eitaa logo
مدافعان حرم ولایت
1.4هزار دنبال‌کننده
16.4هزار عکس
19.8هزار ویدیو
208 فایل
🔹﷽🔹 کانال مدافعان حرم ولایت با متنوع ترین مطالب روز؛ آموزشی_اقتصادی_نظامی_مذهبی وسرگرمی. ♡ ارسال بهترین وجذابترین رمان‌ها پیام بصورت پست ناشناس https://harfeto.timefriend.net/17359336874500 ارتباط با ادمین @MAHDy_Yar_313
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم ذَٰلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ ۛ فِیهِ ۛ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ این است کتابى که در [حقانیت‌] آن هیچ تردیدى نیست؛ [و] مایه هدایت تقواپیشگان است. سوره بقره ،آیه ۲ راهنما باید در روش دعوت و محتواى برنامه خود، قاطع و استوار باشد مانند قرآن، توانِ قرآن بر هدایت پرهیزکاران، خود بهترین دلیل بر اتقان و حقّانیت آن است همچنین تنها افراد پاک وپرهیزکار، از هدایت قرآن بهره‌مند مى‌شوند. هرکس که ظرف دلش پاکتر باشد، بهره‌مندى و نورگیرى او بیشتر است.¹ ١.تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی ┄🆔http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865 ✨✨✨✨✨✨✨ 🆔https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مدافعان حرم ولایت
رمان واقعی #تجسم_شیطان۲ #قسمت_بیست_ششم 🎬: روح الله هنوز در مأموریت به سر میبرد، روزها با کسالت می گ
رمان واقعی 🎬: میلاد وارد خانه رضوان شد و بعد از سلام و علیک کوتاهی به سمت مبل روبه روی آشپزخانه رفت و همان طور که روی مبل می نشست گفت: شوهرت کی از سر کار برمیگرده؟! رضوان کارد و بشقاب میوه خوری را روی میز جلوی میلاد گذاشت و‌گفت: مثل همیشه، احتمالا تا یه ساعت دیگه بیادش، میوه پوست کن بخور، شما چه خبرا دارین؟! چی شد یاد ما کردین؟ زن داداش چطورن؟! نی نی چطوره؟ میلاد آه کوتاهی کشید و‌گفت: شکر خوبن و بعد به جلو خم شد و گفت: رضوان! چقدر از زندگی خواهر شوهرت فاطمه و همسرش روح الله میدونی؟! رضوان خنده بلندی کرد و گفت: همونقدر که تو و شراره میدونید، من که هر چی پیش میاد برا شما دوتا میگم، الانم چند روزه که به توصیه شراره مدام بهشون حمله می کنیم، بیچاره ها مطمئنم خواب و خوراک ندارن... حالا چی شده یادت افتاده در این باره صحبت کنی؟! راستش من آخرش نفهمیدم تو شراره را از کجا پیدا کردی و بعدم پیشنهاد دادین که عروس خانواده فاطمه بشم و... میلاد به پشتی مبل تکیه داد و گفت: داستانش مفصله، کاش هیچ وقت با این شیطان مجسم آشنا نمی شدم ، توی یه گروه سحر و ساحری با هم آشنا شدیم، شراره توی این میدان بی نظیر هست، یکی از اساتید ما محسوب میشه، خبر داری چقدر از کسانی که دوست دارن بتونن کارای ماورایی انجام بدن توسط همین شراره تعلیم دیدن؟! رضوان با تعجب نگاهی به میلاد کرد و گفت: جدی؟! من فکر کردم موکل گرفتن را فقط به من و تو و آشناها یاد میده تا کمکش کنیم، حالا چرا می گی کاش باهاش آشنا نشده بودی؟ میلاد سری تکان داد و گفت: توی صفحه های مجازی و فضاهای مجازی مختلف کلی مرید داره، الانم‌که اومدم پیشت می خوام بهت بگم، ما باید کم کم از شراره فاصله بگیریم و ارتباطمون را باهاش کم و در آخر قطع کنیم. رضوان که هم متعجب شده بود و هم کنجکاو گفت: چرا؟! مشکلی به وجود اومده که من نمی دونم؟! خیلی حرفات مبهم هست، بگو ببینم چی شده؟ میلاد نفسش را محکم بیرون داد و گفت: اون داره استفاده ابزاری از ما می کنه و از طرفی خیلی پلید و خطرناک شده، من میترسم آخرش آسیبی به ما بزنه و بعد انگار بغضی گلویش را گرفت، ادامه داد: شراره بیماری ایدز داره... رضوان دستش را روی دهانش گذاشت و گفت: وای خدای من! مطمئنی؟! میلاد که خیره به نقطه ای روی زمین شده بود سرش را به نشانه تایید تکان داد. رضوان یکدفعه یاد ارتباطات میلاد با شراره افتاد و با لکنت گفت: تو ...تو سالم هستی؟! میلاد از جاش بلند شد همانطور که به طرف در میرفت زیر لب گفت: ارتباطتت را قطع کن باهاش.. رضوان خودش را به میلاد رساند تیشرت سورمه ای رنگش را با دست چسپید و همانطور که تکان تکان میداد گفت: گفتم تو سالمی؟! مشکلی نداری؟! میلاد بدون اینکه نگاهی به رضوان کند، در هال را باز کرد و زیر زبانی گفت: نه متاسفانه من هم درگیر شدم. رضوان همان جلوی در زانو زد...این چی می گفت؟! وقتی میلاد درگیر شده باشه یعنی همسرش هم آلوده شده ، وقتی همسر میلاد آلوده شده باشه، یعنی بچه ای که قرار تا چند ماه دیگه به دنیا بیاد هم بیمار است.... ادامه دارد... به قلم : ط_حسینی . 🆔 @Modafeane_harame_velayat ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌
رمان واقعی 🎬: شراره برای چندمین بار طول و عرض اتاق را پیمود، دردی وحشتناک زیر شکمش پیچید و او را مجبور کرد به طرف تختش برگردد. شراره همانطور که زیر شکمش را گرفته بود چون لاک پشتی پیر خود را به تخت رساند و روی آن رها کرد. درد امانش را بریده بود، شراره به شکمش چنگ زد و فریاد زد، این کرم های کوچک و متعفن از کجا وارد بدن من شدند؟! ایدز و هپاتیت کم بود این هم اضافه شد، کرم هایی که از پایین شروع کرده اند و کم کم دارن بالا میان و تمام اندام هام را میگیرن، وضعم اینقدر بد هست که نمی تونم و روم نمیشه پیش هیچ دکتری برم. درد شدیدتر شد، تحملش سخت بود، شراره دوباره از روی تخت با کمری خم بلند شد، خودش را به میز کامپیوتر روبه رو رساند، کشوی میز را باز کرد و فندک و زرورق و بسته کوچکی گرد سفید رنگ بیرون آورد و خودش را روی صندلی انداخت. پس از دقایقی که دودی سفید اطراف او را گرفته بود، شراره صورتش را توی صفحه خاموش کامپیوتر دید، همانطور که دستی به چانه اش میکشید گفت: با اینکه کلی پول خرج دست پزشک زیبایی کردم، اما هنوز آثار سوختگی به جا مانده، شراره انگار فکرش به جای دیگه کشیده شده بود دندانی بهم سایید و گفت: می کشمت روح الله...خفه ات می کنم فاطمه، بچه هاتون را یکی یکی میکشم، من به خاطر شما این بلاها سرم اومد.. بایددد جواب تک تک این بلاها را بازجر کش کردن شما بگیرم.. این روزها که همدست های قدیمیم خودشون را کنار کشیدن و تنهام گذاشتن، خودم خود خود خودم با حمله های پی در پی اول دیوونتون می کنم و بعد سر فرصت می کشمتون در همین حین تقه ای به در خورد. شراره با سرعت زرورق دستش را توی کشو میز جا داد و با صدای ضعیفی گفت: کیه؟! منور در اتاق را باز کرد و با نگاهش دنبال شراره می گشت و وقتی چشمش به او افتاد آهی کشید و گفت: کجایی دختر؟! یعنی صدای زنگ در را نشنیدی؟! وکیلت اومده، انگار درخواست طلاق روح الله داره به سرانجام میرسه و وکیلت می خواد باهات حرف بزنه.... دوباره زیر شکمش تیر کشید، شراره همانطور که دست به لبه میز میگرفت و بلند میشد گفت: برو بگو بره رد کارش، حالم خوش نیست، حوصله هیچ کس را ندارم، بگو هر غلطی دلش می خواد بکنه... منور که زجر کشیدن شراره ناراحتش کرده بود،بغض گلویش را فرو داد و گفت: میگه بهترین راه اینه که نصف سکه های مهریه را بگیری و تمام .. شراره روی تخت افتاد و گفت: بگو فعلا برو خبر مرگت، حالم خوب شد باهاش تماس میگیرم.. منور سری تکان داد و با همان حالت در اتاق را بست و شراره دنبال راهی بود برای زجر کش کردن روح الله و خانواده اش، دیگه طلسم برای روح الله و فاطمه و بچه هاش و حتی خانواده فاطمه، پدر و مادر و خواهر و دایی و عمو و .. که قبلا انجام داده بود مدنظرش نبود، طلسم هایی که باعث جنون دایی فاطمه، بیماری مادر و نزدیکان فاطمه شده بود، اما شراره دنبال راهی بهتر برای سوزاندن بیشتر روح الله و فاطمه بود. ادامه دارد... به قلم : ط_حسینی . 🆔 @Modafeane_harame_velayat ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌
🔻مردم کرمان شنبه با رهبر انقلاب دیدار می‌کنند 🔹‌نماینده ولی فقیه در کرمان: به مناسبت چهارمین سالگرد شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی، مردم کرمان روز شنبه، با رهبر معظم انقلاب دیدار خواهند داشت. 🛑 پیتر آیلات، مدیر اتاق کشتیرانی بریتانیا: 🔺متأسفانه حوثی‌های یمن دارای توانمندی‌های چشمگیری هستند؛ آن‌ها موشک با برد ۱۰۰۰ کیلومتر دارند! هزینه‌های ما افزایش ۱۰۰ درصدی داشته است! 🛑 رئیس سازمان حج و زیارت: گذرنامه زیارتی برای سفر به عربستان اعتبار ندارد. .🛑 کشف سکه‌های عتیقه در راه‌آهن 🔹فرمانده پلیس راه آهن کشور از کشف ۱۴۰ قطعه سکه عتیقه قاچاق در ایستگاه راه‌آهن زرند به ارزش ۱۰ میلیارد ریال خبر داد. ⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 🇮🇷 @Modafeane_harame_velayat
🔻دستیابی ایران به راکتور گداخت هسته‌ایه که تنها با استفاده از ۵۰ لیوان یا همون 10 لیتر آب دریا می‌توانیم به انرژی دست یابیم که معادل سوختن ۲ هزار کیلوگرم زغال سنگه! 🔹‌حالا شاید بهتر اون حدیث معروف رو درک کنید، اگر علم در ثریا باشد مردانی از سرزمین پارس به آن دست پیدا خواهند کرد! ⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 🇮🇷 @Modafeane_harame_velayat
10.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این ماست کباب یه غذای راحت، سریع و سالمه که مطمئنم درستش کنید عاشق طعمش میشید👌🏼🤤 مواد لازم : سینه مرغ : نصف یه سینه کامل فلفل دلمه‌ای رنگی پیاز ۱ دونه ماست ۱ لیوان روغن زیتون ۱ ق غ نصف ۱ لیمو پودر سیر، پودر پاپریکا کره ۳۰ گرم زعفرون دم کرده ۲ ق غ ⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 @Modafeane_harame_velayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دسر خوشگل و خوشمزه با ژله و نارنگی🍊 ⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇 🇮🇷 @Modafeane_harame_velayat
7.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
استاد شجاعی √ امام علی علیه‌السلام شرط مهم یه مهمونی درست رو می‌فرمایند، (که خیلی‌هامون فراموشش کردیم) « ویژه یلدا » 🇮🇷 @Modafeane_harame_velayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا