فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو که نمیتونی اجرا کنی، چرا گرفتی؟!/چه جوابی داریم؟!
🔹صدای ماندگار از سخنرانی شهید علیرضا موحد دانش به بهانه ۱۴ مردادماه
✅️مسئولین حتماً ببینند👆
شادی روحش صلوات🌹
🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج
📚کتاب مربوط به این شهید: من و علی و جنگ ، کتاب نوزدهم از مجموعه قصه فرماندهان(یک آسمان هیاهو)
🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج
✨قرائت 100 صلوات _ زیارت عاشورا_ سوره یس🎁
🕯️به یاد شهید علیرضا موحد دانش و چهارده معصوم علیه السلام
⚠️لطفا برای معرفی کامل شهدا به کانال معنوی بيت الشهدا مدافعان حرم ولایت بپیوندید .
🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀
✨🥀أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج🥀✨
AUD-20220806-WA0119.mp3
8.5M
🚩 زیارت عاشورا
🔹️با نوای استاد علی فانی
🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊
فایل pdf متن بهمراه ترجمه زیارت عاشورا 👇
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/6008
🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊
کانال معنوی بيت الشهدا مدافعان حرم ولایت
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊
🖤السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع)🖤
✨🥀أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج🥀✨
دعای علقمه.mp3
35.81M
🏴 دعای علقمه
دعای بعد از زیارت عاشورا
🎙با صدای علی فانی
🔮فایل pdf متن و ترجمه دعای علقمه بهمراه مضامین 👇
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/6606
🤲الهی بحقالحسین(ع)،
اشف صدر الحسین(ع)،
بظهورالحجة... 🤲
🏴اللهمصلعلیمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم
#تاسوعای_حسینی
#عاشورای_حسینی
♦️مجموعه کانالهای مدافعان حرم ولایت👇
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
♦️كانال معنوي بيت الشهدا مدافعان حرم ولایت 👇
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
🥀أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج🥀
#کودکانه
از یک ساعت مانده به وقت خواب کودکتان را هیجان زده نکنید بازی و قلقلک دادن بچهها حتما برای پدر و مادر شیرین است، اما این ساعت را به فعالیتهای آرامشبخش اختصاص دهید. برای فرزندتان کتاب بخوانید، برایش لالایی بخوانید. او را آنقدر آرام کنید تا بتواند سر ساعت، با آرامش پا به دنیای رویاها بگذارد.
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
#همسرانه
💠 در زندگی مشترک، گاه یک رفتار یا جمله کوچک و به ظاهر ناچیز، آبی بر روی آتش دعوا و تشنّج است و از فتنهای بزرگ جلوگیری میکند. هر رفتار و جملهی سادهای که بتواند همسر را از لجبازی، عصبانیّت و جدل دور کند گوهری ارزشمند است.
💠 برای نمونه برخی رفتارها و جملات ساده و کوچک را که در حال عصبانیّت همسر کارگشاست ذکر میکنیم:
🔅بوسیدن پیشانی همسر
🔅 مالش مهربانانهی شانههای همسر
🔅سکوتِ متواضعانه به هنگام عصبانیت شدید وی
🔅آوردن آب قند برای او
🔅لبخند زدن با ژست پذیرش نظر او
🔅 جملات کوتاه مثل "خودتو اذیت نکن"، "حق با توست"، "ارزششو نداره خودتو ناراحت نکن"، "درکت میکنم"،"منو ببخش اگر ناراحتت کردم"،"طاقت دیدن ناراحتیتو ندارم"،"بیا فراموشش کنیم"،"چشم هر چی تو بگی عزیزم"،"تو جون بخواه عزیزم"،"روی حرفات فکر میکنم"،"از دستم راضی باش" و صدها رفتار کوچک و جملهی کوتاه و ساده که در بزنگاهها شما را از خطر سردی روابط نجات میدهد.
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
#انگیزشی
☑️در علم تاثیر کلام میگویند:
🔻 اگر شما بگویی انجام کاری سخت است!
سخت میشود!!!
🔻اگرشما بگویی راحت است!
راحت میشود!!!
🔻اگر شما بگویی نمیشود!
نمیشود!!!
🔻شما بگویی میشود میشود!!!
🔻شما اگر بگویی حالم عالیه،
تمام عوامل متافیزیکی دست به کار میشوند تا حال شما عالی شود!
🔻 اگر شما بگویی همسرم نمونه است!
هستی تمام نیروهای خود را برای نمونه شدن همسر شما انجام میدهد!!!
🔻اگرشما بگویی امروز چه روز عالییه!
میبینی که کائنات چقدر سریع به این فرمان شما جواب مثبت میده!!!
🔻اگر بگی من گیجم!
کائنات شمارو به سمت حواس پرتی و گیجی میبرد!!!
❣ از کلام تو برتوحکم میشود.
🔻کسی که کلمات قوی بر زبان جاری کنه
نتایج قوی دریافت میکنه!!!
🔻کسی که کلمات ضعیف و منفی ارسال کنه
نتایج ضعیف دریافت میکنه!!!
🔻از همین امروز امتحان کنید
و از نتیجه های خارق العاد ه ش لذت ببرید...💖🌺
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
♦️معجزه نوشیدن آب ولرم:
🔹۲ لیوان بعد از بیدار شدن:
فعال ڪردن ارگانهاے داخلی
🔹۱ لیوان آب بعد از دوش گرفتن:
ڪاهش فشار خون
🔹۱ لیوان قبل از خواب:
جلوگیری از سڪته مغزے و قلبی
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
🔸درمان «کمخونی و رنگپریدگی» با مصرف این میوه گرمسیری
🔸کسانی که با معده خالی، خرما مصرف میکنند کمتر دچار کمخونی میشوند و بدنی مقاوم در برابر باکتریها و ویروسها خواهند داشت.
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
🔸امام صادق عليه السلام: اَ لْحَوكُ بَقْلَةُ الأَْنْبياءِ، اَما اِنَّ فيهِ ثَمانَ خِصالٍ: يُمْرِئُ وَ يَفْتَحُ السُّدَدَوَ يُطَيِّبُ الجُشاءَ وَ يُطَيِّبُ النَّـكْهَةَ وَ يُشَهِّى الطَّعامَ وَ يَسُلُّ الدّاءَ وَ هُوَ أمانٌ مِنَ الجُذامِ وَإذا اسْتَقَـرَّ فى جَوْفِ الإنسانِ قَمَعَ الدّاءَ كُلَّهُ؛
ريحان، سبزى انبياست و در آن هشت خاصيت است: هضم كننده است، رگ ها ومجارى را باز مى كند، بازدم را خوشبو مى سازد، بدن را بوى خوش مى بخشد، اشتها آوراست، درد را از بدن بيرون مى برد، از جذام در امان مى دارد و چون وارد معده شود درد رابه كلّى از بين مى برد.
📚[كافى، ج 6، ص 364، ح 4]
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
🔺رئیس ستاد #اربعین: ارائه دلار به زائران منتفی است/زائران ساعات پیاده روی را به شب موکول کنند
میراحمدی:
🔹زائران لازم است ساعات پیاده روی را به شب یا ساعات خنک روز موکول کنند و از چترهای روشن در هنگام پیادهروی استفاده نمایند
🔹ارائه دلار به زائران را به طور کلی منتفی است. به هر زائر ۲۰۰ هزار دینار عراقی داده خواهد شد.
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
🚌 فاصله مرزهای زمینی ایران تا شهر نجف و کربلا
اربعین
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
مدافعان حرم ولایت
#شاهزاده_ای_در_خدمت #قسمت108🎬: علی به جلوی درب رفت و آن دو پیش آمدند ،درست است که رسم تسلیت دادن ر
#شاهزاده_ای_در_خدمت
#قسمت109🎬:
روز و روزگار در پی هم می آمد و می گذشت در حالی که افسار شتر خلافت ،در دست کسانی بود که در آن حقی نداشتند و اسلام را به مسیری می کشاندند که هوی و هوسشان امر می کرد ،مسیری که نه راه خدا بود و نه خدا در آن راهی داشت ، فقط از اسلام نامی را یدک می کشیدند و بس...
فضه باردار بود و آخرین روزهای بارداری اش را می گذراند ، اما طبق عادت همیشگی اش ،می بایست به در خانهٔ مولای عرشیان و فرشیان برود و با دیدن مولایش و یادگاری های زهرایش ، دلش را آرام سازد و با شنیدن کلام نورانی علی علیه السلام ،قلبش را صفا دهد.
از خانهٔ او تا خانه مولایش راهی نبود و فقط می بایست از جلوی مسجد بگذرد تا به مأمن همیشگی اش برسد.
فضه گره روبنده اش را محکم کرد و همانطور که دستش را به دیوار تکیه می داد از جا برخواست ، پاپوش هایی را که همسرش برایش دوخته بود به پا کرد و در حالی که زیر لب ذکر می گفت از خانه بیرون آمد.
آرام آرام حرکت می کرد ، جلوی مسجد که رسید ، اندکی تعلل کرد تا نفسی تازه کند.
نگاهی به درب مسجد انداخت و با یاد آوری آن روزها که رسول بود و این روزها که رسول نیست ، آهی کشید ،می خواست راهش را ادامه دهد که متوجه همهمه ای از داخل مسجد شد.
وقت ، وقت نماز نبود ، پس این سرو صدا برای چیست؟
کنجکاویش تحریک شد ، پس راه کج کرد و خود را به داخل مسجد کشانید.
جلوتر را نگاه کرد ،اغلب جمع پیش رو را می شناخت.
خلیفهٔ خود خوانده و جمعی از یاران باوفایش که در آن بین عمر بن خطاب هم به چشم می خورد در آنجا بودند.
گویا بحثی بین آنها در گرفته بود که فضه از کم و کیف قضیه آگاه نبود فقط می دید که ابوبکر به طرف عمر اشاره می کند و با فریاد می گوید : مگر من امیر هستم؟! همگان می دانید که این مرد امیر است و سخنان مرا اگر بر خلاف میلش باشد هرگز عمل نمی کند و رأی مرا به نظر خودش ترجیح نمی دهد ...
در این هنگام عمر به حرف درامد و گفت : چنین نگو خلیفه...
و ابوبکر برافروخته تر از قبل ادامه داد:
سه کار را طبق نظر تو انجام دادم و ای کاش انجام نمی دادم: دوست داشتم که کشف خانه فاطمه- سلام الله عليها- نکرده بودم، و کسی را بر در خانه وی نمیفرستادم، اگر چه با من محاربه میکردند و کار به جدال و جنگ میکشيد، ، اي کاش وقتی اياس بن عبدالله را نزد من آوردند او را نميسوزاندم، با شمشير او را میکشتم و يا اينکه او را آزاد میکردم. اي کاش در روز سقيفه کار خلافت را به يکی از دو نفر (عمر و ابی عبيده) وا میگذاشتم و خودم به عنوان وزير کار میکردم.
فضه دانست آنچه را که می بایست بداند ، آرام از مسجد بیرون آمد و اشک گوشهٔ چشمانش را گرفت و با خود گفت : براستی تا کی حق و حقیقت باید خانه نشین باشد و جسم اسلام به دست نااهلان به این سو و آن سو کشیده شود؟!
ادامه دارد...
📝 به قلم : ط_حسینی
#کپی_فقط_با_لینک_زیر_و_نام_نویسنده_مورد_رضایت_است.
🆔 @Modafeane_harame_velayat
کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️
#شاهزاده_ای_در_خدمت
#قسمت110🎬:
آفتاب سوزان ظهر می تابید و طفل کوچک بی قرار دست و پایش را تکان میداد.
ابو ثعلبه که بالای درخت نخل مشغول چیدن خرماهای نورس بود ، متوجه بیدار شدن و بی قراری طفل شد ، نگاهی به پایین درخت انداخت ، فضه سرش را بالا گرفته بود تا ببیند کی شوهرش، خوشهٔ خرما را پایین میدهد که آن را بگیرد .
مرد لبخندی برلب نشاند و بلند فریاد زد : برو زیر سایهٔ اتاقک ،گویا طفلمان بیدار شده و سپس به کمی آنطرف تر اشاره کرد و ادامه داد ، چند نفر هم به اینجا نزدیک می شوند.
فضه با شنیدن این حرف ، نگاهی به رد نگاه شوهرش انداخت و متوجه شد سه مرد به آنجا نزدیک می شوند، فوری خود را به فرزندش ثعلبه رساند ، عبا و رو بنده اش را از کنار طفل برداشت و پوشید .
سپس نگاهی به کودکش که با دیدن مادر گویا گرسنگی اش تشدید شده بود انداخت و همان طور که او را از جا بلند می کرد ،بوسه ای از صورت نرمش چید .
فضه روی زمین نشست و بچه را در آغوش کشید و می خواست به او قطره شیری بخوراند که متوجه شد آن سه مرد نزدیک آمدند و اتفاقا از سرشناسان مدینه هستند.
آنها اینقدر گرم گفتگو بودند که متوجه نشدند چشمان خیره مردی ازبالای نخل و زنی از زیر روبنده آنان را می نگرد و گوش هایشان ،حرف های آنان را می شنود.
فضه سرش را پایین انداخت و به کودکش خیره شد اما به خوبی سخنان ان مردان آشنا را می شنید، در این هنگام متوجه شد که ابوبكر پرنده ای را ديده كه بر شاخه درختي نشسته است و با دیدن آن پرنده گفت: خوشا به حالت، بر شاخه درخت می نشينی، از ميوه درخت مي خوری، پرواز مي كنی و هيچ حساب و كتابی نداری، اي كاش من هم مثل تو بودم، به خدا سوگند، دوست داشتم خدا مرا بسان درختی بر كناره راه می آفريد تا شتری از كنار من می گذشت و مرا در دهانش می گرفت و می جويد و می بلعيد سپس به صورت پشگل از شكمش خارج می كرد؛ ولی انسان نبودم!!! .
در این هنگام عمر که می خواست خود را مانند خلیفه اش نماید به حرف در آمد و گفت : اي كاش من نیز، قوچ خاندانم بودم تا در حد توانشان چاقم می كردند و بعضی از بدنم را كباب و بعضی را خشك می كردند و می خوردند، سپس به صورت عذره دفع می كردند و انسان آفريده نمی شدم.
آنگاه نفر سوم که کسی جز ابو الدرداء نبود ، گفت : ای كاش همانند درختی بودم كه قطع می شود و بشر آفريده نمی شدم
و سپس عمر خم شد و پر كاهی از زمين بر داشت و گفت: ای كاش من اين پر كاه بودم، ای كاش به دنيا نمی آمدم، ای كاش هيچ نبودم، ای كاش مادرم مرا نمی زائيد، ای كاش فراموش شده بودم.
فضه با شنیدن این حرف ها سری از روی تأسف تکان داد و رو به کودک شیرخوارش که مشغول نوش کردن شیر بود گفت : خدایا توبه !! ببین کار امت مسلمان به کجا کشیده و دینی که بهترین پیامبر را داشت و بهترین ولیّ بلافصل برایش تعیین شد که ملت پشت به ایشان کردند ، وضعش چنان اسفناک شده که خلیفه و دوستانش چنین آرزوهایی دارند.
اگر امت مسلمان بفهمد که خلیفه و مشاور اعظمش آرزو دارند که در نهایت فضلهٔ حیوان و انسان بودند چه حالی خواهند شد.
و وای ما، با این سردمداران خود خوانده به کجا خواهیم رسید؟
من بارها و بارها از زبان پیامبر صلی الله علیه واله شنیدم که انسان اشرف مخلوقات است و آفریده نشده مگر برای خلیفه اللهی بر روی زمین و رسیدن به کمال که همان مقام قرب خداوند است.
حال ما را چه می شود که خلفای این دین آرزو دارند از آن مقام عظمی به این فضلهٔ سفلی نزول کنند؟!.
و آرام تر ادامه داد...خداوندا تو خود به فریاد دینت برس که اینان کار را به جایی می رسانند که از اسلام جز نام چیزی به جا نماند...
ادامه دارد..
📝 به قلم : ط_حسینی
#کپی_فقط_با_لینک_زیر_و_نام_نویسنده_مورد_رضایت_است.
🆔 @Modafeane_harame_velayat
کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️
#شاهزاده_ای_در_خدمت
#قسمت111🎬:
فضه خادمه ، با کودکی در آغوش وارد منزل مولایش شد ، زینبین که اینک به او چون خواهر بزرگتر خود، وابسته شده بودند ، با سرو صدا و شادی کنان به سمت فضه آمدند و از دیدن طفل شیره خواره و دست و پا زدن آن غرق لذت شدند.
فضه که شوق و ذوق بچه ها را دید ، کودک را بر زمین نهاد و همان طور که بوسه ای از گونه حسین و زینب می چید گفت : ثعلبه در خدمت شماست ،اگر خوش دارید در کنارش باشید ، بفرمایید و سپس نگاهی به طفلش کرد و ادامه داد: او را به دنیا نیاورده ام و تربیت نمی کنم الا برای خدمتگزاری خاندان علی بن ابیطالب و سپس نگاهش را از کودک گرفت و به سمت بانوی خانه رفت ، بانوی پاکی که بعد از فاطمه سلام الله علیها، همسفر و همراه علی علیه السلام شده بود و همان طور که می رفت ، گفت : من هم میروم که کمکی به بانو نمایم.
بچه ها گرم بازی با طفل شیرخوار شدند و فضه به سمت مطبخ می رفت که ناگهان درب را زدند.
فضه راه خود را کج نمود و به طرف درب رفت ، کاملا مشخص بود که کوبنده درب شتاب دارد.
فضه عبا و روبنده را بر روی سرش مرتب کرد و درب خانه را گشود.
پشت درب کسی جز انس بن مالک نبود.
فضه سلام کرد و گفت : سلام علیکم ، چه امری پیش آمده که این چنین درب را با شتاب می کوفتی؟
انس همان طور که از بالای شانهٔ فضه نگاهش به داخل خانه و سمت درب اتاق علی علیه السلام بود گفت : ابوتراب، ابو تراب خانه است؟
فضه نگاهی به رد نگاه انس کرد وگفت : مولایم در خانه است ، چه حاجتی داری؟
انس نفسش را محکم بیرون داد و گفت : حاجت حاجتمندان که زیاد است اما اینک دنیای اسلام محتاج او شدند ، امری پیش آمده که خلیفهٔ رسول الله ، ابوبکر از آن عاجز است و می خواستند بدانند اگر علی علیه السلام خانه است خدمتشان برسند و رفع حاجت کنند و آبروی اسلام را بخرند.
با این حرف انس ، فضه متوجه شد که چه رخداده ، آخر تازگی نداشت ، گویا تمام مردم ، حتی ابوبکر هم متوجه بودند ،علم نیست مگر در دستان خلیفه بلافصل پیامبر صلی الله علیه واله، و خلیفه ای نیست مگر جز علی بن ابیطالب....
فضه آه کوتاهی کشید و خود را به کنار درب کشانید و راه را باز نمود و گفت :دنیای اسلام همیشه محتاج وجود ولیّ پیامبر خواهد بود ، داخل شو و سخنت را خود با مولایم درمیان بگذار....
ادامه دارد...
📝 به قلم : ط_حسینی
#کپی_فقط_با_لینک_زیر_و_نام_نویسنده_مورد_رضایت_است.
🆔 @Modafeane_harame_velayat
کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️
May 11