدا را بر چنین نعمتی سپاسگزار باشند که اجازه نداد مردم با انتخاب ناقص خود خلیفه ای برای خود برگزینند، بلکه ذات الهی مستقیما در این باره تصمیم گیری نمودند و نتیجه آن را به بشر الزام فرمودند.
🔸کلمات نهایی پیامبر صلی الله عليه و آله دعا برای اقرارکنندگان به سخنانش و تفرین بر منکرین اوامر آن حضرت بود، و با حمد خداوند خطابه حضرت پایان یافت.
💖 #مبلغ_غديرباشيم 💖
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
زنان در حکومت امام زمان.pdf
4.75M
🔰 زنان در حکومت امام زمان عج
✍نویسنده: محمدجواد طبسی
📖تعداد صفحات: ( ۱۰ )
📱نسخه مناسب: موبایل و تبلت
⏱زمان تقریبی مطالعه: ۷ دقیقه
📋فهرست:
🔹نقش زنان در دوران ظهور
🔹حضور ۵۰ زن در بین یاران
🔹زنان آسمانی
🔹رجعت زنان
🔹بانوان منتظر
🔹انتظار فرج
📤بانشرمطالب بسوی موعود دعوت کنید
✅ اگر یک نفر را به او وصل کردی
✅ برای سپاهش تو سردار و یاری
🦋http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اگر امام زمان را به عنوان پدر بشناسیم، خیلی از کارامون درست میشه...
🎙 سخنران : حجت الاسلام دانشمند
#تا_نیایی_گره_از_کار_بشر_وا_نشود
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚 قطره ای از فضائل مولا امیرالمومنین (علیه السلام) که چه کارها نمیکند...
🎤 #سید_علی_علوی
#فقط_حیدر_امیرالمؤمنین_است
#مبلّغ_غدیر_باشیم
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865