معرفی شهید امروز:
شهید حسینعلی شعبانی
💐🕊🌺💐🕊🌺💐🕊🌺💐
نام: حسینعلی
نام خانوادگی: شعبانی
تاریخ ولادت: 1340
نام پدر: ملک حسن
محل ولادت: روستای برنج از توابع شهرستان اسفراین
تاریخ شهادت:1360/03/13
محل شهادت: منطقه عملیاتی کردستان
مزار: گلزار شهدایروستای برنح توابع شهرستان اسفراین
🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
💫 شهید والامقام حسینعلی شعبانی فرزند ملک حسن در سال 1340 در روستای برنج از توابع شهرستان اسفراین در خانواده ای نجیب و مقید به فرایض دینی آغاز زندگی خویش را بر صحیفه ایام رقم زد.
🌸🍃بدلیل شرایط اقتصادی و تحصیلی آن زمان علاقه ای به تحصیل نداشت و به کار کشاورزی مشغول بود. پس از رسیدن به دوران بلوغ به منظورکار راهی تهران شد. شهید بسیار مهربان بود و در سلام کردن همیشه از دیگران سبقت می جست. با آنکه سواد خواندن و نوشتن نداشت ولی در مراسمات دعا و عزاداری ائمه معصومین سلام الله علیها بسیار شرکت می کرد.
🦋 از دانش سیاسی خوبی برخوردار بود و در فعالیتهای ضد طاغوتی همواره شرکت میکرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و شروع جنگ تحمیلی برای دفاع از اسلام و کشور در آبان ماه سال 1359 راهی خدمت مقدس سربازی و بعد از طی دوره آموزشی عازم منطقه عملیاتی کردستان شد. ازاینکه قرار بود در منطقه کردستان خدمت کند بسیار خوشحال بود. آنقدر مهربان بود که اجازه می داد تا دوستانش که به مرخصی نیاز داشتند، از مرخصی او استفاده کنند.
🥀🍂شهادت:
سرانجام در سیزدهم خرداد ماه سال 1360 پس از 24 ساعت درگیری با منافقان ، به درجه رفیع شهادت نائل و نام و یادی جاودانه از خود باقی نهاد.
🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج
🚩هم نوا برای تعجیل در فرج آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
🕯✨100🌺صـــــلـوات _ زیارت عاشورا 💫 حدیث شریف کساء💫 به نیت چـهــــارده معصــوم (ع) و شهید والامقام حسینعلی شعبانی✨
📀فایل صوتی زیارت عاشورا
https://eitaa.com/Modafeane_harame_velayat/36776
💿فايل صوتی حدیث شریف کساء
با صداي علي فاني
https://eitaa.com/Modafeane_harame_velayat/9710
🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
May 11
#دختر شینا _قسمت67
💥 دلم برای صمد سوخت. میدانستم صمد تحمل این حرفها و این همه غم و غصه را ندارد.
طاقت نیاوردم. دویدم توی اتاق و با صدای بلند گریه کردم. برای صمد ناراحت بودم. دلم برایش میسوخت. غصهی بچههای صدیقه را میخوردم. دلم برای صدیقه میسوخت. صمد خیلی تنها شده بود. صدای گریهی مردم از توی حیاط میآمد.
از پشت پنجره به بیرون نگاه کردم. صمد هنوز کنار باغچه نشسته بود. دلم میخواست بروم کنارش بنشینم و دلداریاش بدهم. میدانستم صمد از هر وقت دیگر تنهاتر است. چرا هیچکس به فکر صمد نبود. نمیتوانستم یک جا بایستم. دوباره به حیاط رفتم.
💥 مادرشوهرم روبهروی صمد نشسته بود. سرش را روی پاهای او گذاشته بود. گریه میکرد و میپرسید: « صمد جان! مگر من داداشت را به تو نسپردم؟! »
صمد همچنان سرش را پایین انداخته بود و گریه میکرد. مردها آمدند. زیر بازوی صمد را گرفتند و او را بردند توی اتاق مردانه.
💥 جلو رفتم و کمک کردم تا خواهرشوهر و مادرشوهرم و صدیقه را ببریم توی اتاق.
از بین حرفهایی که این و آن میزدند، متوجه شدم جنازهی ستار مانده توی خاک دشمن. صمد با اینکه میتوانسته جسد را بیاورد، اما نیاورده بود. به همین خاطر مادرشوهرم ناراحت بود و یکریز گریه میکرد و میگفت: « صمد! چرا بچهام را نیاوردی؟! »
💥 آخر شب وقتی خانه خلوت شد؛ صمد آمد پیش ما توی اتاق زنانه. کنار مادرش نشست. دست او را گرفت و بوسید و گفت: « مادر جان! مرا ببخش. من میتوانستم ستارت را بیاورم؛ اما نیاوردم. چون به جز ستار، جسد برادرهای دیگرم روی زمین افتاده بود. آنها هم پسر مادرشان هستند. آنها هم خواهر و برادر دارند. اگر ستار را میآوردم، فردای قیامت جواب مادرهای شهدا را چی میدادم. اگر ستار را میآوردم، فردای قیامت جواب برادرها و خواهرهای شهدا را چی میدادم. »
میگفت و گریه میکرد.
💥 تازه آن وقت بود متوجه شدم پشت لباسش خونی است. به خواهرشوهرم با ایما و اشاره گفتم: « انگار صمد مجروح شده. »
💥 صمد مجروح شده بود. اما نمیگذاشت کسی بفهمد. رفت و لباسش را عوض کرد.
خواهرش میگفت: « کتفش پانسمان شده. انگار جراحتش عمیق است و خونریزی دارد. »
با ابن حال یک جا بند نمیشد. هر چه توان داشت، گذاشت تا مراسم ستار آبرومندانه برگزار شود.
💥 روز سوم بود. در این چند روز حتی یک بار هم نشده بود با صمد حرف بزنم. با هم روبهرو شده بودیم، اما من از صدیقه خجالت میکشیدم و سعی میکردم دور و بر صمد آفتابی نشوم تا یک بار دل صدیقه و بچههایش نشکند.
بچهها را هم داده بودم خواهرهایم برده بودند. میترسیدم یک بار صمد بچهها را بغل بگیرد و به آنها محبت کند. آن وقت بچههای صدیقه ببینند و غصه بخورند.
💥 عصر روز سوم، دختر خواهرشوهرم آمد و گفت: « دایی صمد باهات کار دارد. »
انگار برای اولین بار بود میخواستم او را ببینم. نفسم بالا نمیآمد. قلبم تاپتاپ میکرد؛ طوری که فکر میکردم الان است که از قفسهی سینهام بیرون بزند.
ایستاده بود توی حیاط. سلام که داد، سرم را پایین انداختم. حالم را پرسید و گفت: « خوبی؟! بچهها کجا هستند؟! »
گفتم: « خوبم. بچهها خانهی خواهرم هستند. تو حالت خوب است؟! »
سرش را بالا گرفت و گفت: « الهی شکر. »
دیگر چیزی نگفتم. نمیدانستم چرا خجالت میکشم. احساس گناه میکردم. با خودم میگفتم: « حالا که ستار شهید شده و صدیقه عزادار است، من چهطور دلم بیاید کنار شوهرم بایستم و جلوی این همه چشم با او حرف بزنم.
💥صمد هم دیگر چیزی نگفت.داشت میرفت اتاق مردانه،برگشت و گفت:بعد از شام با هم برویم بچهها را ببینیم.دلم برایشان تنگ شده
💥بعد از شام صدایم کردطوری که صدیقه متوجه نشود، آماده شدم و آمدم توی حیاط و دور از چشم همه دویدم بیرون.
دنبالم آمد توی کوچه و گفت:چرا میدوی؟!
گفتم:نمیخواهم صدیقه مرا با تو ببیند. غصه میخورد
آهی کشید و زیر لب گفت: آی ستار،ستار! کمرمان را شکستی به خدا.
💥با آنکه بغض گلویم را گرفته بود،گفتم: مگر خودت نمیگویی شهادت لیاقت میخواهد.خوب ستار هم مزد اعمالش را گرفت.خوش به حالش
صمد سری تکان داد و گفت:راست میگویی.به ظاهر گریه میکنم؛ اما ته دلم آرام است.فکر میکنم ستار جایش خوب و راحت است من باید غصهی خودم را بخورم
💥داشتم از درون میسوختم. برای بچههای صدیقه پرپر میزدم اما دلم میخواست غصهی صمد را کم کنم. گفتم:خوش به حالش. کاشکی ما را هم شفاعت کند
همینکه به خانهی خواهرم رسیدیم بچهها که صمد را دیدندمثل همیشه دورهاش کردند. مهدی نشسته بود بغل صمد و پایین نمیآمد. سمیه هم خودش را برای صمد لوس میکردخدیجه و معصومه هم سر و دستش را میبوسیدند.
💥به بچهها و صمد نگاه میکردم و اشک میریختم.
🔰ادامه دارد...🔰
⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇
🆔http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
#ممنونکهبانشرلینکماراحمایتمیکنید.
#دختر_شینا
🌷 #دختر شینا_قسمت68
💥 به بچهها و صمد نگاه میکردم و اشک میریختم.
صمد مرا که دید، انگار فکرم را خواند. گفت: « کاش سمیهی ستار را هم میآوردیم. طفل معصوم خیلی غصه میخورد. »
گفتم: « آره. ماشاءاللّه خوب همه چیز را میفهمد. دلم بیشتر برای او میسوزد تا لیلا. لیلا هنوز خیلی کوچک است. فکر نکنم درست و حسابی بابایش را بشناسد. »
💥 صمد بچهها را یکدفعه رها کرد. بلند شد و ایستاد و گفت: « سمیه را یک چند وقتی با خودت ببر همدان. شاید اینطوری کمتر غصه بخورد. »
💥 فردای آن روز رفتیم همدان. صمد میگفت چند روزی سپاه کار دارم. من هم برای اینکه تنها نماند، بچهها را آماده کردم.
سمیهی ستار را هم با خودمان بردیم.
توی راه بچهها ماشین را روی سرشان گذاشته بودند. بازی میکردند و میخندیدند. سمیهی ستار هم با بچهها بازی میکرد و سرگرم بود.
گفتم: « چه خوب شد این بچه را آوردیم. »
با دلسوزی به سمیه نگاه کرد و چیزی نگفت.
گفتم: « تو دیدی چهطور شهید شد؟! »
چشمهایش سرخ شد. همانطور که فرمان را گرفته بود و به جاده نگاه میکرد، گفت: « پیش خودم شهید شد. جلوی چشمهای خودم. میتوانستم بیاورمش عقب... »
💥 خواستم از ناراحتی درش بیاورم، دستی روی کتفش زدم و گفتم: « زخمت بهتر شده. »
با بیتفاوتی گفت: « از اولش هم چیز قابلی نبود. »
با دست محکم پانسمان را فشار دادم. نالهاش درآمد. به خنده گفتم: « این که چیز قابلی نیست. »
خودش هم خندهاش گرفت. گفت: « این هم یک یادگاری دیگر. آی کربلای چهار! »
گفتم: « خواهرت میگفت یک هفتهای توی یک کشتی سوخته گیر افتاده بودی. »
برگشت و با تعجب نگاهم کرد و گفت: « یک هفته! نه بابا. خیلی کمتر، دو شبانهروز. »
گفتم: « برایم تعریف کن. »
آهی کشید. گفت: « چی بگویم؟! »
گفتم: « چهطور شد. چهطور توی کشتی گیر افتادی؟! »
💥 گفت: « ستار شهید شده بود. عملیات لو رفته بود. ما داشتیم شکست میخوردیم. باید برمیگشتیم عقب. خیلی از بچهها توی خاک عراق بودند. شهید یا مجروح شده بودند. آتش دشمن آنقدر زیاد بود که دیگر کاری از دست ما برنمیآمد.
به آنهایی که سالم مانده بودند، گفتم برگردید. نمیدانی لحظهی آخر چهقدر سخت بود؛ وداع با بچهها، وداع با ستار. »
💥 یک لحظه سرش را روی فرمان گذاشت. فریاد زدم: « چهکار میکنی؟! مواظب باش! »
زود سرش را از روی فرمان برداشت. گفت: « شب عجیبی بود. اروند جرز کامل بود. با حمید حسین زاده دو نفری باید برمیگشتیم. تا زانو توی گل بودیم. یک دفعه چشمم افتاد به کشتی سوختهای که به گل نشسته بود.
حالا عراقیها ردّ ما را گرفته بودند و با هر چه دم دستشان بود، به طرفمان شلیک میکردند. گلولههای توپ، کشتی را سوراخسوراخ کرده بود. از داخل آن سوراخها خودمان را کشاندیم تو.
نزدیکهای صبح بود. شب سختی را گذرانده بودیم. تا صبح چشم روی هم نگذاشته بودیم. جایی برای خودمان پیدا کردیم تا بتوانیم دور از چشم دشمن یک کمی بخوابیم. نیرویی برایمان نمانده بود. حسابی تحلیل رفته بودیم. »
💥 گفتم: « پس دلهرهی من و مادرت بیخودی نبود. همان وقتی که ما این قدر دلهره داشتیم، ستار شهید شده بود و تو زخمی. »
انگار توی این دنیا نبود. حرفهای من را نمیشنید. حتی سر و صدای بچهها و شیطنتهایشان حواسش را پرت نمیکرد. همین طور پشت سر هم خاطراتش را به یاد میآورد و تعریف میکرد.
💥 از صبح چهارم دی توی کشتی بودیم؛ بدون آب و غذا. منتظر شب بودیم تا یکطوری بچهها را خبر کنیم.
شب که شد، من زیرپوشم را درآوردم و طرف بچههای خودمان تکان دادم. اتفاقاً نقشهام گرفت. بچه های خودی ما را دیدند.
گروهی هم برای نجاتمان آمدند، اما آتش دشمن و جریان آب نگذاشت به کشتی نزدیک بشوند.
💥 رو کرد به من و گفت: « حسین آقای بادامی را که میشناسی؟! »
گفتم: « آره، چهطور؟! »
گفت: « بندهی خدا بلندگویی را گذاشته بود جلوی رود و طوری که صدایش به ما برسد، دعای صباح را میخواند. آنجا که میگوید یا ستارالعیوب، ستار را سه چهار بار تکرار میکرد که بگوید ستار! ما حواسمان به تو است. تو را داریم. یک بار هم به ترکی خیلی واضح گفت منتظر باش، شب برای نجاتتان به آب میزنیم. »
💥 خندید و گفت: عراقیها از صدای بلندگو لجشان گرفته بود. به جان خودت قدم، دوهزار خمپاره را خرج بلندگو کردند تا آن را زدند.
گفتم:بالاخره چهطور نجات پیدا کردی؟!
گفت:شب ششم دی ماه بود.نیروهای 33 المهدی شیراز به آب زدند.بچههای تیز و فرز و ورزیدهای بودند.آمدند کنار کشتی و با زیرکی نجاتمان دادند.
دوباره خندید و گفت:بعد از اینکه بچهها ما را آوردند اینطرف آب، تازه عراقیها شروع کردند به شلیک. ما توی خشکی بودیم و آنها کشتی را نشانه گرفته بودند.
🔰ادامه دارد...🔰
⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇
🆔http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
#ممنونکهبانشرلینکماراحمایتمیکنید.
#دختر_شینا
🚨🚨 یادآوری
🔸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
🔸نمازی بسیار با فضیلت و مهم برای یکشنبه های این ماه
🔸امروز اولین یکشنبه از ماه ذی القعده هست
🔸توضیحات جامع و کامل است -تا آخر بخوانید
✍برای این نماز روایتى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نقل شده است.در فضیلت این نماز، آمده است که هر کس آن را بجا آورد توبه اش پذیرفته مى شود و گناهانش آمرزیده مى گردد و سبب برکت براى نمازگزار و خانواده اش خواهد بود، و در روز قیامت کسانى که از او طلبى و یا حقّى دارند، از وى راضى گردند و با ایمان از دنیا مى رود و قبرش براى او وسیع و نورانى گردد و پدر و مادرش از او راضى شوند، و آنها نیز مورد مغفرت خداوند قرار گیرند، ذریّه او نیز بخشیده شوند و روزى او وسیع گردد.فرشته مرگ به هنگام مردن، با او مدارا کند و به آسانى جانش را بگیرد(نکته جالب در خصوص این نماز بحث حق الناس میباشد که در توضیح نماز آمده است در روز قیامت خصماء از او راضی میشوند(انسان باید در جهت ادای حق الناس تلاش خود را انجام دهد و آن را جبران کند ولی گاهی ممکن است حق الناسی نادانسته بر گردن انسان باشد که این نماز کمک میکند در روز قیامت آن فرد از انسان بگذرد)
🔸کیفیت خواندن این نماز
🔸ابتدا غسل کنید{به نیت غسل توبه}
🔸این غسل کفایت از وضو نمی کند و باید وضو هم گرفت حالا یا قبل از انجام غسل یا بعد از غسل
🔸سپس چهار رکعت نماز بخوان(دوتا دو رکعتی)در هر رکعت بعد از حمد،سه بار سوره توحید،یکبار سوره فلق و یکبار سوره ناس بخوانید
🔸بعد از خواندن این چهار رکعت نماز ۷۰ بار استغفار کنید(استغفر الله ربی و اتوب الیه)و سپس یکبار«لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم» بگوئید
🔸آنگاه بگویید:يَا عَزِيزُ يَا غَفَّارُ اغْفِرْ لِي ذُنُوبِي وَ ذُنُوبَ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فَإِنَّهُ لَا يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْت
🔸اگر کسی غسل نکند و تنها نماز را بخواند اشکالی ندارد ولی ثواب کامل را به کسی می دهند که این عمل را،با تمام شرائط به جا آورد
🔸اگر بین غسل و نماز فاصلهی زمانی بیفتد اشکال ندارد(لازم نیست بلافاصله بعد از انجام غسل نماز خوانده شود)
🔸از خداوند متعال می خواهیم توفیق خواندن این نماز با فضیلت را به همهی ما عنایت فرماید اِن شاءالله
🔸وقت خواندن این نماز در کل روز است(از بعد از خواندن نماز صبح تا غروب)
🔸تذکرات مربوط به نمارهای مستحبی
۱-در تمام نماز ها(چه واجب چه مستحب) لازم نيست نيت را به زبان آوریم همين اندازه كه در ذهن خود بنا داریم فلان نماز مستحبی را بخوانیم کافیست البته اگر نیت را به زبان هم بیاوریم اشکالی ندارد(مثلا بگوییم دو رکعت نماز توبه می خوانم قربه الی الله)
۲-تمام نمازهای مستحبی اذان و اقامه ندارند و اصولا نباید برای هیچ کدام از نماز های مستحبی اذان و اقامه گفت(جایز نیست)❌
۳-تمام نمازهای مستحبی را می توان به صورت نشسته هم بخوانیم،حتی می توان یک رکعت را ایستاده و رکعت دیگر را نشسته خواند ولی کسی که بتواند ایستاده بخواند ثوابش بیشتر است
۴-در بلند یا آهسته خواندن حمد و سوره و سایر اذکار نمازهای مستحبی مخیر هستیم یعنی هم میتوانیم بلند بخوانیم هم آهسته، ولی خانم ها اگر صدایشان را نامحرم میشنود آهسته بخوانند
❇️نشر این پیام صدقه جاریه هست
⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد🔻
🇮🇷@Modafeane_harame_velayat
🎁@BEIT_Al_SHOHADA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑 رهبر انقلاب: بنده کتابخوانم و دلم میخواهد شما جوانها واقعاً کتاب بخوانید...
⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇
🇮🇷 @Modafeane_harame_velayat
🔻ماسک: انتخابات ۲۰۲۴ آمریکا احتمالا آخرین انتخاب توسط شهروندان آمریکاست
🔹سرمایهدار و کارآفرین میلیاردر آمریکایی:
اقدام مخالفان دموکراتها با الزام شهروندی برای تخصیص کرسیهای مجلس نمایندگان و آرای کالج انتخاباتی ریاست جمهوری گویای همه چیز است.
🔹هدف حزب دموکرات این است که با وارد کردن هر چه بیشتر مهاجران غیرقانونی، شهروندان آمریکایی را از حقوق خود محروم کند.
🔹با توجه به هجوم گسترده افراد غیرقانونی، سال ۲۰۲۴ احتمالا آخرین انتخاباتی خواهد بود که واقعا توسط شهروندان آمریکایی تصمیم گرفته میشود.
⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇
🇮🇷 @Modafeane_harame_velayat
🔻زیباکلام وارد زندان شد
🔹در پی قطعی شدن برخی احکام پروندههای قضایی صادق زیبا کلام، این فرد جهت اجرای احکام صادره وارد زندان شد.
🔹زیباکلام در سالهای اخیر اقدام به طرح مطالب خلاف واقع در رسانهها کرده و مطالب بدون ادعا و سند متعددی را در فضای مجازی کرده است که در پی آن چندین پروندههای قضایی برای وی تشکیل شده است که برخی از آنها امروز با قطعیت به مرحله اجرا رسیده است.
🔹زیباکلام با رای صادره از سوی دادگاه بابت ارتکاب فعالیت تبلیغی علیه نظام به ۱۸ ماه حبس و ۲ سال محرومیت فعالیت در احزاب، گروههای سیاسی و فضای مجازی محکوم شده بود که این حکم قطعی شده است.
🔹پرونده دوم این فرد که حکم آن نیز قطعی شده است، مربوط به فعالیت تبلیغی علیه نظام در خصوص انتشار مطالب غیر مستند و غیر واقعی است. وی در این پرونده به یک سال حبس محکوم شده است.
🔹یکی دیگر از پروندههای قضایی زیباکلام که حکم آن قطعی و لازمالاجرا است نیز مربوط به نشر مطالب خلاف واقع است که وی در این پرونده به ۶ ماه حبس محکوم شد بود که پس از فرجام خواهی در دیوان عالی کشور، این حکم مورد ابرام قرار گرفته است.
⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇
🇮🇷 @Modafeane_harame_velayat
26.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻تحلیلهای مهم سفیر سابق آمریکا در عربستان سعودی درباره پیامدهای حمله ایران به اسرائیل
🔹اسرائیل دیگر اصلا اعتبار ندارد و گفته های مقامات اسرائیلی ریا کارانه و دروغ تلقی می شود ، البته ایالات متحده نیز فاصله چندانی با اسرائیل ندارد.
🔹اسرائیل به یک سفارت در دمشق حمله کرد و یکی از اساسی ترین هنجار های روابط بین الملل را نقض کرد.
🔹در اقدام دقیق و تلافی جویانه ایران کسی کشته نشد زیرا مقامات ایران با دقت بسیار زیاد اعلام کردند نمیخواهند این کار را انجام دهند ، اهداف آنها کاملا نظامی بود.
🔹آنها از پهپاد هایی با سرعت پایین استفاده کردند تا حمله را نشان دهند و موشک های بالستیک و کروز را زمان بندی کردند تا همزمان با رسیدن پهپاد ها باشد.
🔹آنها تواستند یک پایگاه مهم در جنوب را هدف قرار دهند و میزان دقت حمله آنها بسیار عالی بود و نشان دادند ظرفیت عبور از پدافند های دفاعی اسرائیل را دارند و الان می دانند همه رادار ها و سایت های موشکی اسرائیل کجاست.
⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇
🇮🇷 @Modafeane_harame_velayat
موافقت مجلس با طرح معافیت مالیاتی بازار سرمایه
🔺 نمایندگان در نشست علنی امروز مجلس در جریان بررسی طرح یک فوریتی اصلاح برخی احکام مالیاتی جهت تسهیل فعالیتهای اقتصادی کشور در سال جهش تولید با مشارکت مردم با کلیات طرح مذکور موافقت کردند.
⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇
🇮🇷 @Modafeane_harame_velayat
📣 انهدام کارگاه تولید سلاح در اندیمشک
فرمانده انتظامی اندیمشک:
🔺️ماموران پاسگاه انتظامی چمگلک پس از محاصره کامل محل، نسبت به دستگیری متهم اقدام و از این کارگاه مقادیر زیادی انواع سلاح و مهمات جنگی و شکاری کشف و ضبط کردند.
🔺️۲ قبضه سلاح شکاری، یک قبضه کلت کمری جنگی، یک قطعه دستگاه ساخت فشنگ جنگی و شکاری، ۱۵۰ فشنگ شکاری، ۲ عدد فشنگ جنگی مربوط به ژسه و کلت، یک عدد نارنجک دستی جنگی، ۲ خشاب کلت کمری و ۱۳۰ عدد چاشنی فشنگ شکاری در این کارگاه کشف و ضبط شد.
⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇
🇮🇷 @Modafeane_harame_velayat
📣ایران دومین تولیدکننده سوخت مایع اوپک شد
وزارت انرژی آمریکا:
🔺تولید سوخت مایع ایران در ۳ ماهه نخست ۲۰۲۴ حدود ۱۱۰ هزار بشکه در روز افزایش یافت و ایران بزرگترین تولیدکننده این محصول پس از عربستان در اوپک شد.
🔺کل تولید سوخت مایع ایران که شامل نفت خام و میعانات میشود، در ۳ ماهه نخست سال جاری میلادی ۴ میلیون و ۴۲۰ هزار بشکه در روز برآورد شده است.
🔺با افزایش تولید سوخت مایع ایران در ۳ ماهه نخست ۲۰۲۴ و کاهش تولید عراق جایگاه دومین تولیدکننده بزرگ اوپک از این نظر به ایران اختصاص یافته است.
⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇
🇮🇷 @Modafeane_harame_velayat
39.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚜ حیرت سی ان ان از تسلیحات ایرانی / خبرنگار آمریکایی: اولین بار است چنین چیزی در عمرم می بینم
⚜عملیات موشکی ایران خبرنگار سی ان ان را به تهران کشاند / بازدید سی ان ان از نمایشگاه موشکی ایران / حیرت خبرنگار سی ان ان از توان تسلیحات ایرانی: برای اولین بار است می بینم. با اینها اسرائیل را زدند.
#آقای_تحلیلگر
⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد🔻
🇮🇷@Modafeane_harame_velayat
حیرت سی ان ان از تسلیحات ایرانی - @mrtahlilgar.mp3
10.23M
⚜ حیرت سی ان ان از تسلیحات ایرانی / خبرنگار آمریکایی: اولین بار است چنین چیزی در عمرم می بینم
#آقای_تحلیلگر
⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد🔻
🇮🇷@Modafeane_harame_velayat