eitaa logo
مدافعان حرم ولایت
1.4هزار دنبال‌کننده
15.9هزار عکس
19هزار ویدیو
207 فایل
🔹﷽🔹 کانال مدافعان حرم ولایت با متنوع ترین مطالب روز؛ آموزشی_اقتصادی_نظامی_مذهبی وسرگرمی. ♡ ارسال بهترین وجذابترین رمان‌ها پیام بصورت پست ناشناس https://harfeto.timefriend.net/16823204465218 ارتباط با ادمین @MAHDy_Yar_313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 تولید ۵۰ رادیو دارو در کشور؛ برنامه برای تولید ۱۰ رادیو داروی جدید 🔹‌رئیس سازمان انرژی اتمی در مراسم افتتاح نخستین کلینیک درمان زخم کشور با استفاده از فناوری پلاسما: در حال حاضر ۵۰ نوع رادیودارو تولید می‌کنیم که هم در تشخیص و هم در درمان کاربرد دارد. 🔹‌اگر چرخه سوخت هسته‌ای نداشتیم هرگز امکان تولید رادیو داروها را نداشتیم. 🔹‌رادیو دارو عمری کمتر از ۱۲ سال در جهان دارد و امروز ایران در صدر شرکت‌های پیشتاز در تولید رادیو داروهاست. ⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 🥀 @Modafeane_harame_velayat
🔻در حال حاضر ۲۴۵۰ جایگاه سوخت فعال شدند 🔹‌معاون وزیر نفت در امور پالایش و پخش: ۴۲۰۰ جایگاه فعال در کشور داریم که در حال حاضر ۲۴۵۰ جایگاه در حال ارایه خدمات هستند. سایر جایگاه‌ها نیز به مرور فعال خواهند شد. ⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 🥀 @Modafeane_harame_velayat
♦️‌یک شرکت کشتی‌رانی بزرگ دیگر مراودات خود با بنادر رژیم صهیونیستی را متوقف کرد 🔹‌شرکت «اورگرین» به عنوان یکی از بزرگترین شرکت‌های حمل و نقل کانتینری امروز دوشنبه با صدور اعلامیه‌ای در وب‌سایت خود اعلام کرد انتقال محموله‌ از بنادر صهیونیستی یا به این بنادر را به حالت تعلیق درآورده است. 🔹‌این شرکت مستقر در تایوان که بزرگترین کشتی‌های کانتینری جهان را در ناوگان خود دارد در این بیانیه گفته با توجه به شدت گرفتن وضعیت جنگی در روزهای اخیر به طور موقت خدمات صادرات و واردات به بنادر رژیم صهیونیستی را تا اطلاع ثانوی معلق کرده است. 🔹‌پیش از این شرکت نفتی بریتیش پترولیوم هم در پی هشدارهای شدید ارتش یمن درباره عملیات علیه کشتی‌های مرتبط با رژیم صهیونیستی عبور تمامی تانکر‌های نفت‌کش خود در دریای سرخ را موقتاً به حالت تعلیق درآورده بود. ⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 🥀 @Modafeane_harame_velayat
🔷اکونومیست: ۵۳ درصد تجارت کانتیری جهان به دنبال حوادث دریای سرخ متوقف شده است ⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 🥀 @Modafeane_harame_velayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 ظهور بسیار نزدیک است 😍 🔸️فوق‌العادست حتما ببینید و منتشر کنید اجرتون با امام_زمان 👈طبق روایات ما در نزدیییییک ترین لحظه به هستیم ⛔شیعیا.ن در طول_تاریخ به این قدرت و هماهنگی نرسیده اند ... خبر آمد خبری در راه است 🤩🤩 ⚠️جهت تعجیل در فرج صلوات بفرستید ⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 🥀 @BEIT_Al_SHOHADA 🥀 @Modafeane_harame_velayat ✨🥀أللَّھُـمَ‌؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج🥀✨
مدافعان حرم ولایت
#داستان_سقیفه قسمت :سی و چهارم حسین علیه السلام ،هراسان وارد خانه شد . فاطمه سلام الله علیها که چشم
قسمت: سی و پنجم چرخ روزگار می چرخید و اینبار با ظلم دنیاطلبان بر مدار دنیا طلبان می گشت . فدک ،سرزمینی حاصلخیز و پهناور که می توان به چشم قطب اقتصادی هم به آن نگاه کرد، سرزمینی که قبل از اسلام در دست یهودیان اطراف مدینه بود و با رونق گرفتن اسلام ، یهودیان این سرزمین تسلیم شدند و فدک بدون کوچکترین جنگ و خونریزی به دست سپاهیان اسلام رسید . خداوند که دانای بی همتاست ، هیچ ابهامی در دینش نیست ، سرنوشت غنائمی را که بدون جنگ و خونریزی بدست می آمدند مشخص نمود و آنها را از دارایی‌های پیامبر اسلام اعلام کرد و اختیار این اموال را به دست رسول الله داد تا هر جور صلاح می داند، دربارهٔ این اموال تصمیم بگیرد . وقتی خبر تسلیم فدک به پیامبر صل الله علیه واله رسید ، ایشان دوست داشتند به پاس فداکاری ها و بذل و بخشش های ام المؤمنین خدیجه کبری علیها سلام این سرزمین را به ایشان هدیه کنند ، اما چون ایشان در قید حیات نبودند پس فدک را به تنها وارث حضرت خدیجه سلام علیها ، زهرای مرضیه سلام الله علیها ،هدیه نمود‌. و همگان از مهاجر و انصار میدانستند که فدک از آنِ زهراست و تمام درآمدش به دست حضرت زهراسلام الله علیها ، صرف امور مسلمین میشد ،یعنی ایشان از مال خود ،انفاق می فرمودند. دشمنان خاندان رسول ،به غصب خلافت قناعت نکردند و می خواستند آل طه را از همه لحاظ در مضیقه قرار دهند و سرزمین حاصلخیز و پر رونقی مثل فدک را از دست آنها به در آورند و غصب نمایند، که چنین کردند‌. وقتی به حضرت فاطمه سلام الله علیها خبر رسید که ابوبکر ،کارگزارن حضرت را از فدک بیرون کرده و کارگزاران خودش را بر آن گمارده و فدک را تصرف نموده، حضرت زهرا سلام الله علیها ،سکوت را جایز ندانست و در حلقهٔ زنان بنی هاشم که او را چون نگینی در بر گرفته بودند به راه افتاد تا به نزد ابوبکر وارد شد. ابوبکر که یکباره زهرای مرضیه و زنان بنی هاشم را در پیش رو دید غافلگیر شده بود ، رو به مادرمان زهراسلام الله علیها گفت : چه شده لشکر کشی کرده اید؟ او خوب میدانست که این سخنان سزاوار دختر پیامبر نیست و براستی لشکر کشی را آنها کرده اند در ابتدا بر درب خانهٔ علی علیه السلام و آتش زدن آنجا و بعد هم لشکر کشی به فدک که از اموال زهرا و علی بود. حضرت زهرا سلام الله بی توجه به حرف او ،فرمودند: ای ابوبکر ، می خواهی زمینی را که پیامبر برای من قرار داده و آن را بر من از طریقی که مسلمانان با جنگ آن را تصرف نکرده اند، بخشیده است، از من بگیری؟ آیا نشنیده ای که پیامبر صل الله علیه واله وسلم می فرمود : احترام هر کس با فرزندش حفظ می شود و تو می دانی که پیامبر صل الله علیه واله برای فرزندش جز این را باقی نگذارده؟! وقتی ابوبکر سخنان حق و حقیقت مادرمان زهرا را شنید و زنان همراه او را دید ، دواتی خواست تا سند فدک را برای او بنویسد... انسان متعجب است از کار این خلفای خود نشانده ، مال غیر را غصب می کنند و سپس خود سند برای آن می نویسند... ابوبکر سند را نوشت و به دست حضرت زهرا سلام الله علیها داد. زهرا کاغذ به دست می خواست از مسجد بیرون بیاید که ناگهان عمر که خبر به او رسیده بود و از نرم خوتر بودن ابوبکر نسبت به اخلاق خشن خودش ،خبر داشت ، خود را مانند تیری در کمان به مسجد رسانیده بود، جلوی او سبز شد و.... ادامه دارد... به قلم : ط_حسینی . 🆔 @Modafeane_harame_velayat ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌
قسمت :سی و ششم عمر با دیدن کاغذی در دستان حضرت زهرا سلام الله علیها ، دانست که چه رخ داده و این نوشته چیست و به سمت دختر پیامبر حمله ور شد و با یک حرکت کاغذ را از دست مبارک حضرت زهرا سلام الله علیها در آورد و آن را پاره کرد و این بود اوج مردانگی او که خلایق این زمان چشم و‌گوش بسته در بوق و کرنا کرده اند، تازیانه و سیلی و شلاق به زنی بی پناه و غصب حق یک زن که از قضا دختر پیامبرشان هم بود. حضرت زهرا سلام الله علیها از این حرکت دلش به درد آمد ، رو به ابوبکر کرد و می خواست سخنی بفرماید که عمر به او اجازهٔ حرف زدن نداد و رو به ابوبکر گفت: ای خلیفه پیامبر ،آیا ایشان ،شاهدی بر ادعایشان آورده اند؟! ابوبکر که انگار منتظر همین تلنگر بود ،رو به مادرمان نمود و گفت : آیا برای ادعای مالکیت تان، شاهدی هم دارید؟ عجب سخن بیراهی زد ، خلیفهٔ تازه به دوران رسیده ، آخر تمام صحابه شهادت میدادند که سالهاست فدک به زهرا سلام الله علیها بخشیده شده و عایدات آن طبق خواسته ی این بانوی بزرگوار خرج مسلمانان میشود،حالا باید شاهدی برای املاک خود بیاورد. حضرت زهرا سلام الله علیها آهی کشید و فرمود: پدری ، ملکش را به فرزندش بخشیده آیا این شاهد می خواهد؟ ولی آن زمان که پیامبر صل الله علیه واله وسلم ، فدک را به من بخشید ، ام ایمن و همسرش و علی بن ابیطالب و فرزندانم حضور داشتند ، آنها می توانند شهادت دهند ، کما اینکه هر کدام از صحابه ادعایی می کرد به خاطر صحابه بودنش ، حرفش پذیرفته بود و عجبا که برای من ، که دختر پیامبرتان هستم و آیهٔ مودت در شأن ما نازل شده و به شما امر شده مزد رسالت پدرم دوستی و گرامی داشتن خاندانش باشد...از من شاهد می خواهید برای حقی که از آنِ خودم است.... عمر به میان حرف حضرت فاطمه سلام الله علیها پرید و‌گفت : شهادت زن عجمی و شوهرش که غلام است مورد قبول نیست و علی هم که اطراف نان خودش ،آتش جمع میکند و کنایه زد که علی علیه السلام شهادتش به نفع خودش است و فرزندانت هم که کودکند ،پس شهادت هیچ یک مورد قبول نیست... اینجا بود که حضرت زهرا ، خون محمدی در رگهایش به جوش آمد و شد خطبه خوان مسجد پیامبرصل الله علیه واله..‌ مردم بعد از گذشت چند ماه از شهادت پیامبر ،دوباره لحن کلام پیامبر را می شنیدند که از دهان سلالهٔ پاکش بیرون می آمد ، گویی محمد صل الله وعلیه واله از عرش به فرش نزول کرده بود و خطبه می خواند... حضرت زهرا با ستایش بر خداوند و تبشیر به بهشت و انذار از جهنم کلامش را شروع کرد... خلیفه و رفیقش که اوضاع مردم را دگرگون دیدند و بیم آن داشتند که بلوایی دیگر بر پا شود و کرسی خلافت آنان را کن فیکون کند، حیله ای دیگر زدند و دوباره دست به دامان حرفهای دروغ و کذب شدند . ابوبکر که از هراسی که از سخنان فاطمه سلام الله علیها در دلش افتاده بود صدایش می لرزید، روبه ایشان گفت : از پیامبر صل الله علیه واله ، شنیدم که انبیا از خود چیزی به ارث نمی گذارند!!! حضرت زهرا سلام الله علیها از اینهمه پستی و حقارت خلیفه که دست به دامان دروغ بستن به پیامبر شده بود ، خشمگین بود ، رو به ابوبکر ، فرمودند: ای پسر ابوقحافه! خدا گفته تو از پدرت ارث ببری و میراث مرا از من غصب کنی؟این چه بدعتی ست که در دین می گذارید؟ مگر از داور و روز رستاخیز خبر ندارید؟ ای ابوبکر ! تو در عمرت قرآن نخواندی؟ یا اینکه خود را اعلم تر از ما اهل بیت به قرآن می دانی؟ همانا که قرآن با تمام تأویل و تفسیرش در دستان ما اهل بیت است و لا غیر... ای ابوبکر مگر در قرآن نخواندی؟ که«سلیمان از داوود ارث می برد» آیا به عمد کلام خدا و قرآن را پشت سر می اندازید؟ مگر در قران ندیدی ؟که «زکریا عرض کرد ،پروردگارا مرا فرزندی عنایت فرما تا از من و آل یعقوب ارث ببرد» فاطمه که خود قرآنی ناطق بود ، آنقدر از قرآن آیه پشت آیه آورد تا دروغ ابوبکر را بر همگان آشکار نمود. مادرمان زهرا میدانست که فدک هم همچون خلافت از علی، غصب شده و آنان این ملک را به او برنخواهند گرداند ، اما فدک را بهانه ای کرد تا تلنگری بزند به مهاجرین و انصار تا شاید وجدانی بیدار شد و کسی از آتش سوزانی که میرفت دامانشان را بگیرد، نجات یابد... در آخر مادرمان زهرا ،حرفی زد که دردش از درد شکستن پهلو و سینه زخمی و تازیانه و سیلی جلوی چشمان دریدهٔ اهل مدینه بدتر بود.... حرفی زد که ملائک آسمان را در عرش خدا به گریه انداخت.... سخنی گفت که ستون های زمین به لرزه افتاد... ادامه دارد... به قلم : ط_حسینی . 🆔 @Modafeane_harame_velayat ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شبنامه 1423 - @mrtahlilgar.mp3
11.51M
⚜ فلسطین با انتشار فیلمی در روز ۷۳ جنگ همه را شوکه کرد / حذف ۱۰ صهیون درلحظه / همه چیز در کنترل فلسطین است. / قسمت / ۱۴۲۳ 🇮🇷 @Modafeane_harame_velayat
38.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚜ فلسطین با انتشار فیلمی در روز ۷۳ جنگ همه را شوکه کرد / حذف ۱۰ صهیون درلحظه / همه چیز در کنترل فلسطین است. / تحولات فلسطین/ روز سیاه رژیم صهیونیستی در غزه / فیلم منتشر شده توسط فلسطینی‌ها از حذفِ در لحظه‌ی ۱۰ صهیون در غزه / ارتش رژیم به زخمی شدن ۴۸ نظامی اعتراف کرد / انهدام گنبد آهنین توسط مقاومت لبنان / کشتی‌های بلژیکی هم عبور خود از دریای سرخ را متوقف کردند / قسمت ۱۴۲۳ ⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد🔻 🇮🇷@Modafeane_harame_velayat
مدافعان حرم ولایت
رمان واقعی #تجسم_شیطان۲ #قسمت_بیست_دوم 🎬: شراره تماس را وصل کرد و از آن طرف خط صدای بی حال استادش ت
رمان واقعی 🎬: زیور برای چندمین بار شماره شراره را گرفت و باز هم مشترک مورد نظر در دسترس نبود. زیور که دستانش از استرس می لرزید زیر لب گفت: کجا رفتی دختر، آخه تو چقدر کله نترسی داری نمی دونی با دل من چکار میکنی؟! و بعد اسم مادر را لمس کرد و با شمسی تماس گرفت. تماس وصل شد، صدای شمسی توی گوشی پیچید: الو ... زیور با بغضی در صدایش گفت: سلام مادر، حالت چطوره؟! شمسی آهی کشید و گفت: هی میگذره، تو چطوری؟! بچه هات خوبن؟! زیور بغضش را فرو داد و‌گفت: شراره یه چند روزه رفته و نیست، اصلا نگفت کجا میره فقط گفت پیش یکی از استاداش میره، من میترسم این دختر دست به کار خطرناکی بزنه که به قیمت جونش تمام بشه، اونطور که از حرفاش فهمیدم می خواست ابلیس را به استخدام خودش در بیاره، من خیلی میترسم، الانم می خواستم ببینم شما میتونین در بیارین کجاست و.. شمسی اوفی کرد و وسط حرف زیور دوید و‌گفت: انگار وشوشه هام از کار افتادن، نمی تونم چیزی ازشون بپرسم، اما شراره باهام تماس گرفت که با موکلاش به روح الله و زنش حمله کنم ومنم هر وقت سرم خلوت باشه انجام میدم، نگرانش نباش مادر، این دختر اینقدر مار خورده که افعی شده، حقا که دختر همون پدری هست که کلاه همه را برمیداشت و آب از آب تکون نمی خورد.. زیور دندان هاش بهم سایید و‌گفت: اسم اون گور به گور شده را جلو من نیار، تا وقتی خودش بود از خودش می کشیدم و الانم که نیست از دخترش.. زیور توی آشپزخانه مشغول صحبت کردن با شمسی بود که صدای باز شدن در هال بلند شد. گوشی را به گوشش چسپاند و از پشت اوپن سرکی کشید و تا چشمش به شراره افتاد گفت: مامان ببخشید،شراره اومد، من برم ببینم کجا بوده و با زدن این حرف خداحافظی کرد و تلفن را قطع کرد. زیور با شتاب خودش را به شراره که به طرف اتاقش می رفت و هیچ توجهی به مادرش نداشت و حتی سلامی کوتاهی هم نکرد، رفت و پشت سرش ایستاد و گفت: کو‌ سلامت؟! چند روزه کجا غیبت زده؟! یه خبر کوچولو هم نمی تونستی به من بدی؟! حالا هم اومدی،انگار نه انگار که مادری وجود داره . شراره دستش روی دستگیره در بود و گفت: مامان تو رو خدا دست از سرم بردار، خسته ام.. زیور شانه های شراره را در دست گرفت و به سمت خودش چرخاند و گفت: چی چی دست از سرت بردارم، چند شبانه روزه که.... و تا چشمش به صورت شراره افتاد، جیغ بلندی کشید و دوتا دستش را روی سرش کوبید و گفت: خدا مرگم بده، چرا این شکلی شدی؟! شراره همانطور که زیور را به کنار میزد به سمت اتاق برگشت و گفت: دوست ندارم کسی مزاحمم بشه، حق نداری به کسی چیزی بگی، با یه دکتر زیبایی صحبت کردم، با چندتا عمل زیبایی درست میشه و با زدن این حرف داخل اتاق شد و در را پشت سرش بست. زیور در حالیکه گریه می کرد به سمت آشپزخانه رفت، ناخوداگاه گوشی را از روی اوپن برداشت و شماره مادرش را گرفت، تا تماس وصل شد صدای گریه اش بلند شد و گفت: مامان به دادم برس، شراره برگشته، صورتش انگار سوخته، نه مثل سوختگی های معمول که پر آبله باشه، مثل یه سوختگی که خیلی از زمان سوختگیش گذشته باشه، گوشت روی گوشت،از پیشانی تا چانه اش را گرفته، دختر به اون خوشگلی الان مثل یه هیولا شده که نا گاه با صدای جیغ شراره به خود آمد.. شراره مثل یک گراز وحشی به سمت زیور یورش برد و گوشی را از دستش گرفت و همانطور که قطعش می کرد گفت: مگه این هیولا نگفت که حق نداری به کسی بگی؟! مگه نگفتم صحبت کردم با یه عمل زیبایی درست میشه...چرا تو آبروی منو می بری؟! زیور که خیلی ترسیده بود با لکنت گفت: ما...ما..مامان بزرگت بود.. ادامه دارد.. به قلم : ط_حسینی . 🆔 @Modafeane_harame_velayat ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌
رمان واقعی 🎬: فاطمه مشغول اماده کردن نهار بود و بوی عطر برنج ایرانی و خورش قورمه سبزی مشام آدم را نوازش می داد، چند روزی بود انگار شراره و اذیت هایش آب شده بود و به زمین رفته بودند انگار با نبود شراره، نیروهای شیطانی هم محو شده بودند و چند روزی بود که زندگی آن روی سکه اش را نشان این خانواده رنج کشیده داده بود که در هال باز شد و صدای شاد روح الله به گوش رسید: سلااام بر اهل بیت من! به به چه بویی راه انداختی خانم خانما، فکر انگشتان ما هم می کردی عزیزم! بچه ها با بلند شدن صدای پدرشان یکی یکی از پناهگاه خودشان بیرون آمدند و حسین همانطور که به طرف پدر می دوید با زبان شیرین کودکی گفت: بابا! ما داستیم،قامم باشک باسی می کردیم. روح الله حسین را در آغوش گرفت و گفت: قربون اون زبون نصف و نیمه ات بشم، تو اصلا میدونی قایم موشک چی چی هست؟! فاطمه همانطور که ملاغه به دست داشت،از آشپزخانه بیرون امد و گفت: سلام آقا، خوش امدین، خسته نباشین و بعد لپ حسین را فشاری داد و گفت: بله...گل پسرم یاد گرفته چطوری بازی کنه و بغض گلوش را فرو داد و ادامه داد: بچه از وقتی پا به این دنیا گذاشته مدام درگیر سحر و ساحری یک مشت خدانشناس بوده، تازه میفهمه چیزی هم به اسم بازی هست و بعد رویش را به آسمان کرد و گفت: خدایا این آرامشی که چند روزه انداختی تو دامنمان را ابدی و همیشگی کن... روح الله لبخندی زد و گفت: ان شاالله که چنین است، برو سفره را بکش که الان اینقدر اشتها دارم که میتونم یه گاو درسته را بخورم. فاطمه همانطور که چشمی می گفت به سمت آشپزخانه رفت و گفت: چی شده آقایی؟! همچی کبکت خروس می خونه؟! روح الله، حسین را زمین گذاشت و به سمت اوپن آشپزخانه آمد، تکه کاهویی را از ظرف سالاد برداشت و داخل دهانش گذاشت و گفت: خوب حالا شما خوب باشه، حال منم خوبه، اما تمروز دو تا خبر دارم براتون، یکی خوب و یکی بد، حالا بگو اول کدوم را بگم.. فاطمه آه کوتاهی کشید و گفت: خدای من!! بازم خبر بد؟! اول همون خبر بد را بگو که شیرینی اون خبر خوبت را زایل نکنه... روح الله مزه دهانش را گرفت و گفت: عرض کنم حضور انورتان، بنده برای مدتی باید برم مأموریت و نیستم که سعادت حضور در کنارتان را داشته باشم و شما به تنهایی سکان دار این کشتی هستید... فاطمه با نگاه خیره اش به ظرف غذا آهسته زیر لب گفت: اه، چندوقت باید تنها باشیم؟! روح الله داخل آشپزخانه شد، عمامه را از سر برداشت و زیر بغلش گرفت و پشت سر فاطمه ایستاد و گفت : حالا ذهنت را درگیر این موضوع نکن، روزها داره زود میگذره و تا چشم بهم بزنی تموم میشه، الان بذار خبر خوبه را بگم... لبخند کمرنگی صورت فاطمه را پوشوند و گفت:حتما ماموریتت رفتن به کربلاست هاااا اینم خبر خوبت... روح الله قهقه ای زد وگفت: نه بابا!چی می گی تو؟! باید به عرضت برسونم امروز بهم خبر دادند پرونده مفقود شده طلاق شراره پیدا شده... فاطمه با ناباوری خیره به دهان روح الله شد، انگار می خواست واژه ها را ببلعد،پس گفت: چی می گی روح الله؟! پیدا شده؟! روح الله سری تکان دادو گفت: آره اینطور که می گفتن، در خواست کتبی ما توی فایل درخواست ها اون زیر زیرا بوده که الان پیدا شده... فاطمه خنده بلندی کرد و گفت: کار ملکه عینه بوده حتما .... روح الله که درخشش برق خوشحالی را در چشمان همسرش میدید گفت: انگار همین طوریا بوده و من می خوام قبل از رفتن به ماموریت با هم بریم قم و این پرونده را به جاهایی برسونیم و شر و نحوست شراره را از زندگیمون بکنیم.. فاطمه نفسش را آهسته بیرون داد و بار دیگه نگاهی به بالا کرد و زیر لب گفت: خدایاااا، شکرت ادامه دارد... به قلم : ط_حسینی . 🆔 @Modafeane_harame_velayat ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💎 توصیه‌ای کلیدی از امام رضا علیه السلام برای آخرت 🔻امام رضا علیه السلام: مَـنْ فَـرَّجَ عـَنْ مُـؤمِنٍ فَرَّجَ اللّه ُ عَنْ قَلْبِهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ ✳️ كسى كه گِره از كار مؤمنى بگشايد و شادش كند، خداوند هم در روز قيامت، كارِ بسته او را می‌گشايد. 📚 اصول كافى، ج ۲، ص ۲۰۰ ‌ ‌ ✨با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 🎁 @Beit_al_Shohada 🇮🇷 @Modafeane_harame_velayat ✨أللَّھُـمَ‌؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج✨ ‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌ ‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌
Fani-Ali-Hadith-e-Kisa-Fa.mp3
26.36M
حدیث ڪساء با صدای استاد‌علی‌فانی 🌹پویش همگانی بیست و پنجمین روز از چله قرائت حدیث کساء به نیت فرج آقا امام زمان (عج) ♻️لطفا جهت اطلاع رسانی و توفیق دیگر عزیزان در این پویش حتما اشتراک گذاری فراموش نشود✅ ✨با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 🎁 @Beit_al_Shohada 🇮🇷 @Modafeane_harame_velayat ✨أللَّھُـمَ‌؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟩 ممکن است هیچ کدام از علائم ظهور(علائم غیرحتمی)، محقق نشوند، اما ظهور اتفاق بیفتد؟؟ ┉┉┉┉┉ 🎤استادشجاعی 🎤استادپناهیان ⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 🥀 @BEIT_Al_SHOHADA 🥀 @Modafeane_harame_velayat ✨🥀أللَّھُـمَ‌؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج🥀✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️هروقت بیای در بازه ⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 🥀 @BEIT_Al_SHOHADA 🥀 @Modafeane_harame_velayat ✨🥀أللَّھُـمَ‌؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج🥀✨
✨﷽✨ ✍آیت الله بهجت (ره) 💠استادم سيدعلي قاضي را در خواب ديدم به او گفتم چه چيزي حسرت شما در دنياست كه انجام نداده ايد. ايشان فرمودند: حسرت ميخورم كه چرا در دنيا فقط روزي يك مرتبه زيارت عاشورا ميخواندم. وحشتناك ترين لحظه زماني است كه انسان را در سرازيري قبرميگذارند. شخصي نزد امام صادق(ع) رفت و گفت: من از آن لحظه ميترسم. چه كنم؟ امام صادق (ع) فرمودند: زيارت عاشورا را زياد بخوان. آن فرد گفت چگونه با خواندن زيارت عاشورا از خوف آن لحظه در امان باشم. امام صادق فرمود: مگر در پايان زيارت عاشورا نمي خوانيد، اللهم ارزقني شفاعة الحسين يوم الورود؟ يعني خدايا شفاعت حسين(ع) را هنگام ورود به قبر روزى من كن. زيارت عاشورا بخوانيد تا امام حسين (ع) در آن لحظه به فريادتان برسد. اگر خواستيد قرائت زيارت عاشورا را ترويج كنيد براى ديگران ارسال نماييد... ✨با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 🎁 @Beit_al_Shohada 🇮🇷 @Modafeane_harame_velayat ✨أللَّھُـمَ‌؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج✨
✅شیرین ترین ذکر چیست؟ ✍آیت الله بهجت (ره) معیار اصلی، نماز است. این نماز بالاترین ذکر است، شیرین‌ترین ذکر است، برترین چیز است.حال، برخی به دنبال ذکرهای ویژه‌ای می‌گردند که کسی نشنیده باشد! 🔅آیت الله بهجت (ره)🔅 ✨با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 🎁 @Beit_al_Shohada 🇮🇷 @Modafeane_harame_velayat ✨أللَّھُـمَ‌؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥کسی که می‌خواهد از سیم خار دار خود رد شود... ✨با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 🎁 @Beit_al_Shohada 🇮🇷 @Modafeane_harame_velayat ✨أللَّھُـمَ‌؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا