💢 پول و ثروت زیاد
از نجواهاى خداوند متعال با موسى (ع) اين بود: به ثروت انبوهِ هيچ كس غبطه مخور؛ زيرا ثروت زياد مايه گناهان زياد مىشود؛ زيرا حق و حقوقى بر آن واجب مىگردد.
امام صادق (ع)
منتخب میزان الحکمه-ح 5900 📙
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
💢 مال و منال زیاد و سرمایه، بد نیست، اما چون غالب کسانیکه صاحبش میشوند، وظایفشان را در قبال این نعمت انجام نمیدهند، معمولاً داشتنش وبال بوده و بهنفع انسانها نیست مگر اینکه حق این نعمت را با «مصرف درست» بجا آورند...
#پولدار #اسراف #زمین🚘 #انفاق
💥 «چند لحظه، تأمّل کنیم!»
✨با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇
🎁 @Beit_al_Shohada
🇮🇷 @Modafeane_harame_velayat
✨🥀أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج🥀✨
🍄...به نام خدای تَوّاب و غَفّار...🍄
🍃رمان فانتزی، امنیتی و آموزنده #توّاب
🍃قسمت ۴۵ و ۴۶
🍃سوجان
به هتل که رسیدیم با سوال نازنین همه وایستادیم
🔥_حاج آقا پای شما چرا اینجوری بود؟
آقا محمد خواست چیزی بگه که پدر با لبخندی رو به نازنین گفت:
_تنها یادگاریه که از جنگ دارم.
🔥_مگه شماجنگ هم رفتید؟
_اگرخداقبول کنه خادم رزمنده ها بودیم
پدرم وقتی نگاه گیج نازنین رو دید با لبخندی که من عاشقش بودم به سمت خلوت هتل اشاره کرد و گفت:
_بیا دخترم بیا کنار سوجان اینجا بنشینیم تا بهت کاملا توضیح بدم. اصلا یه قصه ی زیبا از دوران جنگ برات تعریف میکنم ؛چطوره؟
نازنین دستش رو به هم زد و گفت:
🔥_عالیه من سرو پا گوشم...
آقامحمد با خنده رو پدر کردو گفت:
_ما چه کنیم حاجی بمونیم یا بریم ؟ مارو دعوت نکردی واسه شنیدن قصه ات
+اصلا اگر شما نباشی این قصه ها گفتن نداره
روی مبل ها نشسته بودیم که نگاهم میخ دایی شد تمام مدت بی حرف کناری ایستاده بود.
نزدیکش شدم و گفتم :
_خوبی دایی؟ چیزی شده ؟
خونسرد و همان طور که نگاهش به رو به رو بود گفت:
_شما این خواهر رو برادر رو چقدر میشناسید؟
+هیچی ؛ همین دیروز باهاشون آشنا شدیم
_نمی دونم چرا حس خوبی بهشون ندارم .
_مومن بیا تا داستان شروع نشده کنارم بشین
بابام بود که دایی رو کنار خودش دعوت میکرد
من و دایی هم به جمع اضافه شدیم من کنار نازنین و دایی کنار بابام نشستیم
_دم غروب بود #عملیات_والفجر رو داشتیم اوضاع زیاد خوب نبود تو اون عملیات #شهید خیلی دادیم . خیلی از بچه ها #فرصت جنگیدن هم پیدا نکردن و شهید شدند . اونایی که فرصت #مقاومت داشتند با تمام قدرت تلاش میکردند ولی از #زمین و #آسمون ما مورد هدف دشمن بودیم.
صدا؛صدای تیر و تفنگ و....بود ؛ فقط بوی باروت و خون بود. باید تا اومدن نیروی و کمکی این مقاومت رو حفظ میکردیم چاره ای نبود نباید دشمن میفهمید دست ما خالیه من و چهار نفر دیگه از بچه ها تو کانالی که کنده بودیم شروع به جنگیدن کردیم جواب هر پنج تیر دشمن یک تیر ما بود ولی باز هم سرسخت #ایستادیم همون جا بود یه تیر ناقابل مهمون پام شد.
یکی از بچه ها شهید شد فقط سه نفر مانده بودیم ولی باز تسلیم نشدیم تسلیم شدن برای ما معنایی نداشت #هدف فقط مقاومت و ایستادگی بود.
🍃ادامه دارد....
🍃کپی با ذکر صلوات هدیه به شھید مجید بندری
⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇
🆔http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
🆔https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
🔴جهت دسترسی به قسمتهای قبل
لطفا گزینه زیر را انتخاب کنید وبا فلش🔺🔻 قسمتهای قبلی را به راحتی پیدا کنید.
#ممنونکهبانشرلینکماراحمایتمیکنید.
#توّاب